علی صولتی، خبرنگار گروه جامعه: خیرا تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر شده که نشان میدهد پروانههای بلوطخوار سفید به درختان مناطقی در استان فارس و کهگیلویهوبویراحمد هجوم بردهاند. پروانه سفید برگخوار بلوط یکی از گونههای مختلف آفات است که طی سالیان اخیر بارها در منطقه زاگرس طغیان کرده است. بهگفته فعالان محیطزیست، خسارت این آفت به درختان بلوط آنقدر سنگین است که میتواند باعث نابودی مناطق وسیعی از جنگلهای منطقه زاگرس شود. مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری چهارمحالوبختیاری بهتازگی درخصوص هجوم این آفت به جنگلهای زاگرس گفته است: «هماکنون پروانه سفید بلوطخوار در بخشی از جنگلهای لردگان، خانمیرزا، کیار و اردل مشاهده شده است. 30هزار هکتار از جنگلهای استان درگیر آفت جوانهخوار بلوط است که مقابله با این آفت نیازمند تخصیص اعتبار و عزم ملی، خردجمعی بین مراکز دانشگاهی، تحقیقاتی، منابع طبیعی و محیطزیست است.» سابقه وجود پروانه برگخوار سفید بلوط به سال 1351 باز میگردد، زمانی که وجود این آفت برای اولینبار در کرمانشاه گزارش شد. سپس دامنه فعالیت این آفت آرامآرام به قسمتهای جنوبی و استان فارس رسید. حالا این آفت، درختان کهنسال بلوط را در جنگلهای زاگرس درمعرض نابودی قرار داده است؛ جنگلهایی که منبع تامینکننده ۴۰ درصد آبشیرین تولیدی در کشور بوده و هر هکتار از آن سالانه 2.5 تن اکسیژن تولید میکند؛ زیستبومی که جمعیت آن بالغ بر ۱۰میلیون نفر است. اکوسیستمی که از مهمترین ذخیرهگاههای ژنتیکی جنگلی در منطقه است و خشکسالی، قاچاق چوب و حالا آفت پروانههای بلوطخوار سفید، آن را درمعرض نابودی قرار داده است. در این گزارش ضمن بررسی پیشینه خطر هجوم آفت پروانههای بلوطخوار سفید به جنگلهای زاگرس، با استمداد از کارشناسان و پژوهشگران این حوزه سعی میکنیم میزان جدیت خطر را تبیین کرده و به راهکارهای مهار این معضل بپردازیم.
پروانه سفید برگخوار بلوط چه بر سر زاگرس میآورد؟
رضا ساکی، فعال محیطزیست ضمن هشدار دراین خصوص از یک محقق آفات و منابع طبیعی، توضیحی پیرامون پروانه برگخوار سفید بلوط منتشر کرده است. در این مطلب مجید توکلی، عضو هیاتعلمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی لرستان و محقق آفات و بیماریهای جنگل و مراتع در توصیف این پدیده گفته است: «پروانه برگخوار سفید بلوط یکی از آفات خطرناکی است که متاسفانه طی چند سال اخیر در منطقه زاگرس جنوبی شاهد طغیان این آفت بودیم. این آفت یکی از آفاتی است که خسارتزایی بسیار بالایی دارد و در بعضی موارد تمام برگ درختان بلوط را از بین میبرد. این پروانه، پروانه مهاجم و چندنسلی به نام leucoma wiltshire است. سابقه وجود پروانه برگخوار سفید بلوط مربوط به سال ۱۳۵۱ است و اولینبار از منطقه کرمانشاه گزارش شد. بعد از آن کمکم دامنه فعالیت این آفت به سمت قسمتهای جنوبی و استان فارس کشیده شد. البته در آن زمان حالت طغیانی نداشت. در دشت ارژن فارس در دهههای 60 و حدود دهه 70 یکی دو مورد طغیان داشته است. همچنین طغیان این آفت طی چند سال اخیر در قسمت جنگلهای شمال استان خوزستان منطقه باغملک، ایذه و قسمتهای شمالی دزفول، خصوصا الوار گرمسیری گزارش شده است. دوسال پیش در استان ایلام در منطقه «درهشهر» یک کانون طغیان از این آفت وجود داشت. همچنین تقریبا در سالهای ۸3-۸2 طغیانی در استان لرستان در منطقه کرکی و منگره یافت شد. این آفت آفتی است که بومی منطقه است و فقط در ایران، عراق و همینطور ترکیه گزارش شده و هیچ جای دنیا صحبتی از این آفت نشده است. میزبان این آفت فقط بلوط است. گونه برانتی Quercus brantii انتخاب این آفت