سریال «جادوگر» که توسط 2 پلتفرم فیلیمو و نماوا تهیه شده و پخش می‌شود ضعیف و سطحی است
سریالی که قرار بوده با عنوان «ناجورها» و به کارگردانی همایون اسعدیان و با مجوز ساخت ارشاد ساخته شود حالا با نام «جادوگر» و توسط مسعود اطیابی از دو پلتفرم «نماوا» و «فیلیمو» پخش می‌شود.
  • ۱۴۰۱-۰۳-۱۹ - ۰۳:۰۰
  • 00
سریال «جادوگر» که توسط 2 پلتفرم فیلیمو و نماوا تهیه شده و پخش می‌شود ضعیف و سطحی است
جادوگری علیه اشتراک مردم
جادوگری علیه اشتراک مردم

سیدمهدی موسوی‌تبار، خبرنگارگروه فرهنگ: سریالی که قرار بوده با عنوان «ناجورها» و به کارگردانی همایون اسعدیان و با مجوز ساخت ارشاد ساخته شود حالا با نام «جادوگر» و توسط مسعود اطیابی از دو پلتفرم «نماوا» و «فیلیمو» پخش می‌شود. ظاهرا این بچه برای دوره‌ای است که این دو پلتفرم از هم جدا نشده بودند. سریالی که تاکنون 4 قسمت از آن پخش شده و اگر عاقبت به خیر شود حدود 10 قسمت از آن باقی مانده است. سریالی که در آن بازیگرانی مانند جواد رضویان، احمد مهرانفر و مریم مومن حضور دارند و قرار است به نقد رمالی و جادو و جنبل بپردازد و آن را در قالب طنز به تصویر بکشد. نام مسعود اطیابی به واسطه حضورش به‌عنوان کارگردان چند فیلم پرفروش در سال‌های اخیر، به قدر کافی مخاطب را کنجکاو می‌کند تا پای سریال بنشیند و ترکیب رضویان و مهرانفر هم این کنجکاوی را بیشتر می‌کند. سریال بدون هیچ تبلیغ و اعلام قبلی توسط این دو پلتفرم، پخش شد و وقتی سابقه ذهنی از نحوه مواجهه فیلیمو و نماوا با سریال‌هایی که می‌دانند موفق می‌شوند را بدانیم متوجه خواهیم شد که دلیل این انفعال چه بوده است؟
تماشای این چهار قسمت اما نتیجه‌ای جز ناامیدی و تعجب و افسوس ندارد. ناامیدی از اینکه چه بر سر طنز و فیلم‌های کمدی آمده و از سوی دیگر چه بر سر سلیقه و ذائقه مردم آمده است که سازندگان و کارگردانان گمان می‌کنند که با این کیفیت کمدی هم می‌توانند مردم را بخندانند. تعجب از دو پلتفرمی که از مردم اشتراک می‌گیرند و تفاوت یک اثر قوی یا ضعیف را هم می‌دانند اما نمی‌توانند یک سریال ضعیف را به بایگانی بسپارند و سعی می‌کنند با استفاده از مهندسی بخش نظرات پلتفرم، برای جادوگر مخاطب تولید کنند. جادوگر آنقدر ضعیف و سطحی است که حتی در فضای مجازی هم نتوانسته سکانس یا حتی لحظه‌هایی را وایرال کند و به واسطه آن، مخاطبش را پای آن بکشاند. انتظار از اطیابی که «دینامیت»ش در سال قبل و «انفرادی»ش این روزها جزء پرفروش‌ترین‌ها بود و هست بیشتر از جادوگری است که هر قسمتش را می‌توان روی دور تند دید و چیزی را هم از دست نداد. جادوگر سریال شکست خورده با سه ضلع است. ضلع اولش پلتفرم‌های نماوا و فیلیمو هستند، ضلع دومش متعلق به مسعود اطیابی است و ضلع سوم آن به مخاطبان و مشترکان این پلتفرم‌ها اختصاص دارد.

