در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با یوسف عزیزی، کارشناس مسائل بین الملل مطرح شد
آمریکایی‌هابه‌دنبال آن هستند که حتی در متن احیای برجام، به‌گونه‌ای مسائل منطقه‌ای را بگنجانند که البته ایران با چنین چیزی مخالفت کرده و این مخالفت هم منطقی و درست است.
  • ۱۴۰۱-۰۳-۰۸ - ۰۵:۴۶
  • 10
در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با یوسف عزیزی، کارشناس مسائل بین الملل مطرح شد
بایدن به دنبال تحمیل خواسته‌های حداکثری خود بر ایران است نه توافق
بایدن به دنبال تحمیل خواسته‌های حداکثری خود بر ایران است نه توافق

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: تقریبا دوماه از زمان توقف مذاکرات احیای برجام در وین می‌گذرد. طی این دوماه طرف آمریکایی بارها با مطرح‌کردن اینکه زمان انجام مذاکرات نامحدود نیست مذاکرات را تهدید به شکست کرده است. در چند روز اخیر علاوه‌بر توقف مذاکرات، اقداماتی نظیر توقیف نفتکش‌ ایران توسط یونان، ترور دانشمندان ایرانی و اقدامات خرابکارانه حربه‌هایی بوده که توسط طرف آمریکایی یا همپیمان منطقه‌ای او یعنی رژیم‌صهیونیستی انجام شده است. همه این موارد اقداماتی است که به‌نوعی نشان از شکست مطلق مذاکرات و تشدید فضای امنیتی بین ایران و طرف غربی شده است. در گفت‌وگویی که با یوسف عزیزی، کارشناس مسائل بین‌الملل و دانشجوی دکتری رشته سیاستگذاری عمومی دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا داشته‌ایم، چرایی توقف مذاکرات و نسبت آن با اتفاقات رخ‌داده مورد ارزیابی قرار گرفته و پیشنهادهایی نیز برای اقدامات تقابلی ایران و ایجاد موازنه میدانی ارائه شده است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

درطول سالیان اخیر دولت‌های مختلف آمریکا چه ابزارهایی را علیه ایران به‌کار برده‌اند و چه دستاوردهایی از این سیاست‌ها به‌دست آورده‌‌اند؟
آمریکایی‌ها برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خودشان درمورد اکثر کشورها ازجمله ایران سیاست تغییر رفتار به‌نفع مواضع خود را دنبال می‌کنند و چهار ابزار را به‌صورت سنتی برای اعمال این سیاست به‌کار می‌گیرند. یکی بحث اقتصادی است؛ در بحث اقتصادی آمریکایی‌ها هم از سیاست تحریم و هم از سیاست تشویق بهره می‌برند. کشورهایی مثل مصر و پاکستان را با همین تشویق‌های نظامی به‌نوعی معتاد و وابسته به خود می‌کنند و می‌توانند اعمال و رفتار این دولت‌ها را تحت‌تاثیر قرار دهند. در بحث تحریم‌ها دیگر ما ایرانی‌ها استاد این قضیه هستیم و می‌دانیم که چگونه با تحریم‌ها می‌خواهند فشار بیاورند تا دولت‌ها رفتارشان را تغییر دهند. موضوع بعدی بحث نظامی است، بالاخره با قدرت نظامی‌ای که آمریکا دارد، با تهدید نظامی می‌تواند درمقابل برخی کشورها بازدارندگی ایجاد کند و مواضع خودش را در تغییر رفتار دولت‌ها جلو ببرد. مساله سوم بحث دیپلماسی است که بالاخره ابزار مهمی محسوب می‌شود و آمریکا سعی می‌کند از طریق این هنر اعمال‌نظر کند. راه آخر نیز مباحث اطلاعاتی و خرابکاری است. در دنیای جدید به غیر از این مباحث سنتی ما قدرت نرم و مباحث فرهنگی و امنیت سایبری را نیز داریم. این موارد نیز می‌تواند در آن چهار قالب گنجانده شود یا قالب خاص خود را داشته باشد. دولت اوباما به شیوه‌ای عالی از این چهار اهرم بر ضدبرنامه هسته‌ای ایران بهره برد و به‌گونه‌ای از گزینه‌های روی میز صحبت می‌کرد که اشاره به بحث نظامی داشت و نیروهای آمریکایی نیز آن زمان هنوز در منطقه حضور چشمگیری داشتند و در افغانستان و عراق به‌صورت زیاد متمرکز بودند. البته اوباما راهبرد چرخش سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به‌سمت شرق ازجمله چین را دنبال می‌کرد اما بازهم نیروهای قابل‌توجه آمریکا در منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم البته با تعریف آمریکایی آن حضور داشتند. بحث تحریم‌های اقتصادی بسیار موثر عمل کرد و توانست قدرت‌های جهانی ازجمله پنج عضو دائم شورای امنیت و اتحادیه اروپا را بر ضدبرنامه هسته‌ای ایران متحد کند.
