کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: ساعت 20:30 روز هفتم تیرماه سال 1360 بود که صدای انفجاری به گوش رسید. عدهای در نزدیکی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند و متوجه اتفاق شدند و عدهای دیگر از اخبار شنیدند که انفجاری رخ داده است. مردم جمع شده و بسیار نگران بودند؛ اسم یک نفر در این میان دهانبهدهان میپیچید و بیشتر از بقیه شنیده میشد، انگار دنبال شخصی بودند که سلامتش برای اکثریت مردم مهم بود. همگی صدا میکردند و دنبال نامی آشنا بودند؛ آیتالله بهشتی؛ گویی از یکدیگر میپرسیدند تا ببینند حالش خوب است یا نه. عبارت شهید محراب برای کسانی که روزهای اول انقلاب را درک کردهاند آشناست؛ مدنی، دستغیب و حالا آیتالله بهشتی. شوک بزرگ قضیه اما اینجاست که بهشتی در این عروج تنها نبود، آنها 72 نفر بودند و تعدادشان کنایه معناداری به تعداد شهدای عاشورا میزد. همه چیز اول انقلاب همینطور افسونآمیز و نمادین بود.
حادثه بمبگذاری روز هفتم تیرماه سال 1360 بعد از جلسهای که برای بررسی انتخابات ریاستجمهوری، در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران برگزار میشد و هنگام اقامه نماز اتفاق افتاد. در این میان اعضای حزب جمهوری اسلامی که در مجلس شورای اسلامی و هیات دولت عضویت داشتند شهید شدند. علاوهبر آن در این حادثه سیدمحمد حسینی بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و دبیرکل حزب ازجمله شهدا بود. دعواهای سیاسی فرقهای اول انقلاب باعث شده بود که عدهای با بهشتی زاویه شدید داشته باشند حتی یک بار وقتی او به قم رفت، شهری که در دبیرستانهایش معلمی هم کرده بود، عدهای شعار مرگ بر بهشتی سر دادند و دندانش را با سنگ شکستند. حالا اما ورق داشت برمیگشت. البته شهید بهشتی در همان دوران به واسطه عملکردهای سیاسی و منشش میان عده دیگری از مردم محبوبیت بسیاری داشت و پس از شهادتش در این حادثه به دلیل مظلومیت آشکا شدهاش موج تازهای از حرکت و آگاهی انقلابی در کشور ایجاد کرد. امام خمینی(ره) در این حادثه و در اعلامیهای به مناسبت شهادت بهشتی و یارانش نوشته شده بود: «بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
جایگاه هنر از دید شهید بهشتی
این متن مربوط به سخنرانی شهید بهشتی درباره هنر در اسلام در سال 1359 است. در این سخنرانی شهید بهشتی درباره جایگاه هنر و تقسیمبندی آن صحبت کرده و گفته است: «هنر در اسلام کرامت و ارزش دارد ولی به یک شرط، به شرط اینکه هنر در مسائل غیراخلاقی خلاصه نشود. خیلی فرق است بین هنری که نیازهای ارزنده عاطفی و نیازهای ذوقی و معنوی انسان را نوازش و تغذیه میکند و بین هنری که انسان را به سمت لهو و لعب و فساد جنسی یا فساد طاغوتی سوق میدهد. هنرها، درست، سه گونه است:
1. هنر غیراخلاقی که بخش عظیم هنر در دنیا از دیر زمان تا به حال هنر غیراخلاقی است.
2. هنر طاغوتی، هنر پادشاهان، گردن فرازان.
تاریخ، جباران به خود بالندگان هنر و موسیقی و آهنگ و شعر و قصیدهای که هر قدر بیشتر خوانده میشود و بیشتر نواخته میشود باد بیشتر به غبغب طاغوت میافتد. دیدهاید این صحنهها را، خواندهاید این شعرها را، چقدر از قصاید شعرای ما خلاصه میشود در این! چقدر!
جباران را جبارتر کردن، از خود راضیتر کردن، این هم یک بخش از هنر است، هنر ثناگویی و ستایشگری و غرورآفرینی برای جباران و گردنکشان تاریخ.