جادوگری با اشتراک مردم؟
وقتی یک پلتفرمی، اثری مانند «جوکر»، «خاتون» یا «یاغی» را تولید می‌کند و انتظارات مخاطبانش را بالا می‌برد دیگر اجازه تولید و پخش هر اثری به هر دلیلی را ندارد. این اجازه را مناسبات فرهنگی و اقتصادی بین این پلتفرم‌ها و مشترکان‌شان صادر می‌کنند. سریالی که به‌طور همزمان از دو پلتفرم اصلی پخش می‌شود یعنی محصول یک قرارداد یا تعامل دوطرفه است و عجیب که هیچ‌کدام نتوانسته‌اند قید این هزینه را بزنند و سعی کردند به عهد سال‌های قبل بین خودشان بمانند و بی‌خیال عهدی شوند که با اعتماد مردم بسته‌اند. شاید کسی بگوید که مردم می‌توانند نبینند و اشتراک‌شان را پای سریالی که ضعیف است هدر ندهند. حرف درستی است که یک سوال مهم‌تر را طرح می‌کند. اینکه واقعا صنعت شبکه نمایش خانگی به قدرت مالی و استقلالی رسیده که می‌تواند یک سریال ضعیف را بسازد و پخش کند و دچار مشکل مالی هم نشود و ضربه‌ای هم نخورد؟ پاسخ صادقانه به این سوال حتما تکلیف خیلی از چیزها را مشخص می‌کند و مساله را از حذف یک یا دو سکانس یا دیالوگ بالاتر می‌برد و جایی می‌ایستد که می‌تواند گره‌گشا شود. پلتفرم‌هایی که با دریافت وام‌های کلان در سال‌های گذشته توانستند تکانی به خودشان بدهند نباید دست‌کم دل‌شان به حال پولی که هزینه می‌کنند بسوزد؟ این پول‌ها اگر بدون زحمت هم به دست‌شان رسیده بود نیاز به دقت و حساسیت در خرج کردن‌شان بود و به همین راحتی نباید هزینه می‌شدند.

انتقاد کارگردان از مردم؛ کمی صبر داشته باشید
انتقاد و نارضایتی مردم از قسمت‌های پخش‌شده سریال جادوگر به گوش اطیابی هم رسیده و در مصاحبه‌ای وقتی از او در مورد کیفیت پایین قسمت‌های پخش‌شده، سوال می‌کنند می‌گوید که قسمت‌های بعدی قصه جذاب‌تر می‌شود و جالب‌تر این قسمت حرف‌هایش است که گفته: «البته نقدی هم به مردم داریم. نقدی محترمانه و شیرین که رنگ‌وبوی حمله ندارد و بیشتر از سر دوست داشتن است. در جادوگر وجه سرگرم‌کنندگی و کمدی آن بیشتر است نسبت به دینامیت و انفرادی. به‌هرحال در یکی، دو قسمت اول شخصیت‌ها معرفی شده و تا حدودی قصه سروشکل خودش را پیدا می‌کند و به‌مرور که پیش می‌رویم در قسمت‌های بعد وقایع کمدی و لحظات خنده‌آوری اتفاق می‌افتد که حتما مخاطب آن را درگیر می‌کند.» چهار قسمت از سریال گذشته و به نظر می‌رسد که مخاطبان هم فهمیدند هرچه جلوتر برود، قرار نیست بیشتر از تکرار یک ایده، قصه تازه‌ای برای جذب مخاطب یا حتی خنداندنش داشته باشد. فضا و رنگ‌ولعاب‌های جنوب زیبای ایران شاید بتواند در نقطه اول، کم‌بنیه بودن قصه‌ها را پوشش بدهد اما این همه آن چیزی نیست که یک سریال بخواهد برای چندین قسمت به آن تکیه کند.

