فرهیختگان: حدودا کمتر از دوماه قبل بود که نمایندگان کنگره آمریکا، با طراحی و تصویب دو طرح ضدایرانی-ضدچینی، هدف آن را علاوهبر کنترل روابط میان تهران-پکن، جلوگیری از توسعه نفوذ منطقهای ایران عنوان کردند. نکته قابلتوجه درخصوص این دو مصوبه ضدایرانی آنکه عمده نمایندگان دموکرات موافق با آن، سیاستمدارانی نزدیک به کاخ سفید و دولت بایدن محسوب میشدند. این مساله نشان از آن داشت که واشنگتن در اوج مذاکرات غیرمستقیم با ایران بر سر مساله صنعت صلحآمیز هستهای کشورمان، دغدغهای فراتر از متوقف کردن پیشرفت این صنعت در ایران دارد. حالا و بعد از سفر مهم روسایجمهور روسیه و ترکیه به ایران برای شرکت در نشست آستانه و البته صحبت بر سر توسعه روابط دو و چندجانبه، رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در اظهاراتی -که نشاندهنده نگرانی کاخ سفید از توسعه روابط تهران-مسکو است- گفته ایران باید بین وابستگی به روسیه یا بازگشت به برجام یکی را انتخاب کند. اظهاراتی که نشان میدهد هدف آمریکا از پیگیری روند مذاکرات احیای برجام در خوشبینانهترین حالت هم محدود به توقف سرعت پیشرفت صنعت هستهای ایران نخواهد ماند. علاوهبر آن، با مورد توجه قرار دادن سخنان مقامات کاخ سفید میتوان به این نتیجه رسید که دیگر نگرانی آمریکا افزایش سطح توانمندی دفاعی و همچنین قدرت منطقهای و دیگر اهرمهای فشار ایران است. با توجه به این نکات و با هدف واکاوی اظهارنظر اخیر رابرت مالی درخصوص روابط تهران-مسکو، به گفتوگو با رحمان قهرمانپور، پژوهشگر سابق مرکز تحقیقات استراتژیک و کارشناس مسائل بینالملل پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
باتوجه به روند رو به رشد سطح روابط ایران-چین و ایران-روسیه در چندماه اخیر، همچنین گسترش تعاملات دوجانبه و چندجانبه کشورمان با کشورهای منطقه، اظهارنظر اخیر رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران را با چه هدفی ارزیابی میکنید؟ بهخصوص آنکه این سخنان، درمقطعی مطرح شده است که ایران نشان داده در سیاست خارجی خود بهدنبال تغییر ریل و توجه بیش از پیش به ظرفیتهای منطقهای، کشورهای همسایه و همچنین افزایش سطح ارتباط با قدرتهایی مثل چین و روسیه است.
بحثهای شکلگرفته بر سر مساله هستهای ایران طی بیست سال گذشته همواره درحال تغییر بوده است. این تغییرات در مقاطعی کمتر و گاهی بیشتر بوده است. یعنی بعد از سال 2002 که مساله هستهای با گزارش سیانان شروع شد، شاهد حمله آمریکا به عراق بودیم که معادلات منطقه را تحتتاثیر قرار داد. بعد از آن بحران مالی در سال 2008، بحث خروج آمریکا از عراق، اعتراضهای عربی و تا این اواخر مساله تقابل آمریکا و چین را داشتهایم که هرکدام از این تغییر و تحولات لاجرم تاثیر خود را بر موضوع هستهای ایران و برجام گذاشته است و در این تردیدی نیست. حال اگر بخواهیم حرفهای رابرت مالی، جو بایدن یا فرمانده سنتکام که اخیرا اظهارنظری در اینباره داشتهاند را در این چهارچوب رمزگشایی کنیم، میتوان گفت رقابت آمریکا با چین روزبهروز مهمتر میشود و بهتعبیر برخی تحلیلگران، رقابت با چین و مهار این کشور، درحال تبدیلشدن به ستاره قطبی سیاست خارجی آمریکاست. به این معنا که در این خصوص میتوان گفت همه اولویتهای واشنگتن در مناطق مختلف جهان و در مواجهه با موضوعات گوناگون براساس همین مساله، یعنی رقابت با چین بازتعریف و بازتنظیم میشود. مثلا در جاهایی مثل آسیاپاسیفیک تصمیم به افزایش نقشآفرینی و حضور خود میگیرد و در جاهایی مثل خاورمیانه و آفریقا، تصمیم به کاهش آن ولی درنهایت باید به این نکته توجه داشت که مساله، مساله رقابت با چین است.