3. هنر انسانی، هنر انسانیت آن هنری که تمام انواع و اقسامش در اسلام نهتنها جایز و مباح است که خوب و مطلوب است. مگر نه این است که ما همین الان از کسانی که سرودهای انقلاب اسلامی میسرایند و آهنگهای سالم متناسب با آن میسازند و مینوازند قدردانی میکنیم؟ مگر غیر از این است؟ البته اینجا یک تذکر باید بدهم.
این تذکر را به هنرمندان میدهم و به هنردوستان و آن اینکه در این چند ماهه در این 14، 15 ماه که از پیروزی انقلاب میگذرد، دو جور سرود انقلابی ساخته میشود، یک جور سرود انقلاب با آهنگ انقلاب. این آن است که از نظر ما خوب و مطلوب است و در خور تقدیر و تشویق، ولی یک جور سرود انقلاب با آهنگ ترانههای عشقی، فقط کلمات و شعرها عوض شده، این بدرد نمیخورد. این همان است که حرام است.
این همان است که در روایات ما دارد که اگر قرآن را با آهنگ غنا بخوانید حرام است؛ بلکه حرام اندر حرام است. تقاضای من این است که هنرمندان راستین انقلابی، شعر بسرایند و آهنگ بسازند، آهنگی که شور انقلابی را در انسان بالا ببرد، باور کنید الان عدهای که از این سرودهای انقلابی میخوانند آدم را شل و ول میکند، به جای اینکه در آدم شور انقلابی به وجود بیاورد، چرا؟
چون آهنگ، آهنگ عشقی و غیراخلاقی است، توی آن خواستند شعر انقلابی جا بدهند. برای آدمهای هنرشناس از همان اول معلوم است که عوضی است. این را من در گفتوگوهای داخلی خصوصی مکرر گفتهام که آیتاللّه بروجردی مرحوم شده بودند، فوت شده بودند، یک دستهای به مناسبت هفتم یا چهلم ایشان گویا از رفسنجان آمده بودند قم، به مناسبت عزای این مرجع تقلید عام، اینها عزاداری میکردند و شعری میخواندند و سینه میزدند ولی به محض اینکه انسان اولین فرد، این شعر را گوش میکرد، تداعی میکرد با یک ترانه عشقی که همان روزها رادیو پخش میکرد. آهنگ، آهنگ آن ترانه بود. شعر، شعر مرثیه بود! با هم نمیخواند با ریتمش میشد سینه بزنی اما دل نمیشکست، چون آهنگ، آهنگ شاد بود.
باید میان محتوای انقلابی سرودها و آهنگی که برای آن میسازند سنخیت کامل باشد و انتظار دارم بهخصوص دستگاه عظیم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در این مورد دقت کند و این نوع سرودها را حذف کند و زمینه را خالی کند برای اینکه سرودسازان، سرودسرایان و آهنگسازان خلاق علاقهمند به انقلاب اسلامی ما بدانند نیاز فراوان است و سرودها و آهنگهای واقعا انقلابی بسازند.
هنر، هنر تعالی بخش، هنری که کمک کند به انسان که از زبالهدان زندگی منحصر در مصرف، اوج بگیرد، بالا بیاید، معراج انسانیت را با سرعت بیشتر در نوردد، این هنر، هنر اسلام است. الان که مساله انقلاب فرهنگی در جامعه ما بهحق، مطرح است البته حال فقط مطرح نیست از پیش مطرح بود ولی روی آن تاکید شایستهای میشود. باید در این انقلاب فرهنگی جای والایی به انقلاب هنری داده بشود تا معلوم بشود اسلام هنرپرور و هنردوست و هنرخواه است، نه ضدهنر. فقط باید معین کرد کدام هنر؟
ما حرفهایمان هم راست و پوستکنده است، تعارف با کسی نداریم. در انقلاب صداقت و صراحت هست با هنر غیراخلاقی، پوستکنده میگویم مخالفیم. با هنر شاهنشاسی و طاغوتی پوستکنده میگویم مخالفیم، هنر تعالیبخش انسانی و انسانیتساز را صادقانه تقدیر و تشویق میکنیم. پس این را میبینید وقتی اسلام میخواهد به نیاز هنری انسان بنگرد کاملا متوجه است که هنر نردبان عروج و تکامل باشد، نه وسیله سقوط و تباهی. هنری باشد که انسان را، انسانتر کند، نه انسان را به حیوانیت و سبعیت یا حیوانیت شهوت، یا حیوانیت طاغوتی و جباریت و سبعیت بکشاند.»
فعالیتهای فرهنگی
شهید بهشتی در دوران زندگیاش، فعالیتهای فرهنگی مختلفی چه بهصورت مقطعی و چه درازمدت انجام داده است. وی از دوران جوانی به فعالیتهای اجتماعی و برنامهریزیهای گسترده آموزشی و تبلیغی علاقه داشت و در سال 1326 در یک جمع 18 نفری که شهید مرتضیمطهری هم در آن میان بود، شیوه جدیدی از مسافرت تبلیغی و مطالعات مذهبی برنامهریزی شده را با اشراف آیتالله بروجردی و پایمردی امام خمینی(ره) تجربه کرد. ازجمله فعالیتهای مهم و بنیادین شهید، فکر سامان دادن و اصلاح حوزه علمیه قم در زمینه شیوه تدریس و برنامههای آموزشی آن بود که نتیجه آن تدریس یک برنامه 17 ساله برای تربیت طلاب جوان بود که بعدا اساس کار مدرسه حقانی شد.
کودتای 28 مرداد 1332، بهشتی متوجه ضعف نیروهای مذهبی شد و نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تاسیس دبیرستان دین و دانش در سال 1333 شمسی در قم بود که مدیریت آن را تا سال 1342 خودش به عهده داشت.
او برای طلاب کلاسهای زبان انگلیسی برگزار میکرد و نکته جالبی که وجود دارد خودش هم تسلط کاملی بر زبان انگلیسی داشت.
تدوین کتابهای تعلیمات دینی، سفر به آلمان و ایجاد مرکز اسلامی هامبورگ و ایجاد هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسیزبان و... تعدادی از فعالیتهای فرهنگی شهید بهشتی است.
شهید بهشتی در فعالیتهای دیگری هم برای انتشار مجله مکتب اسلام و سالنامه حضور فعالی داشته است و مقاله مفصلی هم تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریه منتشر کرده و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل میشد همراه با روحانیونی چون شهید مطهری و سیدمحمود طالقانی سخنرانی میکرد. در همین سالها بهشتی، با طرح اندیشههای نو و افکار اصلاحی و انتقادی خود، درصدد ایجاد تحول و بهبود در حوزه علمیه قم برآمد و علاوهبر تاسیس کانون اسلامی دانشآموزان و فرهنگیان قم که زیرنظر روحانی شهید محمد مفتح اداره میشد، با همکاری روحانیونی دیگر توانست روش و برنامه درسی جدیدی برای طلاب علوم دینی طراحی کند و با تاسیس مدرسه منتظریه یا مدرسه حقانی آن را به اجرا درآورد.
داستان زندگی شهید بهشتی در کتاب
علاوهبر فیلمسازان عدهای از نویسندگان هم زندگی و زمانه شهید بهشتی را موضوع مناسبی دانستند تا آن را در قالب کتاب در اختیار مخاطبانشان قرار دهند. تعدادی از این کتابها به واسطه سخنان شهید بهشتی در دانشگاهها تدریس میشود و تعدادی دیگر درباره زندگی وی است. در ادامه تعدادی از این کتابها را معرفی میکنیم که در ادامه آن را میخوانید.
بهشتی از زبان بهشتی
«بهشتی از زبان بهشتی» از چند جهت اهمیت ویژهای دارد. یکی اینکه این کتاب روایت زندگی شهید مظلوم محمد بهشتی است و از سویی هم یک نوآوری در عرصه تدوین تاریخ شفاهی است.
