محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر: کمی دوربین را جابهجا کنید، یکبار صحنه را از بالا ببینید، بایدن آمده خاورمیانه برای تشکیل ناتوی منطقهای علیه ایران، ایران نهیبی میزند، کشورهای عضو ائتلاف فرضی یکییکی تکذیبیه میفرستند، سعودیها هم میگویند ما نبودیم و اصلا نمیدانیم چه کسی اولینبار از چنین لفظی استفاده کرده!
بایدن برمیگردد، مهمترین دستاوردش میشود ابتلا به کرونا و آبریزش؛ البته از بینی. مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی میگویند پهپادهای ایرانی مسیر جنگ اوکراین را تغییر دادهاند، اخبار غیررسمی میگوید روسها برای آموزش آمدهاند به کاشان، دنیا را میبینی، آرزوهای میرزاتقیخان فراهانی و عباسمیرزا و مصدق و... را جمهوری اسلامی برآورده کرده است.
این وسط اما یکدفعه فیلمی منتشر میشود از یک ون و مادری که التماس میکند دخترم مریض است نبریدش. آنقدر دکوپاژ قوی است که در نگاه اول واقعا به فیلم میخورد اما فقط در همان نگاه اول. جالب است بعضی اکانتهای فیک و لشکر کذا که ماموریتشان توجیه همهچیز است و نسخه آپدیتشده صاحبان شعار «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» هستند هم میگویند ساختگی است، اصلا مگر میشود ساختگی نباشد، تا اینکه پلیس رسما عذرخواهی میکند و از برخورد با مامور متخلف خبر میدهد. عذرخواهی پلیس خوب است اما آتش زیر خاکستر ماجرای حجاب که چند روزی است روشن شده، دوباره گر میگیرد؛ کمپینها شکل میگیرد، نه به فلان، نه به بهمان، نه به آنها که گفتند نه به فلان و بهمان و... ، نقد و طعن و کنایه و حتی فحاشی به هر انتقادی در تریبونهای رسمی و غیررسمی در روز جمعه تشدید میشود. برخی ائمهجمعه هر که سوال دارد را به اهل صفین متناظر میکنند، پیشتر هم در فضای مجازی با شمر و خولی و سنان و مابقی اشقیا قیاس شده بودند، واقعا اگر کسی از سر دلسوزی برای ثبات اصل حجاب گفته است با رویه گشت ارشاد مخالف است قابل قیاس با همه بدمنهای صدر اسلام است؟
خداقوت شما تصویر کاریکاتور را کامل کردید.
آن ابرقدرت نظامی، دفاعی، امنیتی کجا؟ این جامعه گسسته و تکهتکه که اهالیاش نمیتوانند با هم دیالوگ کنند و روی مشترکاتشان بایستند کجا؟ آن سیاست منطقهای و دفاعی که دنیا زبانش را میفهمد کجا؟ این سیاست فرهنگی که نمیتوانیم برای مردم توضیحش بدهیم کجا؟ خداقوت ما همه کاریکاتوریستیم!
حجاب؛ مساله امنیتی یا فرهنگی؟ یا هر دو؟
شاید یک نفر تا همینجای متن را بخواند و بگوید این شلوغبازیها چه معنایی دارد؟ یک نفر یا اصلا یک جمع یک خطایی انجام دادهاند و از آنسوءاستفاده شده، بقیهاش دیگر رطب و یابس است که شما جماعت روزنامهنویس خوب بلدید به هم ببافید. اما واقعا مساله یک خطای فردی است؟ بیایید برخی موضوعات را با هم مرور کنیم.
از اوایل دولت احمدینژاد بود که بحث گشت ارشاد مطرح شد. سه نگاه عمده مطرح بود. نگاه اول میگفت حجاب یک واجب شرعی و یک قانون است و حکومت وظیفه دارد با همه ابزارهایش که ازجمله آنها تعزیرات و گشت است با مظاهر تخلف برخورد کند، نگاه دوم هم میگفت درست است حجاب واجب شرعی است اما راهش کار درازمدت فرهنگی و فکری است و هر نوع برخورد سلبی از اساس محکوم به شکست است، نگاه سومی هم بود که معتقد بود حجاب اساسا بحثی فردی است و رعایت یا عدم رعایتش ربطی به حکومت ندارد.
اگر از دیدگاه سوم عبور کنیم که نه پایگاه چندانی بین تصمیمگیران داشت و نه ادله محکمی برای اهل علم، باید بگوییم عرصه عمل در سالهای اخیر شاهد کشمکش دو دیدگاه اول بوده است. هرگاه وضع خیابانها خراب و بهاصطلاح موارد منشوری و گشتی زیاد میشد دیدگاه دسته اول رجحان پیدا میکرد و هرگاه فیلمی از نوع مورد اخیر وایرال میشد استدلال گروه دوم موضوعیت مییافت.
