سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: درباره وجه شاعری امامخمینی پیش از این نوشته و گفتهاند. هرچند ایشان در این زمینه نمونه نادری نبودند و به تأسی از پیشینیان و عالمان و عارفانی مانند حکیم خیام نیشابوری، میرداماد، سهروردی، شیخمحمود شبستری، علامه اقبال لاهوری، علامه طباطبایی و... هنر شعر را وسیلهای در خدمت نشر و گسترش آموزههای اصیل قرآنی، مبارزه با جهل و خرافه و احیای کرامتهای انسانی در جامعه میدانستند و انتشار اشعار امام پس از رحلتش هم موید همین نکته است. شعر برای امام و عالمان پیش از ایشان، راهی برای کسب شهرت و رفع التذاذ ذاتی و روحی و رسیدن به هدف نبود و آن را صرفا یک ابزار میدانستند. با این نگاه اشعار ایشان توسط اطرافیانشان جمعآوری شد و در هرکدام از غزلها، جلوههایی از اخلاق و عرفان و مفاهیم دینی دیده میشود. البته ایشان درمورد علاقهمندیشان به شعرگویی گفتهاند: «باید بهحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری، که آن را هم پشتسر گذاشتهام، و نه درحال ارذلالعمر، که اکنون با آن دست به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم... .» (صحیفه امام، ج۲۰، ص ۱۶۶)
در این فرصت قرار نیست از وجه شاعری امام بیشتر بگوییم و اینبار سراغ بررسی این موضوع میرویم که کدام وجه شخصیتی امامخمینی موردتوجه شاعران قرار گرفت و تحتتاثیر آن قرار گرفتند یا شعری برایش سرودند یا آن را در شعری منعکس کردند.
گفته میشود که نگاه شاعران به امامخمینی به لحاظ مضمونی طیف وسیعی دارد؛ دلیل این امر کاملا آشکار است و آن هم شخصیت چندوجهی ایشان است. رهبری که هم فقیه بود و اهل علم و عرفان. جمع شدن ویژگیهای انسانی دارای کرامتهای اخلاقی با چهرهای حماسی و مبارز نهتنها شاعران را که هر اهل هنر و دلی را مجذوب چنین کاراکتری میکند. در صد سال اخیر شخصیتهای مختلفی موردتوجه اهالی هنر و بهطور خاص شعر قرار گرفتند و برای آنها اشعاری هم سروده شد اما وجه تمایز امامخمینی همین چندوجهی بودن شخصیت ایشان بود.
شاعر برای گفتن از امام صرفا نیاز به کوشش و عرقریزان روح برای جفتوجور کردن واژهها نداشت و این جوشش درونیاش بود که حتی قالبها را انتخاب میکرد و قافیه و ردیف هم از آن تبعیت میکردند. اگر شاعری در دهه شصت امام را در شمایل یک قهرمان و مبارز به مدد واژهها نشان میداد کمی آنسوتر و در گوشه دیگر، شاعری چنان واله و شیدای شخصیت عرفانی او میشد که قلمش تا اتمام سرودن یک مثنوی نفس میکشید و پابهپا میآمد.
اگر اینگونه نبود که شاعر جوانی چون سلمان هراتی این بیت کمنظیر را نمیسرود: «پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت/شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت» و غزل کاملش یکی از بهترین نمونههای شعر معاصر است. شاعر خود را موظف به شعرگفتن نمیداند و هرکدام از وجوه شخصیتی امامخمینی سراغ او و طبع شعریاش میآید و کلماتی را روی کاغذ میآورد که تا همیشه میماند. غرض شاعری که از امامخمینی گفته، رسیدن به مقام و مسئولیت نبوده و صرفا یک ادای دین است به ولی، امام، رهبر یا عارفی که به همان اندازه که صمیمی و دوستداشتنی است اقتدار و بزرگی و وقار دارد و قدرتهای جهان را چنان با جملاتش دچار هراس میکرد که آدمیزاد میماند این دو نفر آیا واقعا یکی هستند.
فاطمه راکعی، شاعر معاصر درباره امامخمینی تعبیر جالبی دارد که جا دارد در انتهای این مطلب به آن اشاره شود. او درباره ویژگیهای امامخمینی گفته است: «در اندیشه مبتنیبر ارزشهای اسلامی، ضداخلاق، افراط، خشونت و نامهربانی و مسائلی از ایندست، جایی ندارد. در زندگی و شعر و شاعری امامخمینی هیچ موضوع ضدارزشی و غیرمنطبق با روش ائمه اطهار(ع) مشاهده نمیکنیم. روش زندگی فردی و اجتماعی ایشان هیچگاه از حیطه عدالتمحوری، احترام به انسانها و حفظ کرامت انسانی آنان برمبنای مهربانی و مهرورزی خارج نشد.» و بعد اصل مطلب را احتمالا خطاب به خود و شاعران همروزگارش میگوید و ادامه میدهد: «طبیعتا نگاه و روش و آثار بهخصوص اشعار امام دارای چنین شاکله فکری است و همین مسیر را دنبال میکند. شاعری که منظومه فکری اسلامی را مانند حضرت امامخمینی دارد، مبری از مطامع دنیوی و ضدارزشهاست.»
در این رابطه بیشتر بخوانید:
مستند «بانو قدس ایران» روایتی از یک رمان عاشقانه است (لینک)
امام خمینی(ره) و فرهنگ؛ خیلی نزدیک، خیلی عمیق (لینک)
تصویر به امام بدهکار است (لینک)