احسان زیورعالم، خبرنگار: رحلت امام در میانه خرداد شوک عظیمی بود بر پیکره ملت ایران. هرچند اخبار و احوال بدی نومیدی میداد؛ اما بارقه امید کورسوی خودش را داشت. جامعه دست به دعا بود و از خدا طالب فرصتی دیگر. 14خرداد اما تاریخ ایران صاحب یک نقطهعطف میشود. روح خدا به ملکوت اعلی میپیوندد. جامعه جامه عزت به تن میکند و قلم نویسندگان به یاد رهبر فقید به جنبش در میآید. پیرمرد که از سرودن و نوشتن رقعهها برایش، انذار داده بود، حالا در فقدانش به جای مدیحه، مرثیه میسرودند. نمونه مهمش در شماره چهارم مجله سوره، به تاریخ تیر ١٣۶٨ رخ میدهد. با طرح جلدی احساسی و استعاری که رویش به دستخط امام خمینی(ره)، شعری مندرج شده بود.
کلیات مجله به بازتاب آنچه رخ داده بود، ختم میشود. سرمقاله که احتمالا به قلم سیدمرتضی آوینی است، با عنوان«داغ بیتسلی» روایتی از لحظه فقدان است. «داغهای همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم؛ چراکه ما امت آخرالزمانیم و خمینی این ماه بنیهاشم میراثدار همه صاحبان عهد بود، در شب یلدای تاریخ.» تمثالسازی از رهبر فقید با عاریه گرفتن از ادبیات، از همان ابتدای کلمه رقم میخورد. «داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، داغی بیتسلی.» نویسندههای مجله سوره، امام را مصداق آیه ثقلین میدانند تا اعلام کنند ارزش از دست رفته چه بوده است. نویسنده متن تلاش دارد از عاطفهگرایی مرسوم آن روزها فاصله بگیرد و برای نوشتار خود ارزش فلسفی و فکری قائل شود. برای مثال مینویسد: «انتظار در مبارزه است» یا «امام رفت تا بار تکلیف ما بر گرده عقل و اختیارمان بار شود و همانسان که سنت لایتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیات، ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم.»
مجید متعدد راوی که بیشتر بهعنوان داستاننویس شناخته شده است، در یادداشتی با عنوان «در جستجوی زیتون» جستاری درباره رحلت مینویسد و در آن تلاش میکند بهمدد نوشتار ادبی و چشمانداز روایتگری، چنین احساس خود را از غیاب رهبرش بیان کند، «دست در دست من بگذار تا به جستوجو برخیزم. سراغ او را باید از راه آشنایی گرفت که راه درختزار زیتون را میداند. میداند چراغی که به زیت زیتون میسوزد نه خاموشی میپذیرد و نه خاموشی میپسندد. سید این سرای از پیش میرود و ما از پی.»
در آن سالها صفحات مجله سوره میزبان اشعار و شطحیات احمد عزیزی بود، اما عزیزی در آن شماره مرثیهای به مثنوی میسراید با عنوان«زلزله تنزیل» و با این مطلع «هین مگر هنگام هیجا آمده/یا مسیحا بر چلیپا آمده» عزیزی در شعر خود با بهرهگیری از مضامین دینی و یادآوری روایتهایی مذهبی، رحلت امام خمینی را از منظر ربانی بازنمایی میکند.
«دستها بالا میروند و بر سرها فرود میآیند. دست، دست، دست...» این آغاز نوشتاری با عنوان «محرم زودرس» از رضا رهگذر است که همچون همراهان خود در سوره با توسل به مفاهیم دینی قصد بازنمایی جماعت عزادار خرداد ١٣۶٨ را دارد. لحن او توصیفی است و تلاش وی بر روایت داستانی است. او داستان تشییع امام را به فعالیتهای سیاسی ۵٧ خود در شیراز و شهادت انقلابیون گره میزند و یک دهه را در بستر روایت سفر میکند. متن با عکسهای حماسی و تراژیک آمیخته شده است و با ذکر «السلام علیک یوم ولدت و یوم مت و یوم تبعث حیا» به پایان میرسد تا مرگ رهبرش را با باور به معاد بپذیرد.
شاید جالبترین بخش مجله چهار پاره شعر به سبک نو از سید مرتضی آوینی باشد. این نخستین بخش مجله است که مزین به تصویر امامخمینی(ره) است. برخی مصرعهای شعر قابلتامل است. در شعر انتظار با مطلع «شب را شکست/اما خود/ در انتظار طلوع نماند»، در یک تکمصرع میسراید «کی باشد که ادریس بیاید؟» اشعار آوینی به نوشتار منثور او نزدیک است. واژگان پیچیده و سخت شاید برای مردی که پیچیده بود و ادراک او سخت. آوینی که اساسا از کسی تمجید نمیکند برای امام خمینی سنگتمام میگذارد. «ای عزت ممثـَّل» گواهی است بر این نگرش، جایی که آوینی مینویسد: «این صورت بشراً سویّا/کجا میتوانست». آوینی برای مصرعهای کوتاه و با ضرباهنگ تند از قرآن عاریه میگیرد و مینویسد: «تا جنات یس/ و حجرات نور/ بر دامنه اعراف/ تا آنجا که نسیم هل اتی میوزد.» نوشتار آوینی رمانتیک و درگیر نمادپردازی است که شاید خودش کمی با آن مخالف بوده باشد.
سیدمهدی شجاعی که هنوز مشهور نشده بود نیز داستان کوتاهی دارد با عنوان «دو رکعت مصیبت» و نوشتار آن که شبیه به آثار دینی اخیر اوست، رنگ و لعاب ناداستان دارد. متن فراعاطفی شجاعی مرثیه پر آه و گدازی است، همچون نامه که در آن شجاعی خطاب به معشوق از دست رفته زجر حال خویش را نقل میکند.
مهرداد اوستا نیز در«ترانه ابر مهاجر» برای امام سرود:
امام ای آفتاب زندگی بخش
دلم به سوز و سازت نوحهگر باد
اگر جز در هوایت در گشاید
همای آرزو بیبال و پر باد
شماره چهارم سال ١٣۶٨ سوره هیچگاه تکرار نشد شاید جز چهارسال بعد که آوینی خود رهسپار دیار باقی شد.