مخاطب در این کتاب جنبههای مختلف زندگی شهید بهشتی را از زبان خود او میخواند. بهطوریکه برای تدوین این اثر از تمام مکتوبات شهید و بیانات منتشر نشده ایشان استفاده شده که از طریق مرکز حفظ آثار ایشان در دسترس نویسنده قرار گرفت. همچنین به جراید و نشریاتی که در مورد ایشان مطلبی نوشته یا صحبتهای ایشان را منتشر کرده بودند، مراجعه و سخنان مرتبطشان با هر بخش را به صورت مرتب به شکل خاطرات چاپ شده است. نگارش و تهیه این کتاب 7 سال به طول انجامید؛ چراکه هم خود نویسنده نسبت به مطالب و شخصیت شهید حساسیت داشته و هم رجوع به منابع و دستهبندی هرکدام از فصول زمانبر بوده است. این کتاب در مجموع سه جلد است: «جلد اول روایت زندگی شهید از زبان خود شهید میپردازد و خاطرات ایشان را از هنگام تولد و کودکی، تحصیل، ورود به حوزه علمیه، سفر به آلمان، آشنایی با امام خمینی، برگشت از آلمان و ورود به مسائل سیاسی و مبارزاتی، ماجرای زندانی شدن و انقلاب اسلامی و مسئولیتهایی که در نظام داشتند را تا زمان شهادت ایشان دربرمیگیرد. این جلد از کتاب 11 فصل دارد که فصل آخر آن تحت عنوان «سکوت» به پاسخ شبهاتی میپردازد که در مورد شهید مطرح شده بود. عنوان این فصل هم از عملکرد خود شهید برداشت شده است؛ چراکه این بزرگوار هیچگاه برای دفاع از خود لب به سخن باز نکردند. بهطور کلی گفتهاند که زمان، زمان شایعات بوده و بازار شایعات داغ است و بعد هم از توطئه دشمن خبر داده و گفتهاند که دشمن از این طریق میخواهد شخصیتهای نظام را بدنام کند. جلد دوم به نظرات ایشان در مورد حکومت اسلامی و جامعه اسلامی میپردازد و جلد سوم هم مجموع اسناد و عکسهایی است که از زمان زندگی ایشان تا لحظه شهادت را شامل میشود.»
شناخت از دیدگاه فطرت
«شناخت از دیدگاه فطرت» مجموعه درسهای شهید آیتالله دکتر بهشتی است که در تابستان سال 1359 با عنوان «شناخت» در کلاسهای واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی تدریس شده است. درباره این درسها لازم است به چند نکته توجه شود. نخست آنکه چالشی که در آن سالها توسط اندیشههای مارکسیستی در اذهان مبارزان و فعالان پدید آمده بود و این شاخه تفکر غربی را بهعنوان تنها ایدئولوژی علمی معرفی میکرد، دکتر بهشتی را بر آن داشت که اولا، موضع تفکر اسلامی را در قبال آن روشن و منقح سازد و ثانیا، اعضای حزب جمهوری را به سلاح منطق و معرفت در برابر گروههای سیاسی که خطمشی آنها بر ایدئولوژی مارکسیستی یا شبه مارکسیستی تکیه زده بودند مجهز کند تا توانایی برخوردی منطقی و مستدل داشته باشند. با توجه به کثرت نوشتارها و گفتارهای موجود در آن زمان درباره مساله شناخت و شبهات فراوانی که پیامد نشر آنها بود، چنانچه در فصلهای کتاب حاضر نیز مشهود است، دکتر بهشتی تلاش بر این دارد که به زبانی ساده و قابلفهم برای افرادی که احیانا دارای سابقه مطالعات فلسفی نیستند بهطور فشرده و منظم به مبحث مذکور بپردازد. اما انگیزه ارائه این مباحث صرفا به برخوردی انفعالی در قبال وضعیتی که پدیدآورنده عمده آن رواج اندیشههای مادیگرایانه و بهویژه مارکسیستی در دهه 40 و 50 بود محدود نمیشود. دکتر بهشتی با عنوان این مباحث درصدد تشریح ایدئولوژی انقلاب و حرکت اسلامی در ایران نیز است. رهیافت برگزیده در این کتاب، شیوه بحث فلسفی به دور از پیچیدگیهایی است که تنها اهل فن به آن آگاهی دارند. موضوع بحثهای مطرحشده معطوف به یکی از گونههای ارتباط انسان با محیط زندگیاش، یعنی رابطه آگاهی و شناخت است. این رابطه آگاهانه، میان انسان و خویشتن او نیز برقرار است که آن را خودآگاهی مینامیم.