علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: تحقق حاکمیت اسلام، آرمانی بود که در دو قرن اخیر چندین حادثه تاریخی در تحقق آن موثر بود. انقلاب مشروطه با وارد کردن عنصر قانون در حکمرانی پایههای استبداد را سست کرد و نهضت ملی شدن نفت نیز تلنگری بزرگ برای کنار گذاشتن نفوذ استعمار بود. درنهایت امام خمینی (ره) با روشن کردن مشعل انقلاب اسلامی تجلی مدنیت دین اسلام را در ساختار جمهوری اسلامی ایران کلید زد. به این ترتیب ساختار جدید حکمرانی چشمانداز تحقق تمدنی برمبنای اسلام را بر جهانیان متصور ساخت. در گفتوگویی که با علیرضا صدرا، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران داشتهایم شاخصههای تمدن اسلامی در نگاه روشنکننده مشعل آن یعنی امام خمینی مورد بررسی قرار گرفته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
شاخصههای تمدن اسلامی در نگاه امام چه مواردی است؟
حضرت امام(ره) در رابطه با تمدن صحبتهایی دارند که با ذکر آنها میشود راجع به این مقوله جمعبندی ارائه داد. ما با جمع آثار تمدن موافقیم و مایلیم که مملکت ما به جمیع آثار تمدن مجهز شود. این یعنی اینکه با جنبه مادی تمدن مخالف نیستیم، البته نقد داریم. تمدن مادی خلأ معنوی دارد اما اصل ابزاری آن مورد تایید است. این مهمترین ویژگی نگاه تمدنی امام(ره) است؛ هم نقد تمدن غرب و هم طرح تمدن نوین اسلامی. دومین مورد این است که همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم. این یعنی ما نهتنها مایل هستیم بلکه از هر پیشرفت و فناوری که بتواند درجهت توسعه جامعه موثر باشد، استقبال میکنیم. اما ما باید از اینها بهره خوب ببریم، مثل انرژی اتمی که نظام استکبار برای آدمکشی از آن بهره میبرد اما ما صرفا استفاده صلحآمیز از آن داریم. در اسلام تمام آثار تمدن و تجدد مجاز است و نباید بگوییم که امام(ره) با مدرنیسم و تجدد مخالف است. اگر ما بتوانیم خلأ معنوی تجدد را رفع کنیم کاملا مورد توجه اسلام است. نکته مهم دیگری که امام مطرح میکنند این است که نهضت ما نهضتی متمدن و پیشرفته است. این یعنی اساسا کل نهضت متمدن بوده و روبهپیشرفت است. از طرفی منظور ما از تمدن، تمدن دینی و قانونی است و خضوع درمقابل مذهب و قانون و تسلیم قانونشدن علامت شهامت و تمدن است و اگر تسلیم قانون بودن نباشد اساسا تمدن مشکل دارد. توسعه مادی و پیشرفت ابزاری شرط لازم برای تمدن است اما کافی نیست و با در نظر گرفتن نارسایی بهعنوان معنی لغوی فساد میتوان گفت این تمدن غربی که بعد روحی و معنوی انسان را بهحال خود رها کرده، فاسد است. درنتیجه امام(ره) میگوید اگر ما به این تمدن فاسد و نارسا که خلأ معنوی دارد پشت کنیم خودمان خودکفا شده و بهسمت تمدن درونزای و برونگرا حرکت میکنیم. تمدن از درون شروع شده اما جنبه برونگرایی دارد. اول باید خودمان را بسازیم و بعد فرانگر باشیم چه در سطح منطقهای و چه جهانی. به این ترتیب امام(ره) میفرمایند ما میخواهیم ملت ما غربزده نباشد نه اینکه پیشرفته نباشد، بلکه باید بر پایه ویژگیهای ملی و مذهبی خودش بهسوی ترقی و تمدن گام بردارد، یعنی هم پیشرفت را و هم تمدن را دینی و ملی میبیند، در غیر این صورت یکسری ظواهر ایجاد میشود اما در داخل چیزی زاده نمیشود. فرهنگ یک ملت در راس تمدن واقع شده است. اصلا تمدن و توسعه باید برای تعالی فرهنگ اخلاقی بهکار گرفته شود، تمدنی که صرفا توسعه ابزاری در پی داشته باشد و آسایش مادی تامین کند اما تعالی معنوی، فرهنگی و اخلاقی ایجاد نکند همین گرفتاریهای فعلی دنیای غرب را در پی میآورد. لذا فرهنگ یکی از اهم شاخصههای تمدنی مورد امام است. ممکن است فرهنگ غیرتمدنی باشد مثل تارکالدنیایی، بودیسم و هندوئیسم. اما اسلام دین مدنی و تمدنساز است. معابد مقدس مسیحیت، هندوئیسم و بودیسم در کوههای دور افتاده است اما جامعه اسلامی در وسط شهر شکل میگیرد. یکطرف میدان نقشجهان اصفهان مسجد و روبهروی آن دارالعماره است. یکطرف مدرسه و یکطرف نیز بازار قرار دارد. این یعنی اینکه چهار عنصر تمدنی درکنار هم قرار دارد. اما زمانی که وارد میدان نقشجهان میشویم اینطور بهنظر میرسد که همه محوطه مسجد است، این یعنی اینکه همه عناصر تحتتاثیر معنویت قرار دارد. مسجد هم کاخ نیست و یک عنصر عمومی محسوب میشود. در تمدنهای ایران قبل از اسلام عمدتا کاخها برجستهاند اما در تمدن اسلامی مسجد، حمام، بازار، مدرسه و کاروانسرا نمود پیدا میکنند که کاملا جنبههای عمومی دارند. دین اسلام نگفته که هنر را تعطیل کنید بلکه گفته است هنر باید در خدمت عموم قرار بگیرد و چیزی نباشد که صرفا به کاخها منحصر شود. اینها شاکله و شاخصههای نگاه تمدنی حضرت امام(ره) محسوب میشود و براساس این نگاه امام چشمانداز آینده انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی اولا پیشرفت مادی و معنوی ایران بوده و ثانیا رسیدن به تمدن نوین اسلامی است که پیشرفت همهجانبه فراملی محسوب میشود که جهانگرایی بهمعنی گلوبالیسم را هدف گرفته و درمقابل جهانیسازی بهمعنی امپریالیسم قرار دارد. امام از یکطرف سلطهستیز است و از طرف دیگر تمدنگرا بوده و بهدنبال پیشرفت و توسعه جامعه است.
