احسان ثقفی، نویسنده در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد
واقعیت این است که این دومین پروژه بیوگرافیکی بود که کار می‌کردم ولی اولی بود که به نتیجه رسید. پروژه ناموفق اینچنینی داشتیم و دلیل اصلی به نتیجه‌ نرسیدن آن پیچیدگی کار بیوگرافی در ایران است که فرهنگ آن جا نیفتاده است.
  • ۱۴۰۱-۰۳-۱۸ - ۰۳:۲۸
  • 20
احسان ثقفی، نویسنده در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد
ضرورت بیشتر روایت تاریخ معاصر
ضرورت بیشتر  روایت تاریخ معاصر

عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: در گزارش امروز روزنامه فرهیختگان درباره فیلم هناس با احسان ثقفی، نویسنده گفت‌وگو کردیم متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

ساخت فیلم‌هایی مثل «هناس» که بیوگرافی هستند، سختی‌هایی دارد، مخصوصا در سینمای ایران که این مدل فیلم‌ها را کم داریم. کمی درمورد سختی‌های ساخت این فیلم صحبت کنید؟
واقعیت این است که این دومین پروژه بیوگرافیکی بود که کار می‌کردم ولی اولی بود که به نتیجه رسید. پروژه ناموفق اینچنینی داشتیم و دلیل اصلی به نتیجه‌ نرسیدن آن پیچیدگی کار بیوگرافی در ایران است که فرهنگ آن جا نیفتاده است. وقتی می‌خواهید کار داستانی روایت کنید الزاماتی وجود دارد که طبیعتا ممکن است مجبور شوید فضای واقعی کار را تغییراتی بدهید که این کار را پیچیده می‌کند. فهم این مساله و دراماتیک‌شدن مساله برای صاحبان ماجرا پیچیده است. برای من تحقیقات در این پروژه دو مرحله بود که مرحله اول، یکی، دو سال بعد از شهادت شهید اتفاق افتاد که بخش وسیعی از تحقیقات خود را آن دوره کرده بودم که به دنیای کاراکتر و خانواده نزدیک شوم. به دلایلی منجر به پروژه نشد تا دوسال پیش که شروع به نوشتن این فیلمنامه کردیم. تحقیق این پروژه برای من در مرحله دوم قدری ساده‌تر بود، چون با توجه به تحقیقات اول من مشخص کرده بودم کدام بخش خاص از این زندگی را می‌خواهم روایت کنم و بخش زیادی از این دنیا نیاز به روایت نداشت.
دلیل اصلی‌تر این بود که با کاراکتری مثل خانم پیرانی در ارتباط بودیم که به‌شدت کار ما را فهم می‌کرد، محدودیت کار را متوجه بود و دست ما را باز گذاشته بود و اطلاعات زیادی به ما می‌داد. خود ایشان بیشتر از نیاز ما اطلاعات دراختیار ما قرار می‌داد تا به دنیای ایشان و خانواده‌شان نزدیک شویم. به‌شدت همراه و رسانه‌شناس است. طی تعداد جلساتی که با ایشان داشتیم و بعدا هم درکل مسیر پروژه هر زمان نیاز داشتیم با بالاترین اعتماد و زمان ممکن در اختیار پروژه بود و از این نظر در این پروژه خاص پیچیدگی عجیبی نداشتیم؛ هرچند با توجه به اتفاق ناگواری که سر پروژه‌های قبلی داشتیم سعی می‌کردیم محدودیت‌های مربوط به چنین کارهایی را تقریبا رعایت کنیم و در نظر بگیریم ولی همراهی خانم پیرانی خیلی به ما کمک کرد و این مسیر برای ما لذت‌بخش شد تا اینکه پیچیدگی خاصی داشته باشد.

