میثم چگین، استاد دانشگاه: در این روزها صاحبنظران بسیاری بر سر تئوریها و مبانی اقتصادی تصمیمهای دولت اظهارنظر میکنند، بسیاری از صاحبنظران و مردم نیز علیرغم تایید تصمیمهای بزرگ دولت در جهت اصلاحات اقتصادی، از ضعف در اجرای صحیح برنامهها و سیاستها بهدلیل ضعف یا ناکارآمدی مجریان گلایه دارند. برخی به انتقاد از دولت درخصوص عدم جایگزینی مدیران سابق میپردازند و برخی دیگر اینگونه عنوان میکنند که دولت توان شناسایی و انتصاب مدیران شایسته برای پستهای موردنیاز و حساس را ندارد. برخی این پرسش را مطرح میکنند که آیا کشور از نیروهای کارآمد که توانایی مدیریت در جایگاههای حساس و اثرگذار را داشته باشند خالی شده است؟ و برخی دیگر میپرسند آیا دولت در انتخاب شیوه شناسایی و احراز شایستگیهای نیروهای موردنیاز خود دچار مشکل است؟
مشکل چیست؟
برخی معتقدند مدیران سابق کشور بهدلیل تجربههای ناموفق و پروندههای اقتصادی و اخلاقی قابل استفاده نیستند و سیبل انتقادات علیه دولت میشوند. برخی هم معتقدند باید از بین کسانی که هیچگونه سابقه مدیریتی و هنوز عملکرد قابل نقدی ندارند، استفاده شود. برخی دیگر هم بر این باورند که نیروهای تازهوارد نمیتوانند انتظارات دولت و مردم را در پیشبردن برنامههای مهم برآورده سازند و فرصت طلایی دولت برای انجام کارهای اساسی را به هدر خواهند داد. مجموع این پرسشها حاکی از این است که درخصوص اجرای برنامههای مهم و اساسی دولت که یکی از آنها اخیرا تحتعنوان جراحی اقتصادی درحال اجراست، نیروهای موجود در دولت کارآمد نیستند یا حداقل تردیدهایی در این زمینه وجود دارد و علیرغم تحصیلات بالا یا سوابق عالی در برخی زمینهها، اما برای این شرایط خاص تربیت نشدهاند. البته برکناری یا استعفای برخی مدیران نیز به این تردیدها و گمانهزنیها دامن زده است و نشان از آستانه تابآوری اندک برخی از این مدیران دارد. اما مساله چیست و چه مسیری برای بهبود این شرایط قابل توصیه است؟
مساله چیست؟
برای اینکه اصل مساله تبیین و ریشه برخی تردیدها مشخص شود، برخی سوالات را مطرح میکنیم:
• آیا دولت برای انتخاب و انتصاب مدیران ارشد و میانى از فرآیند شناسایی یا ارزشیابی خاصی استفاده کرده است؟
•دولت از کدام روش برای انتخاب و انتصاب مدیران ارشد و میانى بهره برده است؟
•آیا فرآیند شناسایی نیروهای شایسته موجود و نامزد کردن آنها برای جایگاههای مدیریتی برمبناى اصول علمى بوده است؟
•آیا فرآیند شناسایى، ارزشیابى انتخاب و انتصاب مدیران ارشد و میانى در دولت منجر به انتخاب شایستهترین فرد شده است؟
•آیا در آغاز فعالیت مدیران، اهداف سالانه سازمانهای دولتی که براساس اهداف کلان دولت طراحی شده باشند، به سازمانها و مدیران آنها ابلاغ شده است؟
•آیا در مدت زمانی که از فعالیت دولت سپری شده، برنامهای برای ارزیابی عملکرد سازمانهای دولتی و مدیران آنها درپیش گرفته شده است؟
•درصورتیکه بین مدیران و کارکنان دولت، نیروهای ضعیف وجود دارد، آیا برنامهای برای توانمندسازی آنها طراحی شده است؟
این پرسشها و پرسشهای بسیار دیگر میتواند درخصوص انتخاب و انتصاب نیروهای دولت تردیدها را برطرف کند و پاسخ به آنها میتواند نشانگر این باشد که برای پرسشهایی که در مقدمه این نوشتار مطرح شد پاسخ علمی وجود دارد.