حالا اگر بخواهیم این موارد را ذیل مباحث مرتبط با برجام مورد بررسی قرار دهیم، باتوجه به اینکه ایران، قرارداد 25 سالهای با چین داشته و دارد و همچنین درپی بهبود روابط خود با روسیه است، این مساله در چهارچوب آن رقابت بزرگ، برای آمریکا خیلی مهم است.
هم به این دلیل که ایران، جایگاه مهمی در خاورمیانه دارد و هم به این دلیل که میدانیم آمریکا درحال شکلدادن به بلوکبندی جدیدی از لیبرالدموکراسیهای ثروتمند است. (مسالهای که نمونه آن را در جنگ اوکراین هم دیدیم) که این بلوکبندی جدید، سخت نیازمند همراهی دولتهایی است که همواره سعی داشتهاند بین آمریکا و چین یا بین روسیه و آمریکا، نوعی سیاست متوازن را دنبال کنند؛ به این معنا که نه کاملا مایل به آمریکا هستند و نه کاملا مخالف سیاستهای آن. کشورهایی مثل هند، اندونزی، ترکیه، عربستان، فیلیپین و دیگر کشورهای مشابه. نکته دیگر آنکه متحدان آمریکا ازجمله رژیمصهیونیستی هم به چین نزدیک شدهاند که نقش اینها در چنین شرایطی خیلی برای آمریکا تعیینکننده است. به همین دلیل هم هست که بایدن به خاورمیانه میآید و صراحتا اعلام میکند اگر متحدان منطقهای آمریکا میخواهند از حمایتهای ما بهرهمند شوند، باید به الزامات رقابت چین و آمریکا پایبند باشند؛ ازجمله تعیین خطوط قرمز برای همکاریهای فناورانه کشورهای عربی و اسرائیل با چین؛ نکتهای که در این سفر، بسیار حائزاهمیت بود.
بهعبارت سادهتر آمریکا دارد یارکشیهایش را انجام میدهد و خیلی صریح و شفاف دارد میگوید کشورها باید جایگاه خودشان را تعیین کنند. این نهتنها درباره ایران برقرار است، بلکه درباره ترکیه، عربستان و حتی متحدان خود آمریکا مثل کرهجنوبی و اسرائیل هم مورد تاکید است. آمریکا فشار میآورد تا این کشورها یا به چین نزدیک نشوند یا اگر نزدیک شدند، فاصله معینی را رعایت کنند.
این حرفهای رابرت مالی و فرمانده سنتکام که گفته رقیب اصلی ما چین است یا اظهار کرده مرکز ثقل رقابت استراتژیک آمریکا و چین در خاورمیانه است، همه نشان از آن دارد که آمریکاییها روی روابط تهران با پکن و مسکو و نزدیکشدن ایران به چین خیلی حساس هستند. هرچند میدانند ایران تمایل زیادی به این روابط دارد و فشارهای آمریکا بوده که کشورمان را مجبور به حرکت به سمت توسعه روابط با چین و روسیه کرده است ولی درعینحال امیدوارند این نزدیکی بیشازحد نباشد.
