جعفر علیاننژادی، دانشآموخته علومسیاسی: طی دو یادداشت قبلی که در روزهای 25خرداد و 9تیرماه همین روزنامه منتشر شد، گفته شد یکی از راهحلهای کارآمد خروج از تکرار و ملال زندگی روزمره، پرسش از خود هنگام انجام امور عادی روزانه است. این نحوه سوالکردن، مقدمه و زمینه توجه فرد به روند تکراری یا روزمره زندگی است. بیان شد این بازجویی ارادی، با تلنگر یک رخداد یا تذکر یک عامل انسانی رخ میدهد. ادعا شد انقلاب اسلامی، همان رخدادی بود که پرسش از زندگی روزمره برای عموم معتبر ساخت. درواقع این انقلاب آگاهی، رخدادی دینی و اسلامی بود. با این حساب، اگر دین بهمعنی روش زندگی، روش رشدکردن و نشاندادن شکل عالی و ایدهآل رشد انسان باشد، یعنی؛ اولا حق و راه پرسش از روزمرگیها را به او داده، ثانیا راه خروج از زندگی عادتواره مشخص ساخته و ثالثا راه فرارفتن، تعالی و رشد آگاهی را به او اعطا کرده است. به زبان ساده، یک پدیده و رخداد تکاندهنده که همه توجهات را بهخود جلب کرد، همزمان مردم را به فراتر رفتن از روند تکراری زندگی روزمره خود فراخواند. سوای این آگاهی بالفعل، این انقلاب آگاهی چه ارزش جدید دیگری به مردم عرضه کرد؟ بهبیان دیگر، این تنبه و آگاهی داده شده، چه چیزی است؟ در اینجا بود که نقش عامل هدایتگر برجسته شد، یعنی بیان شد آن کسی که دلهای متوجهشده مردم بهحقیقت انقلاب اسلامی را جهت داد، یک عامل هدایتگر و رهبر الهی بود. درخصوص چگونگی این آگاهیدهی هم گفته شد، این اقدام براساس متن صریح قرآنکریم با بزرگ داشتن خداوند صورت گرفت. البته نه با اکتفا به یک توصیه بیانی که بلکه با فراخواندن مردم به قیام برای شناخت آن منبع جلبتوجه و گرایش عمومی. یعنی این شناخت، حاصل حرکت بهسمت آن منبع اساسی جلب و گرایش است. بهبیان دیگر، این شناخت توام با نوعی اقدام عملی است. براساس تعابیر قرآنی قیام به شناخت است. در انتها گفته شد این حرکت، هر نوع حرکت یا اقدامی نیست، مختصات خاص خود را دارد. هم بهسمتی خاص جهت دارد و هم، همزمان مقصدش حاضر است و جایی در انتهای مسیر نیست. مرحوم علی صفایی برای تعریف این حرکت از تعبیر قرآنی «سعی» استفاده کرده است. وی معتقد است آنچه به انسان رفعت میدهد، سعی اوست نه عمل او. مثال خوب صفایی برای جا انداختن این تفاوت چنین بود: «کسی که مقداری سرمایه دارد؛ مثلا 100تومان و از این مقدار، 10تومان بیرون آورده، با کسی که هزارتومان سرمایه دارد و از آن، 100تومان بیرون کشیده است، سعیشان یکی است گرچه عملهایشان متفاوت است.» وی بر این مبنا نتیجه میگیرد عمل وابسته به شرایط و امکانات آدمی است اما سعی در هر مقدار استعداد و توانایی انسان، ممکن است.
ادعای نگارنده در پایان یادداشت دوم این بود که همین سعی و کوشش میتواند به زندگی روزمره و عادی راه یابد. درواقع توطن دین در زندگی روزمره و مقدمه انقلاب آگاهی، تبدیل کارها و عادات روزانه به «سعی» و تلاش روزانه است. مقرر شد در یادداشت سوم برای توضیح بیشتر، به تفاوت این حرکت با دیگر حرکاتی که در زبان و بیان علمی برخی متفکران معاصر و قدیم آمده، بپردازیم. در این یادداشت به بررسی اولین مفهوم پرداخته و تفاوتهای آن با مفهوم سعی را مشخص میسازیم، تا هم زمینه برای نخستین ابداع مفهومی باز شود و هم مسیر برای روایت دینی تجارب روزانه هموار شود.
