• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۳-۱۱ - ۰۵:۱۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
مقایسه‌ای درخصوص نوع پوشش اخبار مربوط به سقوط ساختمانی در میامی و متروپل آبادان

ساختمان ما و ساختمان شما؛ کدام خبر را پوشش می‌دهید؟

از دید بی‌بی‌سی پوشش چندهمسری زنان در آفریقای جنوبی به مخاطب ایرانی ربط دارد ولی پوشش فرو ریختن ساختمان در آمریکا ربطی به مخاطب ایرانی ندارد. با اولی می‌شود جامعه را تحریک کرد ولی دومی باعث کاهش التهاب و ناامیدی و خشم در موقع بروز رخداد مشابه در ایران می‌شود.

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگارگروه فرهنگ: کمتر از یک سال پیش بود که در تیرماه 1400، یک ساختمان مسکونی در آمریکا فروریخت. ساختمانی ۱۲طبقه‌ای در یک شهرک ساحلی میامی. نزدیک به 200 نفر در این حادثه جان دادند اما نکته حیرت‌انگیز ماجرا این بود که رسانه‌های آمریکایی درباره این ماجرا تیتر می‌زدند: «حداقل یک نفر پس از فروپاشی یک کانکس 12طبقه در شمال ساحل میامی در اوایل صبح پنجشنبه جان خود را از دست داد. درحال حاضر جست‌وجو و نجات گسترده برای یافتن بازماندگان یا دیگر قربانیان سقوط در جریان است.» آنها می‌دانستند که اکثر مخاطبان فقط تیتر اخبار را می‌خوانند و حتی لینک‌ها را باز نمی‌کنند تا باقی متن را ببینند. اگر کسی این زحمت را به خود می‌داد و خود خبر را می‌خواند، می‌دید که ذیل همان تیتر نوشته شده؛ «به‌طور دقیق‌تر 163 نفر کشته یا مفقود شده‌اند.» و وقتی چند روز از وقوع حادثه گذشته بود و این خبر منتشر می‌شد، به‌نظر می‌رسید باید تمام مفقودان را در آمار کشته‌شدگان به‌حساب آورد. به این می‌گویند «ماساژ پیام.» اگر بگویید چرا آمار کامل را منتشر نکردید و مصیبتی به این بزرگی را کوچک‌نمایی کردید، شما را به متن خبر که مرگ 163 نفر را مورد اشاره قرار داده ارجاع می‌دهند و اگر واقعیت را بخواهید، خبر کوچک‌نمایی شده است. اساسا پس از سقوط برج، اطلاعات ریزش ساختمان هم به شکل خرد و قطره‌چکانی مخابره می‌شد تا از شوک ناگهانی این رویداد کاسته شود و چنانکه واقعا بزرگ و دهشت‌بار بود، بزرگ و دهشت‌بار به نظر نرسد. ماجرا این بود که ساعت 1:30 بامداد پنجشنبه ۲۴ ژوئن در شهرک سرف‌ساید(Surfside ) در حومه میامی، یک ساختمان ۱۲طبقه ۴۰ ساله که اکثر ساکنان آن آمریکایی لاتین‌تبار بودند، به یکباره فرو ریخت. به‌طور طبیعی اکثر ساکنان ساختمان در هنگام وقوع حادثه در خواب به سر می‌بردند و اگر هم بیدار بودند، راهی برای گریز از این بلا نداشتند اما اگر چنین حادثه‌ای در روز و هنگامی رخ می‌داد که ساکنان مجتمع سر کار بودند و کودکان‌شان در مدارس حضور داشتند، قطعا تلفات کمتری به بار می‌آمد. این ساختمان ۱۲طبقه‌ای، ۱۳۶ واحد داشت که از این تعداد ۵۵ واحد آن فرو ریخت. عملیات نجات قربانیان در محیطی دور از رصد خبرنگاران و عکاسان انجام می‌گرفت ولی عکس‌هایی به شکل کنترل ‌شده منتشر می‌شد که حساسیت‌ها را از کامل نبودن پوشش خبری قضیه دور نگه دارد. هنوز تعداد اجساد یافته ‌شده از زیرآوار به ۲۵ نفر نرسیده بود که امدادگران تصمیم گرفتند به‌دلیل پیش‌بینی یک توفان، بقیه ساختمان را هم خراب کنند، اما این قضیه نوعی پوشش رسانه‌ای پیدا کرد که صدای هیچ‌کس را درنیاورد. بقیه ساختمان درحالی تخریب شد که هنوز افراد زیادی زیرآوار بودند و قطعا تعدادی از آنها هنوز زنده بودند. رسانه‌های آمریکایی آمار کشته‌شدگان یا مفقودین این حادثه را به‌طور کل کتمان نکرده‌اند اما با