نوشتن چنین فیلمنامه‌هایی که برگرفته از یک اتفاق واقعی است و آدم‌هایی که زندگی‌شان نوشته می‌شود زنده هستند، کار پیچیده‌ای است اما برای مدل‌های دیگر دست نویسنده باز است، مثلا ساخت یک فیلم اجتماعی. برای این کار چه چیزهایی مدنظر شما بود که می‌خواستید به فیلمنامه اضافه کنید و نشد؟ یا بهتر است بپرسم، همه آن چیزی که می‌خواستید و مدنظرتان بود را توانستید در پروژه پیاده کنید؟
در چنین کارهایی بیشتر از اینکه خالق باشید، کاشف هستید یعنی باید روی آن زندگی، مطالعه زیادی داشته باشید تا زاویه نگاه جذاب و مهم این زندگی را کشف کنید و به‌عنوان محصول عرضه کنید. این با کار اجتماعی متفاوت است. درباره این کار هم تا حدود زیادی اینچنین بود که داده‌هایی از زندگی ایشان داشتیم، یک بخش‌هایی از ابتدا جذاب بود. در جاهای مختلف شنیده بودم که نیروی محرکه اولیه ما بود؛ از جنس شهادت ایشان، رابطه زن و شوهر به‌خصوص در یک‌سال پایانی زندگی شهید.
بعد از شروع کار دنبال کشف‌کردن زاویه نگاه بودیم که احساس می‌کردیم با روایت آن می‌توانیم چکیده اصلی این زندگی را به مخاطب منتقل کنیم. کل پیچیدگی کار برای ما این بود. طبیعی است در این مسیر مجبور هستیم چیزهایی را اضافه و چیزهایی را کم کنیم. یکی از چیزهایی که حسرت آن را خوردیم و می‌خوریم این است که در زندگی شهید، به یک‌سری ابعاد نمی‌توانستیم نزدیک شویم. به‌خاطر مسائل کاری و مسائل امنیتی که وجود داشت که شاید برخی به نظر من بی‌مورد بود و برخی را نیز ما لحاظ می‌کردیم که بعدا دچار دردسر نشویم. بخشی نیز به‌خاطر بیش‌ازحد فنی‌بودن کار ایشان بود که نمی‌شد به آن نزدیک شد و برای مخاطب جذاب نبود ولی اگر این امکان را داشتیم راحت‌تر روایت کنیم دنیای کاراکتر شهید رضایی‌نژاد و اهمیت کاری که ایشان انجام می‌دادند را بهتر می‌توانستیم ترسیم کنیم. دست ما در این بخش از ماجرا بسته بود ولی در بخش‌های خانوادگی و رابطه با همسر انصافا چون خانم پیرانی همراه بود هر میزان لازم بود با اینکه دقت داشتیم از اصل ماجرا فاصله نگیریم، جاهایی که نیاز بود می‌توانستیم تغییراتی بدهیم که درام شکل گیرد.

لزوم نوشتن از چنین سوژه‌هایی برای سینما چیست؟
دغدغه این امر در تیم ما اعم از نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده که سال‌ها با هم کار می‌کنیم، این است که روایت آدم‌های معمولی که فراتر از روزمرگی‌های عادی زندگی می‌کنند و اثرات جدی از خود بدون ادعا باقی می‌گذارند را به فیلم تبدیل کنیم. یکی از ویژگی‌هایی که شهید رضایی‌نژاد دارد این است که معاصر است و در سبک زندگی خود به سبک زندگی متوسط جامعه ما نزدیک است و با همان جنس دغدغه‌هاست. دست‌یافتنی در مقایسه با برخی از قهرمانان تاریخی ماست و اینها برای مخاطب امروز مهم است. ما درگیر روزمرگی شدیم؛ درگیر زندگی اجباری اجتماعی شدیم که به ما تحمیل‌شده و روایت این آدم‌ها که خلاف جریان حرکت می‌کنند -چون پای اصول و کشور خود بایستند و فعلی انجام می‌دهند که خلاف عادت است- می‌تواند تلنگر خوبی برای مردم باشد. به نظر من روایت اتفاقات مهم تاریخ معاصر ما کمک‌کننده است تا به شناخت اتفاقاتی برسیم که در کشور می‌افتد. برای من همیشه سوال بود که 10 سال از یکی از مهم‌ترین اتفاقات کشور گذشته است، اسم امنیتی روی این نمی‌گذارم و تعدادی آدم علمی در تهران درسال 89-88 زندگی می‌کردند که از طبقه متوسط بودند و درنهایت چنین اتفاق عجیبی برای آنها می‌افتد و تقریبا سینما تا حدود زیادی نسبت به آن بی‌تفاوت است؛ اتفاق‌هایی به‌ندرت غیرمستقیم می‌افتد ولی مستقیم به این کاراکترها پرداخته نشد. به نظر من نیاز است چه در موضوع هسته‌ای و چه موضوعات دیگر، زیرا کمک‌کننده است.