در آثار طیفی از جامعهشناسان زندگی روزمره، با واژهای پرکاربرد مواجه میشویم که از جهاتی شبیه مفهوم «سعی» است. پرسهزنی اشاره به فعلی دارد که بیشباهت با مفهوم سعی نیست. با وجود این، بررسی مراد و منظور این جامعهشناسان و تعاریف ارائه شده از آن نشاندهنده تفاوتهایی است که در ادامه مورد اشاره قرار میگیرد. ابتدا ببینیم پرسهزنی چیست. بگذارید با یک مثال روزمره این مفهوم را جا بیندازیم. محمد بهشتی در کتاب«پرسه در عرصه روزمرگی» این کار را کرده است. بهبیان وی، غالبا غنیمت دانستن وقت را مترادف با تعیین هدف و برنامهریزی و سرعت عمل در رسیدن به آن میدانیم و در عوض پرسهزدن را مرادف با بطالت و وقتکشی میپنداریم؛ لذا فراوان نیست موقعیتهایی که بیسودا و بیعجله تصمیم گرفتهایم از جایی بهجای دیگر برویم یا اوقاتی که بیقصد خریدکردن به تماشای مغازهها پرداختهایم، درحالی که درست همین زمانهایی که چشمهایمان بر دیدن هدف خاصی متمرکز نبوده، یا گوشمان در پی شنیدن صدای خاصی نبوده است، فرصت دیدن و شنیدن و تامل در کیفیاتی را یافته که بهسادگی احصا نمیشوند. معنایی که در فرهنگ لغات فارسی درخصوص پرسهزدن آمده است، نزدیک به همین مفهوم پرسهزنی است. در این فرهنگها پرسهزدن مخفف پارسه و همریشه پرسش و پرسیدن است. درواقع پرسه همان عملی است که دراویش و سائلان برای کشتن حس عجب و غرور در خود میکردند. بهعبارت دیگر، پرسهزدن روی نیازآوردن و عزم به درگاه هرچیز رفتن است. بهتعبیر بهتر، پرسه نوعی ناز کشیدن است برای اینکه لطف هر موضوعی آشکار شود. در پرسهزنی قصد و غرضی در کار نیست؛ قصد کردن منافی پرسهزنی است، آنچه ارزشمند است، سعی و تلاش ما در به محضر رفتن و اعلام نیاز کردن است. به این ترتیب از پرسهزن بهعنوان سرمایههای خیابان نام آورده شده است. امین بزرگیان در کتاب ایدههای خیابانی، بهنحوی استعاری، شهر را معبد پیامبر مدرنیته و پرسهزنی را مناسک خیابانی پرسهزن عنوان کرده است. سرمایه خیابان کسانیاند که پرسه میزنند نه کسانی که با هدفی خاص از جایی به جایی دیگر میروند. مخاطب زیباییهای پیشخوان مغازهها پرسهزنانیاند که قصد خرید کالای خاصی ندارند و برای تلذذ و تماشا آمدهاند. بهره چنین کسانی نه بهدست آوردن کالایی که در هر مغازهای پیدا میشود، که حظ بردن از لطفی است که در پیشخوان ارائه شده و بیقیمت است.
رویکرد مهم دیگری که برمبنای همین مفهوم پرسهزنی در ادبیات جامعهشناسان موجود است، ارتباطی است که پرسهزنی با مقوله مصرف فضا دارد. عباس کاظمی در کتاب پرسهزنی و زندگی روزمره ایرانی، به این کاربست پرداخته است. از نظر وی دو نحوه مواجهه درخصوص فضا و مصرف وجود دارد که پرسهزن را از غیر آن متمایز میکند.
اول. در دیدگاهی که خیابان بهعنوان فضای مصرفی مراد میشود، مفهوم خرید و پیادهرو اعتبار مییابد.