راهحل چهارم وجود ندارد؟ چرا؛ تقویت ارزشهای پایه و محدود کردن برخورد به حلقههای امنیتی نه عامه مردم
از خود سوال کردهایم که نسبت باور به حجاب و رعایت آن با ارزشهای پایهای انقلاب ما چیست؟ شاخصهایی چون عدالت، آزادی، کارآمدی و... با رعایت حجاب چه نسبتی دارند؟ در تاریخ 44سال انقلاب زمانهایی که این شاخصها وضعیت بهتری داشتهاند و حس عمومی مثبت بوده، میزان پایبندی به حجاب و عفاف چطور بوده است؟ در اساس چه میزان بدحجابی یا تظاهر به بدحجابی شکل اعتراضی به معنای سیاسی و اجتماعی دارد؟ اگر قائلیم بخشی از مساله شکل اعتراضی به وضعیت معاش دارد آیا اقدام سلبی خود به این فضا دامن نمیزند؟
تابهحال یک پژوهش نظاممند، جامع، غیرسفارشی و بدون پیشداوری درباره اثربخشی گشت ارشاد به شیوه فعلی در هیچ دانشگاهی صورت گرفته است؟ اگر اعداد و ارقام نشان داد مسیر را اشتباه آمدهایم شجاعت این را داریم که روند را اصلاح کنیم؟ برخی کمپینهای اخیر نشان داد توجیه ادامه گشت ارشاد حتی برای برخی معتقدان به حجاب هم محل تردید است.
حال شاید عدهای بگویند منتقدان گشت ارشاد و معتقدان حجاب هیچ ایده جایگزینی ندارند.
به فرض محال که ایده جایگزین ندارند، آیا این مجوزی به ما میدهد که مسیر غلط و خسارتزا را ادامه بدهیم؟
از سوی دیگر واضح است که بخشی از ترویج بیحجابی بهمثابه یک پروژه امنیتی درحال دنبال شدن است، اظهارات علنی مواجببگیران سیا و وزارت خارجه آمریکا، مد شدن یکباره برخی لباسها و پوششها در کشور و... همه خبر از یک طراحی امنیتی دارد، طراحانی که لزوما همانهایی نیستند که در خیابان با آنها برخورد میشود، افرادی کارکشته و آموزشدیده که با آن دانشجوی ترم یک و دویی که تازه به تهران آمده و ممکن است شلحجاب باشد، تفاوت دارد. مواجهه امنیتی و سلبی با این بخش حتما ضرورت دارد و اگر کسی به بهانه لزوم کار فرهنگی قصد تعطیلی این بخش از مواجهه را دارد حتما سادهاندیشی میکند. اما آیا میتوان برخورد با یک باند و گروه ضدامنیتی را به کف خیابان و تا سطح مردم عادی ادامه داد؟ آیا میتوان به جای برخورد با مصادیق مشخص از باندهای ضدامنیتی باب برخورد سلیقهای را گشود؟
با تناقضهایش چه میکنیم؟
مساله گشت و مواجهه سلبی را اگر محصور در خطای یک راننده یا مامور ببینیم یک مشکل مهمتر هم ایجاد میکند؛ عدم اصلاح و استمرار این روش و این خطاها حس نوعی ریاکاری را به جامعه القا میکند. مگر میشود رسانه در انتخابات و راهپیماییها و مراسم ادعیه و زیارت عتبات و مشهد و... قابش پر از تصاویر افرادی باشد که در حالت عادی سوژه ون و ارشادند؟
مگر این مردم از امت عصر رسولالله و حجاز بهتر نیستند؟ پس تشدید گشت چه معنایی دارد؟
بهدنبال جمع زدن 88 و 98 هستید؟
حجم قطبیسازیهای مخرب در این چند روز را دیدهاید؟ میدانید خواسته یا ناخواسته چه اتفاقی درحال وقوع است؟
در تیر 78 و فتنه 88 طراحان امنیتی خارجی و داخلی تلاش کردند طبقه متوسط با مساله آزادیهای اجتماعی را رودرروی نظام و کشور قرار دهند، در دی 96 و آبان 98 با بیتدبیری دولت وقت خواستند بخشی از طبقه مستضعف را به مواجهه بکشانند. بازی با ماجرای حجاب، لغو کنسرت در اهواز توسط چند وانتی و... در کنار گرانیهای افسارگسیخته یعنی تلاش برای جمع زدن 88 و 98، یعنی تلفیق نارضایتی طبقه متوسط و قشرهای محروم.
فرصت دولت آقای رئیسی و دو قوه همگرای دیگر ظرفیتی مهم برای کاهش شکافهای اجتماعی است، این فرصت بزرگ را تبدیل به تهدید نکنیم.