فرهیختگان: در یک دهه گذشته، سرمایهگذاری چین در آمریکای لاتین و کارائیب(LAC) به میزان قابلتوجهی افزایش یافته و از منابع طبیعی به صنایع دیگر تسری یافته است. در سالهای اخیر شرکتهای دولتی چین سرمایهگذاران اصلی در صنایع انرژی و زیرساختهای منطقه هستند و این کشور بهعنوان بزرگترین شریک تجاری آمریکایجنوبی از ایالات متحده پیشی گرفته است. منابع غربی مدعی هستند پکن از این طریق حضور دیپلماتیک، فرهنگی و نظامی خود را در منطقه گسترش داده است تا آمریکا و متحدانش را نگرانتر از سابق کند. واشنگتن و متحدانش، از این بیم دارند که پکن از این روابط برای تعقیب اهداف ژئوپلیتیکی خود ازجمله انزوای بیشتر تایوان و تقویت حکومتهایی که آنها آن را «خودکامه» میخوانند، استفاده کند. برآیند تغییرات سیاسی در منطقه که با آرای مردمی صورت گرفته، بیانگر فاصلهگذاری بیشتر آمریکای لاتین با ایالات متحده آمریکاست. پیروزی چپگرایان آن هم بعد از 2 قرن در کلمبیا، این فاصلهگذاری را به وضوح نشان داد. اگر در انتخابات چند ماه آینده برزیل نیز چپها به پیروزی برسند، هفت کشور پرجمعیت آمریکای لاتین(برزیل، مکزیک، کلمبیا، آرژانتین، پرو، ونزوئلا و شیلی) که 80 درصد جمعیت منطقه را به خود اختصاص داهاند، همگی توسط رهبران چپ اداره خواهند شد. اکثر سیاستمداران جناح چپ که قبلا در آمریکای لاتین قدرت داشتند، اکنون دیدگاه دوستانهتری نسبت به چین دارند. آلبرتو فرناندز، رئیسجمهور چپگرای آرژانتین که در سال 2019 روی کار آمد، ماهها قبل علیرغم تحریمهای به اصطلاح سیاسی علیه المپیک زمستانی 2022 چین، که توسط برخی کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده سازماندهی شده بود، از چین دیدن کرد و در بازیهای المپیک زمستانی 2022 پکن شرکت کرد. وزارت خارجه آرژانتین حتی بیانیهای را در وبسایت خود منتشر کرد و گفت که قاطعانه از المپیک زمستانی پکن حمایت میکند. اما در فرآیند چرخش مجدد آمریکای لاتین به سمت چپ یا همان جزر و مد صورتی، چین چه تاثیری داشته است؟
حیاطخلوت آمریکا
در قرن نوزدهم، «جیمز مونرو» رئیسجمهور ایالات متحده، کل قاره آمریکا را حوزه نفوذ ایالات متحده اعلام کرد. از آن زمان استراتژی ایالات متحده در قبال آمریکای لاتین کنترل کامل سیاسی و نظامی منطقه همراه با تسلط برمنافع اقتصادی آن بوده است. مکزیک، در سال 1846، یکی از اولین قربانیان دکترین مونرو بود. از آن زمان، ارتش ایالات متحده بیش از 100 مداخله، تهاجم و کودتا را در آمریکایلاتین و دریای کارائیب انجام داده است. در دهه 70 میلادی، سیا یکسری کودتاهای نظامی در سراسر منطقه برای سرنگونی دولتهای چپ و مستقل انجام داد. در یک برنامه مخفی به نام عملیات کندور، سیا از نزدیک با دیکتاتورهای نظامی برای سرکوب فعالان چپ و جلوگیری از ظهور کمونیسم در میان مردم محلی همکاری کرد. سال 1964، کودتا در برزیل منجر به 20 سال حکومت دیکتاتوری در این کشور شد. در سال 1973، نیکسون و کیسینجر از کودتای پینوشه در شیلی حمایت کردند. این کودتا منجر به کشته شدن آلنده، رئیسجمهور منتخب در کاخ ریاستجمهوری، دستگیری 38 هزار هوادار او و اعدام 4 هزار نفر دیگر شد. در آرژانتین، پاراگوئه، بولیوی و اروگوئه نیز همه از کودتاهای جناح راست مورد حمایت ایالات متحده رنج بردند.