دوم. در دیدگاهی که خیابان بهعنوان مصرف فضایی مراد میشود، مفهوم پرسهزنی و پرسه معنادار میشود. درواقع قصد پرسهزن استفاده از خیابان بهعنوان محلی برای تامین مایحتاج یا معبری برای رفتن از نقطهای به نقطهای دیگر نیست، بلکه بهره یا قصد بالفعل پرسهزن مصرف فضایی است که خیابان دراختیار او قرار داده، برای همین فعل پرسهزنی بیهدف معنادار میشد. به این معنا چون برای پرسهزن بهرهبرداری متعارف از خیابان بیمعناست، وی میتواند با عمل پرسزنی کارویژه و رویکرد خیابان بهعنوان محل عبورومرور یا مرکز خرید را زیرسوال ببرد. درواقع پرسهزنی به هدفی در خود تبدیل میشود.
اکنون وقت آن رسیده که ببینیم پرسهزنی چه تفاوتی با مفهوم سعی دارد. درخصوص مفهوم سعی گفته شد حرکتی است که جهت خاصی دارد. در عین حال مقصد این حرکت، فیالجمله حاضر است. یعنی در همان زمان که سعی میکنیم، مقصد حاضر میشود، بالفعل است. درواقع سعی، همان کنش یا عمل شناخت منبع جلب یا گرایش عمومی است. شناختی که گفته شد توام با حرکت است و با سعی است که حاصل میشود. درواقع همانطور که علی صفایی میگفت، سعی بستگی به شرایط و امکانات آدمی ندارد. بهمعنای دیگر، ملاک ارزشگذاری سعی، بسته به استعداد و توان انسانها متفاوت است. از این نظر تفاوت اعمال و کردارهای مردم به میزان سعیای است که هرکدام انجام میدهند. چهبسا سعی انسانی کمتوان بالاتر از عمل انسانی پرتوان باشد، یعنی ملاک ارزشگذاری، تمیز و نقد خودارزیابانه در زندگی روزمره، تفکیک بین اعمال و سعیها است. اعمال تکراری و بیهدف و روزمره، اولا حرکاتی هستند که متمایل به منبع جذب و جلب نیستند، یعنی جهت خاص ندارد و ثانیا اگر هم متمایل به چیزی باشند، مقصد را حاضر و ناظر نمیدانند. سعی حرکتی با جهتی خاص و با درک حضور منبع جذب و جلب است. همانطور که گفته شد، پرسهزنی رویکردی متفاوت از رویکرد قصدمدار در حضور خیابانی است. درست است که نشانه بینیازی از منطق مالوف یا متعارف خیابان بهعنوان فضای مصرف است و قصد و هدفش همزمان یعنی درست هنگام «پرسهزنی» حاصل میشود، اما دو تفاوت اساسی با مفهوم سعی دارد، اولا بیکشش است و بهسمتی خاص مایل نیست. ثانیا بستگی به امکانات و شرایط انسان دارد، مثلا انسانی که ناتوان از راه رفتن است، لاجرم ناتوان از پرسهزنی است. انسانی که بیمار است، ناتوان از پرسهزنی است. ثالثا تنها در یک مکان خاص معنا مییابد نه در همه مکانها.
بررسی تفاوتهای پرسهزنی با سعی، درواقع کمک به وضوح معنایی و کارکردی مفهوم سعی است. در این یادداشت هرچند بهصورت مختصر و سریع بخشی از این تفاوتها نمایان شد، اما همین مقدار هم کافی است تا دست نگارنده برای نخستین ابداع مفهومی از مشتقات واژه سعی باز شود. پایان این یادداشت را به طرح این مفهوم اختصاص میدهیم. برای متمایز شدن کنشگری که درحال سعی است از پرسهزن، میتوانیم واژه «ساعی» را مورد استفاده قرار دهیم، بنابراین بهمنظور تمایزگذاری از واژگان غلطانداز عامل، کنشگر یا پرسهزن از این بهبعد از واژه «ساعی» بهرهبرداری خواهیم کرد.
منابع
- پرسه در عرصه روزمرگی، سیدمحمد بهشتی، انتشارات روزنه
- پرسهزنی و زندگی روزمره ایرانی، عباس کاظمی، فرهنگ جاوید
- ایدههای خیابانی، امین بزرگیان، انتشارات تیسا