سعید محمدی، پژوهشگر: پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی(ره)، جداییطلبان و کودتاچیان در کردستان و گنبدکاووس و آذربایجان دست به توطئه علیه انقلاب نوپای اسلامی زدند. رژیم بعث عراق نیز از 31 شهریور 1359 تهاجم گسترده خود را به مرزهای غرب و جنوبغرب ایران آغاز کرد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که در زمان رژیم شاه با خیانت افرادی نظیر مسعود رجوی از درون تشکیلات، ضربههای متعددی از ساواک خورده و تا مرز انحلال پیش رفته بود، پس از انقلاب به بازیابی خود پرداخت و با استفاده از هیجانات انقلابی موجود در ابتدای پیروزی انقلاب تلاش کرد در درجه اول نوجوانان و جوانان و در مرحله بعد مردم را با شعارهای خود همراه کند ولی زمانیکه راه به جایی نبرد علیه «مردم» دست به سلاح برد و آنها را به خاک و خون کشید.
گروهک منافقین اساسا در پی قدرتطلبی بود و با همین هدف پس از پیروزی انقلاب تظاهر به همراهی با نهضت امام کرد تا مگر از این رهگذر بتواند قدرت را در دست بگیرد. منافقین در دوسال منتهی به 30 خرداد 1360 بهخصوص در بحبوحه انتخابات اول ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی با سازماندهی نیروهای خود، دست به اقدامات تبلیغاتی گستردهای در میان مردم زد. توزیع پلاکارد، راهاندازی رژههای موتوری، نصب و توزیع پوستر و اجتماعات سازماندهیشده بخشی از تلاشهای منافقین برای جلب حمایت مردم بود اما نمایندگان این گروه بهصورت مطلق توسط مردم مورد بیتوجهی قرار گرفتند و هیچکدام از کاندیداهای پرتعداد منافقین نتوانستند رای مردم را کسب کنند.
این گروهک در همهپرسی فروردین 58 جمهوری اسلامی و پس از آن در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شرکت نکرد و رای به جمهوریت و اسلامیت نظام نداد. مسعود رجوی در دی 58 و انتخابات اولین دوره ریاستجمهوری کاندیدا شد. پس از موضعگیری امامخمینی مبنیبر کاندیدانشدن کسانی که به قانون اساسی رای ندادهاند، رجوی کنارهگیری کرد. در انتخابات اولین دور مجلس شورای اسلامی در اسفند 58 نیز بار دیگر مسعود رجوی از تهران و سایر کاندیداهای پرشمار وابسته به سازمان از سایر حوزههای انتخابی در انتخابات شرکت کردند ولی هیچیک از کاندیداهای سازمان رأی نیاوردند و حتی مسعود رجوی بین 10 نفر اول نیز قرار نگرفت. اقدامات منافقین برای تقویت پایگاه اجتماعی خود عملا هیچ حاصلی نداشت و تنها انزوای بیشتر این سازمان در عرصه سیاسی و اجتماعی را به همراه داشت. منافقین پس از گذشت دو سال و چهار ماه از بهکارگیری تاکتیک نفاق سیاسی و تظاهر به همراهی با نهضت امام، نهتنها راه به قدرت نیافت بلکه با وجود تلاشهای بسیار از ایجاد یک پایگاه اجتماعی بین مردم ایران نیز ناکام ماند.
درنهایت ناکامیهای سازمان انگیزه آنها را برای تشدید خشونتها و درگیریها میان مردم تشدید و درواقع استراتژی تقابل نظامی را که از ابتدای انقلاب در سر داشتند، عملیاتی کرد. از سوی دیگر بنیصدر نیز در جایگاه ریاستجمهوری و فرماندهی کل قوا با انقلاب مردم زاویه پیدا کرده و عملا به بلندگوی ضدانقلاب تبدیل شده بود. وی در سخنرانیهای متعدد اتهاماتی نظیر شکنجه در زندانها را مطرح کرده و بهدنبال تشنجآفرینی در فضای سیاسی کشور بود. انتقادها از رئیسجمهور بالا گرفته بود و در سوی دیگر منافقین به حمایت از او پرداخته و پشت حمایتهای او پنهان شده بودند.
اوج تضادهای بنیصدر و حمایت منافقین از وی در غائله 14 اسفند 59 دانشگاه تهران شکل گرفت. در این روز در مراسمی که بهمناسبت درگذشت مصدق برگزار شده بود، شعارهایی علیه شخصیتهای انقلاب سر داده میشد و بنیصدر با سخنانی تحریکآمیز، نیروهای هوادار خود و منافقین را به «تنبیه» حزباللهیها و طرفداران خط امام دعوت کرد که از آنان بهعنوان «چماقبهدست» یاد میکرد. پس از این غائله، سیر نزولی مقبولیت رئیسجمهور لیبرال شدت گرفت و سرانجام به عزل او در خرداد 1360 توسط نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی انجامید.
منافقین در تمام سالهای پس از انقلاب درحال گردآوری و انبار تسلیحات برای روز مبادا بود و علیرغم هشدارها و اخطارهای مکرر امام(ره) و دادستانی انقلاب در هیچ مقطعی سلاحهای خود را تحویل نداده بود. از سوی دیگر، در سخنرانیهای مسعود رجوی و اطلاعیههای نشریه مجاهد، ارگان رسمی منافقین، بارها نیروهای انقلاب و خط امام تهدید به برخورد قاطع و خشونتآمیز شده بودند. مسعود رجوی در سخنرانی احساسی خود در دانشگاه تهران در بهمن 1358 گفت: «بگذارید تاکید بکنیم، وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم.»
زمزمههای عزل بنیصدر، منافقین را در بنبستی قرار داد که دیگر امکان خودداری نداشت و احساس کرد باید دست به کار شود. در اطلاعیه سیاسی نظامی که 28 خرداد 1360 منتشر شد، منافقین طبق روال همیشه با مظلومنمایی، نیروهای انقلاب را مترصد «قلعوقمع» سازمان معرفی کرد و خبر از «مقاومت انقلابی» داد و مسئولیت عواقب آن را از خود سلب کرد.
سرانجام در اقدامی شتابزده در بعدازظهر 30 خرداد 1360 در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران منافقین رودرروی مردم در خیابانها قرار گرفتند و با سلاحهای سرد به مردم حمله کردند. منافقین باردیگر با تکرار اشتباه استراتژیک خود شکستی مفتضحانه را برای خود و نیروهایشان رقم زدند. شورش منافقین در حدود ساعت چهار بعدازظهر شروع شد و نهتنها مردم درکنار هواداران منافقین قرار نگرفتند بلکه با همکاری نیروهای امنیتی در کمتر از چند ساعت غائله منافقین را فرونشاندند و از این روز به بعد منافقین که ادعای حمایت از خلق را داشتند، رسما درمقابل مردم ایران ایستادند.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
از روشنفکری تا خشونت (لینک)
منافقین برای شورش مسلحانه برنامهریزی کرده بودند (لینک)