

سید حسین رسولی
خبرنگار گروه تماشا
در این نمایش وحید نفر، یلدا عباسی، بهناز نادری، فربد فرهنگ، مسیح کاظمی، مجید رحمتی و آرش غلامآزاد ایفای نقش میکنند. این نمایش روایتی متفاوت از قصه ایرانی «حسن کچل» است. قصهای که مادربزرگها برای کودکان تعریف میکردند. به همین مناسبت پای صحبتهای حسین جمالی، کارگردان این اثر نشستهایم.
ایده نمایش شما از کجا شروع شد و چه روندی طی شد تا روی صحنه جان بگیرد؟
این ایده چند سال پیش توسط هدایت و علی هاشمی مطرح شد. یک ایده خام و اولیه بود. یعنی چطور میشود که شخصیت «حسن کچل» با موقعیتها و شخصیتهای دیگری که میشناسیم برخورد کند و در یک چنین موقعیتی قرار بگیرد. ایده از اینجا شروع شد. زبان نمایشی را پیدا کردم که براساس موسیقی باشد. روی متن کار کردم. بعد که سالن مهیا شد با بازیگران روی نمایشنامه کار کردیم و شکل و شمایل کلی متن را به دست آوردیم.
در این نمایش دست روی ژانر کمدی و فضای شاعرانه گذاشتهاید. چطور این نمایش را آماده کردید؟
وقتی دست روی کمدی آن هم از نوع موزون میگذارید با دو موضوع متفاوت و سخت روبهرو میشوید. نمایشهای کمدی خیلی سخت هستند. ما نمایشهای موزیکال نداریم، اگر هم باشد خیلی کمتر از گونههای دیگر روی صحنه میروند. بهخصوص تئاترهای موزیکال معمولا از موسیقی پاپ و پاپ کلاسیک بهره میگیرند و از موسیقی سنتی استفاده نمیکنند. این کار دشواریهای خودش را دارد. بهخصوص معرفی به مخاطب مخصوص به خودش بسیار سخت است. مسئولان هم خیلی کمک کردهاند. گروه اجرایی هم فشار خاصی را تحمل کرد تا کار به اجرا برسد. نمایشنامه از کلام موزون استفاده میکند.
شما در نمایشتان از فضای «فانتزی» بهره گرفتهاید. شخصیتهایی مثل «زورو» و «مسافر کوچولو» روی صحنه ظاهر میشوند. چی شد به این سمت رفتید؟
این کار برای کودکان دهه 60 تنظیم شده است. در واقع همسن و سالهای خودم این کار را تماشا میکنند. البته به نظرم از کودکان تا کهنسالان میتوانند نمایش «چل گیس» را ببینند. پدر و مادرهایی الان هستند که میتوانند شمایلی از کاراکترهای دوران کودکی خودشان را ببینند. ما دو کانال تلویزیونی بیشتر نداشتیم و وقتی این برنامهها پخش میشد، همه آنها را میدیدند. پدر و مادرها امروز میتوانند با بچههایشان به تماشای این نمایش بنشینند و آن کاراکترها را به بچههایشان نشان بدهند. این ایده اولیه، اصلی و نقطه اتکا ما بود. بعد هم این ایده را داشتیم که تقابل شخصیت «حسن کچل» با کاراکترهای شناخته شده و افسانههای خارج از اقلیم ایران را نمایش دهیم. حسن کچل محصول مادربزرگهای ما ایرانیهاست. جنبه پژوهشی برای خودمان داشت که با اتودها و تمرینات مختلف به دستش آوردیم.
در کارهای این چنینی همیشه پروسه «متن» تا «اجرا» راه طولانی را میپیماید. در واقع روند کارگردانی خیلی طولانی میشود. برای شما چگونه بود؟
ما به سمت کمدی که مخاطب قهقهه بزند و خودش را فراموش کند، نرفتیم. مخاطب خنده جزئی میکند. یک انبساط خاطری به او دست میدهد. به خاطر اینکه تماشاگر نباید قصه را فراموش کند. لحظات کمیک برای ما روی متن شکل گرفت. انتخاب، گزینش و سپس تمرین شد. در اتودها و تمرینات هم متن کامل شد. تمام صحنهها تمرین شده است. بداههپردازی ما بیشتر در تمرینات بود و خیلی کم در اجرا بداهه داریم. در واقع شکل اجرایی ما بداهه در تمرینات بود.
تئاتر ما دچار تغییر زیست شده است. تئاتر خصوصی و تئاتر تجاری رشد فراوانی داشتهاند. نقاط قوت و ضعف این فضا را چگونه ارزیابی میکنید؟
به وجود آمدن تئاترهای جدید همیشه خوب است. باید ببینیم از وقتی که سالنهای خصوصی شکل گرفتهاند آیا تعداد تماشاگران تئاتر هم بیشتر شدهاند؟ در شهر تهران که مثلا ۱۲ تا ۱۵ میلیون جمعیت دارد چه تعداد تماشاگر داریم. به نظر نمیآید این تماشاچیها بیشتر شده باشند. تماشاگرها فعلا به چهرههای مشهور در نمایشها جذب شدهاند. تئاترهای خصوصی عملا نمیتوانند کمکی به تئاتر ما بکنند. به خاطر اینکه پول زیادی از گروهها میگیرند. هر کسی که پول بیشتری دارد میتواند اجرای بیشتری بگیرد. هر کسی که دسترسی به عوامل فروش بیشتر دارد بهتر و بیشتر هم میتواند کار کند. تئاتری که من را علاقهمند کرد امروز مرده است. وقتی نوجوان بودم به دنبال تئاتری آمدم که الان مرده است. نمایشهای قطبالدین صادقی و حمید سمندریان را میدیدیم. در آثار آنها درد و معضلی از انسان نمایش داده میشد. الان تئاترها اصولا به سمت روایتهای سطحی میروند. بیشتر از کاراکترهای معروف سینما و تلویزیون برای جذب مخاطب استفاده میکنند. به تعبیری خوراکهای پر کالری را با سقزهای بامزه عوض کردهایم.
درباره موضوع عشق در نمایش «چل گیس» بگویید؟
خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و نمایش را دیدید. فکر میکنم که تئاترهایی با موضوع عشق خیلی کمتر روی صحنه داشتهایم. با هر کس باید به زبان خودش حرف زد. در کشور ما این چیزها از نمایشهای کهن و آیینی میآید. چیزی که با مخاطب ما میتواند ارتباط صحیحی برقرار کند همان نمایش ایرانی است. این مرزبندی نیست، نوعی تنظیم ذائقه است. بعضی وقتها میگویند که هنر مرز و شکل ندارد. قبول دارم، در نمایشهای ایرانی یکسری موضوعات جذاب وجود دارد که باید بیشتر روی آنها کار کنیم.