زیبای قدرنادیده
اولین‌باری نیست که یک تیم دوربین به دوش، از تهران به سمت جنوب ایران راه می‌افتد تا فیلمنامه‌ای را که در دفتر فیلمسازی‌شان نوشته‌اند کنار خلیج‌فارس سروشکل دهند. اولین توجیه‌شان هم این است که نمی‌خواهند قصه‌هایشان در آپارتمان حبس شود و باید از تمام ظرفیت‌های رنگارنگ کشور برای قصه‌گویی بهره برد. غافل از اینکه این قصه‌ از دل فضایی که قرار است کاراکترها در آن نفس بکشند، بیرون نیامده است. فضایی که سازندگان جادوگر سراغش رفتند، آنقدر مستعد خلق روایت‌های جذاب است که می‌توانست قصه‌های تودرتویی از دل یک ایده طنز بیرون بیاید اما این مشروط به این بود که فضای جنوب ایران فقط ویترین یک اثر نمایشی نباشد. کاراکترها و قصه اصلی سوای از آدم‌ها و فضای جنوب هستند. نگاه فیلمساز به جنوب و آدم‌هایش، نگاه به یک «دیگری» بیگانه است. سریال‌هایی که این اواخر از تلویزیون پخش شده‌اند هم این ایراد را دارند. قصه و آدم اصلی وصله ناجور فضای زیبای جنوب است و وقتی نظاره‌گر قصه‌ای باشید که آدم‌ها و فضای قصه از هم جدا افتاده‌‌اند، به‌طور طبیعی مخاطب نسبت به یکی از آنها احساس بیگانگی می‌کند. اگر ستاره‌ای همچون «ناخدا خورشید» از دل سینمای دهه 60 همچنان می‌درخشد به خاطر این است که آدم‌هایش در فضایی که طراحی شده، به‌درستی و سرجای خودشان قرار گرفته‌اند. البته که انتخاب این لوکیشن اعتراضات و انتقاداتی را به همراه داشته است. عده‌ای معتقد بودند که قرار است جنوبی‌های کشورمان در این سریال اهل خرافات و جادو معرفی شوند و این را توهین به این فرهنگ و منطقه می‌دانند. نکته مشخص این است که اتفاقات این سریال می‌توانست در هرجای ایران رخ دهد و مردم هر منطقه و جغرافیایی این حق را داشتند که به همین دلیل اعتراض و انتقاد کنند.

خراب کردن یک زوج جذاب
استفاده تکراری و کلیشه‌ای از ویژگی‌های مثبت بازیگران طنز، آفت سال‌های اخیر سینما و تلویزیون شده است. مشکلی که یقه خلاقیت در فیلم‌ها و سریال‌های کمدی‌مان را گرفته و اگر بازیگری در نقشی محبوب شود آنقدر آن را تکرار می‌کند یا مجبورش می‌کنند تکرار کند که دیگر مزه و شیرینی آن از بین می‌رود و به ضدخودش تبدیل می‌شود. این اتفاق درباره احمد مهرانفر و جواد رضویان در جادوگر به بدترین شکلش افتاده است. احمد مهرانفر که سابقه همکاری با اطیابی را در دینامیت و انفرادی داشته اینجا صرفا یک شبحی از بازیگر توانای روی صحنه تئاتر و سریال پایتخت از خودش نشان می‌دهد و البته که فیلمنامه ضعیف و سرگردان در ایجاد چنین کاراکتری موثر بود. مهرانفر ویژگی‌هایی دارد که پیش از این و در نقش‌های مختلف دیده‌ایم و در جادوگر آنقدر همه چیز سرجایش نیست که او را هم در دل خودش گم و بلاتکلیف کرده است. حکایت رضویان هم همین است. این زوج در شرایط استاندارد می‌توانست و هنوز هم می‌تواند موقعیت‌های جذاب و شیرین متعددی را خلق کند و در جادوگر به طرز شگفت‌انگیزی این اتفاق نیفتاده است. شاید اگر این دو نفر را بدون فیلمنامه یا کارگردان روی صحنه یا جلوی دوربین رها کنند نتیجه‌ای به مراتب بهتر و قابل دفاع‌تری نسبت به آنچه در جادوگر دیدیم به دست بیاید.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