یکی از مواردی که بهعنوان شروع مسیر تمدنی اسلام مطرح میشود تغییر نگاه به دین و توجه به کارکردهای حکمرانی آن است. نقش امام در تغییر این نگاه مردم به حاکمیت دین چه بوده است؟
اساسا خود اسلام دین غیررهبانی و مدنی است و دین و دولت توامان است. دین مدنی نیز بهدنبال تشکیل نظام و حکومت و تمدن است. پس خود اسلام این است. لکن باید بحث کنیم که در مشروعیت چقدر این امر محقق شده و در انقلاب چقدر پیشروی داشته است. مشروطیت درحقیقت مشروعیت اسلامی سلطنت است. اوج این را علامهنائینی تبیین میکند که آن نیز قدر متیقن و قدر مقدور است. قدر متیقن این است که هم حاکم و هم قانون اسلامی باشد. اما قدر مقدور میگوید چون نمیتوانیم حاکم را عوض کنیم فعلا به تغییر قانون اکتفا میکنیم. قدر متیقن همان است که بعدا حضرتامام(ره) آن را تحقق میبخشد اما پله اول را مشروطیت گذاشت و دلیل اینکه در زمان مشروطه کامل نشد این بود که اولا مردم به جایگاه خود آگاه نبودند و فکر میکردند که دولتها مالک آنها هستند که تغییر این دیدگاه را علامهنائینی شروع کرده و امام تکمیل کرد. دلیل دیگر این بود که استبداد و سلطه خیلی نفوذ کرده و به همین راحتی نمیشد آن را ریشهکن کرد و نگاه این بود که پایههای آن باید شلشده و از حالت استبداد مطلقه تغییر میکرد تا در حرکت بعدی حاکم نیز تغییر کند. دلیل سوم نیز که علامهنائینی مطرح کرد این بود که حوزهها آمادگی تغییر را نداشتند اما به زمان امام(ره) که رسید ایشان گفتند حوزه آمادگی دارد و معتقد بودند برای تمدنسازی هم به قانون و هم به حکومت و نظام سیاسی نیاز است. لذا امام در این شرایط است که گام بعدی را برداشته و فرآیند را کامل میکند. این را هم باید بگویم که نهضت مشروطیت یک نهضت ضداستبدادی است و شعار آن نیز آزادی، قانون و عدالت است اما واقعیت این بود که در آن زمان خیلی آشنایی با نظام سلطه وجود نداشت و بعد از مشروطه جریان سلطه و نفوذ پیش آمد. البته استبداد و ظلم داخلی وجود داشت اما بعد کشور تحت نفوذ بیگانه قرار گرفت. ایران هیچوقت دچار سلطه بیگانگان نشد، آنچه رخ داد نفوذ و حاکمیت نفوذیها بود اما در کشورهایی مثل عراق و مصر عامل بیگانه کاملا مسلط بر حکومت بود. بعد از مشروطه ما نهضت ملی نفت را داریم که هویتش استقلالطلبی و ضداستعماری بود و در این زمینه نیز ایران پرچمدار شد که بعدا با کودتا مواجه شد اما ریشه داد و انقلاب اسلامی را در پی آورد. انقلاب اسلامی علاوهبر حفظ و هویت قبلی یک هویت و شعار جدید نیز اضافه میکند که از مجموع آن استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تولید میشود. شعارهای انقلاب کاملا شورانگیز و حکمتآفرینند. اگر شور باشد و شعور نباشد داعش متولد میشود که تخریب میکند اما توان ساخت ندارد. اگر شعور باشد و شور نباشد سازش ایجاد میشود؛ چراکه محاسبه وجود دارد اما حرکتی نیست. امام(ره) این دو یعنی حکمت و حرکت را با هم جمع کرده و شعارهای انقلاب را طراحی میکند. در دو نهضت قبلی بحث آزادی و استقلال مطرح شد. حرکتهایی نیز صورت گرفت اما نهادسازی و نظامسازی تحقق نیافت. امام این نهادسازی را ایجاد میکند تا ما وارد فضا تمدنسازی بشویم. اگر ما در گام اول انقلاب اسلامی نظامسازی نمیکردیم تا الان انقلاب از بین رفته بود. اگر علامهنائینی قدم اول را برنمیداشت امام موفق نمیشد قدم دوم را تحقق بخشد. پله اول در دوره مشروطه طی شد. گفتمان ضداستبدادی و قانونگرایی در مشروطیت ایجاد شد بعد استقلال در نهضت نفت مطرح شد و امام این موارد را با هم جمع کرد. امام(ره) با نظامسازی قدم بعدی را برداشت و گفت هم قانون اسلامی و هم نظام اسلامی. هم حاکمیت احکام مورد پذیرش عمومی و هم حکومت حاکمان اسلامی مورد گزینش اکثریت که تعبیرش میشود جمهوری اسلامی.