است و به سایر درختان حمله نمیکند. شکل خسارت بسیار خطرناک و بسیار شدید است. این آفت تقریبا از اواسط بهار خودش را نشان میدهد و تعداد سه نسل و در بعضی مکانها دوونیم نسل در سال دارد. تمام چرخه زندگیاش از مرحله تخمریزی، مراحل مختلف سنین لاروی، شفیره و بالغ را روی درخت طی میکند و تقریبا تا آبان حضور دارد. برای مقابله با این آفت باید برنامه کنترلی و مبارزه وجود داشته باشد که حداقل بشود آن را مهار کرد. چون اگر دامنه فعالیت این آفت به مناطقی که آسیبدیده و مستعد پذیرش زوال هستند کشیده شود، آنجا پیامدهای بسیار منفی خواهد داشت. اکنون این آفت در استان کهگیلویهوبویراحمد طی سال جاری خسارات شدیدی داشته و یکی، دو کانون در استان فارس وجود دارد که در آنجا این آفت خسارتزایی خودش را نشان میدهد. تجربه و راهکارهای مبارزاتی جهانی برای مبارزه با این آفت وجود ندارد و طغیان آن در عراق و ترکیه گزارش نشده است. در قسمتهای شمالی زاگرس، استان آذربایجان، استان کردستان و... موارد طغیانی از این آفت گزارش نشده است. برای کنترل آن تنها راهکاری که وجود دارد، استفاده از ابزارها و روشهای سازگار با محیطزیست است. جنگل اکوسیستم طبیعی است و باید اقداماتی شود که جمعیت آفت به حالت تعادل برسد و حالتی پیدا کند که آفت توسط عوامل و دشمنان طبیعی خودش کنترل شود. این آفت در بعضی مناطق نوظهور بوده، بعضی مناطق سابقه فعالیت دارد و بعضی مناطق دیگر بازپدید است. براساس تجربیات، این آفت سه تا چهار سال و بعضی مواقع تا پنج سال در عرصه خسارت میزند و با گذر زمان کمکم خودش در طبیعت کنترل میشود و به مرحلهای میرسد که از بین برود. براساس اطلاعاتی که از مطالعه این آفت به دست آمده، چنین اتفاقی که به آن طغیان دورهای میگویند، تقریبا بعد از ۱۳ سال، ۱۵ سال یا بعد از ۲۳ سال دوباره بروز پیدا میکند.»
شرایط خطرناک است اما آمار و ارقام مشخصی در دست نیست
حسین رجائی، مدیر بخش پروانهشناسی موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت طی گفتوگویی با «فرهیختگان»، پیشینه وجود این آفت در ایران و دلایل خطرناک بودن آن را اینطور تشریح کرد: «گونه پروانه برگخوار سفید بلوط که در عراق و ترکیه پیدا میشود، اصلا گونه وارداتی نیست، گونهای است که در منطقه بوده است (هزاران سال)، الان طغیان کرده و اخیرا در ترکیه هم گزارش شده است. اصولا در مناطقی که رویشگاه بلوط هست این گونه احتمالا همیشه وجود داشته است. طبعا باید دید دلایل این طغیان چیست. اساسا هر گونهای که جمعیتش از حد مجاز فراتر برود، خطرناک است. هرجایی هرگونهای از حد معمولیاش فراتر برود، خطرناک میشود. خطرش چیست؟ این است که درختهای بلوط را بیبرگ میکند. این درختهای بلوط با بیبرگ شدن مستعد حمله آفات دیگری هم میشوند و این به مرور منجر به از بین رفتن این درختان خواهد شد. تا زمانی که یک مطالعه جدی مبتنیبر آمار و کار میدانی جدی انجام نشود، هر صحبتی در این خصوص، بیپایه و اساس است. همین حالا عدهای حرف از نابودی 3 هزار هکتار جنگل میزنند و عدهای نیز حرف از نابودی 75 هزار هکتار میزنند، خب بین 3 هزار و 75 هزار چقدر فاصله است؟ مبنای این اعداد چیست؟ هیچکدام از این اعداد و ارقام قابل استناد نیست. ما مساحت جنگلهای زاگرس را میدانیم، اما نمیدانیم این آفتها الان دقیقا در کدام نقاط طغیان کردهاند. تعدادی از کانونهای طغیان را شناسایی کردهاند، مثل محدودههایی در اطراف روستای رستم، یک جای دیگری هم بهعنوان کانون طغیان در استان کهگیلویه و بویراحمد شناسایی شده است. ولی اینها مساحت چندانی نمیشوند. بنابراین اینکه آمار بدهیم و... منحرفکننده است تا زمانی که مستندات علمی و دقیقی ارائه کنیم.»