دیپلماسی را نیز به‌خوبی جلو برد و ما شاهد بودیم توانست در انتخابات۹۲ بین مسئولان اصلی نظام اختلاف بیندازد. مذاکرات رسمی ۵+۱ با جلیلی، واسطه قرار دادن سران کشورهای ثالث برای مذاکره با ولایتی و مذاکرات پشت‌پرده با صالحی یک نوع دیپلماسی فعال و چندجانبه برای بهره بردن از شکاف‌ها بین مسئولان جمهوری اسلامی ایران بود. خروجی این را نیز ما در مناظرات انتخابات۹۲ بین جلیلی و روحانی و ولایتی دیدیم. بحث خرابکاری‌ها در صنعت هسته‌ای ایران و ترورها را نیز در زمان اوباما به وضوح شاهد بودیم. ما چهار شهید هسته‌ای در آن زمان داشتیم و ویروس استاکس‌نت نیز در همان زمان برای خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای نطنز به‌کار گرفته شد. درنتیجه نیز برخی دستگاه‌های تاسیسات هسته‌ای برای چندماه از مدار خارج شد و کار ایران به تعویق افتاد.
اوباما بسیار خوب از این ابزار و به‌صورت همه‌جانبه بهره برد. ایران نیز پیشرفت‌هایی داشت و توانست تا حدودی مقاومت کند درنتیجه نیز به غنی‌سازی ۲۰درصد رسید. درنهایت نیز با قبول پیش‌شرط قانونی ایران مبنی‌بر غنی‌سازی در چهارچوب ان‌پی‌تی و در داخل خاک ایران مذاکرات عمان برگزار شد و درنهایت نیز همان مذاکرات به توافق هسته‌ای با ایران انجامید.
ترامپ به‌خاطر ناآگاهی نسبت به این فضا فشار را صرفا بر ابزار اقتصادی متمرکز کرد و در حوزه دیپلماسی و نظامی اقدام خاصی انجام نداد که در خاطرات آخرین وزرای دفاع ترامپ نیز آمده است که او هیچ تمایلی به یک جنگ نظامی تمام‌عیار نداشت.
در دیپلماسی نیز آنقدر ضعیف عمل کرد که حتی نتوانست کشورهای همپیمان همیشگی را به خود جذب کند. او دید زمان انقضای تحریم‌های تسلیحاتی سازمان‌ملل که پنج‌سال بعد از امضای برجام بود به پایان رسید و فشار اقتصادی نیز نتوانست ایران را به زانو دربیاورد تازه دست به دامن برخی تحرکات دیپلماتیک شدند و اتحادیه اروپا نیز آنها را برای استفاده از سازوکار ماشه همراهی نکرد. بعد از شکست این موارد آنها تازه شروع کردند به مباحث خرابکاری که درنتیجه ما مجددا خرابکاری در نطنز و کارگاه تولید سانتریفیوژهای پیشرفته را شاهد بودیم. این اقدامات را در ماه‌های پایانی شروع کردند اما ایران توانسته بود قدرت خود را تا حد زیادی بعد از خروج ترامپ از برجام بازیابی کند.