چرا این موضوع مهم است؟
هرچند در این نوشته اجمالی هدف ما بیان ضرورت بحث نیست، اما در پاسخ به اینکه چرا چنین موضوعی اساسا محل بحث قرار گرفته است و چه اهمیتی دارد، پاسخی اجمالی خواهیم داد.
1. توصیه قرآنکریم: در قرآنکریم که مهمترین منبع هدایتگری است و حاوی نکات مهمی درخصوص شیوهها و سیاستهای تصمیمگیری است، آمده است: إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها : همانا خداوند دستور میدهدکه امانتها را به اهلش بسپارید (سوره نساء، آیه 5).
ملاک اهلیت برای پذیرش مسئولیتهای دولتی چیست؟ آیا شاخصهای احراز برای پذیرش مسئولیتهای مختلف دولتی از قبل مشخص است؟ اگر این ملاکها مشخص شدهاند، آیا مسئولان سازمانهای دولتی حاضر هستند سوابق علمی و اجرایی خود را در کنار ملاکهای تعیینشده منتشر کنند؟ بهطورکلی چه اقداماتی در نخستین سال فعالیت دولت جدید درخصوص ارزیابی مدیران منتخب انجام شده و آیا انتظار دولت از نیروهایی که بهکارگیری کرده، برآورده شده است؟
درصورت پاسخگویی شفاف به این پرسشها مشخص خواهد شد که تا چه حد انتصابها مبتنیبر شایستگیهای تخصصی موردنیاز جایگاههای مدیریتی انجام شده و به معیارهای تعیینشده توجه شده است.
2. ملاکهای عمومی انتخاب مدیران در بیان رهبر انقلاب: ملاکهای موردنظر رهبر معظم انقلاب در بیانات ایشان عبارتند از:
ایمان و تقوا، تحرک بالا و خستگیناپذیری، دلسوزی، اعتمادبهنفس، متعهد به مردم و نظام، عزم راسخ، اهل رعایت بیتالمال، مسئولیتپذیر، اهل تدبیر و عقلانیت، معتقد به جوانان، عالم و کارآمد، دوری از اشرافیگری، عدالتخواه و ضدفساد.
این معیارها تا چه حد در آزمونهای ارزیابی اولیه موردنظر تصمیمگیرندگان و مدیران ارشد، موثر بوده است؟ به نظر میرسد تلقی بسیاری از مسئولان ارشد این است که این معیارها بهعنوان شاخصهای کیفی غیرقابل سنجش قابل احصا نیست و از دستور بررسی خارج است. حال آنکه شاخصهای عینی فراوانی برای احراز این شایستگیها از سوی متخصصان حوزه ارزشیابی مدیران و منابع انسانی قابل تعریف و سنجش است.
بررسی این معیارها میتواند دغدغه منتقدانی را که نسبت به انتصاب مدیران پروندهدار نگران هستند، تاحدودی برطرف کند.
3. شایستگیهای مدیران: تعیین شایستگیهای مدیران برای تصدی یک مسئولیت، وابسته به موضوع و شایستگیهای موردنیاز جایگاههای مدیریتی در سازمانها و وزارتخانههای مختلف تفاوت میکند و نمیتوان مجموعه واحدی از صلاحیتها و شایستگیها را برای کلیه مسئولیتهای مدیریتی پیشنهاد کرد. بااینحال برخی شایستگیها جنبه کلی دارد و در انتخاب نامزدها برای کلیه مناصب باید آنها را موردتوجه قرار داد. این شایستگیها عبارتنداز: توان تصمیمگیری، سازماندهی، ارتباطات، رهبری، برنامهریزی، کنترل، خلاقیت، تحلیل مساله، آگاهیهای تجاری و نگاه راهبردی. این مجموعه میتواند با برخی شایستگیهای رفتاری تکمیل شود. ناگفته نماند بسیاری از داوطلبان و گزینههای مدیریتی سابقه حضور در مناصب مهمی را در کارنامه دارند؛ با وجود این از نظر شخصیتی، شایستگی لازم را ندارند. به همین منظور آزمونهایی برای سنجش و شناخت ویژگیهای شخصیتی آنها اجرا میشود.