شیوه‌ای اخبارش منتشر شد که نه‌تنها این عدد شوک‌آور برجسته نشود، بلکه از برجسته شدن آن توسط شبکه‌های اجتماعی هم جلوگیری کردند. ارائه اطلاعات از چنین حادثه شومی چنان مهندسی شد که نه بشود رسانه‌های آمریکا را به دروغگویی یا عدم‌انعکاس اخبار متهم کرد و نه بشود حال‌وهوای واقعی آنچه را که اتفاق افتاده، در رسانه‌ها دید. به‌عبارتی آنها نیش زدند اما قبلا زهرش را گرفته بودند و خبر را منعکس کردند اما جوری که اتمسفر عمومی جامعه، پس از انتشار چنین خبری، متناسب با یک‌سری سیاست‌های به‌خصوص حاکمیتی و منافع شرکت‌های صاحب سرمایه باشد؛ نه حساس‌تر و نه اعتراضی‌تر. آنها به‌شکل نامحسوسی خبر را کم‌اهمیت‌تر از آنچه درواقع بود، به نظر رساندند و ابعاد فاجعه را جوری منتقل کردند که شوک آن از بین برود؛ البته نه به شیوه بعضی از رسانه‌های رسمی داخل کشور ما که گاهی گزارشگر آنها پشت به یک فاجعه عیان، به‌طور مستقیم در دوربین زل می‌زند و می‌گوید که چیز مهمی اتفاق نیفتاده است. آنها این عدم ‌اهمیت را به زبان نیاوردند، بلکه در عمل و به‌طور نامحسوس القا کردند و این شیوه‌ای پایدار و ساختارمند در رسانه‌های آمریکایی است.
این اولین بار نبود که در آمریکا چنین حادثه‌ای رخ می‌داد و مهندسی رسانه‌ای درباره پوشش آن هم همواره به همین شکل بوده است، اما غیر از بحث نوع انتشار این خبر در خود آمریکا، پوشش آن در رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه هم محل بحث بود. نوع و حجم انعکاس این اخبار در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور باعث شد که به‌طور مثال کاربران فضای مجازی، بی‌بی‌سی فارسی را متهم کنند اخبار سقوط چمپلن تاورز را بایکوت کرده است. کسرا ناجی، از عوامل بی‌بی‌سی فارسی در توئیتر پاسخ داد که «در بی‌بی‌سی از همان فردای این فاجعه این موضوع در تیترهای اصلی خبر ما بود. اگر این اتفاق در ایران می‌افتاد بله ما شاید بسیار پررنگ‌تر آن را دنبال می‌کردیم چون بخش مهمی از مخاطبان ما در ایران هستند و پیگیر ماجرا. مردم میامی برای پیگیری این فاجعه به بی‌بی‌سی فارسی رجوع نمی‌کنند.» اما کاربران مجازی، بعضی از لینک‌ها و پست‌های نامربوط دیگر را که بی‌بی‌سی فارسی راجع‌به اتفاقاتی کاملا بی‌اهمیت و خنثی در سایر نقاط دنیا منتشر کرده بود، به رخ او کشیدند. مثلا یک نفر خبری را از بی‌بی‌سی فارسی منتشر کرد که می‌گفت یک مرد اتریشی وقتی میهمان دوستش بوده، در دستشویی توسط مار گزیده شده است و به طعنه نوشت: «‏آیا می‌دانستید مردم اتریش برای پیگیری خبر گزیده شدن ماتحت هموطنان خود به بی‌بی‌سی فارسی رجوع می‌کنند؟» و شخص دیگری که با نام حقیقی‌اش توئیت می‌کرد(سهیل دولتشاهی)، با لحنی صریح‌تر نوشت: «‏از دید بی‌بی‌سی پوشش چندهمسری زنان در آفریقای جنوبی به مخاطب ایرانی ربط دارد ولی پوشش فرو ریختن ساختمان در آمریکا ربطی به مخاطب ایرانی ندارد. با اولی می‌شود جامعه را تحریک کرد ولی دومی باعث کاهش التهاب و ناامیدی و خشم در موقع بروز رخداد مشابه در ایران می‌شود.» این بحث را بیشتر از اینها هم می‌توان ادامه داد و به نکات و جزئیات مهم دیگری اشاره کرد اما به نظر می‌رسد تا همین‌جا هم برای یک نتیجه‌گیری کلی راجع‌به برخورد دوگانه رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور، نکات کافی طرح شده باشد.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

بی‌‌‌بی‌سی راوی هغیغط (لینک)

آوار برج بی‌طرفی (لینک)

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار