باید توجه داشت که اکنون زمینه‌های فرهنگ دینی به لبه‌های دوره جامعه دینی رسیده و تا از این مسیر عبور نکند، امکان تحقق تمدن نوین اسلامی وجود ندارد.
  • ۱۴۰۱-۰۴-۲۲ - ۰۱:۰۰
  • 00
روایتی از دینداری در ایران پساانقلاب

سیدروح‌الله سیدی، دانشجوی دکتری علوم اجتماعی: مساله دینداری همواره یکی از مسائل مهم فرهنگ دینی است که گفت‌وگوهای فراوانی در طول تاریخ دینداری حول محور آن وجود دارد. ازجمله محورهای مهم دینداری توصیف و تقریر مساله دینداری یا روایت مساله است که ابعاد و زوایای آن را توضیح می‌دهد و پیامدهای آن را در زوایای اجتماعی و فرهنگی آن دنبال می‌کند. نوشتار حاضر درصدد است نگاهی کلی به موقعیت دینداری در دوران پساانقلاب اسلامی ارائه کرده و طرح کلی از آن را ترسیم کند. بدین‌ترتیب در گام نخست به جایگاه دین در عرصه فرهنگ می‌پردازد و پس از آن انقلاب اسلامی و نسبت آن را با دین و فرهنگ، به اجمال توضیح می‌دهد. پس از آن لایه‌های ورود دین به فرهنگ ایران اسلامی موردتوجه قرار گرفته و درنهایت وضعیت و موقعیت کنونی مساله دین و دینداری در جامعه امروز ایران موردتوجه قرار می‌گیرد.

  دینداری در جایگاه فرهنگ
عینیت اجتماعی دین از مسیر ارزش‌ها، اعتقادات، آداب، رسوم و هنجارهای برآمده از آن است که به وجود می‌آید و زمینه انضمامی شدن دین را از افق جهان ذهن به افق فرهنگ سوق می‌دهد. بنابراین فرهنگ به‌مثابه ظرفی است که دین در آن سرریز شده و در مواجهه با فرهنگ‌های مقابل خود که از آنها تعبیر به کفر، نفاق یا سکولار می‌شود، می‌تواند دینداری در جامعه را مهیا سازد. دینداری نیز چون از مسیر اعمال جوارحی و جوانحی انسان‌ها به فرهنگ پیوند می‌یابد به‌نوعی با فرهنگ همپوشانی دارد. بنابراین فرهنگ در جایگاه و افق دین ایستاده است و اگر در عینیت اجتماعی با دین همپوشانی پیدا کند و در یک مسیر قرار گیرد، می‌توان آن فرهنگ را به فرهنگ دینی متصف دانست.

  انقلاب اسلامی و ارتقای فرهنگ دینی
انقلاب اسلامی به پشتوانه فرهنگ دینی و همفکری، همدلی و در سایه رهبری دینی امام خمینی توانست فرهنگ دینی مستقر در ساحت‌های تقلیل‌یافته اجتماعی را به عرصه‌های رسمی‌تر تبدیل کرده و افق‌های گسترده‌تری را در ساحت فرهنگ دینی ایجاد کند. بنابراین فرهنگ دینی در یک چرخش تاریخی یعنی تحت‌تاثیر انقلاب اسلامی ایران، افق گسترده‌تری را پیش‌روی خود فراهم آورده و شعار تحقق دین اکثری را در نقطه شروع آن کلید زد. اما همان‌گونه که تحقق و نهادینه شدن یک فرهنگ خاص، حرکتی تدریجی و تاریخی است، افق تحقق وعده‌های انقلاب اسلامی در سطوح و لایه‌های مختلف اجتماعی و اتصال آن به فرهنگ نیز یک امر تاریخی و تدریجی به نظر می‌رسد.

  مراتب تحقق فرهنگ دینی جامعه ایران
رهبر معظم انقلاب اسلامی پنج مرحله را برای تحقق فرهنگ دینی در لایه‌های مختلف ترسیم کرده‌اند؛ انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی. البته در این نوشتار به بخش آخر این دسته‌بندی یعنی تحقق تمدن نوین اسلامی اشاره نخواهیم کرد و تنها به چهار مرحله آن خواهیم پرداخت.