باتوجه به نکاتی که درخصوص نگرانیهای کاخسفید از توسعه روابط کشورهایی ازجمله ایران با چین مطرح کردید، آیا برای آمریکا تفاوتی دارد که ایران روابطش را با چین که از نظر اقتصادی با آمریکا در رقابت است، توسعه دهد یا با روسیه که بیشتر از نظر نظامی با متحدان این کشور درگیر است؟ نکته دیگر آنکه با توجه به وجود ظرفیتهای بسیار مهم ترانزیتی در روابط ایران-چین و ایران-روسیه، میتوان یکیدیگر از اهداف آمریکا از مشغول کردن ایران به مساله مذاکرات هستهای را کندساختن روند توسعهای مسیرهای مهمی مثل طرح یک کمربند، یک جاده و راهگذر شمال-جنوب دانست؟
در اینباره باید به این نکته توجه داشت که در محاسبات آمریکاییها مساله اصلی چین است. آنها با توجه به معیارها و اولویتهای اصلیشان، روسیه را یک قدرت جدی نمیبینند. بهبیان دیگر در آمریکا، پیام نزدیکی به چین، با پیام نزدیکی به روسیه تا حد زیادی متفاوت است. آمریکاییها معتقدند روسیه در نظام بینالملل، به یک بازیخرابکن تبدیل شده است. باتوجه به این مساله، باوجود آنکه روسیه برای آمریکا تهدید محسوب میشود اما جنس تهدید آن، باتوجه به معیارهای آمریکا تهدیدی استراتژیک نیست. بههمینخاطر در اسناد امنیت ملی آمریکا تاکید شده که رقیب اصلی این کشور چین است و همانطور که اخیرا بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا گفت، دولت این کشور بر این باور است که چین هم توانایی تغییر نظم لیبرال را دارد و هم نیتش آن است که این نظم را تغییر دهد. البته روسیه هم تمایل دارد این نظم را تغییر دهد اما میتوان گفت این کشور، بهجز قدرت نظامی ابزار خاصی ندارد. استفاده از این قدرت نظامی و معلوم شدن ضعفهای آن در جنگ اوکراین نیز استراتژیستهای آمریکایی را به این نتیجه رسانده است که آنها بیشتر باید نگران نزدیکی کشورها به چین باشند. بنابراین بهطور خلاصه بگویم آمریکاییها صراحتا دارند میگویند کشورها ازجمله ایران درصورت نزدیکشدن به چین و توسعه روابط خود با این کشور، ممکن است با افزایش فشار آمریکا علیه خود مواجه شوند. اظهارنظر اخیر رابرت مالی با این مضمون که ایران باید بین نزدیکی به روسیه و برجام یکی را انتخاب کند هم برآمده از این تفکری است که در کاخ سفید وجود دارد. درباره طرح یک کمربند، یک جاده و راهگذر شمال-جنوب که به آن اشاره کردید، ابتدا لازم است میان چین و روسیه دراینخصوص تفاوت قائل شد. اگرچه آمریکاییها در رسانه و لفاظیهای سیاسی خود در تلاشند روسیه را بزرگ کنند اما مساله اصلی آنها چین است. از نظر آمریکاییها روسیه بهدنبال خرابکردن بازی است اما چین، برخلاف روسیه، بهدنبال ایجاد نهادها و ساختارهای جدید ازجمله طرح یک کمربند یک جاده است. مطابق تحلیل آمریکاییها، روسیه اساسا توانایی نهادسازی را ندارد، از طرفی فرهنگ سیاسی روسها نیز بهاندازه چین مبتنیبر کار جمعی نیست.
توافق اجراییشدن همین طرح کریدور شمال-جنوب که شما به آن اشاره کردید مربوط به 20 سال قبل است اما هنوز اجرایی نشده، این مساله تنها در مواجهه روسها با ایران صدق نمیکند. بهعنوان مثال آنها حدود 10 سال قبل، قراردادی 50 میلیارد دلاری با ترکیه منعقد کردند اما امروز این قرارداد هنوز به اندازه نصف چیزی که مشخص شده است هم اجرایی نشده. یا مثال دیگر، نیروگاه اتمی بوشهر است که سالهاست تکمیل نشده. چرا؟ چون اساسا روسها توانایی مالی زیادی ندارند اما در نقطه مقابل آنها، چین بهدنبال اجرای سریع قراردادهایی هست که میبندد.
با این تعاریف علت تاخیر طرح کریدور شمال به جنوب را نیز باید در چهارچوب روابط میان ایران و روسیه و توانایی این کشور ببینیم. میان ایران و روسیه انبوهی از تفاهمها و قراردادهای اجرایینشده وجود دارد که روزبهروز نیز بر حجم آن افزوده میشود.
طرح یک کمربند یک جاده با کریدور شمال به جنوب کاملا متفاوت است. اجراییشدن این کمربند به چینیها برمیگردد و قرار بود ابتدا از ایران رد شود که چینیها بعد از گذشت مدتی از این موضوع منصرف شدند. اجراییشدن این کمربند برای آمریکاییها خیلی حائزاهمیت است و از آمریکا بیشتر برای کشورهای بلوک لیبرال دموکراسی اهمیت دارد.