معضلی که پدید آمدنش دههها زمان برده است، نمیتوان یکشبه حل کرد
این پژوهشگر در ادامه میگوید نمیتوان معضلی را که پدید آمدنش دهههای متمادی زمان برده است، یک شبه حلوفصل کرد. حسین رجائی که پیش از این روی این گونه به شکل تخصصی مطالعه کرده است، میگوید: «تاکنون تنها در استان فارس 1600 گونه پروانه، شبپرک و روزپرک گزارش شده است. برای قیاس و فهم بهتر، مثلا یوزپلنگ ایرانی یک گونه است، پرنده زاغبور یک گونه دیگر است. این پروانه سفید هم یک گونه است که به جز آن حداقل 1600 گونه دیگر پروانه و شبپره فقط در استان فارس شناسایی شده است. این هم یک مورد از گونههای دیگر است. چندین برابر اینها در منطقه سوسک داریم. تعداد قابلتوجهی مگس، زنبور، پشه و ملخ در آن منطقه زندگی میکنند. اینها همه در روابط متقابل با هم زیست میکنند، یعنی یکسری از این حشرات گروه دیگری را کنترل میکنند. حالا اگر آن عوامل کنترل از بین بروند، یک گونه که درحال زندگی مسالمتآمیز در کنار سایر گونهها بوده، طغیان میکند و از آن به بعد نامش را آفت میگذارند. ولی ماجرا این است که این گونه همیشه آنجا وجود داشته و به تحقیق در سالهای گذشته مواردی از طغیان این گونه و گونههای دیگر نیز گزارش شده است، اما الان به یکباره عدهای نگران شدهاند که درختان این مناطق درحال از بین رفتن است. البته که وضعیت نگرانکننده است اما ما نمیتوانیم ماجرایی که طی سالها و دهههای متمادی شکل گرفته را یکشبه حلوفصل کنیم.»
برهمخوردن نظم اکولوژیک منطقه، مهمترین عامل طغیان آفت پروانه سفید
طبق گفتههای رجائی، مهمترین عامل طغیان این آفت، برهم خوردن تعادل اکولوژیک منطقه است. مدیر بخش پروانهشناسی موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت در این خصوص توضیح میدهد: «گفتنی است مهمترین عاملی که باعث طغیان این گونه شده است، برهم خوردن تعادل اکولوژیک در منطقه است. عواملی هستند که دستبهدست هم میدهند تا آن منطقه را در یک موقعیت پایدار اکولوژیک حفظ کنند. مثل میزان آب، بارش و حقابه طبیعت، مساله دما، رطوبت، فشار و سایر عوامل، اینها همه باعث میشوند که یک اکوسیستم، پایدار باشد. اما اتفاقی که در سالهای اخیر افتاده این تعادل را برهم زده است. مدیریت ناصحیح منابع آبی باعث شده که حقابه از آن منطقه دریغ شود. در مناطق بکر زاگرس کشاورزی بیرویه شکل گرفته است و همین عامل باعث شده که منابع آبی منطقه مجددا کاهش پیدا کنند. سدهایی که در منطقه احداث شدهاند، بازهم موجب شدهاند آبی که باید به این منطقه و درختانش برسد، کمتر شود. دمای کره زمین در سالهای اخیر بالا رفته است. در مناطق جنوبی ایران هم گرما بهشدت و به شکل روزافزونی بالا رفته است و همین باعث شده خاک رطوبتش را با شدت بیشتری از دست بدهد. حالا شما این شرایط را فرض کنید، چرای بیرویه در منطقه که باعث شده بخش اعظم مناطق خشک شود را هم به آن اضافه کنید. این خشکی خاک باعث میشود حرارت خورشید که به این زمین برهنه میتابد، بیشتر شود. یعنی همان منطقه اگر یک پوشش گیاهی مختصر داشت، حداقل 8-7 درجه خنکتر بود. این گرما و حرارت زیاد، نبود آب، چرای بیش از حد، برهنگی زمین و از آن بدتر کشاورزی بیرویه که یکی از عوامل سمپاشی در منطقه است، همگی باعث میشوند که منطقه دچار خشکیدگی شود، درختانی که در منطقه هستند، ضعیف شوند. درختانی که خودشان در برابر آفات و حشرات، سیستم دفاعی دارند، اینطور تضعیف شوند. این ضعف درختان ناشی از شرایطی است که در آن قرار گرفتهاند و همین هم باعث میشود تا حشرات بهراحتی بتوانند به درختان حمله کنند.»