در دهه 80 میلادی ایالات متحده سیاست نئولیبرالی خود را از طریق اجماع واشنگتن پیش برد و کشورهای آمریکایلاتین را مجبور به پرداخت بدهیهای کلان کرد. در نتیجه اصلاحات نئولیبرالی و اجماع واشنگتن، 50 میلیون نفر در آمریکایلاتین از سال 1970 تا 1995 در فقر فرو رفتند و نرخ فقر از 35 درصد به 45 درصد در سال 2001 افزایش یافت. بدهی خارجی کشورها در بازه سالهای 1975 تا 1980 از 67,31 میلیارد دلار به 208,76 دلار (3 برابر) افزایش یافت. نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی از 3 درصد در سال 1970 به 8.5 درصد در سال 1989 افزایش یافت و امکان توسعه اقتصادی را محدودتر کرد.
ونزوئلا و احیای چپ
در سال 1999، با انتخاب هوگو چاوز بهعنوان رئیسجمهور ونزوئلا، موجی مترقی در آمریکایلاتین آغاز شد. این موج حاصل نارضایتی مردم آمریکایلاتین از نئولیبرالیسم و هژمونی ایالات متحده بود. به موازات روی کار آمدن چاوز در ونزوئلا، در چین نیز توسعه همکاریهای اقتصادی با آمریکایلاتین با جدیت دنبال شد. برخلاف آمریکا، چین برای همکاریهای اقتصادی پیششرط و تحمیلی را به کشورها تحمیل نمیکرد و اولویت نخست را به تجارت میداد. اگرچه در آن برهه چین حاضر به تقابل با آمریکا نبود ولی یک جایگزین مناسب و ارزان برای بسیاری از کشورهایی بود که تلاش میکردند به شکلی از زیرسایه آمریکا خارج شوند و یک روابط متوازن با دنیا برقرار کنند. در کمتر از یک دهه بعد، احزاب مترقی و چپ در برزیل، آرژانتین، اروگوئه، بولیوی، نیکاراگوئه، اکوادور، السالوادور و پاراگوئه بهطور متوالی در انتخابات پیروز شدند تا برای اولین بار در تاریخ آمریکایلاتین، گروهی از حکومتهای مردمی از طریق انتخابات دموکراتیک به قدرت برسند.
واکنش ایالات متحده به این موج مترقی، مجددا دوره ضدانقلابی را آغاز کرد که با تحریمهای اقتصادی، کودتاهای تحریک شده و جنگهای ترکیبی خود را به نمایش گذاشت. دور جدید مداخله ایالات متحده باعث شکست رژیمهای مردمی و احزاب مترقی در آمریکایلاتین شد. در سال 2012، «فرناندو لوگو»، رئیسجمهور پاراگوئه در یک «کودتای قانون اساسی» استیضاح شد و در سال 2013، سازمان سیا به اعتراضات خیابانی خشونتآمیز در ونزوئلا دامن زد. در سال 2016، رئیسجمهور برزیل سرنگون شد و رئیسجمهور سابق لولا که به همان حزب کارگری تعلق داشت، به دلیل اتهامات فساد(که بعدا ثابت شد کاملا ساختگی هستند) نتوانست نامزد انتخابات شود. در سال 2019، سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) به رهبری ایالات متحده ادعا کرد انتخابات بولیوی تقلبی بود. به دنبال آن کودتایی صورت گرفت که به استعفای رئیسجمهور مورالس انجامید.
اژدها وارد میشود
پس از تاسیس جمهوری خلق چین، روابط اقتصادی چین با آمریکایلاتین سه دوره را طی کرد. دوره نخست شامل بازه 1949 تا 1978میشود. در این دوره چین خود را بهعنوان یک کشور جهان سومی معرفی میکند که توسط ایدئولوژی سوسیالیستی هدایت میشود. در آن دوره پکن به دنبال سیاست خارجی تا حد زیادی مستقل و نزدیکی به دولتهایی با هویتهای مشابه خود، بود. در طول این دوره، سرانه تولید ناخالص داخلی(GDP) چین بهطور مداوم پایینتر از کشورهای فقیر سنتی مانند چاد و مالاوی بود. با این حال، چین به تعدادی از کشورهای درحال توسعه که در آن زمان ایدئولوژی مشترک داشتند، کمک کرد. بهعنوان نمونه شیلی و دولت سوسیالیستی آن اولین کشور در آمریکایلاتین بود که چین را در سال 1970 به رسمیت شناخت. بااین حال، اکثر کشورهای آمریکایلاتین پس از سفر ریچارد نیکسون، رئیسجمهور آمریکا به پکن در سال 1972، دولت کمونیستی مائوتسه تونگ را به رسمیت شناختند.
