22 خردادماه 1388 فقط یک کارزار انتخاباتی و سیاسی نبود و جدلهای بعد از اعلام نتایج انتخابات از مدتها قبل و از زمان مناظرههای چهار نامزد این دوره از انتخابات شکل گرفته بود. با اعلام نتایج شدت اختلافات بهسطح خیابانها کشیده شد و تنشهایی بین افراد، نهادها و گروههای اجتماعی طی روزها و هفتههای بعد از انتخابات، شدت بیشتری گرفت تا بار دیگر گواه یک شکاف اجتماعی عمیق باشد؛ شکافی که ریشه در منافع، ارزشها و موقعیت افراد و گروهها داشت.
نیاز به یادآوری نیست که جامعه ایران طی 10 سال گذشته برهههای اجتماعی مهمی ازجمله آبانماه 1398 را پشت سر گذاشته و تحلیل جامعهشناسی این مقطع تاریخی هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. اما آنچه در این نوشتار بررسی میکنیم نگاه و واکنش سینمای ایران به وقایع و اتفاقات سال 88 است. دوقطبی شکلگرفته در فضای اجتماعی آن روزها، بهطوری کاملا واضح و عریان در معرض دیدگان قرار گرفته بود و همین وضوح در نمایش این دوقطبی میتواند بستر نمایش حرفهای جدی و مهمی در مورد جامعه ایران باشد. در نمونههای زیر از منظر جامعهشناسی برخی آثار سینمایی با موضوع فتنه 1388 را بررسی خواهیم کرد؛ اینکه چقدر فیلمسازان ایرانی در پرداخت آثارشان سراغ گسلهای اجتماعی ایران رفتند و با نگاهی کلاننگر این اتفاقات مهم تاریخی را بررسی کردند.
پایاننامه
این فیلم از نمونههای سینمایی است که برخی میگویند خیلی عجولانه سراغ اتفاقات سیاسی سال 88 رفت و موافقانش هم «پایاننامه» را سدشکن تولید فیلم در زمینه فتنه مینامند. بااینحال این فیلم نتوانست نه نظر منتقدان سینمایی را جلب کند و نه مخاطبان سینما را. در زمان رونمایی هم موافقان و مخالفان فیلم کاری به قصه و داستان شکلگیری آن نداشتند، بلکه بیشتر فرامتن حاکم بر نمایش فیلم باعث شده بود که یک دوقطبی عجیب در مواجهه با این اثر سینمایی شکل بگیرد. اولینبار هم وقتی در سالن نمایش برج میلاد و در جشنواره بیستونهم فیلم فجر به نمایش درآمد؛ سایه همین دوقطبی کاملا محسوس بود. سالن نمایش تبدیل به کارزاری برای قدرتنمایی دو سر طیف سیاسی شده بود. این فیلم دومین تجربه کارگردان جوانی به نام حامد کلاهداری بود. بعد از ساخت این فیلم هم دیگر نتوانست یا نخواست در جریان حرفهای فیلمسازی حضور داشته باشد. ضعف فیلمنامه پایاننامه باعث شد این فیلم حتی از یک روایت داستانی سروشکلدار هم محروم باشد و بیشتر در حد ادا کردن یکسری شعارهای کلیشهای سیاسی باقی بماند. این ضعف فیلمنامه هم بیدلیل نبود، چون نویسنده فیلم هم هادی کلاهداری برادر حامد کلاهداری بود که پیش از این هیچتجربهای در فیلمنامهنویسی نداشت.
اخراجیها 3
مسعود دهنمکی ازجمله فیلمسازان پرفروش سینمای دهه 80 سینمای ایران است که با حمایت جریانهای فرهنگی دولت احمدینژاد از بدنه مطبوعات جدا شد و پایش به سینمای داستانی باز شد. او پیش از اخراجیها، با ساخت مستندی 100 دقیقهای به نام «فقر و فحشا» علاقهمندیاش را به ارائه تحلیلی طبقاتی از جامعه ایران نشان داده و در این باره گفته بود که این مستند حاصل تحقیق و نگارشی یکساله است که مسائلی همچون فقر و فحشا را در میان لایههای مختلف اجتماعی بررسی میکند. اگرچه اخراجیها 3 که عنوان یک کمدی سیاسی را یدک میکشید توانست مخاطبان را به سالنهای سینما بکشاند اما با توجه به فرمی که انتخاب کرده بود به نظر میرسید که نمیتوانست و نمیخواست حرف جدی و عمیقی در مورد اتفاقات سال 88 بزند. به همین دلیل متن فیلم نتوانست عمیقا به مسائل این حادثه ورود کند. اما اینکه در فاصله کمتر از چندماه از حوادث 88، چرا قرعه فیلمسازی در مورد این اتفاقات به نام مسعود دهنمکی و تیمش خورد، آن هم با فیلمی که بیشتر دنباله فیلمهای قبلی فیلمساز بود، نه بهخاطر علاقهمندی این کارگردان به نمایش دقیق از وقایع آن سالها، بلکه بیشتر به سبب اعتماد سیاسی بود که وزارت ارشاد دولت احمدینژاد به دهنمکی داشت.
