میلاد جلیلزاده خبرنگار گروه فرهنگ: امسال سه هنرپیشه زن ایرانی در کن حضور داشتند؛ یکی از آنها هنوز در ایران فعالیت میکند و فیلمی که بازی کرده، با پروانه نمایش رسمی از وزارت ارشاد ساخته شده است. دومی در فیلمی که موضوع آن ایرانی است بازی کرده اما فیلم را در ایران نساختهاند. سومین هنرپیشه زن ایرانی اما در فیلمی فرانسوی بازی کرده که هیچ ربطی به ایران ندارد. هر سه بازیگر پیش از این در گردابی از حواشی دستوپا زدهاند و هنوز بخش بزرگی از این حواشی دامنگیر آنهاست؛ ترانه علیدوستی، زهرا امیرابراهیمی و گلشیفته فراهانی. امسال در هیاتداوران کن هم یک کارگردان ایرانی حضور داشت، اصغر فرهادی؛ کسی که قبلا بهطور مستقیم با دو نفر از این سه هنرپیشه زن همکاری کرده بود و حالا با جایزهای که به نفر دوم داد، با او هم داستان مشترکی پیدا کرد. داستان کن هفتادوپنجم و زنهای سینمای ایران البته حواشی و جزئیات دیگری هم داشت که اینجا مجال نبود به آنها بپردازیم؛ اما بههرحال دو نکته را فهمیدیم یا بهتر است گفته شود توانستیم به کسانی که انکار میکردند ثابت کنیم. اول اینکه جشنواره کن و البته رویدادهای دیگر هنری و سینمایی دنیا، برخلاف ادعای خودشان و تصور خیلی از داخلیهای ما، صرفا براساس معیارهای هنری برگزار نمیشوند و جایزه نمیدهند. آنها کاملا سیاسی هستند. نکته دوم نقشآفرینی اصغر فرهادی بهعنوان داور این رویداد بود. فرهادی نخواست برای جایزه گرفتن فیلم سعید روستایی تلاشی کند. ظاهرا لطف او شامل گلشیفته فراهانی که از پیش هم دلخوریهایی نسبت به فرهادی داشت، نشد. تلاش او بهسمت جایزه گرفتن زهرا امیرابراهیمی معطوف شد که این جهتگیری، موافق و همسو با سیاستهای کلی کن هم بود. در ادامه، شرح مختصری از این حدیث مفصل آورده شده است که میخوانید.
هنوز قبول ندارید کن سیاسی است؟
جشنوارهای که با پیام ویدئویی ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین آغاز میشود و در قوانینش قید میکند به علت جنگ شرق اروپا، ورود هر فیلمساز روسی ممنوع است، بهوضوح اعلام کرده همه معیارهایش کاملا هنری نیستند و سیاست نقشی تعیینکننده در بخش عمدهای از رفتارهای این جشنواره، از انتخاب آثار تا طرز برگزاری رویداد و درنهایت اهدای جوایز دارد. آنها تنها یک فیلمساز روس را به جشنواره راه دادند. ورایتی راجعبه همین دوره از کن مینویسد: «آنها تنها به فیلم «همسر چایکوفسکی» ساخته کریل سربرنیکوف، کارگردان روسی اجازه دادند در رقابت نمایش داده شود، تا حدی به این دلیل که کارگردانش علنی با مقامات روسی درگیر شده است.» آیا کسی تردید دارد که راه دادن این فیلمساز روس و راه ندادن باقی روسها هیچ ربطی به کیفیت کار آنها یا حتی بخش غیرسیاسی محتوای کلی آثارشان ندارد و همهچیز 100درصد سیاسی است؟ آیا هنوز کسی هست که بگوید برگزارکنندگان و هیات انتخاب و ژوری کن، کاملا مستقل از سیاستهای کلان دولت فرانسه رفتار میکنند و هویت مستقل دارند؟ سوای اینکه با این سیاستها مخالف باشیم یا موافق، این را دیگر باید پذیرفته باشیم که کن و ونیز و برلیناله و تقریبا تمام رویدادهای دیگر سینمایی در دنیا، نه به شکلی نرم و نامحسوس و کماثر، بلکه به شکلی واضح و تعیینکننده، سیاسی شدهاند؛ یعنی از ابتدا بودند و هرچه به امروز نزدیکتر شدیم، این پررنگتر و عیانتر شد. چند سال پیش که بهروز افخمی گفت: «کن جشنواره همجنسبازان است.» و این جملهاش روی جلد یکی از روزنامهها رفت، حملهای نبود که از چپ و راست بهسمتش سرازیر نشود. در داخل کشور خیلیها او را به توهم توطئه متهم کردند اما دیری نگذشت که هم در کن، هم در ونیز و هم در برلیناله، بخش مجزایی برای جایزه به همجنسبازان قرار داده شد و تازه این سوای دوپینگی است که در بخشهای دیگر برای آثاری با چنین مضامینی وجود داشت. قطعا نمیتوان نوع تمایلات جنسی افراد و پرداخته شدن به آنها در هر فیلمی را ملاکی برای سنجش کیفیت آثارشان دانست اما آیا کسانی که بابت آن جمله افخمی به او حمله کرده بودند، چندوقت بعد به اشتباهشان اعتراف کردند؟ از ایندست مثالها زیاد هستند. حتی سالها پیش یک فیلمساز چینی را بهدلیل اینکه فیلمش چهرهای مترقی و پیشرفته از این کشور نشان میداد، از جشنواره کن بیرون راندند و ژانگ ییمو، غول سینمای هنری چین هم در اعتراض به این رفتار، فیلمش را از کن بیرون کشید؛ اما همچنان به بخشی از بدنه علاقهمندان سینمای ایران و تعدادی از فیلمسازان و اهالی مطبوعات نمیشد ثابت کرد جایزه دادن به فیلمهایی که تصویری عقبمانده و سیاه از کشور ایران نشان میدهند، یک فرمول برای مهندسی فیلمسازان ماست و چنین آثاری صرفا بهخاطر کیفیتهای هنریشان جایزه نگرفتهاند. هرچه به سالهای اخیر نزدیکتر شدیم، رفتار جشنها و جشنوارههای هنری در سراسر دنیا با وضوح بیشتری سیاسی شد. دیگر همه میدانند که عنصر تعیینکننده در چنین رویدادهایی صرفا معیارهای هنری نیست و صرفا کسانی در ایران همچنان از این رویکرد دفاع میکنند که با خود آن سیاستها همدل و همسو هستند. درست مثل کسی که طرفدار ایدئولوژی جشنوارههایی ازقبیل عمار یا مقاومت باشد و به همین دلیل بگویید جوایز این رویدادها صرفا براساس معیارهای هنری اعطا شدهاند. خوبی عمار و مقاومت این است که علنی مدعی ایدئولوژیک بودن هستند اما درباره کن و ونیز و برلیناله، هرچند اخیرا با صدای بلند اینها را اعلام میکنند، هوادارانشان در داخل ایران هنوز چنین چیزی را نپذیرفتهاند. اتفاقی که در آخرین دوره از جشنواره کن افتاد، توجه به بخش عمدهای از جامعه ایران را به خود جلب کرد؛ جایزه گرفتن هنرپیشهای ایرانی که سالهاست بهدلیل بعضی حواشی تراژیک و دردناک، فعالیت هنریاش متوقف شده بود.
انتخاب ظریف فرهادی بین روستایی و امیرابراهیمی
زهرا امیرابراهیمی، بازیگر سابق تلویزیون ایران که سالها پیش از افشا شدن بعضی مسائل خصوصیاش صدمه دیده بود و دیگر نتوانست در داخل کشور به فعالیت هنریاش ادامه دهد، نخل طلای کن را برای بازی در «عنکبوت مقدس» برنده شد. تراژدی دردناکی که برای خانم امیرابراهیمی رخ داد، پس از مدتی تمام جامعه ایران را در غم و نوعی احساس عذاب وجدان فرو برد. شاید حمایت بایستهای که لازم بود از این قربانی صورت بگیرد، در زمان مقتضی به عمل نیامد و دلیل اصلیاش کمتجربگی جامعه ما در برخورد با پدیدهای اینچنین بود که بر اثر گسترش وسایل ارتباطی دیجیتال، ناگهان شعلهاش همهجا را فرا گرفت. پس از این رویداد هم کسی هنوز دقیقا نمیدانست برخورد درست با موضوع چیست. خود اهالی سینما هم بهدلیل باندبازیهایشان، با عامل این جنایت مماشات کردند و پشت او ایستادند. در کل ماجرای زهرا امیرابراهیمی طوماری پر از جزئیات و عبرتهاست. اما همه میدانیم که حالا نهتنها جایزه گرفتنش در کن بهدلیل خود بازی او در فیلم عنکبوت مقدس نبوده، بلکه این فیلم هم به دلایل سیاسی به جشنواره کن راه یافته و یکی از فاکتورهایی که حضور آن را در بخش مسابقه تسهیل کرد، حضور زهرا امیرابراهیمی در جمع بازیگرانش بود.