دوره دوم روابط اقتصادی چین و آمریکایلاتین به سال 1978 تا اواخر دهه 90 میلادی بازمیگردد. در این دوره روابط دو طرف تحت تاثیر سه عامل باعث دوری دو طرف شد: «1- تمرکز چین بر تقویت توسعه اقتصادی و کاستن از توجه به سیاست بینالملل؛ 2- افزایش نفوذ ایالات متحده بر توسعه اقتصادی آمریکایلاتین با پایان جنگ سرد و 3- فاصله جغرافیایی زیاد بین چین و آمریکای لاتین.»
در آن سالها، بسیاری از کشورهای آمریکایلاتین یا جذب ایدئولوژی اقتصادی ایالات متحده شدند یا تشویق به اتخاذ سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی با وامهای صندوق بینالمللی پول شدند. کمی بعد با ظهور چین و نشانههای افول نئولیبرالیسم، محیط مطلوب برای افزایش تجارت پکن با آمریکایلاتین ایجاد شد. این زمینه سومین دوره روابط دو طرف را شکل داد و نزدیکی تدریجی بین آنها آغاز شد. در اواخر سال 1999، چین سیاست «برونرفت» خود را آغاز کرد و متعهد به تجارت باز شد و به دنبال آن تجارت جهانی خود را دنبال کرد. همزمان با ورود چین به سازمان تجارت جهانی(WTO) در سال 2001 تعامل اقتصادی چین با آمریکای لاتین بهطور قابلتوجهی رشد کرد.
در سال 2000، بازار چین کمتر از 2 درصد از صادرات آمریکایلاتین را تشکیل میداد، اما رشد سریع چین و تقاضای کالا باعث رونق تعامل دو طرفه شد. بین سال 2000 تا 2014، تجارت کالا بین دو طرف از 10 میلیارد دلار به بیش از 250 میلیارد دلار افزایش یافت(نمودار زیر). این میزان تجارت رفتهرفته توسعه پیدا کرد و در سال 2018 به 307 میلیارد دلار رسید و سپس راکد شد. در سال گذشته کل تجارت چین و آمریکایلاتین و کارائیب (LAC ) نزدیک به 449 میلیارد دلار افزایش یافت. واردات چین از LAC در سال 2021 به 221 میلیارد دلار رسید که عمدتا از منابع طبیعی همچون سنگ معدن (42 درصد)، سویا (16درصد) و مواد معدنی تشکیل شده است. صادرات چین به منطقه در سال 2021 بالغ بر 228 میلیارد دلار بوده است که این رقم شامل ماشینآلات و تجهیزات الکتریکی(21 درصد)، ماشینآلات و لوازم مکانیکی (15درصد) و وسایل نقلیه موتوری و قطعات (7 درصد) بوده است.
چین اکنون به بزرگترین شریک تجاری برزیل، شیلی، پرو و اروگوئه و دومین شریک تجاری بزرگ برای بسیاری از کشورهای دیگر تبدیل شده است. چین قراردادهای تجارت آزاد با شیلی، کاستاریکا و پرو را در این کشور امضا کرده است. اقتصاددانان پیشبینی میکنند که تا سال 2035 این تجارت از 700 میلیارد دلار نیز فراتر رود.
جدا از بحث تجارت بین دو طرف، براساس آمارها سرمایهگذاریهای چین در LAC از سال 2005 تا 2021 بالغ بر 140 میلیارد دلار بوده که از آن، سهم برزیل 64 میلیارد دلار و پرو 25 میلیارد دلار بوده است.
