نقدی بر یادداشت سعید حجاریان
سعید حجاریان در یادداشت اخیر خود به مساله مهم و کلیدی توسعه در ایران پرداخته و با ذکر دلایلی به امتناع توسعه در ایران رسیده است. هرچند می‌توان مدعیات این یادداشت را از جنبه‌های متعدد مورد نقد و بررسی قرار داد اما تمرکز نوشته حاضر بر ارزیابی یکی از ادعاهای اصلی حجاریان در زمینه مقاومت حاکمیت در برابر فرآیند و حتی لفظ توسعه است.
  • ۱۴۰۱-۰۳-۱۹ - ۰۲:۱۵
  • 10
نقدی بر یادداشت سعید حجاریان
امتناع توسعه؛ واقعیت یا خیال؟
امتناع توسعه؛ واقعیت یا خیال؟

محسن کشاورز، عضو هیات‌علمی دانشگاه: سعید حجاریان در یادداشت اخیر خود به مساله مهم و کلیدی توسعه در ایران پرداخته و با ذکر دلایلی به امتناع توسعه در ایران رسیده است. هرچند می‌توان مدعیات این یادداشت را از جنبه‌های متعدد مورد نقد و بررسی قرار داد اما تمرکز نوشته حاضر بر ارزیابی یکی از ادعاهای اصلی حجاریان در زمینه مقاومت حاکمیت در برابر فرآیند و حتی لفظ توسعه است. وی معتقد است که پروژه توسعه ایران در سطح استراتژی، عمل و گفتمان با اختلال مواجه شده و امکان توسعه همه‌جانبه را سلب کرده است. به نظر می‌رسد حداقل از سه زاویه اصلی بتوان یادداشت «سرنوشت توسعه ما» را مورد نقد و بررسی قرار داد.

  توسعه و مسیرهای چندگانه
به نظر می‌رسد حجاریان تصور می‌کند که الگوی جهان‌شمولی از توسعه وجود دارد که به اتکای آن می‌توان کشورها را از منظر درجه وفاداری به این الگو در نقطه‌ای میان دو سر طیف توسعه‌خواهی یا عدم گرایش به توسعه جانمایی کرد. محتوای یادداشت وی نشان می‌دهد که او قائل به این است که مساله توسعه همه‌جانبه، راه روشن و تعریف شده‌ای دارد و چون مسیر حرکت کشور در دهه‌های گذشته بر این ریل نبوده و در آینده نیز نخواهد بود، ایران با امتناع توسعه مواجه شده است.
 واقعیت این است که پرسش از چگونگی توسعه‌یافتگی و کشف مسیرهای توسعه کشورها هنوز هم جزء زنده‌ترین و اصلی‌ترین سوالات علوم اجتماعی است و دیدگاه‌های متعارض و مختلفی نیز در این زمینه وجود دارد. بر عکس نگاه ساده و سطحی حجاریان، توسعه امری پیچیده بوده که به اقتضای شرایط درونی و بیرونی کشورها دارای الگوهای متعدد است و اساسا در عالم عینی الگوی جهان‌شمولی به نام الگوی توسعه وجود ندارد که کشورها و ازجمله ایران بخواهند به اتکای آن در مسیر توسعه حرکت کرده یا با رد و نفی آن، نسبت به توسعه بی‌توجهی نشان دهند. اگر الگوی پیشینی و آماده‌ای به نام توسعه وجود داشت و تنها مساله، تن دادن نظام سیاسی به اجرای آن بود، شاید می‌توانستیم با برخی از دیدگاه‌های حجاریان موافقت کنیم و از نپذیرفتن برخی از آن الزامات، به این قضاوت برسیم که نظام سیاسی در ایران به مقابله و نزاع با راهبردهای توسعه پرداخته است. اما شواهد نشان‌دهنده این است که توسعه‌خواهی در ایران همواره همپا با تحولات علمی و تجربی حوزه توسعه پیش رفته و ورود پارادایم‌های نوین توسعه به برنامه‌های توسعه ایران دقیقا موید همین پذیرش و گشودگی ایران به مساله توسعه است.
نکته‌ای که حجاریان از آن غفلت می‌کند، وجود مسیرهای متکثر در رسیدن به رویایی به نام توسعه است. واقعیت توسعه در جهان این است که کشورها مسیرهای متعددی را برای رسیدن به توسعه طی کرده و ابزارهای متعدد و طرح‌های مختلفی نیز برای دستیابی به توسعه داشته‌اند. مطالعات توسعه و حتی بررسی‌های ساده تاریخی نشان می‌دهد که مسیر توسعه کشورهایی مثل آلمان، کره‌جنوبی، انگلستان و سایر کشورهای توسعه‌یافته کنونی به اتکای محدودیت‌ها و مزیت‌های آنها تفاوت‌های چشمگیری با یکدیگر داشته است. براساس همین مهم است که در ادبیات کنونی توسعه، حرفی از الگوی توسعه به سخن نیامده و صرفا راهبردهای کلانی برای توسعه معرفی شده و هر کشور باید متکی بر آن راهبردها و با توجه به شرایط خود نسبت به تدوین مسیر توسعه اقتضایی اقدام کند.

  الگوهای وارداتی توسعه
مقاومت جمهوری اسلامی در برابر مفهوم توسعه، مقاومت در برابر اصل توسعه نیست بلکه مقاومت در برابر الگوی وارداتی از توسعه است که به دلیل ندیدن اقتضائات تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و منطبق نبودن بر شرایط داخلی و خارجی اساسا قابل بهره‌برداری نیست. اینکه هنوز از لفظ «توسعه» در تدوین سیاست‌های کلی برنامه‌های توسعه و تدوین محتوای برنامه‌های توسعه در ایران استفاده می‌شود، دقیقا موید این نکته است که جمهوری اسلامی با اصل توسعه و توسعه‌خواهی نه‌تنها تعارضی ندارد بلکه به اتکای شواهد بسیار ازجمله سند چشم‌انداز 20 ساله، همواره افق‌های توسعه‌ای بالایی را نیز تعقیب کرده است.
نقد به توسعه در ایران یا حداقل آن بخشی از انتقادات که توسط تریبون‌های رسمی حاکمیت بیان می‌شود را باید در امتداد انتقادات سایر کشورها به نسخه‌های تحمیل شده نهادهای بین‌المللی و ضرورت بومی‌سازی توسعه در کشورها دانست. سیاست‌های اجماع واشنگتنی به‌عنوان اصلی‌ترین رویکرد ترویج شده نهادهای بین‌المللی برای توسعه، با انتقادات علمی و اجرایی بسیاری مواجه شده است. تبعات منفی اجرای سیاست‌هایی که روزی به‌عنوان شاهراه توسعه تبلیغ می‌شد در بسیاری از کشورهای درحال توسعه موید ناقص بودن رویکردهای متعارف توسعه در جهان است و انتقاد به این الگوها نه به معنای نفی توسعه بلکه به معنای ضرورت توجه به تدوین الگوهای بومی توسعه در ایران است. چگونه ممکن است که در کشوری 6 برنامه توسعه تدوین شده باشد و همواره بودجه و نیروی انسانی فراوانی برای تدوین آن صرف شود اما به این نظام سیاسی وصله نچسب مقاومت در برابر توسعه را داد؟ توسعه نسخه جهان‌شمولی ندارد که بتوان آن را مبنای سیاستگذاری‌های کشورها قرار داد و این خود نظام‌های سیاسی هستند که برای رسیدن به توسعه، نسخه‌های بومی و متناسب با ظرفیت‌های خود را تنظیم می‌کنند. اگر مسیر توسعه هموار و به این راحتی که حجاریان می‌پندارد، قابل شناخت بود باید بسیاری از کشورهای کنونی در زمره کشورهای توسعه‌یافته می‌بودند درحالی که پیچیدگی‌های امر توسعه بسیار بالاتر از چیزی است که در یادداشت سرنوشت توسعه ما موردتوجه قرار گرفته است. اینکه حجاریان تمام واقعیت توسعه‌خواهی در ایران را کنار بگذارد و به این مهم که مدعیان مخالفت با توسعه دقیقا با چه امری از توسعه مصطلح مخالف هستند بی‌توجه باشد، بیش از یک خطای تحلیلی، رنگ و بوی مغالطه دارد.