  انقلاب اسلامی
 در این مرحله به کمک فرهنگ دینی و استفاده از ظرفیت‌های آن، انقلاب اسلامی 57 در ایران رقم خورد و مردم نیز بنابر فرهنگ دینی از آن دفاع و مراقبت کردند. در این برهه امام خمینی با استفاده از ظرفیت‌های فعال دینداری در عرصه فرهنگ عمومی توانست با تکیه و اعتماد به مردم، حرکت انقلابی را در قبال طاغوت راه‌اندازی کرده و پیروزی انقلاب را تضمین کند. در این مرحله اعتماد مردم به سخنان و اقدامات عملی امام خمینی نیز نکته مهمی بود که توانست انقلاب اسلامی را به عینیت اجتماعی نزدیک ساخته و آن را محقق کند.  

  نظام اسلامی
 در گام بعدی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در 12 فروردین 58، مردم ایران بر پایه ارزش‌های دینی و طراحی نظام اسلامی توسط نخبگان دینی، رای به نظام اسلامی دادند و زمینه استقرار نظام سیاسی اسلامی را فراهم آوردند. در این مرحله مردم به شکلی تفصیلی و به‌صورت مستقیم، طرح ایجابی حضرت امام خمینی و همچنین متفکران انقلاب اسلامی و ساختارهای ابتدایی برآمده از انقلاب اسلامی را انتخاب کرده و با رای حداکثری آن را در تاریخ انقلاب اسلامی مستقر ساختند.

دولت اسلامی
 پس از شکل‌گیری نظام اسلامی و تحقق آن در تاریخ انقلاب اسلامی، در گام سوم نیز با تکیه بر مبانی دینی که از تراث علمی شیعه برآمده بود، نظام سیاسی و دولت اسلامی با تکیه بر نظریه ولایت‌فقیه به جهان فرهنگ پیوست و درواقع دولت اسلامی نیز تحقق یافت. البته تجربه‌های بسیاری که در تجربه 40ساله جمهوری اسلامی ایران در این زمینه وجود دارد، مساله‌ای است که باید بدان توجه ویژه داشت و از آن نیز بهره برد. درواقع تجربه‌های تاریخی زمینه‌های رشد الگوهای دینداری را فراهم می‌کند. به‌عنوان مثال دولت اسلامی در مواجهه با رویکردهای روشنفکری و در حاشیه آنها رویکردهای متفاوتی را تجربه کرده است. در برخی ادوار دولت‌ها رویکردهای عمومی مهم بوده و در برخی ادوار نیز رویکردهای خصوصی در شئون دولت اسلامی تبلور یافتند، که مطالعه هریک از تجربه دولت‌های فوق امکان صورت‌بندی کلان نظریه دولت اسلامی را در گام‌های بعدی دولت اسلامی می‌تواند دقیق‌تر توضیح دهد.

  جامعه اسلامی
 در این مرحله با عبور از مباحث سیاسی و اجتماعی که تا پیش از این به‌مثابه یک سیستم و نظام کنشگر به وجود آمده است، مرحله حضور حداکثری دین در امور اجتماعی و فرهنگ رخ می‌دهد و زمینه‌ها و نمادهای متناسب با خود را در جامعه فراهم می‌آورد. درواقع حضور ساختاری و همچنین نهادینه شدن دین حداکثری در لایه‌های فرهنگی و اجتماعی ایران پساانقلاب، دین را به‌مثابه امر اجتماعی در قبال امر سیاسی محقق می‌کند. در ادامه تلاش می‌کنیم ابعاد و لایه‌های این موقعیت و برهه تاریخی را توضیح دهیم.