کرونا اسب تراوای چین
در روزهایی که کشورهای غربی از یکدیگر ماسک و الکل به سرقت میبردند و محمولههای یکدیگر را غارت میکردند و داروهای اثرگذار را انبار و واکسنهای تولیدنشده را پیشخرید میکردند، چینیها سخت مشغول فعالیت بودند تا از این تهدید، برای خود فرصتی بیبدیل بسازند. پس از فروکش بحران همهگیری کرونا، تحلیلگران چشم باز کردند و دیدند که چینیها با «دیپلماسیCOVID-19» در آمریکای لاتین، رضایت دولتهای منطقه را بهدست آوردند. آنها تجهیزات پزشکی مانند ونتیلاتور، کیتهای تست و ماسک را در آمریکای لاتین توزیع کردند و میلیاردها دلار وام به کشورها برای خرید واکسن چینی دادند و در تاسیسات تولید واکسن محلی سرمایهگذاری کردند. تا اواخر اکتبر 2021، چین بیش از 179میلیارد ماسک، 1.73میلیارد لباس محافظ و 543میلیون کیت آزمایش را به 150 کشور و هفت سازمان بینالمللی داده بود.
چین بیش از 300میلیون دز واکسن را به آمریکای لاتین تحویل و بیش از سهبرابر مقداری که توسط ابتکار جهانی کواکس به این منطقه داده شده است. علاوهبر این حداقل 12کشور در منطقه قراردادهای واکسن با پکن امضا کردهاند که برخی از آنها شامل انتقال فناوری و همکاری تحقیقاتی با سازنده چینی واکسن سینوواک است. شیلی با 75درصد واکسیناسیون کووید-19 با واکسنهای چینی در صدر دریافتکنندگان این واکسن است. آرژانتین، برزیل، کلمبیا، مکزیک و پرو نیز صدها میلیون دز واکسن از چین خریداری کردهاند. برخی کشورهای منطقه همچون هندوراس و پاراگوئه ادعا کردهاند که در ازای دریافت واکسن، با فشارهایی مواجه شدهاند تا از بهرسمیت شناختن تایوان چشمپوشی کنند. پاراگوئه و هندوراس دو کشور از 15 کشوری هستند که هنوز دولت پکن را بهرسمیت نمیشناسند. با وسعت کرونا در جهان و آمریکای لاتین، بلوک چپ در سنای پاراگوئه لایحهای را برای احیای روابط با پکن ارائه داد که بهمعنای پایان دادن به بهرسمیت شناختن تایوان بود. سناتورها استدلال کردند که این بیماری همهگیر باعث میشود حمایت چین از کشورها با ارسال ماسک و دستگاه تنفس مصنوعی و احتمالا واکسن در سالهای آینده بسیار مهم باشد. در پایان این پیشنهاد با 25رای موافق در برابر 16رای در سنایی که هنوز تحتکنترل حزب راستگرای استروسنر تاسیس شده بود، به تصویب رسید. بحث سیاسی در پاراگوئه منعکسکننده نبرد گستردهتری است که در سرتاسر آمریکای لاتین در مورد نفوذ فزاینده چین در جریان است. از آنجا که کشورهای منطقه با زنجیرهای از چالشها برای اقتصادهای درحال توسعه خود دستوپنجه نرم میکنند، بهطور فزایندهای نه به شمال، بلکه به شرق نگاه میکنند. امروزه چین بزرگترین شریک تجاری آمریکای جنوبی است. در سال 2019، شرکتهای چینی 12.8میلیارد دلار در آمریکای لاتین سرمایهگذاری کردند که 16.5درصد نسبت به سال 2018 افزایش داشت و بر زیرساختهای منطقهای مانند بنادر، جادهها، سدها و راهآهن متمرکز شد. خرید مواد معدنی و کالاهای کشاورزی توسط چین به آمریکای جنوبی کمک کرد تا از بدترین محرومیتهای بحران مالی 2008 جلوگیری کند.
البته چین که در جنگ تجاری گستردهای با آمریکا بر سر تجارت و فناوری به سر میبرد، از اهرم واکسن خود با زیرکی برای گسترش هوآوی، غول جنجالی مخابراتی چینی، استفاده کرد. در برزیل هفتهها پس از ارائه میلیونها دز واکسن توسط چین، تصمیم پیشین ممنوعیت فعالیت هواوی در توسعه شبکههای 5G لغو شد.