سایر تمدنها از چه طریقی تا کنون سلطه خود را حفظ کردهاند نقش امام و انقلاب اسلامی در کم اثر کردن این سلطه به عنوان مانعی در مسیر تمدن اسلامی چیست؟
سه شعار داده شد و باید درست تحلیل کنیم و ببینیم الان چه قدمهایی برداشته شده و در چه مرحلهای قرار داریم. اولین شعار استقلال است. استقلال یعنی رهایی از سلطه و نفوذ و وابستگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. ما سلطه نداشتیم در ایران، نفوذ داشتیم. لذا ایران اصلا یک قدم جلو بوده است. در عراق زمانی که انگلیس وارد میشود یک فرد انگلیسی بهعنوان حاکم و فرماندار عراق سر کار میگذارد. تا قبل از ۱۹۲۰ که آیتالله حکیم قیام کند، انگلیس فرماندار کل بود. بنابراین استقلال مدنظر امام هم استقلال از نفوذ است و هم از وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. اما اول رهایی از نفوذ و وابستگی به شرق و غرب مطرح است که تحتعنوان نه شرقی، نه غربی نمود پیدا میکند. نه اینکه از یکطرف جدا شده و بهسمت دیگر برویم، البته این بهمعنی عدم تعامل و تبادل نیست. معنیاش این است که ایران باید در چهارچوب اراده خود و با حفظ امنیت ملی با سایرین ارتباط برقرار کند و خودمان نیز به زائدهای قارچگونه برای امنیت، اقتصاد و توسعه ملی سایر کشورها تبدیل نشویم. اگر اینگونه رفتار کردیم آن زمان ایرادی ندارد که با سایر کشورها رابطه داشته باشیم. حتی با آمریکا میتوانیم رابطه داشته باشیم اما براساس منافع ملی خودمان. این تعریف استقلال است. با این چهارچوب اتفاقا خوب است که رابطه داشته باشیم. خود حضرت امام هم از روز اول مخالف مطلق نبودند و گفتند که آمریکا باید ۲ کار انجام دهد. اولا در سرنوشت یکدیگر دخالت نکنیم و دوم اینکه احترام متقابل برای هم قائل شویم. این آمریکا بود که رابطه را قطع کرد. ما که قطع نکردیم. حتی سفارت آنها در ایران را هم اول باز نگه داشتیم اما زمانی که آمریکا بر مشی جاسوسی خود اصرار ورزید با آن برخورد شد. طبعا هیچ کشوری به جاسوس اجازه فعالیت نمیدهد. بنابراین اولین معنی استقلال رهایی از قدرتهای بیگانه است که الان ما میتوانیم بگوییم بالاخره تا حدود زیادی از شرق و غرب رها شدیم. معنی دوم استقلال رهایی از مکتب مالی بیگانه است تا ما بتوانیم مکتب مالی خودمان را مستقر کنیم. ما باید از همه مکاتب اعم از لیبرالیسم و سوسیالیسم رهایی پیدا کنیم. هنوز خیلی از آمیزههای لیبرالیسم و سوسیالیسم در مکتب مالی ما وجود دارد. ما از مرحله اول گذشتهایم اما در مرحله دوم هنوز رسوبات بعضی آموزهها باقی مانده است و ما باید اینها را بهطور مرتب پیرایش کنیم. جهاد اکبر این معنی را میدهد. جهاد اصغر انجام شده است.
در گام دوم باید بهطور واقعی مکتب اسلام را اساس عمل خود قرار دهیم که حضرت امام فرمودند باید اساس را ما بگذاریم اسلام و شکل و ساختارها نیز جمهوری است. گام سوم از این نیز فراتر است و ما باید الگوی توسعه تکساحتی را کنار بگذاریم. الگو توسعه تکساحتی خلأ مادی و نزاع ذاتی دارد که نزاع ذاتی را گفتیم معنیاش امپریالیسم و سلطهگرایی است. و این باید کنار گذاشته شود. خود طرفدارانش نیز این را مطرح میکنند. این نیست که فقط ما آن را مطرح کرده باشیم. خروجی الگوی تکساحتی میشود اشغال، تروریسم و تهاجم. حضور آمریکا در منطقه تجلی همین توسعه تکساحتی است چون مادی به دنیا نگاه میکنند و به قول هابز نگاهشان به دنیا گرگی است. روسو برداشت مونتسکیو از دنیا را اینگونه تعبیر میکند که مردم دنیا گلههای گرگی هستند که برای دریدن هم سازماندهی شدهاند. در سطح جهانی بین روسیه، ناتو و اوکراین همین را داریم میبینیم. چنین چیزی در سطح بینالمللی وجود دارد و ما نمیتوانیم آن را انکار بکنیم. این تئوریزه شده است و ما باید با این مخالف باشیم و نه صرفا با فلان و بهمان دولت خارجی. ما باید با تنازع و اشغال مخالف باشیم. ما باید مدل و الگوی خود را ارائه کنیم. لذا ما وارد الگوسازی شدهایم و در گام دوم باید به مدل مطلوبی برسیم و الگوی خود را به جای توسعه، الگوی پیشرفت قرار دهیم به جای اینکه الگو توسعه تکساحتی و تنازعی انتخاب شود که درنهایت به سرمایهسالاری و لیبرالیسم یا دولتسالاری و سوسیالیسم ختم شود.