از بین رفتن دشمنان طبیعی آفات در پی آتشسوزیهای اخیر جنگلهای زاگرس
این پژوهشگر همچنین از آسیب مهم دیگری خبر میدهد که آتشسوزیهای اخیر جنگلهای زاگرس، به نظم و تعدد گونههای دشمن طبیعی آفات در این منطقه وارد کردهاند: «اتفاق وحشتناک دیگری هم افتاده است، موضوع از این قرار است که دشمنان طبیعی این گونه از حشرات نیز کاهش پیدا کردهاند، مثل زنبورها، مگسها، سوسکها، بالتوریها و انواع و اقسام گونههای گوشتخوار دیگر و حتی پرندگانی که در منطقه بودهاند و تعدادشان کاهش پیدا کرده است. چرا؟ اگر نگاهی به نقشه نابودی تراکم این آفات بیندازید، تقریبا با نقشه آتشسوزیهای اخیر در منطقه منطبق است. اصولا زمانی که منطقهای جنگلی دچار حریق و آتشسوزی میشود، خصوصا آتشسوزی در جنگلهای زاگرس که حتما دمای منطقه را به بالای 200 درجه سانتیگراد میرساند، نظم اکولوژیکی منطقه از بین میرود. در چنین منطقهای کدام پرنده لانهاش را برپا خواهد کرد؟ کدام عنکبوتی در این منطقه دوام خواهد آورد؟ پرندهها، موشها و حشرات در این منطقه یا از بین رفتهاند یا مهاجرت کردهاند و منطقه از دشمنان طبیعی آفات تهی شده است. ممکن است چندین دهه زمان ببرد تا این دشمنان طبیعی آفات دوباره بخواهند به منطقه بازگردند. بهعنوان مثال عنکبوتها باید مجددا و آرامآرام به این منطقه مهاجرت کنند و این اتفاق هم تنها درصورتی رخ میدهد که شرایط مساعدی بر منطقه حاکم باشد و اجازه دهیم که گیاهان رشدی حداقلی در این منطقه داشته باشند. این شرایط را انسان ایجاد کرده و علیالقاعده چرخهای طبیعی نیست. عوامل مختلف اعم از تغییرات آب و هوایی، از بین رفتن دشمنان طبیعی، ضعیف شدن درختان و سایر عوامل دستبهدست هم دادهاند تا یک ساختار شبکهای پیچیده اکوسیستم با تمام ارکانش را در این منطقه فرو ریخته و همین هم باعث طغیان این گونه آفت شده است.»
هیچ راهحل کوتاهمدتی وجود ندارد
تاکید این کارشناس بر این است که؛ «هیچ راهحل کوتاهمدتی وجود ندارد.» وی دراینباره میگوید: «در شرایط فعلی هیچ راهحل کوتاهمدتی وجود ندارد. مهمترین و موثرترین اقدامی که باید انجام داد عبارت است از پرهیز و جلوگیری از انجام خطاهایی که در گذشته مرتکب شدهایم و آسیبشان را هم دیدهایم. اشتباهاتی مثل اینکه با دستگاههای سمپاش، شروع به سمپاشی منطقه کنیم. البته عدهای میگویند از سمهای بیولوژیکی که کمخطرتر هستند، استفاده کنیم، مثل سم «بیتی»، اما در هر حال «بیتی» یک سم است. درست است که سم بیولوژیک است اما سمی است که اثر انتخابی بر محیط ندارد، یعنی اینطور نیست که فقط گونه موردنظر ما را از بین ببرد. گفتیم که در استان فارس بیش از 1600 گونه پروانه و شبپره زیست میکنند، سمپاشی، همه این گونهها را از بین خواهد برد. بعضی از این گونهها، گونههای بومی منطقه هستند، یعنی در هیچ نقطه دیگری وجود ندارند و مثلا تنها در دامنه یک تپه در کوه خاصی زیست میکنند. سمپاشی گسترده نهایتا به انقراض آبشاری گونههای بسیاری در منطقه منجر خواهد شد. درصورت انقراض این گونهها، دشمنان طبیعی بیشتری که به این گونهها متصل هستند نیز منقرض میشوند که در این صورت ممکن است ما با ظهور تعداد بیش از حد گونههای آفات مواجه شویم و ممکن است از کنار یک مشکل به چندین مشکل دیگر نیز برخورد کنیم. در کوتاهمدت بزرگترین و موثرترین اقدامی که میشود انجام داد، این است که خطاهای فاحش اینچنینی مرتکب نشویم. این بزرگترین خدمتی است که میشود به طبیعت کرد.»
دولت یازدهم علیرغم هشدار کارشناسان، اکوسیستم جنگلهای هیرکانی شمال کشور را به مرز نابودی رساند
مدیر بخش پروانهشناسی موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت در ادامه از اقدام مشابهی میگوید که علیرغم هشدار اساتید دانشگاه و محققان برجسته کشور در نامهای به رئیسجمهور وقت در سال 95، درنهایت اجرای آن منجر به از میان رفتن بخش بزرگی از گونههای جنگلهای هیرکانی شمال کشور شد. وی در این خصوص میگوید: «حداقل 200 سال است که این حشره بهطور دورهای درحال طغیان و آسیب رساندن به درختان است اما بهوسیله عوامل طبیعی کنترل میشود. ما نمیتوانیم بگوییم این مشکل یک شبه به وجود آمده و با یک سمپاشی مختصر میتوانیم آن را حل کنیم، منطقه زاگرس مزرعه کشاورزی یا باغ شخصی نیست. باید برای معضلی که پدید آمدنش سالهای سال زمان برده، برنامهریزی بلندمدت داشت. این عرصه چند هزار هکتاری که از جنوبشرقی ترکیه و شمالغربی عراق شروع میشود و تا کرمان ادامه پیدا میکند و تقریبا تمام منطقه شمالغربی و مرکزی ایران را پوشش میدهد، در جای جای این منطقه درخت بلوط هست. چه تعداد را میتوان سمپاشی کرد؟» بنابراین راهکار کوتاهمدتی برای حل چنین معضلی نیست، راهکارهای کوتاهمدت اینچنینی را آقایان قبلا امتحان کردهاند اما جواب نداده است. 5 سال پیش یک آفتی در جنگلهای هیرکانی شمال ایران ظهور کرد به اسم «شبپره آفت شمشاد»، در آن سالها نامهای از سوی اساتید دانشگاه و محققان برجسته کشور به رئیسجمهور نوشته شد که اجازه ندهند جنگلهای هیرکانی شمال کشور را بهعنوان اکوسیستمی بسیار با ارزش، با سم «بیتی» سمپاشی کرده و در معرض نابودی قرار دهند اما آقایان بالاخره کار خود را کردند، بودجه گرفتند و هماکنون 5 سال است که دارند آن منطقه را سمپاشی میکنند اما حتی یک شمشاد را نتوانستند نجات دهند. علاوهبر آن خدا میداند چند گونه مهم را از بین بردهاند که بهخاطر عدم وجود پایش مستمری در کشور، از حجم آسیبهای آن بیخبریم.»
پرورش زنبورهای شبهانگل برای نابودی آفات، دستکم 2 سال زمان میبرد
رجائی در پایان صحبتهایش درباره راهحل این معضل توضیح میدهد: «در این موارد تنها راهکارهای بلندمدت و میانمدت وجود دارد، باید به محیط رفت و پژوهشهای جدی انجام داد. مگسها و زنبورهایی هستند به نام شبهانگل، این زنبورها و مگسهای شبهانگل انواعی دارند که عمومی عمل کرده و گونههای بسیاری را هدف قرار میدهند، انواعی هم دارند که کاملا تخصصی عمل کرده و فقط به لارو یک حشره خاص آسیب میزنند. این آسیب به این صورت است که زنبور در لارو حشره تخمگذاری میکند، از آن تغذیه کرده و هنگام بلوغ هم آن را میکشد. به این ترتیب میتوان چنین زنبورهایی را پرورش داده و در منطقه رها کرد تا به صورت هدفمند فقط این آفت را کنترل کنند اما چنین اقدامی تنها 6 ماه تا یک سال کار پژوهشی نیاز دارد و تا دو سال نیز ممکن است اجرایی کردن آن زمان ببرد. مدیران هم باید بهطور کلان تلاش کنند تا تعادل اکولوژیکی که در منطقه بههم ریخته را در بلندمدت بازگردانند، یعنی حقابه محیط باید پرداخت شود، چرای بیرویه باید قطع شود، کشاورزی کنترل شود و به حداقل برسد و آرامآرام محیط به حدی زنده شود تا درختان مجددا توانمندیشان را به دست آورند، دشمنان طبیعی و پرندگان مهاجر مجددا به منطقه بازگردند تا اکوسیستم مجددا احیا شده و نظم گذشته بازگردد وگرنه اقدامات نسنجیده و کوتاهمدتی مثل استفاده از سموم، باعث میشود راهکارهای بلندمدت و میانمدت از همین حالا شکستشان حتمی باشد.»