روابط امنیتی پکن و آمریکای لاتین
شورای راهبردی روابط خارجی آمریکا در گزارشی نوشته است که استراتژی دولت چین در مورد آمریکای لاتین، همانطور که در کتاب سفید استراتژی دفاعی 2015 و موارد دیگر تعریفشده است، بر اهمیت همکاری امنیتی و دفاعی تاکید کرده است. تلاشهای چین برای ایجاد روابط نظامی قویتر با همتایان خود در آمریکای لاتین شامل فروش تسلیحات، مبادلات نظامی و برنامههای آموزشی است. ونزوئلا پس از آنکه دولت ایالاتمتحده فروش تسلیحات تجاری به این کشور را از سال 2006 ممنوع کرد، به بزرگترین خریدار سختافزار نظامی چین در منطقه تبدیل شد. طبق گزارشها، بین سالهای 2009 تا 2019، پکن بیش از 615میلیون دلار سلاح به ونزوئلا فروخت. بولیوی و اکوادور نیز میلیونها دلار هواپیماهای نظامی چینی، وسایل نقلیه زمینی، رادارهای دفاع هوایی و تفنگهای تهاجمی خریداری کردهاند. کوبا بهدنبال تقویت روابط نظامی با چین بوده و میزبان ارتش آزادیبخش خلق چین برای چندین بازدید بوده است.
حضور رو به رشد چین همچنین در مشارکت این کشور در عملیاتهای حفظ صلح در هائیتی و همچنین تمرینات آموزشی نظامی و تامین تجهیزات در سراسر منطقه قابلمشاهده است. بهعنوان مثال چین به ادارات پلیس بولیوی تجهیزات ضدشورش و خودروهای نظامی و تجهیزات حملونقل و موتورسیکلت به نیروهای پلیس در گویان و ترینیداد و توباگو اهدا کرده است.
سایر زمینههای اصلی همکاری دوجانبه
1. انرژی؛ بین سالهای 2000 تا 2018، چین 73 میلیارد دلار در بخش مواد خام آمریکای لاتین سرمایهگذاری کرد، ازجمله با ساخت پالایشگاهها و کارخانههای فرآوری در کشورهای دارای مقادیر قابلتوجهی زغالسنگ، مس، گاز طبیعی، نفت و اورانیوم. اخیرا پکن تقریبا 4.5میلیارد دلار در تولید لیتیوم در مکزیک و کشورهای بهاصطلاح مثلث لیتیوم (آرژانتین، بولیوی و شیلی) سرمایهگذاری کرده است. این سهگانه روی هم حاوی بیش از نیمی از لیتیوم جهان است، فلزی که برای تولید باتریها ضروری است.
شرکتهای دولتی چین بهشدت در توسعه انرژی مشارکت دارند، برای مثال PowerChina بیش از 50پروژه درحال انجام در 15کشور آمریکای لاتین دارد. چین همچنین به بخش انرژیهای تجدیدپذیر منطقه علاقه نشان داده است. بانک توسعه چین پروژههای بزرگ خورشیدی و بادی مانند بزرگترین نیروگاه خورشیدی آمریکای لاتین در جوجوی، آرژانتین و مزرعه بادی Punta Sierra در کوکیمبو، شیلی را تامین مالی کرده است.
2. زیرساخت؛ آرژانتین، برزیل، شیلی، اکوادور، پرو و اروگوئه اعضای بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا هستند. پکن همچنین پروژههای ساختمانی در سراسر منطقه را با تمرکز بر سدها، بنادر و راهآهن تامین مالی کرده است. بااینحال چندین پروژه در مقیاس بزرگ، ازجمله یک کانال عظیم در نیکاراگوئه و یک راهآهن بزرگ که برزیل و پرو را به هم متصل میکند، بهدلیل نگرانیهای زیستمحیطی، مسائل مالی و مخالفتهای سیاسی محلی متوقف مانده است. چین روی «زیرساختهای جدید» مانند هوش مصنوعی، محاسبات ابری، شهرهای هوشمند و فناوری 5G از شرکتهای مخابراتی مانند هوآوی متمرکز شده است. علیرغم هشدارهای ایالاتمتحده درمورد استفاده از تجهیزات هوآوی- که به گفته سیاستگذاران، کشورها را دربرابر تهدیدات سایبری چین آسیبپذیر میکند- آرژانتین و برزیل ازجمله برای شبکههای تلفن همراه خود به آن وابسته هستند.