چه پیشنهادهایی میتوان به دولت داد؟
1. فارغ از تمام هیاهوها، پیشنهاد میشود دولت با انتخاب یک سازمان یا گروه متخصص و قابل اطمینان در حوزه ارزیابی مدیران که خود نیازمند نظارت نباشند، به بررسی سوابق مدیران منصوب و شرایط احراز مسئولیتها بپردازند و عملکرد وزارتخانهها و سازمانهای دولتی را منتشر کنند و نتایج این بررسی، مبنای جایگزینی و تقویت ترکیب مدیران در سالهای آینده قرار گیرد.
2. با توجه به معیارها و ملاکهایی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای مختلف ارائه فرمودهاند، این معیارها باید در کنار سایر شایستگیهای مدیریتی به شکل علمی و با تعیین شاخصهای قابل سنجش درخصوص نامزدهای جایگاههای مدیریتی موردنظر، بهرهگیری شده و گزینههای مطرحشده از منظر این معیارها مورد ارزیابی قرار گیرند.
3. به نظر میرسد با توجه به اینکه غالب سازمانهای دولتی از بین مراحل مختلف فرآیندهای مدیریتی در حوزه سنجش و ارزشیابی مدیران، اقداماتی ازقبیل تجزیه و تحلیل شغل و تعیین شایستگیهاى مدیریتى را انجام دادهاند و مستندات مربوط به طرحهای زیادی تحتعنوان طرح جامع مدیریت استراتژیک منابع انسانی یا نظام جامع شغل و شاغل و مواردی از این قبیل در این سازمانها موجود است، لازم است بدون دوبارهکاری سراغ سایر حلقههای مفقوده این فرآیند بروند. مراحلی ازجمله تعیین شیوه ارزشیابى مدیران، کنترل، تحلیل و ارزشیابی مدیران، بازخوردگیری و ارائه بازخورد برای انتصابهای جدید. پیگیری این مراحل میتواند هم در راستای طراحی دورههای توانمندساز و هم در برنامهریزى مناسب براى جایگزینی مدیران مؤثر باشد.
4. کانون ارزیابی مدیران؛ شیوهای برای تعیین مدیران کارآمد: یکی از شیوههای پرکاربرد که چندسالی است در کشور ما امتحان خود را بهخوبی پس داده است و برخی وزارتخانهها و بسیاری از سازمانها و شرکتهای خصوصی سراغ آن رفتهاند و برای ارزیابی و انتخاب مدیران شایسته از آن بهره میبرند، «کانون ارزیابی مدیران» است. در این روش با طراحی و شبیهسازی چالشها و موقعیتهای واقعی، شایستگیهای مدیریتی افراد ازجمله توان تصمیمگیری، برنامهریزی، کنترل، خلاقیت، تحلیل مساله، آگاهیهای تجاری، نگاه راهبردی و همچنین شایستگیهای رفتاری ایشان ارزیابی میشود. این روش بدون دخالت اعضای سازمان و توسط تیمهای ارزیاب متخصص از بیرون سازمان انجام میشود و نتایج بدون محافظهکاری و فارغ از بازیهای سیاسی درون یا بیرون سازمان در اختیار تصمیمگیران قرار میگیرد.
ناگفته نماند بسیاری از داوطلبان و گزینههای مدیریتی اگرچه سابقه حضور در مناصب مهمی را در کارنامه دارند، از نظر شخصیتی، شایستگی لازم را ندارند. به همین منظور آزمونهای شخصیتی رایجی وجود دارد که میتوان برای سنجش و شناخت ویژگیهای شخصیتی آنها را اجرا کرد.
فراموش نکنیم اگر دولت بهدنبال برنامههای مهمی چون جراحی اقتصادی است، باید نیروهای خود را برای این تصمیمهای سرنوشتساز بهطور مستمر رصد کرده و پیش از اینکه دیر شود ترکیب نیروهای خود را متناسب با ماموریتهای تاریخی و سرنوشتسازی که درپیش دارد، اصلاح کند. موضوعی که بسیاری از صاحبنظران حوزههای مختلف اقتصادی و مدیریتی، نسبت به آن هشدار داده و تبعات جبرانناپذیر اجرای سیاستهای بزرگ توسط نیروهای کوچک و ناکارآمد را یادآور شدهاند.