علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: برای بررسی آخرین وضعیت مذاکرات احیای برجام با سیدمصطفی خوشچشم، کارشناس مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
در چندهفته گذشته اینگونه بازنمایی میشد که تلاش ایران مبنیبر خروج سپاه از لیست تحریمها اصلیترین خواسته فرابرجامی ایران است اما از مذاکرات دوحه به بعد گزارههای جدیدتری در این رابطه مطرح میشود، ازجمله اینکه پافشاری ایران برای گرفتن تضمینهای لازم از طرف غربی یک خواسته فرا برجامی است، نظر شما در این رابطه چیست؟
آمریکا کشوری است که در میان طرفهای برجامی روبهروی ایران بیشترین تعهدات را برعهده دارد از طرفی تحریمهای یکجانبه آمریکا غیرقانونی و خارج از فصل 7 منشور سازمان ملل تعریف میشود، بنابراین در رابطه با احیای برجام در گام نخست بیشترین اقدامات باید از سوی آمریکا صورت پذیرد، آمریکا یکبار با بیتوجهی کامل پس از انعقاد این معاهده در سال 2015 شروع به نقض مکرر بندهای برجام کرد و چندی بعد نیز با بیمسئولیتی کامل و حتی بدون توجه به مکانیسمهای موجود در برجام از برنامه جامع اقدام مشترک بیرون آمد. در این شرایط اگر قرار است آمریکا دوباره به توافق برگردد باید بهدلیل خدشهای که با بیمسئولیتی به اعتبار خودش وارد کرده است، طرفین حاضر در برجام بهویژه ایران را مطمئن کند که در آینده دست به بیقانونی و بیمسئولیتی نخواهد زد. خصوصا اینکه اکنون در آمریکا جمهوریخواهان با توافق مخالفت میکنند و در ماههای آینده نیز احتمالا اکثریت کنگره در اختیار جمهوریخواهان قرار خواهد گرفت، در این صورت آنها بلافاصله توافق را از بین خواهند برد، در چنین شرایطی هیچبازیگر عاقلی قبول نمیکند، بدون اخذ تضمین لازم از طرف آمریکایی دست به توافق بزند، زیرا قبل از اینکه برجام بهطور کامل اجرا شود، ممکن است توافق از بین برود. ایران بر سر گرفتن تضامین لازم ایستادگی خواهد کرد و شورای امنیت و دیگر بازیگران صحنه بینالملل باید بهطرف آمریکایی فشار بیاورند که چرا این توافق مهم را با بیمسئولیتی ترک کرد. اگر هر کشور دیگر بهجز ایالاتمتحده نسبت به قطعنامه 2231 اینچنین بیتوجه بود و آن را بهصورت آشکار و تمامعیار نقض میکرد، قطعا مشمول تحریمها و تنبیهات پردامنه شورای امنیت میشد، اما وقتی آمریکا با خروج از برجام این قطعنامه را نقض کرد، شورای امنیت کوچکترین اقدام تنبیهی علیه آمریکا به کار نبرد. بنابراین منطقی است که ایران در چنین شرایطی به مکانیسمهای بینالمللی مانند شورای امنیت یا سازمان ملل دلخوش نکند و بهجای تکیهبر این سازمانها خودش بهدنبال اخذ ضمانت از طرف آمریکایی رود تا بار دیگر متحمل خسارتهای حاصل از تعهدات برجامی نشود.
با متوقف ماندن مذاکرات هسته ای تا چه میزان احتمال می دهید مکانیسم ماشه علیه ایران فعال شود؟
آمریکاییها از اواخر زمستان گذشته با ایران وارد جنگ ارادهها شدند روی چند موضوع باقیمانده در حوزه تضامین و تحریمهای مرتبط با افراد، شرکتها و نهادهایی که در لیست قرمز گذاشته شده بودند. درطول این جنگ اراده آمریکاییها نخست سعی کردند بهدروغ نشان دهند این اختلافات بر سر سپاه است، درصورتیکه ما همواره میگفتیم مشکلات اصلی بر سر تحریمها و تضامین هست و در میان این مشکلات سپاه مساله آخر است. بعد از دوماه جنگ اراده طرف ایرانی ابتکار عملی به خرج داد تا گفتوگوها را بهپیش ببرد، در اینجا لازم به ذکر است که تیم ایرانی همواره تنها طرفی بوده است که با ابتکار عملهای جدید خود باعث شده که مذاکرات پیش برود، اما طرف آمریکایی بهجای تعامل و گفتوگو فاز اول مذاکره در اتاق را تمام کرد تا با جنگی هیبریدی و ترکیبی، همراه با ایجاد فشارهای گوناگون در زمینههای مختلفی چون حوزه رسانه و پروپاگاندا، جنگ ادراکی و شناختی، جنگ سایبری، استفاده از اسرائیل برای خرابکاری و ترور، باز اعمال تحریمها، دستور به توقیف محموله نفتی ایران در سواحل یونان، جنگ ارزی و صدور قطعنامه شورای حکام بهمنزله فشار سیاسی_ دیپلماتیک سعی کرد بهعنوان فاز دوم کار از همه ابزار استفاده کند تا ایران را به عقب ببرد، بیانیه سه کشور تروئیکای اروپایی و همینطور مواضعی که این کشورها در شورای امنیت گرفتند. در همین راستا تفسیر میشود طرف آمریکایی هیچگاه قبل از اینکه از همه ابزارهایش استفاده کند راضی به توافق نمیشود؛ چراکه آمریکاییها سعی میکنند از همه وسایل و ابزار موجود استفاده کنند تا امتیاز بیشتری ذیل توافق بگیرند، بعد از یک ماه فشار همهجانبه که با اقدامات متقابل ایران روبهرو شد، آمریکایی فهمیدند ایران از مواضع خود عقبنشینی نمیکند، آنها در جریان حضور بورل در تهران سعی کردند عزم ایران برای اقدام متقابل را تضعیف کنند و از همه مهمتر آمریکاییها سعی کردند نتیجه یک ماه فشار ترکیبی را در مذاکرات نقد کنند. ایران در مذاکرات ایستادگی کرد؛ چراکه اساسا ایران نمیتواند از امتیازات مدنظر خود بهویژه بحث تضامین صرفنظر کند، زیرا در صورت نادیده گرفتن این امتیازات ایران دچار خسارت محض خواهد شد. بهنظر میرسد این بازی مقصرنمایی و اینگونه فشارها آخرین وزنکشیها در دورهای پایانی است، مانند هفته اول مذاکراتی که در دوره باقریکنی آغاز شد، در آن زمان هم وقتی تیم ایران خواستار اعمال تغییرات عمده در متن پیشنویسها شد و تهدید به ترک میز مذاکره کردند و برای 72 ساعت گفتوگوها متوقف شد اما بعد از دیدن ایستادگی ایران مجبور به بازگشت به میز مذاکره شدند. صحبت از فعال کردن مکانیسم ماشه هم در چهارچوب فشار ترکیبی که به آن اشاره کردم، قابل تفسیر است وگرنه با توجه به جنگ اوکراین که بنابر اظهارات کارشناسان دوطرف تا پایان زمستان ادامه خواهد داشت و با توجه به کاهش ذخایر استراتژیک نفت آمریکا و همچنین با نزدیک شدن به اواخر تابستان و شروع پیشخرید نفت برای فصل پاییز و زمستان که قیمت حاملهای انرژی در بازار بهمراتب بیشتر از قیمت کنونی خواهد شد، هرگونه تشدید بحران نسبت به ایران، ازجمله پایان دادن به مذاکره یا فعال کردن مکانیسم ماشه، باعث التهاب بیشتر بازارهای نفت و گاز طرف غربی خواهد شد و خسارتهای جبرانناپذیری بهطرف آمریکایی و اروپایی وارد خواهد کرد. همین الان هم نهفقط در بازارهای انرژی، بلکه در بازارهای مختلف دچار مشکلات عدیده، تورم و افزایش قیمت هستند. به همین دلیل فرانسه رسما بیان میکند که نیاز دارد نفت ایران و ونزوئلا به بازار برگردد. در شرایط فعلی حتی اگر به مذاکره پایان داده نشود یا توافقی حاصل نشود، نیمکره غربی در پایان زمستان با مشکلات دوچندانی روبهرو خواهد شد که عواقب اقتصادی و امنیتی و سیاسی برای دولتهای غربی خواهد داشت، و این بهوضوح قابل پیشبینی است. چه برسد به اینکه بخواهند با اجرای مکانیسم ماشه، التهابات را دوچندان کنند. بنابراین بهنظر میرسد استفاده از ادبیات مکانیسم ماشه و تهدید نظامی که بهدلیل اعتیاد غرب به زورگویی و استفاده از اینگونه ابزارها بعضا استفاده میشود، کاری بسیار غیرعقلانی است؛ چراکه در عین بدون پشتوانه بودن اینگونه تهدیدات، باعث التهاب و تنش در بازارهای نفت میشود و نهایتا با افزایش قیمت نفت وضعیت را برای خود آنها ملتهب میکند و باعث درآمدهای بیشتر نفت ایران میشود. آن هم در شرایطی که اینگونه تهدیدات، تهدیدات کلامی بیش نیست؛ چراکه بهلحاظ صحنه بینالمللی قابلیت اجرا ندارد. بنابراین بهنظر میرسد خود غربیها بهزودی متوجه خواهند شد، اینگونه ادبیات تا چه میزان برای آنها مضر است. این نوع از ادبیات سیاسی که طرف غربی استفاده میکند در چهارچوب آخرین فشارهایی است که به ایران وارد میآورند تا در مذاکرات عقبنشینی کند و با توجه به اینکه ایران همچنان در مذاکره هست، مصرانه بهدنبال اقدامات تقابلی بهمنظور بازدارندگی طرف مقابل و بهمنظور احقاق حقوق ملت ایران است. طرف غربی بهویژه طرف آمریکایی نهایتا مجبور خواهد شد تا اواخر مرداد به واقعگرایی روی بیاورد.