ما تجربه هر دو مدل لیبرالیستی و سوسیالیستی را در دنیا داریم که درنهایت هر دو نیز به امپریالیسم ختم شده است. ما هم تجربه امپریالیسم چپ را داریم و هم راست. هم اتحاد جماهیر شوروی را داشتیم که افغانستان را اشغال کرد و هم امپریالیسم غربی را داریم. ما نیاز داریم به الگویی برسیم که اگر به تمدن دست یافتیم به اشغالگر تبدیل نشویم. من باید این را مورد اشاره قرار دهم که الان بسیاری از استراتژیستهای دنیا دارند این را مطرح میکنند که توسعه، پیشرفت، سرمایهگذاری و فناوری دارد از غرب به شرق انتقال مییابد. اما نکتهای که وجود دارد این است که تمدن به شرق منتقل نمیشود بلکه درحال بازگشت به خانه اصلی خود است. در شرق چهار قدرت مورد ارزشیابی قرار میگیرد. چین بهعنوان قدرت اقتصادی، روسیه قدرت نظامی، هند قدرت نرمافزاری و ایران ابرقدرت تمدنی محسوب میشود. لذا کسینجر که بهتازگی کتاب نظم جدید قدرت را منتشر کرده است، میگوید ایران درحال ساخت مجدد تمدن خود است. البته او میخواهد غرب را تهدید کند. محمدحسن الهیکل، سردبیر الاهرام و مشاور سیاسی جمال عبدالناصر بود. قبل از فوتش طی مصاحبهای گفته بود که ایران دارد تمدن خود را میسازد اما این تعابیر را نیز بهکار برد که ایران از طریق قلبها وارد میشود نه اشغال. تعابیرش برای سلطه بر دیگران نیست بلکه منجی خواهد بود نه مهاجم مثل حاجقاسم. سایر تمدنها مهاجمانه و تنازعی برخورد میکنند. ایران قبل و بعد از اسلام همینطور بوده و دیگران را اشغال نکرده؛ اینطور نبوده است. ایران هرجا رفته تمدنش دو عنصر داشته؛ هم عمران و آبادی در پی آورده و هم ملتها را تحقیر نکرده است. اما اینها تحقیر و توهین میکنند. در افغانستان و عراق چه کارهایی که نکردند. کسی نمیگوید که الان روسیه و چین دارند تمدن خود را میسازند بلکه آنها را ابرقدرت اقتصادی و نظامی دانسته و به ایران که میرسند، میگویند ایران تمدن خود را میسازد، چرا؟ چون آنها مکتبی ندارند اما ایران مکتب دارد. لذا غرب سایر تمدنها را صرفا رقیب اما تمدن ایران را دشمن خود میداند؛ چراکه این تمدن اگر شکل گرفت اصلا عصر مدرنیسم از بین رفته و تمدن مادی از کار خواهد افتاد. به همین جهت معترفند که نمیتوانند جلوی حرکت تاریخ را بگیرند اما تلاش دارند میتوانند آن را به تاخیر بیندازند و حرکت آن را با استفاده از ابزارهایی مانند تحریم و تهدید کند بکنند. اما بعد از انقلاب اسلامی هرکاری کردند، موفق نشدند و اقداماتشان برای خودشان تبدیل به تهدید و برای ما تبدیل به فرصت شد. در رابطه با شعار دوم که آزادی و رهایی است این سوال وجود دارد که ما از چه چیزی باید رهایی پیدا بکنیم. این آزادی از استبداد مطلقه، خودرایی، خودمحوری و خودکامگی است. ما از سلطنت مطلقه تا یک لایههایی رها شدهایم و لایههایی مثل سلطه خانوادگی و خاندانی و سلطه ملوکی را نیز باید مواظب بوده و رها شویم. در نظام ملوکیای مثل عربستان نفت برای خاندان سعودی است. خاندانهای بحرینی میگویند ما اینجا را گرفتهایم و اصلا برای ماست و حتی تابعیت افراد را لغو میکنند. درحالیکه مالک اصلی مردم و حاکمان مستاجرند. معنی دیگر آزادی همچنین رهایی از عقبماندگی و عقبمانده نگهداشته شدن است. بعد از این رهاییها نیز جمهوری اسلامی مطرح میشود.
مهم ترین موانع داخلی برای شکلگیری یک تمدن مبتنی بر پایههای اسلامی چیست؟ راه رفع این موانع در نگاه امام چیست؟
جمهوری اسلامی یعنی مردمسالاری دینی. جمهوری اسلامی درحقیقت جایگزین استبداد مطلقه و جایگزین حاکمیت ارادههای شخصی و خاندانی است. اینجا قانون اسلام و حاکمیت احکام اسلامی مورد پذیرش عمومی بوده و حکام نیز مورد گزینش اکثریت است. به همین جهت در جمهوری اسلامی ایران قانون اساس قرار دارد اما ضعفهایی هم داریم. اشکالاتی در قانونگذاری و نیز قانونمداری داریم. اینها را باید جبران کنیم اما همه مدعی هستیم که باید براساس قانون عمل کنیم. همه مدعی هستند که قانون باید باشد. همه مدعی هستند که قانون هست. همه مدعی هستند که قانون باید رعایت بشود اما در عمل ممکن است این امر با نواقصی ایجاد شود. در بعضی جوامع اما میگویند که قانون مهم نیست بلکه نظر حاکم اهمیت دارد اما اینجا تاکید بر قانون است. نکته دوم این است که هیچ قانونی نباید خلاف اسلام باشد. مرقانون اساسی هم همین است. اما اشکالاتی نیز وجود دارد. ما چه در قانونگذاری و چه در قانونمندی و قانونمداری نارسایی جدی داریم. زیاد قانون تولید میکنیم. به همین جهت قانونها تعارض دارند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. در مرحله بعد قانونمداری ما نیز نواقص بیشتری دارد. ما هر جا میخواهیم کاری انجام ندهیم، میگوییم طبق قانون؛ اما هر وقت میخواهیم نظرمان را اعمال کنیم به قانون توجهی نداریم و هر راهی برای کنار گذاشتن آن پیدا میکنیم. ساختار اداری و بروکراسی ما نیز متناسب با حرکت تمدنساز انقلاب نیست بلکه حتی مانع و مخل آن است. حتما باید تحول جدی در آن ایجاد شود. ما انقلاب سیاسی کردهایم اما دولتسازی نکردهایم هنوز و در ساختارهای حکمرانی مشکل داریم. سومین نقص نیز سیاستهای خلقالساعه است. این امر نوسان و بلاتکلیفی ایجاد میکند. یعنی نمیگذارد کار جلو برود. اینها آسیبهای ماست که خود را به شیوههای مختلفی مثل رکود، تورم و بیکاری نشان میدهد. اگر ما این نواقص را مهار کنیم این تبعات نیز بروز پیدا نمیکند. باید یک پیشینه را نیز مورد اشاره قرار دهیم. شکلگیری جرقه انقلاب اسلامی توسط امام موج سوم بیداری و خیزش حرکت انقلابی مردم است. ما اولا خود مکتب اسلام را بهعنوان یک سرمایه داریم. ما حکمت مدنی متعالی را از اسلام داریم. به قول ملاصدرا انسان موجودی است که کمالش در مدنیت و تمدن است. انسان مدنی حیاتش منتظم نمیشود مگر با تمدن بعد با اجتماع و بعد با تعاون. اگر تمدن بهدرستی شکل نگیرد آن اجتماع و تعاون اصلا مدنی محسوب نمیشود. این حکمت از همان ابتدا نگاهش این است که کمال اول انسان تمدن و اجتماع است. کمال ثانی نیز این است که تمدن، تمدن متعالی باشد. چنین تفکری معلوم است که تمدنخیز میشود. اصلا این تفکر بهدنبال تجدید تمدن است. یعنی این تمدن را ما داشتهایم و حالا باید آن را احیا کنیم.
انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در راستای همین حکمت است. همین حکمت را امام وارد حکومت کرده و بنیان حکومت را با استفاده از آن طراحی کرده است.
سیر تکامل تمدن اسلامی از ابتدا تا کنون چه مسیری را طی کرده است و نقش امام در این سیر چیست؟
حرکت بیداری اسلامی و خیزش اسلامی از سیدجمال آغاز شده است. یعنی بعد از ملاصدرا و بعد از شیخانصاری. امام نیز که به سیدجمال علاقه زیادی داشته هم فیلسوف شعائر مکتب متعالی است و هم فقیه مکتب اصولی شیخانصاری است. آثار امام دقیقا مطابق آثار شیخانصاری است. تحریر مناحج امام کاملا مشابه رسائل شیخانصاری است. یعنی با این مدل دارند کار میکنند. امام هم مجدد، محیی و تحولبخش حکمت متعالی و هم فقه انصاری در حکومت جمهوری اسلامی است. بنابراین پرچم بیداری توسط سیدجمال افراشته شده و امام نیز عنایت خاصی به ایشان دارند. بیداری و خیزش اسلامی سه موج را طی کرده است. موج اول موج ضداستبدادی و ضدسلطنتی مشروطیت بود. موج دوم، موج ضداستعماری نهضت ملی نفت بود و موج سوم نیز انقلاب اسلامی بود. بعد از انقلاب نیز دو گام طی شده، البته انقلاب اسلامی نیز سه پسموج داشته است و همینطور یکدفعه وارد تمدنسازی نمیشود. جریان مقاومت و حزبالله پسموج اول انقلاب اسلامی است. جریان انتفاضه پسموج دوم بوده است. زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد موشه دایان که از موسسان اسرائیل بود، گفت در ایران زلزلهای اتفاق افتاده است که بهزودی مرزهای رژیمصهیونیستی را فرا خواهد گرفت. چنین موجهایی تمدنساز خواهد شد. اگر این موجها رخ ندهد که تمدن ایجاد نمیشود. درحالحاضر تمام سیاستهای منطقه را جبهه مقاومت دارد تعیین میکند و زمان به نفع مقاومت است. زمان به ضرر آن مثلث شوم ضدتمدنی استکبار جهانی است که در راس آن آمریکا