ورایتی پس از اینکه موضوع اوکراین را بهعنوان نشانهای از سیاسی شدن رویکردهای کن مورد اشاره قرار میدهد، مینویسد: «اما اوکراین تنها موضوعی نیست که تحتتاثیر افزایش قطبی شدن سیاست در سراسر جهان قرار خواهد گرفت.» و پس از اشاره به فیلم «زمان آرماگدون» و کنایههایش به ترامپ، به «عنکبوت مقدس» اشاره میکند؛ «همچنین عنکبوت مقدس، ساخته علی عباسی، کارگردان دانمارکی-ایرانی، فیلمی براساس داستان واقعی یک قاتل زنجیرهای ایرانی است که روسپیها را به قتل رساند تا مشهد مقدس را پاکسازی کند.» چنانکه میبینیم، گزارش ورایتی هم بهعنوان نمونهای از رفتارهای واضح سیاسی در کن هفتادوپنجم، حضور فیلم عنکبوت مقدس در بخش مسابقه کن را برمیشمارد و سپس به فیلم «پسر»، ساخته طارق صالح، کارگردان سوئدی-مصری اشاره میکند: «فیلمی هیجانانگیز که در قاهره و در مدرسهای قرآنی، پس از سقوط یک امام بزرگوار روایت میشود. سقوطی که نشاندهنده شروع یک نبرد بیرحمانه برای نفوذ است.» زهرا امیرابراهیمی چنان سرنوشتی داشت که همدلی بسیاری از ایرانیان را به همراه دارد یا حتی وقتی به او فکر میکنند، ممکن است احساس شرم داشته باشند؛ اما بههرحال اینکه جایزه بازیگریاش به دلایل غیرهنری باشد، خیلی از مخاطبان عادیتر سینمای ایران را هم متوجه معیارهای غیرهنری کن کرد. با اینکه چنین چیزی شاید هیچگاه بهطور رسمی اعلام نشود، اما قطعا حضور اصغر فرهادی در جمع هیات داوران این دوره از فستیوال کن در اعطای نخل طلای بازیگری به زهرا امیرابراهیمی تاثیر داشته است. ابتدا به نظر میرسید که حضور یک داور ایرانی در هیات ژوری این دوره از کن، بخت سعید روستایی را برای جایزه بالا برده باشد. اینکه اعضای هیات داوران و بهخصوص رئیس آن از چه کشوری باشند، در بالا رفتن بخت فیلمسازان همان کشورها برای جایزه موثر است. مثلا سال ۱۹۹۴، در چهلوهفتمین دوره جشنواره فیلم کن، کلینت ایستوود که رئیس هیات داوران بود، نام فیلم «قصههای عامهپسند» را بهعنوان برنده نخل طلا خواند و کوئنتین تارانتینو به اتفاق بازیگرانش برای دریافت جایزه روی سن رفتند.
تارانتینو با یک ذوقزدگی زایدالوصف داشت بهسمت جایگاه میرفت؛ چه اینکه در آن دوره تقریبا هم منتقدان مطمئن بودند نخل طلا به «سهرنگ: قرمز» (کریشتف کیشلوفسکی) میرسد. فیلمی که هنوز از مهمترین آثار تاریخ سینما محسوب میشود. درست پیش از شروع صحبت تارانتینو، زنی از بالکن سالن فریاد میکشد: «کیشلوف... کیشلوف... پالپفیکش آشغال است!» و این قضیه با واکنش منفی و رکیک تارانتینو مواجه شد. از آن روز به بعد همه میگفتند که اگر رئیس هیات داوران آن دوره از کن آمریکایی نبود، به هیچوجه تارانتینو برنده نخل طلا نمیشد. امسال هم اصغر فرهادی تاثیر خود را از اینجهت گذاشت اما نه برای بالا آمدن فیلم سعید روستایی؛ بلکه ترجیح داد سرمایهگذاری اصلیاش را روی شخص زهرا امیرابراهیمی و فیلمی که در آن بازی کرده بود، انجام دهد. آیا اصغر فرهادی از اینکه سعید روستایی جای او را در صحنه بینالمللی بهعنوان یک سینماگر ایرانی بگیرد، هراس دارد؟ این قضاوتی است که هیچ قرینهای برای رد یا تایید آن در دسترس نیست و بهتر است لااقل فعلا روی آن توقف نکنیم. هرچند از اینجهت حواس خیلیها به رفتارهای آتی فرهادی خواهد بود. اما آنچه میدانیم این است که کن حساب ویژهای روی تقدیر از زهرا امیرابراهیمی باز کرده بود و این مربوط به قبل از حضور اصغر فرهادی در هیات داوران میشود؛ یعنی وقتی این فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شد، اما در ادامه تاثیرگذاری فرهادی تا حدی توانست این روند را تسهیل کند که به اعطای نخل طلای کن به این بازیگر منجر شد. بهعبارتی اصغر فرهادی هم توانست با زیرکی کامل در این روند سیاسی قرار بگیرد.