مهدی رمضانی، دبیر نهاد کتابخانههای عمومی کشور: «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد»؛ برای من همیشه جزء نخست این فراز از فرمایشات حضرت امامخمینی(ره) در رثای آیتالله شهید بهشتی، حزنانگیزتر از جزء دوم بوده است. آری! شهادت آیتالله بهشتی و یارانش در هفتم تیرماه 1360 بسی غمانگیز بود و به گواه شاهدان بر اثر موج انفجار و حجم مواد محترقه «دستوپای ایشان قطع شده بود»1؛ اما آن شهید در دوره حیات، همواره آماج توهینها، تهمتها، افتراها و دشنامها بود و بحق «مظلوم زیست...».
مخالفان آیتالله بهشتی در طیفهای گوناگون با توزیع شبنامه، پخش شایعات، بدگویی، تهمت و اطلاعات کذب، کمر به تخریب این مبارز قدیمی و مسئول مردمی بسته بودند. گاه کارنامه انقلابی او را تحریف میکردند؛ گاه او را مرتجع میخواندند؛ گاه به دیکتاتوری متهمش میکردند؛ او را انحصارطلب یا سرمایهدار معرفی میکردند و از سبک زندگی تجملاتی، خانه لوکس و خدمتکارانی که هرگز حقیقت نداشت سخن میراندند. میگفتند: «چون بهشتی در خانهاش مبل استفاده میکند و به زبان انگلیسی حرف میزند، نمیتواند انقلابی باشد.» آنان از هر بهانهای برای تخریب آیتالله بهشتی سود میبردند؛ مثلا گروهی از مرتجعان به این دستاویز که بهشتی در نماز بهجای «اشهد ان علی ولیالله» میگوید: «اشهد ان محمد رسولالله و ان علیا ولیالله»، مدعی بودند که او اهلولایت نیست!2
به یاد دارم که مرحوم روحالله حسینیان، درحالیکه بغض در گلو داشت، از صبر مثالزدنی شهید بهشتی در برابر این هجمهها سخن میگفت. این شاگرد خلف مکتب بهشتی – که خود نیز مانند استادش، در طول عمر آماج هجمه بدخواهان بود – به یاد میآورد: «بعد از غائله 14 اسفند و سخنرانی بنیصدر در دانشگاه تهران به دادگستری رفتم تا با شهید بهشتی ملاقات کنم. عدهای جلوی دادگستری جمع شده بودند و شعار «مرگ بر بهشتی» میدادند! صدای آنها، بهراحتی در دفتر کار ایشان شنیده میشد! من فوقالعاده عصبانی شدم و به ایشان ــ که خیلی خونسرد پشتمیزش نشسته بود و کار میکرد ــ گفتم: «این چه وضعیتی است؟ چرا امام دخالت و با بنیصدر برخورد جدی نمیکنند که نتواند این بساط را راه بیندازد؟» ایشان با آرامش لبخندی زد و گفت: «آقای حسینیان! امام با تدبیرتر از آن هستند که خودشان را درگیر اینگونه مسائل کنند. بنیصدر دارد تیشه به ریشه خودش میزند و نیاز به دخالت کسی نیست. ما هم حق نداریم برای اینگونه مسائل بیاهمیت، از امام هزینه کنیم. ایشان اگر قرار باشد خودشان را سپر بلای امثال ما کنند، در موقع مقتضی نمیتوانند نقش رهبری خود را بهدرستی ایفا کنند... .» عجیب و قابلتامل اینکه، طیف مخالفان شهید بهشتی بسیار گسترده بود؛ منافقان، سلطنتطلبان، نهضتآزادی، عناصر وابسته به بیگانه، گروههای سیاسی مخالف، رادیوها و مطبوعات خارجی، طیف وابسته به بنیصدر، مرتجعان داخلی و...، همه و همه متحد شده بودند تا «بهشتی» را از «ملت» جدا کنند. مسالهای که موجب تاثر حضرت امام(ره) نیز شد. امام(ره) در دهم تیرماه 60، به فاصله چند روز بعد از شهادت آیتالله بهشتی و یارانش فرمودند: «...این آقای بهشتی مسلمان، متعهد، مجتهد، این چه کرده بود که تو تاکسی مینشستی، میدیدی که دو نفر آدم به هم میرسند یک حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، یک دستهای مرگ بر کی، «طالقانی را تو کشتی» [میگفتند.]»3 و درست فردای فاجعه خونین هفتم تیر نیز فرموده بودند: «تمام مخالفان اسلام و مخالفان این کشور حمله مستقیمشان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند. کسی را که من بیشتر از 20 سال میشناختم و روحیاتش را مطلع بودم و میدانستم چهجور مرد صالحی و مرد بهدردبخوری برای این کشور است، مخالفان او را در کوچه و بازار و محله و صحبتهایی که همه میکردند، آنطور جلوه دادند. یک مرد صالحی را بهصورت یک دیکتاتور درآوردند!»4