 از روایت تاریخ صحبت کردید. ما تاریخی داریم که دور است و شاید درباره آن فیلم‌های زیادی ساخته باشیم. به تاریخ معاصر می‌رسیم که دوره قاجار و پهلوی است. درباره دوره قاجار که فیلم زیاد ساخته شده و درکنارش هم دوره پهلوی که بالاخره فیلم درمورد آن داریم. هلوی فیلم ساختن کمتر است ولی سریال درباره این دوره ساخته شده است. درباره بستر تاریخی که بعد از انقلاب داریم اگر بخواهیم فیلم‌ها را نام ببریم شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد، در روایت تاریخ ضعیف عمل کردیم. چقدر این روایت تاریخ برای شما دغدغه است؟ علت ننوشتن درباره این امر چیست؟
نکته‌ای را در ادامه حرف شما بیان کنم که مسیر روایت تاریخی در سینمای ما تا اواخر دهه 60 ادامه یافت، یعنی ما فیلم‌هایی که مربوط به اتفاقات دهه 60 باشد کم نداشتیم ولی از دهه 70 به بعد متوقف شده و شاید یکی از دلایل این باشد، چون فیلمسازان این مقطع را با چشم دیدند خیلی اتفاق تاریخی برای آنها محسوب نمی‌شود ولی یکی از چالش‌های من در روایت این فیلم این بود که وقتی درباره هسته‌ای حرف می‌زدم برخی می‌گفتند بچه‌ای که متولد سال 80 است و الان به دانشگاه می‌رود، اتفاق ترور دانشمندان هسته‌ای در کودکی‌اش افتاده و ذهنیتی در این خصوص ندارد. برای آن بچه تاریخ حساب می‌شود. اتفاقی که برای ما در زمان حال افتاده برای نسل جدید گذشته و تاریخ است. به همین علت باید قدری تاریخ را جلو بیاوریم یعنی روایت دهه 70 و 80 برای نسل جدید روایت تاریخ است. اگر الان روایت نکنیم همان‌طور که جنگ و کسانی که جنگ را تجربه کردند بهتر روایت کردند، روایت دهه 70 و 80 برای نسل جدید باید توسط کسانی انجام شود که تجربه کردند. برای من تاریخ جذاب است. بالاخره وقتی از یک دوره عبور می‌کنید فرهنگ کشور و تاثیراتی را که اتفاقات در مسیر ملت گذاشته بهتر می‌توانید تحلیل کنید. ریشه خیلی از اتفاقات امروز را در گذشته می‌بینید و این دغدغه در گروه ما نیز شکل گرفت. چنین روایتی بخشی از این دغدغه است، به‌خصوص اینکه این دغدغه را سال‌ها پیش داشتیم و الان خوشحالم با 10 سال فاصله ابعاد بیشتر باز شد و توانستیم با اطمینان بیشتری روایت کنیم.
موضوعی را به‌عنوان، نکته آخر بگویم که من خیلی دوست دارم فیلم در فضای آرام پس از جشنواره به‌خصوص نسخه‌ای که الان در اختیار است و تفاوت‌هایی با نسخه جشنواره کرده، دیده شود و کسانی که نسخه جشنواره را دیده‌اند دوست دارم فیلم را مجدد در آرامش اکران و با تغییراتی که اتفاق افتاده، ببینند. به نظر می‌رسد فیلم می‌تواند تاثیر خود را بگذارد. شاید برای مخاطب خانواده و زنان جذابیت داشته باشد به‌خاطر احساساتی که در فیلم وجود دارد ولی امیدوارم و دوست دارم فیلم یک‌بار دیگر در آرامش پس از اکران و دور از هیاهوی جشنواره دیده شود تا شاید اتفاقاتی که دنبال آن بودیم و فکر می‌کنم در فیلم افتاده بتواند به مرور زمان به مخاطب منتقل شود و به‌نوعی به وظیفه‌ای که بر دوش داشتیم عمل کرده باشیم.

در این رابطه بیشتر بخوانید:
مانند «هناس» در سینمای ایران کم است (لینک)

ازخون جوانان وطن (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