دین و تحقق جامعه اسلامی
چنان‌که گفته شد، باید توجه داشت که اکنون زمینه‌های فرهنگ دینی به لبه‌های دوره جامعه دینی رسیده و تا از این مسیر عبور نکند، امکان تحقق تمدن نوین اسلامی وجود ندارد. درواقع این برهه تاریخی موقعیتی است که زمزمه‌های فرهنگ عمومی را در نسبت با دینداری فراهم آورده است. شبهاتی از این‌دست که چرا و چگونه جمهوری اسلامی، دینداری مردم را به تباهی کشانده و نتوانسته زمینه‌های رشد و استیلای فرهنگ شیعی را فراهم آورد، به این برهه و دوره تاریخی بازمی‌گردد و برای پاسخگویی به این‌دست از مسائل، مستلزم شناخت برهه تاریخی و زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی است که در آن حضور داریم.
البته نوشتار حاضر درصدد روایت مساله یا مسائل دینداری و پاسخگویی به مسائل موجود نیست، بلکه تلاش می‌کند به توصیف کلان موقعیت دینداری در عرصه‌ جامعه و فرهنگ عمومی بپردازد و افق آن را روشن سازد. بنابراین دوران کنونی و بررسی شاخصه‌های دینداری در دوران پساانقلاب معلول ابعاد و زوایایی است که جامعه دینی پیدا کرده است و نمی‌توان با افق‌های خردتری که تا پیش از آن در واقعیت فرهنگی و اجتماعی وجود داشت، شاخص‌های دینداری را تحلیل کرد؛ چراکه مسیر دینداری و کنشگری‌ افراد و تعاملات و روابط اجتماعی موجود در لایه‌های جامعه از ظرف گسترده‌تری برخوردار شده و زمینه ایجاد ساختارهای پیچیده در این زمینه‌ها فراهم شده است.
مسیری که اکنون در جامعه ایران وجود دارد، ترکیبی از ساختارهایی است که از فرهنگ عمومی قبل از انقلاب با آن تعامل داشته است. برخی ساختارها نیز در دوران پساانقلاب اسلامی ایجاد شده است و در برخی زوایا نیز لایه‌های فرهنگ عمومی و کنشگری مردم به‌صورت مستقیم رخ می‌دهد. بنابراین لازم است در سنجش دینداری و شناخت کیفیت آن در دوران حاضر، مساله دینداری و روایت آن بر مدار مسیر متفاوتی اتفاق بیفتد تا زمینه خوانش‌ها و قرائت‌های مغرضانه و غیرمنصفانه از میان برداشته شود.

  جمع‌بندی
روایت دینداری و واقعی دیدن موقعیت‌هایی که دین در جامعه ایران اسلامی پیدا کرده است، امکان گفت‌وگوهای دقیق و واقعی را فراهم می‌کند. چه اینکه بیشتر مسائلی که امروزه حول محور فرهنگ دینی در جامعه ایران مطرح می‌شود، معلول نادیده‌انگاری وضعیت تاریخی دین و دینداری در جامعه ایران است. ازاین‌رو باید توجه داشت که فهم موقعیت‌ها در فهم حاق واقعیت و پدیده‌های اجتماعی تاثیر بسزایی دارد. به‌عنوان مثال برخی تلاش می‌کنند فرهنگ تشیع در دوران کنونی را با چهارچوب‌های جامعه‌شناختی و متاثر از نظریه‌های مدرن یا پسامدرن موردتوجه قرار ‌دهند و تحلیل دینداری و وضعیت تشیع، وظایف حوزه و روحانیت یا هر امر مرتبط با حوزه دینداری را متاثر از این وضعیت مطالعه می‌کنند. این درحالی است که دینداری و حضور حداکثری دین در عرصه‌های مختلف فرهنگ و جامعه، مستلزم فهم لایه‌های مختلف دین و به تبع آن، دینداری در عرصه فرهنگ و جامعه است.  در همین زمینه مسائلی که با مقایسه وضعیت دینداری اکنون و دوره‌های پیشین فرهنگ عمومی در نسبت با دینداری رخ داده، معلول عدم ترسیم سطح و لایه حضور دین در جامعه است. اینجاست که روایت دین و دینداری در عرصه فرهنگ باید متناسب با موقعیت آن در عرصه فرهنگ طرح شده و مسائل نیز در افق سطح و لایه‌های تناسب‌یافته طرح شود. البته ممکن است از مسائلی که درباره دینداری در ایران عصر کنونی طرح می‌شود، افرادی باشند که موقعیت دین و دینداری را به لحاظ مبنایی قبول نداشته باشند، اما این دلیل نمی‌شود هر مبنایی را به هر دیدگاهی که از آن برنخاسته است، بتوان ربط داد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