شهاب نورانیفر، کارشناس مسائل عراق: روز 20 جولای (29 تیر) ارتش ترکیه طی بمباران یک منطقه تفریحی در استان شمالی دهوک در عراق، باعث جان باختن دستکم 9 نفر و زخمیشدن 23 نفر دیگر شد که همگی غیرنظامی بودند. این اقدام ارتش ترکیه با واکنش گسترده مردمی در عراق همراه شد.
این اقدام ارتش ترکیه اعتراضات گستردهای در سطح رسانهها و سپس مردم ایجاد کرد و منجر به اعتراضات و حملاتی به مراکز مربوط به ترکیه همچون سفارتخانه این کشور یا برخی کنسولگریها یا مراکز صدور ویزای ترکیه شد. اولین واکنش در همان عصر چهارشنبه با حمله گروهی از معترضان در نجفاشرف به مرکز صدور ویزای سفر به ترکیه و مسدود کردن آن اتفاق افتاد.
اما فارغ از واکنشهای مردمی که قابلدرک نیز هست، انتظار میرفت دولت مرکزی عراق و مسئولان آن واکنشهایی محکم و فوری نشان دهند اما طبق معمول واکنش اولیه دولت این کشور چندان قوی نبود. بگذریم که اساسا از میان رهبران سیاسی نیز دو رهبر سیاسی قدرتمند اهل سنت در عراق یعنی «الحلبوسی» و «خمیس الخنجر» در پیامهای خود حتی نامی از ترکیه نبردند. خمیس الخنجر همگام با بیانیه وزارت خارجه ترکیه این حادثه را به گردن شبهنظامیان PKK انداخت؛ بیانیهای که با رد قاطع از طرف این گروه شبهنظامی و همچنین از طرف دولت عراق روبهرو شد و هر دو ترکیه را مسئول این جنایت دانستند.
واکنش ضعیف دولت عراق
دولت عراق همان روز و پس از جلسه الکاظمی با شورای امنیت این کشور بیانیهای صادر کرد اما عمده تصمیمات این بیانیه یکی طبق معمول فراخواندن سفیر ترکیه بود و دیگری نیز توقف اقدامات ارسال سفیر به آنکارا.
این درحالی است که دولت این کشور با توجه به حجم و سنگینی این اقدام نظامى میتوانست اقدامات فوری دیگری را هم انجام دهد که میتوان برای نمونه به اقدامات زیر اشاره کرد:
الف- اخراج سفیر ترکیه از بغداد و فراخواندن کاردار عراق از آنکارا
ب- اعلام رسمی لغو تفاهمنامه امنیتی با ترکیه که در زمان دیکتاتور عراق (صدام حسین) امضا شده بود و به ترکیه اجازه ورود به خاک عراق البته بهطور محدود را میدهد. (البته باید ذکر کرد که اساسا از نظر برخی حقوقدانان عراقی مدت این تفاهمنامه منقضی شده است.)
ج-قطع کلیه روابط با ترکیه که در صورت تحقق این موضوع، ترکیه از نظر اقتصادی و صادرات کالاهای خود به عراق و نیز از نظر توریستی ممکن است بهشدت ضربه ببیند. طبق برآوردها ضرر ترکیه میتواند به حدود 20 میلیارد دلار برسد.
تمامی اینها به غیر از پیگیری از نظر دیپلماتیک در شورای امنیت سازمان ملل و پیگیریهای دیپلماتیک در اتحادیه عرب و همچنین استفاده وسیعتر از ظرفیتهای گروههای مقاومت در عراق برای ضربه زدن به پایگاههای نظامی ترکیه در خاک عراق است که عملا بهعنوان اشغالگر در آنجا حضور دارند.
با توجه به ظرفیتهای یادشده در اختیار دولت عراق باید این موضوع را هم از یاد نبریم که مساله پاسخ محکم از طرف دولت این کشور به جنایتهای نظامی ترکیه و عدم احترام حاکمیت ملی بغداد توسط آنکارا از دو منظر ضروری است:
الف- از جهت عدم تکرار این حملات: در این خصوص باید گفت درواقع این اولین حمله ترکیه علیه غیرنظامیان عراقی نیست، بلکه 17 جولای طی یکی از بمبارانهای ارتش ترکیه، پنج غیرنظامی عراقی جان باختند و اگر بسیار عقبتر برویم در سال 2011 طی بمباران هوایی ارتش این کشور، یک خانواده هفتنفره جان خود را از دست دادند و در همه این موارد دولتهای مختلف عراق، به این جنایات پاسخ درخوری ندادهاند. بعید نیست حمله اخیر با این حجم تلفات هم برای سنجش آستانه صبر و تحمل دولت عراق بوده باشد خصوصا که در 21 جولای دوباره ارتش ترکیه خاک عراق را بمباران کرد.
ب- از نظر طمعورزیهای دولت ترکیه: بهطورکلی اردوغان در راستای خوابهای خود برای احیای امپراتوری عثمانی بهدنبال آن است که با پایان پیمان دوم لوزان که بهموجب آن، دولت ترکیه مناطق وسیعی از شمال عراق منجمله سنجار را از دست داده بود، دوباره بر آنها -حداقل از نظر نظامی- تسلط یابد؛ چراکه از این طریق میتواند از ذخایر نفتی این مناطق استفاده کند و مسیر محور مقاومت از سنجار به سوریه را هم قطع کند و همچنین نیروهای حشد الشعبی مستقر در این مناطق را بیرون کند. به همین خاطر اگرچه ترکیه نگرانیهای مشروعی درخصوص تهدید امنیت ملی خود توسط PKK دارد، بااینحال هدف اصلی ترکیه تسلط نظامی طولانیمدت بهمانند آنچه در منطق شمالی سوریه اتفاق افتاده است، این بار بر مناطقی از شمال عراق است خصوصا که از این طریق و با وجود یک نیروی نظامی در این مناطق میتواند حمایت نظامی را نیز از متحدان سیاسی خود در عراق که از اهل سنت هستند، انجام دهد. به همین دلیل تمامی این موارد ضرورت پاسخدهی از طرف دولت عراق را بیشازپیش مهم میکند.
نکته پایانی
در اینجا یک نکته باقی میماند که مطرح کردن آن خالی از لطف نیست؛ برخی سیاسیون و فعالان رسانهای یا کارشناسان نزدیک به ترکیه این موضوع را مطرح کردهاند که واکنش گسترده رسانهای و مردمی به این جنایت ارتش ترکیه برای مانعتراشی در مسیر ترکیه درخصوص عملیات نظامی احتمالی این کشور در سوریه است یا اینکه مطرح کردن این موضوع برای سرپوش گذاشتن روی داستان فایلهای صوتی افشاشده منسوب به نوری المالکی است. درواقع تمامی این توجیهها بر پایه این مبدأ و اصل هستند که این حادثه کشتار غیرنظامیان یک اتفاق بیسابقه باشد اما همانطور که در سطور قبل هم ذکر شد، این اولینبار نیست که نظامیان ترکیه مرتکب چنین جنایاتی میشوند، بلکه سابقه آن حتی به سال 2011 بازمیگردد. اما آنچه باعث رسانهای شدن حادثه اخیر بهطور گسترده شد، میتوان گفت اصالت قربانیان این بمباران است که اکثر اهل مناطق جنوبی و مرکزی عراق هستند، درحالیکه در حملات پیشین علیه غیرنظامیان، قربانیان عمدتا یا کرد یا اهل سنت بودند و پیگیری و تبدیل شدن این حوادث به یک مساله افکار عمومی نیازمند این بوده است که رسانههای کرد یا رسانههای اهل سنت آن را مطرح یا بهاصطلاح بولد کنند و این درحالی است که این رسانهها تحت مالکیت اصحاب سلطه از اهل سنت یا کرد هستند و این سیاسیون هم روابط مستحکمی با ترکیه دارند و به همین دلیل بر این جنایات سرپوش گذاشته میشد و تمامی اینها با فرض عدم تمایل سیاسی خود مردم آن مناطق بهسوی ترکیه و سیاستهای آن است که در واقعیت نیز چنین نیست.
اما این بار داستان فرق میکرد، زیرا بهطورکل شیعیان عراق و سیاسیون آنان ممکن است روابط مستحکمی با ایران یا برخی کشورهای خلیجی یا با غرب و آمریکا داشته باشند اما کمترین میزان روابط آنان با همین ترکیه است و به همین خاطر حداقل از نظر رسانهای چنین حوادثی سریعتر بولد و به یک خبر اول و بحث روز افکار عمومی تبدیل میشوند و دولت را مجبور به اتخاذ واکنشی ولو ظاهری نسبت به آن میکنند.