  توسعه تک‌ساحتی
اگر حجاریان به ادعای توسعه همه‌جانبه واقعا وفادار است و البته اندک مطالعه‌ای هم در مطالعات حوزه توسعه داشته باشد به خوبی متوجه خواهد شد که توسعه در جهان کنونی و خصوصا در تجربیات عملی که تاکنون داشته و به گواه شواهد بسیار، یکی از نکات کلیدی که از آن غفلت کرده است، ساحت‌های غیراقتصادی زندگی بشر است. اینکه در تاریخ نظریات توسعه به مرور زمان مفاهیمی مثل توسعه انسانی، موضوعات زیست‌محیطی، گرایش‌های عدالتخواهانه و رویکردهای اجتماعی وارد ادبیات شده است، دقیقا برای پوشش نگاه تک ساحتی مستتر در توسعه بوده است. در سند SGDs به‌عنوان یکی از اسناد پایه در توسعه جهانی، جهت‌گیری‌های غیراقتصادی پررنگ به‌عنوان چشم‌انداز توسعه موردتوجه قرار گرفته و این امر دقیقا به جهت غفلتی بوده که تاکنون در تلقی‌های رایج از توسعه وجود داشته است. ادبیات رایج توسعه دقیقا از چالش تک ساحتی بودن رنج می‌برد و به این جهت اساسا نمی‌تواند مساله توسعه همه‌جانبه در ایران که دغدغه حجاریان در این یادداشت است را پشتیبانی کند. الگوهای توسعه که حجاریان نقد و ارزیابی آن توسط متفکران و سیاستمداران داخلی را به معنای اختلال در پروژه توسعه ایران می‌داند، سال‌هاست که در دنیا از زاویه‌های مختلف مورد نقد و ارزیابی بوده و اگر قرار باشد هر نقد و نظر و مفهوم‌پردازی جدیدی را به معنای مقابله با توسعه‌خواهی بدانیم، بسیاری از متفکران غربی را باید در زمره توسعه‌گریزان دسته‌بندی کنیم.
اینکه در ایران این جمع‌بندی حاصل شده که الگوهای رایج توسعه از لحاظ مبنایی و خصوصا از لحاظ عملکردی دارای نقص‌های جدی هستند و باید به سمت صورت‌بندی جدید از مساله پیشرفت در جامعه رفت، دقیقا به معنای بلوغ توسعه‌خواهی در ایران و نه آن‌طور که حجاریان می‌پندارد، افول آن است. تاکید بر مفهوم‌سازی‌های جدید در حوزه توسعه و استفاده از واژه‌هایی چون پیشرفت یا تعالی هم در ادبیات توسعه مسبوق به سابقه است و هم اینکه تلاشی برای تکمیل یا اصلاح ادبیات موجود در حوزه توسعه است. پیشرفت و تعالی تلاش دارد تا مساله چندساحتی بودن زندگی بشر را به‌عنوان موضوع توسعه مورد توجه قرار دهد و از قبل چنین نگاهی به حیات، زندگی رضایت‌بخشی را فراهم سازد.

  جمع‌بندی
بر خلاف نگاه حجاریان، دعوای اصلی در نقد توسعه و آموزه‌های آن نه انکار دستاوردهای مثبت این حوزه از دانش است و نه مفهوم‌پردازی‌های جدید مثل پیشرفت یا تعالی، دلیلی بر بی‌رغبتی به توسعه در ایران است. بلکه همه این خود گواهی بر توسعه‌خواهی و دلیل واضحی است بر اینکه گفتمان توسعه همواره دغدغه‌محوری نظام سیاسی ایران بوده است. امتناع توسعه در ایران، بیش از آنکه یک واقعیت باشد، گره ذهنی است که میان توسعه‌خواهی وارداتی مورد توجه حجاریان با مسیر توسعه واقعی ایران شکل گرفته است. بر خلاف نظر حجاریان، اراده معطوف به توسعه در ایران کماکان فعال بوده و تلاش دارد تا شکلی از توسعه که پوشش‌دهنده ساحت‌های گوناگون زندگی اجتماعی بشر است و در عین حال رویکرد وارداتی و کپی‌برداری ندارد را فراهم ساخته و مسیر بومی و اقتضایی ایران برای رسیدن به توسعه را طراحی کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