مکانیسم ماشه یکی از سناریوهای پیشنهادی گروههایی مانند گروه بینالمللی بحران است که افراد همین گروه در راستای این سناریو، مدعی آغاز درگیری نظامی نیز هستند. فکر میکنید با توجه به شرایط فعلی اروپا و آمریکا و مشکلاتی که شما اشارهای به برخی از آنها کردید، چقدر این سناریو محتمل هست؟
امکان درگیری نظامی وجود ندارد. آمریکاییها و اروپاییها اگر قابلیت استفاده از تهدیدات نظامی را داشتند، 20سال پیش به این منطقه لشکرکشی میکردند؛ اولا افول قدرت آمریکا، شامل افول قدرت نظامی این کشور هم میشود. تهدید بهعنوان تهدید نظامی و نه اقدام نظامی، همواره بهعنوان یکی از ارکان استراتژی مهار علیه ایران استفاده میشد تا محاسبات تصمیمگیران را در تهران، تغییر بدهد اما هیچگاه منجر به اقدام نظامی نشد و نمیشود. اگر قرار بود تهدیدات نظامی منجر به اقدام بشود، زمانی که ایران عینالاسد را هدف قرار داد و گلوبال هاوک را ساقط کرد، با اقدام متقابل روبهرو میشد، درحالیکه تهدیدهای ترامپ مبنیبر مورداصابت قرار دادن 52 نقطه ایران، پوشالی از آب درآمد و دست به اقدامی نزد. همچنین بیش از یک سال است که طرف آمریکایی دست به تهدید نظامی نزده؛ چراکه توان آن را ندارد. اساسا آمریکا در منطقه غرب آسیا، درحال کاهش نیرو و خروج بهمنظور استقرار در دریای جنوب چین است، زیرا چین اولویت بسیار بالاتری برای آمریکاست و بهزودی قدرت اول اقتصادی خواهد شد، و آمریکاییها تمام توان خودشان را میگذارند تا درطول چندسال آینده سرعت رشد اقتصادی چین را پایین بیاورند. درکنار آن، جنگ اوکراین باعث شده نیروهای امنیتی و بسیاری از توان نظامی غرب درگیر جنگ اوکراین شود و اساسا آمریکاییها و اروپاییها اگر توان ماندن در پرونده ایران را بهلحاظ نظامی داشتند، هیچگاه سعی نمیکردند با استفاده از اسرائیل و چندکشور عربی برای خودشان جایگزین درست کنند، جایگزینی ضعیفتر نسبت به اتحادهای ناتو و نیروهای آمریکایی. بنابراین واقعیات جهان، پشتیبان چنین فرضیههایی نیست، و تهدیدات نظامی اگر 10 سال پیش، بهعنوان یک گزینه درنظر گرفته شود، اگرچه مشخص بود که هیچگاه به اقدام نخواهد انجامید، بیشتر بهعنوان یک لقلقه زبان استفاده میشود که نشان میدهد طرفهای غربی نسبت به ابرقدرت بودن اعتیاد دارند و متوجه نیستند چه حد به سمت افول رفتند و اصلا قابلیت چنین گزینههایی را حتی در کلام ندارند.
اگر مذاکرات فعلی به نتیجه نرسد و توافق نشود، سناریوی ایران چه خواهد بود؟ برخی دلالان مذاکره مدعی هستند وارد مذاکرات قرارداد جدیدی خواهیم شد.
تنها گزینه موجود این است که سالهای باقیمانده از برجام طی شود، البته اگر توافقی قابل انجام باشد. دولت آقای رئیسی اگر به مذاکرات ادامه داد به این دلیل بود که ایران از قبل امتیازات خودش را در دولت قبلی ایران بهطرف غربی و آمریکایی داده بود، و هنوز امتیازاتی را طلب داشت. درحقیقت قرار نبود و نیست و نخواهد بود که ایران امتیازی بیش از آن چیزی را بپردازد که در برجام هست، چه برسد به اینکه بخواهد بهدنبال توافقهای دیگری برود، آن هم در زمانی که غرب بیش از هرزمان دیگری رو به تضعیف و افول است و ایران گزینههای بسیاری روی میز دارد که به توافق با غرب بستگی ندارد. بهبود تجارت خارجی در چهارچوب سیاست همسایگی و همچنین سیاست نگاه به شرق، تقریبا بدون وابستگی به توافق به غرب، قابل انجام هست. علیالخصوص که این روزها آمریکاییها و اروپاییها با جنگ اوکراین باعث طلاق روسیه از غرب شدند، با افزایش تهدیدات کلامی نسبت به چین، در چهارچوب تنشهای تنگه تایوان، هرروز چین و روسیه را بیشتر بهسمت ایران سوق میدهند، بنابراین ایران کارهای نکرده و ظرفیتهای بسیاری دارد که چه با توافق و چه بدون توافق میتواند از آنها استفاده کند تا وضعیت روابط و تجارت خارجی خودش را بهمراتب بهتر از گذشته کند.
در این باره بیشتر بخوانید:
مذاکراتی که هست، مذاکراتی که دلال ها میخواهند (لینک)
غربیها از برخی مواضع کوتاه آمدهاندباز هم کوتاه میآیند (لینک)