و غرب حضور دارند، در مرتبه بعدی آن صهیونیسم جهانی به پایگاه مرکزی اسرائیل قرار دارد. اسرائیل پادگانی است که دولتی دارد مثل روم. روم تمدن نبود. روم پادگان و ارتشی بود که دولت داشت. کاملا برعکس ایران که همواره دولتی دارای ارتش بود و این تمدنساز میشود اما آنها تمدن خرابکن بودند. بنابراین خیلی با هم فرق میکند. تا به اینجا رسیدهایم و خیلیها منتظر موج سوم انتفاضه هستند. دو گام طی شده است. گام اول خود انقلاب بود. خود نظام جمهوری اسلامی نیز بیبدیل بوده است. ما الگویی تحتعنوان جمهوریت داشتیم اما جمهوری اسلامی نداشتیم. این یعنی ما بدون اینکه الگویی داشته باشیم یک الگو مطرح کردیم و گفتیم اسلامیت فرصتی است برای جمهوریت و جمهوریت فرصتی است برای اسلامیت و جمهوری اسلامی نیز فرصتی است برای ایرانیت. یعنی جمهوریت فرصتی است برای همه آنهایی که دم از ایرانیت، اسلامیت و جمهوریت میزنند. گام اول که جهاد اصغر و چله کوچک باشد، روشن است. معمولا گام اول سلبی بوده و موانع را برطرف میکند تا زمینه برای پیشرفت و تمدن ایجاد شود. خودش هنوز تمدنسازی نمیکند. مثل اینکه ما هواپیما را ساخته باشیم اما هنوز پرواز را شروع نکردهایم. مرحله اول گام اول بحث نهادسازی و تاسیس نظام است. مرحله اول ولو با هزینه زیاد معنوی انجام شده است. مرحله دوم در گام اول، دفاع مقدس بوده، آن هم در یک جنگجهانی واقعا که درنهایت به تثبیت نظام انجامید. ایران که قبل از انقلاب یک کشور وابسته و تحت سلطه بیگانه بود و بهعنوان ژاندارم منطقه شناخته میشد، بهعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای و فرامنطقهای از جنگ بیرون آمد و همچون ققنوس از دل یک آتش و خاکستر بزرگ از منطقه به پرواز درآمد. امام جنگ و بدترین شرایط را تبدیل کرد به بهترین فرصت قدرتسازی و اقتدارسازی. خب اینها زمینههای تمدنسازی را میتواند فراهم کند.
مرحله سوم در گام اول توسعه زیربنایی بوده که موجب تحکیم نظام جمهوری اسلامی شده است. درحالحاضر اعم زیربناهای کشور ساخته شده و میلیونها نیروی انسانی دانشآموخته تربیت شده است. اینها عناصر تشکیل تمدن هستند دیگر. بنابراین تمام عناصر جهش تمدنی فراهم است. حالا خلأهایی هم داریم که باید آنها را ببینیم و حل بکنیم.
گام دوم چیست و چه اقداماتی در آن باید انجام شود؟
گام دوم جهاد اکبر است که الان بحث ماست و چله بزرگ محسوب میشود. این گام است که ایجابی است و تمدنسازی میکند اما خب مراحلی دارد که مانند یک هواپیما شروع به پرواز میکند. موتور را روشن میکند، تیکآف میکند، شروع میکند به اوج میرود و بعد هم در اوج تمدن جلو میرود که آن هم فرآیند خاص خود را دارد. در گام دوم ما سه مطلب داریم. مطلب اول، و بزرگترین چالش ما دولتسازی است. دولتسازی اسلامی کارآمد، الان فراروی ماست به این معنی که بتوانیم بهرهوری و اثربخشی ملیمان را هم در بعد اقتصادی و هم سیاسی در داخل و خارج بالا ببریم. الان در واقعیت قضیه، از این نظر ما آسیب داریم. مثلا نقدینگی اگر بهسمت تولید هدایت بشود، رونق و جهش ایجاد میکند. الان نقدینگی از تولید خارج شده و بهسمت تقاضا رفته است و کالاهای مصرفی را سرمایهای کرده. حالا ما باید چه کار کنیم؟ ما باید نقدینگی را بهسمت تولید هدایت کنیم. این نقدینگی فقط اقتصادی نیست، ما نقدینگی سیاسی و فرهنگی هم تولید کردهایم. مطالبات مردم نشان میدهد مردم ایران، مردم بیحالی نیستند. پیامبر میفرمایند اگر میخواهید پیشرفت کنید، باید از دو چیز اجتناب کنید؛ یکی بیحالی و دیگری زودرنجی است. ملت ایران نشان دادند که بیحال نیستند و مطالبهگر هستند و زودرنج هم نیستند. زودرنجی یعنی یکشبه بخواهی به تمدن برسی. تمدن برای 50 سال به بالاست. یعنی 50 سال طول میکشد تا ما به افق 50ساله برسیم و بخواهیم شروع به اوج گرفتن کنیم. تمدنسازی خیلی سخت و دوربرد است. تمدنسازی از لحاظ سختی مانند چیست؟ مانند قنات کندن است. اما توسعه و پیشرفت مانند چاه کندن است و میشود آن را سریعتر کند. تمدن و توسعه البته تفاوت دیگری هم دارند، وقتی تمدن محقق بشود، ماندگاری آن بیشتر است اما توسعه اینطور نیست. مثلا در همان مثالی که زدم، چاه ممکن است آبش تمام شود اما قنات ممکن است آبش زیاد و کم شود ولی هیچگاه آبش تمام نمیشود. یعنی تمدن ماندگاری دارد. مقاممعظمرهبری هم تصریح فرمودند که تمدن برای 50 سال به بالاست که البته چندین قرن تداوم پیدا میکند. بنابراین این مساله را ما داریم که باید دولتسازی کارآمد انجام بدهیم، حتی نباید بگوییم کارآمدسازی دولت. این ساختار دولت از قبل از انقلاب حفظ شده، و ما انقلاب دولتی هنوز نکردهایم، برای همین در واقعیت قضیه ساختار کلی دولت نمیتواند کارآمد باشد. این را باید حل و تقویت کرده و در این مورد تحول ایجاد کنیم.