دکتر بهشتی را متهم به ارتباط با عناصر آمریکایی کرده بودند؛ میگفتند در گزارشهای سفارت آمریکا نام او برده شده است. شهید بهشتی که از کارنامه خود اطمینان داشت در پاسخ به سوال خبرنگاران در این رابطه، خواستار انتشار اسناد لانه جاسوسی شده و گفته بود: «بسیار بجاست که این مطلب درباره هرکس هست و درباره هر گروهى هست، منتشر شود تا ملت ما دقیقا موضع آنها را نسبت به اشخاص، شخصیتها و گروهها، روزنامهها و احزاب بداند. بنابراین، چه خوب است که مجموعهاى پیرامون آنچه مربوط به حزب جمهورى اسلامى، روزنامه جمهورى اسلامى و بنیانگذاران جمهورى در لانه جاسوسى وجود دارد، بهصورت یک مجموعه منتشر شود و دراختیار همه مردم قرار گیرد.» در هیاهوی شایعه و اتهام، شهید بهشتی معتقد بود اگر خدمت از سر اخلاص باشد، تبلیغات سوء بىاثر خواهند شد: «خداوند نعمتى را به من ارزانى داشته و آن این است که در سطح دنیا، دشمنان و حتى در سطح ایران دشمنان فریبخورده یا مزدوران آگاه، به من هرچه دلشان مىخواسته گفتهاند. آنقدر درباره من در تلویزیونها و رادیوهاى اروپا و آمریکا، در مجلات و نشریات بد مىگویند و بد مىنویسند و آنقدر در داخل ایران روزنامهها و شبنامهها و بلندگوها درباره من سمپاشى مىکنند که الیماشاءالله. ولى من به هر گوشهای از ایران مىروم چه تهران و چه در شهرها با مهر و عطوفت و لطف مردم روبهرو مىشوم... تجربه به ما نشان داده است که اگر ما صمیمانه و مخلصانه به این مردم خدمت کنیم، نه بهخاطر تشکر مردم بلکه بهخاطر رضاى خدا خدمت بکنیم، خداوند اینقدر سپاهیانى دارد که چشم شما نمىبیند و آنها را مىفرستد و کید شیطان را باطل مىکند.»
وقتی همراهان و همکاران اصرار کرده بودند تا در برابر حجم توهینها و تهمتها واکنش نشان دهند، گفته بود: «ان الله یدافع عن الذین آمنوا. در این آیه خداوند یک وظیفه براى ما مقرر کرده و یک وظیفهاى براى خودش. آن وظیفهاى که براى ما بیان فرموده این است که حرکت ما باید از جوهره ایمان سرشار باشد. وظیفهاى که براى خودش مقرر کرده این است که اگر دید که عمل ما توأم با ایمان است از ما دفاع مىکند. بنابراین دفاع بهعهده من نیست. ایمان و جوهره ایمان بهعهده من است.»
نحوه برخورد شهید بهشتی با مخالفانش نیز درسآموز است. هنگامیکه به ورامین رفته بود، سخنرانیاش با جنجال منافقان ناتمام ماند. طرفداران بهشتى قصد مواجهه با اخلالگران را داشتند که ایشان اجازه نداد و به صبر توصیه کرد. هنگام عزیمت به سمت تهران، بازهم منافقان به ایشان اهانت کردند. وقتى به تهران رسید، مطلع شد که دادستان ورامین عدهاى از اخلالگران را بازداشت کرده است. شهید بهشتى سریعا تماس گرفت و درخواست کرد: «کسى را بهخاطر من دستگیر نکنید و اگر کسى را به جرم اهانت به من و شعار علیه من بازداشت کردهاید، حتما آزاد کنید.»
مشی بهشتی اینچنین بود؛ او آگاهانه در میدانی که پر از توطئه و تهمت و ناسزا بود قدم گذاشت و مردانه تا آخرین نفس در این مسیر ماند و سرانجام نیز با شهادت خویش، دشمنانش را رسوا کرد. آنچه این روزها با صحنهگردانی مزدوران ضدملی میگذرد، از همان سنخ است که در دهه 60 جریان داشت؛ با این تفاوت که دشمن در این مسیر خبرهتر شده، ابزار بیشتری در اختیار گرفته و بودجه هنگفتی را به آن اختصاص داده است. در پس موضوعی که شرح آن رفت، دو نکته اساسی نهفته است؛ پندی برای مسئولان و درسی برای مردم؛ مسئولان باید بدانند که هدف دشمن از تخریب و توهین، ایجاد فاصله بین آنان و مردم است. آنها باید «بهشتیوار» ثابتقدم در مسیر خدمت گام بردارند و هراسی از توطئه دشمن نداشته باشند. مردم نیز باید آگاه باشند که دشمن درصدد ایجاد تفرقه، از بین بردن وحدت و دور کردن مسئولان خدمتگزار از ملت است. باید با هوشیاری، به دشمن مجال جوسازی و توطئه ندهند.
این نوشتار را با فرازی از فرمایشات حضرت روحالله ختم میکنم که با اشاره به اهداف پلید دشمن، باردیگر از مظلومیت آیتالله شهید بهشتی یاد کردند و فرمودند: «بنای دشمنهای شما بر این است که افرادی که لیاقتشان بیشتر است، بیشتر مورد حمله قرار بگیرند. آنها افرادی را هدف قرار میدهند که از آنها خوف دارند که مبادا یک وقتی به آنها صدمه بزنند و این را من کرارا گفتهام که مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست.»
پینوشت
1- به نقل از کتاب خاطرات آیتالله محمدرضا مهدویکنی
2- به نقل از کتاب خاطرات علیاکبر ناطقنوری
3- صحیفه امامخمینی(ره)، جلد 15، ص 18
4- صحیفه امامخمینی(ره)، جلد 14، ص 515