گزارش یک جشن
این فیلم بهلحاظ زمانی آنقدر به اتفاقات 88 چسبیده بود که نتوانست خودش را از حواشی آن روزها نجات دهد. بهخصوص که ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم، متهم به حضور در سمت یک جناح سیاسی بود که یکطرف دعوای آن سالها قرار داشت. واکنشها به فیلم حاتمیکیا خیلی شدید بود و او در گفتوگویی که سال 89 با نادر طالبزاده داشت با اشاره به همین هجمهها گفت: «اینها از آفات شهرت من است و کاریش نمیشود کرد. دوست و دشمن و ... توجه دارند که چه میسازم و بهشدت زیر ذرهبین هستم. من فیلمهایم فیلمهایی است که وقتی از سینما بیرون میآیی تازه شروع میشود و آنچه کاشتهام مخاطب را درگیر میکند، حتی علیه خودم و فیلمم عمل کند باز هم هست.» در همان مصاحبه طالبزاده پرسید که آیا بخشهایی از این فیلم طعنه به اتفاقات 88 داشت و حاتمیکیا صراحتا گفت که اصلا نشستن کنار و وارد دایره آتش نشدن ادب من نیست.
حاتمیکیا در همان مصاحبه با ریشخند کسانی که از ورود به عرصههای سخت فیلمسازی پرهیز میکنند، گفت: «من وارد حوزهای میشوم که حوزه سختی برای بیان است. شما اصلا جرات ندارید که وارد آن شوید ولی من آن را میسازم.» دوربین حاتمیکیا در گزارش یک جشن، به سمت جوانها است. مساله او هم برای ورود به لایههای زیرین اجتماع ایران هم با کنجکاوی نسبت به زیست جوان امروز ایرانی است. او در این باره گفت: «گریهام میگیرد که برخی جوانان را میبینم که روبهروی هم میایستند. اینها بحثهایی است که کاش تحمل نظام میگذاشت که وارد آن حوزهها بشویم و نظام هنوز عصبی است. درام گزارش یک جشن وقتی شکل گرفت که وقتی جوانان میخواهند خودشان را بشناسند اگر فضا امنیتی بشود، فضا به سمت دیگری میرود و کیست که این مساله را انکار کند؟» حاتمیکیا در همان مصاحبه جذابش با طالبزاده تاکید کرد فقط دلش میخواست که حرف روز را با تعبیر خودش بزند و هیچ تعلقخاطری به رنگ، حزب یا گروهی ندارد. با این حال این فیلم هیچگاه رنگ اکران را ندید.
قلادههای طلا
اتفاقات بعد از نمایش «پایاننامه»، «گزارش یک جشن» و «اخراجیها 3» یکی از دلایلی بود که ابوالقاسم طالبی کمی تامل کند و چسبیده به حوادث سال 88 فیلمش را نساخت. کمی تامل کرد تا قصههای امنیتی و سیاسی این حادثه از زیر غبارها خارج شود و بعد سراغ نوشتن یک فیلمنامه سینمایی رفت. دو چالش مهم پیش روی تیم سازنده قلادههای طلا بود؛ یکی هجمه و فشارهای سنگین رسانهای بود که بهشدت نسبت به تولید هرگونه فیلم با موضوع اتفاقات 88 واکنش نشان میداد و دومین چالش اینکه عمده قصههای با این مضمون، نمیتوانست از لفافه یک نگاه امنیتی و سیاسی بیرون بیاید.
طالبی با اینکه تلاش کرد با قصههای موازی به فضای اجتماعی روزهای 88 کانال بزند و از بروز اختلافاتی بگوید که حتی به لایههای زیرین خانوادهای ایرانی نفوذ کرده بود؛ اما تجمع قصههای این فیلم مبتنی بر دادههای سیاسی و امنیتی این اتفاق بود. اگرچه در همین نقطه هم نقدهایی به قلادههای طلا وارد بود که سطح دشمنی و دشمنان امنیتی را در حد چند کاراکتر تقلیل داده است.
ماهگرفتگی
هفتسال بعد از واقعه و در سال 95، فیلمی ساخته شد که باز هم نتوانست نظر مخاطبان را جلب کند. این فیلم باز هم عاری از هرگونه پرداخت دقیق و بیهراس به مسائل اجتماعی سال 88 بود. ماهگرفتگی همان گرفتاری را داشت که متوجه آثار مشابهش بود. مستقیم گویی و بدون در نظر گرفتن چالشهای مردم عادی، نه توانسته بود یک جمعبندی دقیق از وقایع آن سال داشته باشد و نه اینکه توانست یک خط فکری منسجم برای اثرش به وجود آورد.