مطلب دوم ما هم راهبرد و الگوسازی پیشرفت است. امام از اول میگوید ترقی و تمدن، یعنی ما اول باید ترقی کنیم، بعد وارد تمدن شویم. مقاممعظمرهبری مجددا در اینباره مفصلا صحبت میکنند. مشخصا همه آنهایی که نظریه تمدن دادهاند، مشترکا گفتهاند که باید اول ترقی کنیم بعد وارد تمدن شویم. همانطور که گفتم باید شما اول تیکآف کنی بعد اوج بگیری به سمت تمدن.
شما به ژاپن نگاه کنید، دارای ساختوساز پیشرفتهای است اما آیا کسی تا حالا گفته تمدن ژاپنی؟ اما ایران هنوز راه نیفتاده، به آن تمدن میگویند. کشورهای منطقه پولهای آنچنانی دارند و برجهای آنچنانی میسازند، اما آیا کسی میگوید تمدن عربستان یا تمدن امارات؟ اما ایران را تمدن میگویند. چرا؟ چون ایران دارد قنات میزند و آنها دارند چاه میزنند، بنابراین ما داریم الگوسازی جامعه و پیشرفت انجام میدهیم. بعد از دولتسازی ما با الگوسازی پیشرفت باید به چه برسیم؟ به جامعهسازی اسلامی و بعد از آن باید به چشماندازمان بپردازیم که پیشرفت همان چشماندازمان است. الان خوشبختانه سند و الگو نوشته و تنظیم شده است و در آینده بسیار نزدیک توسط مقاممعظمرهبری ابلاغ میشود و براساس این سند بالادستی همه کارهای ما انجام میشود که کشور را از زیگزاگی کار کردن در بیاوریم. الان هر دولتی که میآید نقطه سر خط است. ما قانون اساسی داریم ولی چشمانداز نداریم و بعد از انقلاب چون الگوی دولتی نداشتیم، آسیب خوردیم و همین باعث شد آنطور که باید و شاید جهش پیدا نکنیم. راهحل این مساله چیست؟ باید الگویی باشد که هر دولتی میآید براساس الگو، ادامه پلههای دولت قبل را برود تا ما وارد فاز تمدنسازی شویم. الان خوشبختانه دارد این الگو تدوین نهایی میشود.
سومین مطلب، چشمانداز امتسازی است و تجدید تمدنها را داریم. ما نمیخواهیم تمدن تاسیس کنیم، چون ما قبلا تمدنی اسلامی داشتیم و میخواهیم آن را تجدید کنیم. ما تمدنمان خیلی وقت است تاسیس شده، مراحل را جلو آمدهایم و الان به سرما و زمستان خوردهایم. ما نمیخواهیم از صفر تمدن اسلامی را شروع کنیم، چون الان خیلی جلو هستیم. ما سابقه، پیشینه و تبار داریم. ما اکنون باید تمدن اسلامی را تجدید کنیم تا تمدن نوین اسلامی محقق شود. ایران در این حالت است که میتواند الگو باشد و هر کشوری ایران را ببیند، بگوید من این الگوی تمدنی را میخواهم. الان در بحثهای دفاعی و امنیتی کاملا چنین مسیری را داریم میرویم، یعنی عراق و سوریه همین مدل ما را پیش گرفتهاند و موفق شدهاند. افغانستان هنوز مدل ما را پیش نگرفته، امروز ببینید که چه گرفتاریهایی دارد. اگر افغانستان میخواهد امنیت داشته باشد، باید مدل ایران را بگیرد. مدل ایران آزمایش شده است و از میدان گذشته و نتیجه گرفته و به نفع همه ملتهاست، بنابراین در بحث سیاسی و اقتصادی هم ایران باید این الگوسازی را انجام بدهد. اگر بخواهیم وضعیت حالحاضرمان را تعیین کنیم، گفتم که نارسایی داریم، رکود تورم اقتصادی داریم، رکود تورم سیاسی و فرهنگی هم داریم. اما رکودها ذاتی و درونی نیست و مانند سرماخوردگی است و سرطانی نیست، بنابراین لاینحل نیست، یعنی اکنون اقتصاد شما لاینحل نیست، فقط کافی است که در کار جدی بشویم و نقدینگی را از تقاضا و سرگردانی به سمت تولید هدایت و مدیریت کنید. اگر اینکار را بکنیم جهش تولید نیز صورت میگیرد. نهتنها جهش صورت میگیرد، بلکه مساله اشتغال نیز حل میشود. تولید رشد پیدا کرده و تورم پایین میآید. به جای اینکه مردم را یارانه بگیر کنیم، شغل برای مردم تولید میکنیم. این را هم همه تقریبا پذیرفتهاند. یک چیزی نیست که نپذیرفته باشیم. اینکه رهبری میگویند اقتصاد مقاومتی درونزا و برونگراست همین را میگویند. اما واقعیت قضیه و عللی که چنین چیزی محقق نمیشود، این است که باید جناحها برنامهریزی و کادرسازی کنند اما جدل میکنند. جریانات فکری ما باید نظریه تولید کنند. اما جدل میکنند. 