به همین جهت در آخرین اجلاس جی7، هفت کشور صنعتی جهان توافق کردند تا 600 میلیارد دلار صرف توسعه زیرساختهای کشورهای درحال توسعه جهان شود. هدف از اختصاص این میزان بودجه تنها تضعیف طرح یک کمربند یک جاده بود.
بهطورکلی آمریکا از اقداماتی که مرتبط با اجراییشدن طرح یک کمربند یک جاده است، از جاییکه این اقدامات به چین مربوط میشود، بسیار احساس خطر میکند.
بحث روسیه با چین متفاوت است، اقتصاد روسیه ضعیف است و تحریم و بحرانهای ناشی از جنگ اوکراین نیز این ضعف را تشدید کرده است، از این جهت به نظر میرسد در سال پیشرو روسیه توانایی مالی آنچنانی برای ورود به پروژههای زیرساختی ازجمله کریدور شمال به جنوب و طرح یک کمربند یک جاده را نداشته باشد. در همین رابطه برخی استراتژیستهای جهانی پیشبینی میکنند، در آینده نزدیک روسیه ناگزیر میشود به سمت چین برود، این اواخر نیز دیدم در آمریکا این بحث مطرح شده که نزدیکی روسیه به چین خطرناک است و دولت آمریکا باید از نزدیکی این دو کشور به هم جلوگیری کند.
بعد از مورد توجه قراردادن این موارد در زمینه نگرانیهای دولت آمریکا، میتوان به این جمعبندی رسید که مقصود کاخ سفید از دنبال کردن روند مذاکرات با ایران، صرفا محدود به کندشدن سرعت توسعه برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان نیست و در مراحل بعدی، بهدنبال متوقف ساختن روند پیشرفت توانمندی دفاعی، نفوذ منطقهای و سایر اهرمهای فشار جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟
این نکته درستی است. بایدن در مقالهای که پیش از سفر خود به منطقه نوشته بود نیز صراحتا اعلام کرد پهپادها و موشکهای ایران امنیت منطقه را تهدید میکنند. یکی از مقامات آمریکایی هم بهتازگی مدعی شده است ایران بزرگترین انبار موشکیِ منطقه خاورمیانه را دارد. بنابراین حتما توانمندی نظامی ایران برای آمریکاییها مهم است، خصوصا اینکه ایران در خاورمیانه میتواند نقشآفرین باشد و راه را برای ورود چین به این منطقه باز کند. ورود چین به خاورمیانه برای آمریکا بسیار مهم است، بنابر تحلیل آمریکاییها چین تمایل زیادی برای حضور در خاورمیانه ندارد اما کشورهایی مانند ایران، عربستان، امارات و ترکیه میتوانند بسترساز ورود چین به منطقه غرب آسیا باشند.
آمریکاییها نگرانند ایران باعث حضور چین در خاورمیانه شود که خود این حضور تهدید بزرگی برای آمریکاست، طبیعتا در این تهدید مسائل نظامی، امنیتی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردارند.
البته این نکته را نباید فراموش کنیم، آمریکاییها در تلاشند با تهدیدسازی از ایران اینگونه به افکار عمومی القا کنند که توانایی نظامی ایران نیز مانند روسیه برای برهمزدن بازی است. درحالیکه واقعیت ماجرا اینگونه نیست، توانایی ایران در رابطه با چین یک معنا پیدا میکند و در گسترش روابط با روسیه یک معنای دیگر، ما در داخل نیز باید در رابطه با این نسبتها حساس باشیم. وقتی آمریکاییها میگویند ایران به روسیه نزدیک میشود میخواهند اینگونه القا کنند که ایران در دسته بازیخرابکنها قرار دارد اما وقتی صحبت از نزدیکی ایران با چین به میان میآید فرض بر این است که ایران برنامهای جامع و استراتژیک دارد برای همکاریهای اقتصادی و نظامی تا بتواند با سبک آرام چینی قدرتش را توسعه دهد.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
خورشید تابان آن سوی برجام (لینک)