3. فضا؛ پکن همچنین بهدنبال تقویت همکاری فضایی با آمریکای لاتین بوده که با تحقیق و تولید مشترک ماهواره چین و برزیل در سال 1988 آغاز شده است.
4. ابتکار کمربند و جاده(BRI)؛ این ابتکار براساس ایجاد زیرساخت در کشورهای جهان و اتصال آنها به یکدیگر طراحی شده است. بااینحال این طرح که به «راهابریشم جدید» نیز مشهور است، قرار نیست تنها در مسیر راهابریشم تاریخی منحصر شده و صرفا چین را از طریق غرب آسیا به اروپا متصل کند. به همین دلیل دیگر مناطق جهان نیز شامل طرح بزرگ چین میشوند. آمریکای لاتین، بهعنوان منطقهای که به دنبال رهایی از وابستگی تاریخیاش به آمریکاست، کوشیده تا با علاقه سرمایههای چینی را جذب کند. چین در سالهای گذشته باعرضه وام به کشورها، به تقویت زیرساختهای لازم برای این طرح کمک کرده است. زیرساختهایی که چین در کشورهای آمریکای لاتین ایجاد میکند میتوانند مسیرهای مناسبی برای اتصال معادن و زمینهای کشاورزی به بنادر باشند. ابتکار کمربند جاده به راههای زمینی محدود نمیشود، بلکه مسیرهای دریایی را نیز از طریق ایجاد زنجیرهای از بنادر در مناطق مختلف جهان و مرتبط کردن آن ها به یکدیگر دربرمی گیرد. از این رو چین بهدنبال شبکهسازی از مسیرهای متداخل زمینی و دریایی است تا بتواند با سرعت بخشیدن به انتقال کالا در جهان و همچنین توسعه معادن، بر رشد اقتصاد جهان البته بهنفع اقتصاد چین بیفزاید. سرمایهگذاریهای چین درجایی مانند آمریکای لاتین همچنین میتواند به افزایش ثروت ملی انجامیده و این ثروت صرف واردات بیشتر از چین شود.
درحالحاضر 19 دولت در سرتاسر آمریکای لاتین و کارائیب به طرح ابتکاری کمربند و جاده شی جین پینگ رئیسجمهور چین که یک شبکه تجاری و زیرساختی بینقارهای یک تریلیون دلاری است، پیوستهاند. کشتیرانی چینی کاسکو مستقر در شانگهای در حال ساخت یک بندر 3میلیارد دلاری جدید در چانکای در پرو است، درحالیکه پیشنهادهای بلندپروازانهای برای راهآهن بینقارهای وجود دارد که سواحل اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام آمریکای جنوبی را از برزیل به شیلی متصل میکند.
نوامبر 2016، تد پیکون در مقالهای در بروکینگز درباره توسعه روابط چین و آمریکای لاتین نوشت: «منصفانه است که بگوییم ظهور چین در صحنه جهانی و دسترسی هماهنگ آن به آمریکای لاتین و کارائیب به منطقه کمک کرده تا روابط خود را متنوع کند و در نتیجه از نفوذ سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده ت متحده در منطقه بکاهد. همچنین تاثیر مستقیمی بر تمایل برخی از کشورهای آمریکای لاتین برای پیوستن به چین در به چالش کشیدن نظم لیبرال به رهبری ایالاتمتحده داشته است.» او چنین نتیجهگیری کرد که مطمئنا اگر منافع ملی پکن مستقیماً تحت تأثیر بینظمی داخلی یا درگیری بین دولتی در منطقه آسیا و اقیانوسیه قرار گیرد، اقدام به اعمال فشار بیشتر بر کشورهای LACدر آینده خواهد کرد. با موج دوم قدرت گرفتن چپها در آمریکای لاتین و نفوذ روزافزون چین، بعید بهنظر میرسد واشنگتن بتواند یکبار دیگر آمریکای جنوبی را حیاطخلوت خود بخواند.