40سال است که در جدل اسلامیت و جمهوریت باقی ماندهایم باید وارد گام بعدی بشویم. از طرف دیگر جناحهای ما باید کادرسازی کنند اما درگیر بحث و جدل شده و با بیاخلاقی رفتار میکنند. معلوم است که کار جلو نمیرود. وقتی تنازع به وجود میآید، اقتدار سیاسی از بین میرود. الان ما بیشتر دچار تنازع هستیم تا تسابق. میتوانیم تنازع را کنار بگذاریم؟ میتوانیم، چرا نتوانیم. بخواهیم از جریانها که کادرسازی کنند و برنامه داشته باشند. چندین سال است که مقاممعظمرهبری میگویند کادرسازی و نظریهپردازی کنید. اما چرا انجام نشده؟ مگر افزایش تولید، بدون شرکتهای دانشبنیان میشود؟ یعنی ما با تولید، دانش و با اشتغال میتوانیم مسائل کشور را حل کنیم. واقعیت ماجرا را شما نگاه کنید، الان تقریبا چندین ماه از آغاز سالی که رهبری بر تولید دانشبنیان تاکید کردهاند، گذشته است. چند قانون براساس این گفتهها در این چندماه اصلاح شده است؟ چند سیاست را براساس گفتههای ایشان اصلاح کردهایم؟ اینها را باید انجام بدهیم که انجام ندادن اینها ربطی به امام و رهبری و انقلاب ندارد، بلکه مشکلات این است که ما براساس مر انقلاب و امام و رهبری عمل نمیکنیم و وقتی ما عمل نمیکنیم، مردم نسبت به خود اسلام و امام و رهبری دچار شبهه میشوند.
شکلگیری جامعه اسلامی که لازمه تحقق تمدن اسلامی است نیازمند ایفای نقش مردم در سازو کارهای حکمرانی است. مدل مطلوب برای فعال سازی این نقش در نگاه امام چیست؟
حفظ و تقویت مردمسالاری دینی از رهگذر گسترش مشارکت مردم و نخبگان در اداره کشور و افزایش کارآمدی نظام میگذرد. اما یک تدبیر محوری نیز وجود دارد که میگوید باید راهبردهای حاکمیتی را تقویت کنیم. امام از روز اول که جنگ تمام میشود، نمیگوید مردم بروید خانههایتان، چون نیاز به حضور مردم بوده است. امام مردم را به جبهه فرامیخواند اما میگوید باید سپاه و ارتش قرارگاه تشکیل دهند تا هرجومرج ایجاد نشود. قرارگاه باید مردم را آموزش داده و سازماندهیکند. با چنین ترکیبی جنگ با موفقیت تمام شد. در نهایت نیز راهبرد این نبود که مردم بعد از جنگ کنار بروند. ما بعد از جنگ هرجا گفتیم مردم به خانههایشان بازگردند، مشکل پیدا کردیم؛ چراکه ناکارآمدی شکل گرفت و فساد ایجاد شد. هر کجا هم که مردم حضور داشتند کارآمدی حاصل شد. پس راهبرد این است که باید مردم را در اقتصاد و فرهنگ دخیل کنیم. لازمه این امر این است که ما کارکرد حاکمیتی را تنظیم کنیم. این هم نظر امام بوده و هم سنت امام است. هر کجا اینگونه بوده ما موفق بودهایم. هرکجا هم که فاصله گرفتهایم ضربه خوردهایم. یعنی دولت شده است همهکاره هیچکاره در جنگ دولت شد قرارگاه و مردم سازماندهی شده و صف را تشکیل دادند. اینگونه بود که موفق شدیم. عراق و سوریه هم به همین طریق موفق شدند در جنگ با داعش پیروز بیرون بیایند.
الان اما کارکردهای حاکمیتی تغییر پیدا کرده و مسئولیتهای غیرحاکمیتی به حاکمیت واگذار و دولت متصدی بخشهای مردمی شده است. راهبرد چابکسازی و شفافیت نظام اداری است. این راهبرد کاملا عملی است. شعار آن داده میشود اما بهطرز مطلوبی عمل نمیشود. ما نمیگوییم حتما باید صددرصد این راهبرد محقق شود. 70 درصد آن هم محقق شود، کشور از وضعیت فعلی نجات پیدا میکند. راهبرد سوم نیز بهکارگیری جدیدترین شیوهها و تجهیزات ممکن است ما به لحاظ آبوهوایی و قومی تنوع زیادی در کشور داریم و نمیشود بهصورت متمرکز برای آن تصمیم گیری کرد. ما جنگ را بهصورت شبکهای اداره کردیم. محلات و مساجد گروه تشکیل دادند و مرکز صرفا هماهنگکننده و پشتیبان بود اما پیشتازی و پیشروی را مردم میکردند. ما بعد از جنگ مدل موفقمان را کنار گذاشتیم. اگر این را انجام بدهیم بسیاری از مسائل ما حل میشود.