فاطمه جباری: «همهچیز همهجا» فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و برمبنای فلسفه اگزیستانسیالیسم و نظریه چندجهانی است. اثری در ظاهر پرجنبوجوش و شلوغ که علیرغم هیاهو و تلاطمش نسخه بیتکلفتری از متاورس را ارائه میکند. این فیلم مفهوم چندجهانی را در قالب روابط عاطفی و تاثیرات مستقیم آن بر جهانهای موازی نمایش میدهد. خانواده و روابط خانوادگی بهعنوان اولین عامل موثر، رابطهای علت و معلولی را ایجاد کرده است. رابطه علیت و اساس شکلگیری آن حول محور مادر و دختری شکل میگیرد که مادر سعی بر نظم دارد و دختر شلوغی و پوچی را برگزیده است. جهانها تحتتاثیر این بینظمی قرار گرفته و روبه افول و نابودی هستند. ایولین زنی چینی-آمریکایی است که در مییابد میتواند به کمک نسخههای دیگر خود، قدرتهای جدیدی را کسب کند و با استفاده از قابلیت جهانهای موازی دنیا را از نابودی نجات دهد. فلسفه اگزیستانسیالیسم و اصالت وجود در شخصیت ایولین و جوی ظهور و بروز پیدا کرده است. هرکدام از کاراکترها برای رسیدن به حد اعلای رشد و ارتقای درجه، تلاش میکنند تا از تمام ویژگیهای نسخههای دیگر خود در سایر جهانها استفاده کنند و به تعالی برسند. اساس این فلسفه تعقیب هدفهای برتر است، یعنی فراتر رفتن بشر از حد و حدود متصور برای خود و بالابردن جایگاه خویش. نمود ظاهری کاراکتر جوی سعی دارد به نمایش این مفهوم بپردازد که بشر در خود محدود نیست بلکه پیوسته در «جهانهای بشری» حضور دارد و میتواند بر آن اثرگذار باشد. کاراکتر مادر در این فیلم نمود ظاهری و باطنی این مفهوم است که در جهان، قانونگذاری جز بشر نیست و اوست که درباره خود تصمیم میگیرد. رگههای واضحی از اومانیسم را میتوان بهصورت مشهود در آثاری با محوریت متاورس و جهانهای چندگانه پیدا کرد که این اثر هم بیتوفیق نمانده و در همین مجموعه قرار میگیرد.
ژانر ابرقهرمانی این اثر برگرفته از فضای حکمرانی مارول و دیسی، توانسته قابللمستر و بهمراتب قابلپذیرشتر ظهور پیدا کند. ویژگیهای ایدئولوژیکی، حسی، حماسی و زیباییشناختی این ژانر در امتداد مسیری واحد و یکپارچه بهسوی واکنشهای هیجانی متمرکزی حرکت میکند. نظام قهرمانساز سینمای ابرقهرمانی اینبار یک مادر را انتخاب کرده تا بتواند علاوه بر قدرتهای مرسوم یک قهرمان متاورس از ویژگیهای عاطفی او نیز بهره ببرد. در انتها کاراکتر مادر به قهرمانی پخته بدل میشود که با غلبه بر بینظمی سیستم چندجهانی فرزند ناخلف خود را به سمت این همگرایی سوق میدهد.
دوناتی که جوی تمام عوامل بینظمی را درون آن قرار داده است همان مک گافین این اثر است که بدون اهمیت ذاتی، به پیشبرد داستان کمک میکند. انتخاب یک جسم بیجان و القای تمام احساس بینظمیآفرین درآن، درحقیقت نمایشی برای به تصویر کشیدن ذهنیتگرایی است. ذهنیتگرایی یا سوبژکتیویسم در این اثر بر این اعتقاد است که تجربه احساس مختلف و ایجاد ذهنیتهای گوناگون برای شخص، اساس همه معیارها و قوانین طبیعی در جهان است و کائنات حول محور آن میچرخد. مک گافینهای هیچکاکی این اثر توانسته تا حدی بار طنز اثر را نیز به دوش بکشد. انتخابهای غیرقابلانتظار و دور از ذهن کاری میکند که مخاطب از دیدن آنها شوکه شود و طنز وکمدی خلق شود. همهچیز همهجــــــــا بهعنوان یک اثر فانتزی، تاحدی اکشن و علمی-تخیلی، ضرباهنگ خوبی دارد و میتواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند. فیلمی خوشساخت که مخاطب برای فهم فلسفه آن نیاز به درگیری ویژهای ندارد و ساده و بدون پیچیدگی محتوایی، حرفش را میزند. این فیلم از سری آثاری است که میتواند مخاطبان خود را از اقشار مختلف پیدا کند و نیاز به پیشزمینه ذهنی ندارد. اثری پرسرعت که لحظهای مخاطب را رها نمیکند و برای هر صحنه ایدههای تازهتری را نمایان میکند. توضیح مکگافین یا مگافین MacGuffin مفهومی در فیلمنامهنویسی با ریشه ادبی است و دلالت به سرنخ یا ابزاری دارد که بدون اهمیت ذاتی، به پیشبرد داستان کمک میکند. به عبارتی شیء یا مفهوم و بهطور کل ابژهای است که همه بهدنبال آن میگردند و ماجرا براساس آن پیش میرود اما در بسیاری مواقع سرانجام معلوم میشود که یا ابژه، خیالی بوده یا اینکه اهمیت چندانی نداشته است. یکی از پرکاربردترین تکنیکهای گسترش پیرنگ در سینمای هیچکاک استفاده از «جستوجو برای مکگافین» بود؛ هرچند که او مبدع این تکنیک نبوده است. به عنوان مثال در سینمای ایران، در فیلم سینمایی «درباره الی»، شخصیت الی که ابژهای انسانی است، مکگافین فیلم محسوب میشود یا در «جدایی نادر از سیمین»، پولی که ناپدید میشود، حکم مکگافین پیرنگ فیلمنامه را دارد.