درمورد دولت بایدن باید گفت رویکرد اول درحال‌ حاضر این است که به دوران دولت اوباما بازگردد؛ اینکه بتواند از همه این اهرم‌ها به‌خوبی استفاده کند. اول از همه باید بدانیم که در تیم ابتدایی که با ایران مشغول مذاکره بودند، ریچارد نفیو و آرین طباطبایی و دیگر افرادی حضور داشتند که اینها حدود یک‌سال در مذاکرات بودند و چندماه پیش بود که از تیم جدا شدند. اینها افراد تندرویی نسبت به برنامه هسته‌ای ایران بودند و دوست داشتند از آن اهرم‌های فشاری که ترامپ در بحث فشار حداکثری و تحریم‌های اقتصادی به‌کار برده بود حداکثر استفاده را داشته باشند و از ایران با یک زبان دیگری امتیاز بگیرند. درمورد آرین طباطبایی دو، سه‌ماه قبل از انتخابات آمریکا و زمانی که دیگر مشخص شده بود ترامپ و بایدن به‌عنوان دو کاندیدای نهایی انتخابات 2020 آمریکا هستند، او مقاله‌ای در فارین‌پالیسی، نشریه معروفی در حوزه سیاست خارجی آمریکا می‌نویسد و می‌گوید هرکدام از این دو نفر رای آورد، نباید برای یک قرارداد هسته‌ای با ایران عجله کند. باید صبر کنند. اقتصاد ایران درهم‌پاشیده و فروریخته است. وضعیت آشفته اقتصادی و مدیریتی هر دولتی در ایران را مجبور می‌کند که امتیاز بیشتری را به دولت‌های آمریکایی بدهد. می‌بینیم که چنین فردی با این دیدگاه می‌آید و به‌عنوان یک مشاور برجسته و ارشد در تیم مذاکره‌کننده آمریکایی قرار می‌گیرد و این دیدگاه باعث شده آمریکایی‌ها تقاضاهای بیشتری را در آن 6 دور اول مذاکرات که با دولت آقایان روحانی و عراقچی به‌عنوان مذاکره‌‌کننده ارشد داشتند، مطرح کنند و هنوز انتظار یک برجام پلاسی را به‌نفع منافع آمریکا داشته باشند که مقاومت ملی و مقاومت ایران در این زمینه زیاد بود، دولت جدیدی آمد و این دولت هم سعی کرد اهرم‌های فشار و کارت‌های بازی بیشتری برای ایران مهیا کند.

مواضع اخیر آمریکا، ناظر به مواضع رابرت مالی و ادعای اکسیوس برای پلن بی درمقابل ایران و مقامات هم‌پایه آنها، بعضا در لفافه با تهدید هم همراه بوده. بعد از این‌گونه صحبت‌ها با فاصله زمانی کمی، ما شاهد ترور و توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط یونان بودیم که همه این موارد در یک‌ماه اخیر انجام شده. چه نسبتی بین این تهدیدات و این اقدامات وجود دارد؟  آیا آمریکا قصد دارد با تهدید، آن توافقی که مدنظر خودش است را به ایران تحمیل کند؟
یک ابزار است، هدف نیست. درحقیقت یک ابزار قوی برای آمریکاست که اگر در بحث هسته‌ای با ایران به توافق برسند و ایران را در بحث هسته‌ای محدود کنند، آن‌وقت می‌توانند این را به‌عنوان پله اول برای رفتن به‌سمت مسائل منطقه‌ای و موشکی داشته باشند. نکته مهم در این میان آنکه اوباما این نقشه را داشت و بایدن وقتی سر کار آمد، برای اینکه بتواند به جامعه آمریکایی و حزب جمهوری‌خواه و همچنین عناصر تندروی حزب خودش که وابسته به لابی‌های قدرتمند اسرائیلی هستند، ثابت کند من توانستم یک قرارداد بهتری را با ایران به‌دست بیاورم. اینها عملا می‌خواهند این پنج، شش سالی را که ایران هیچ‌ استفاده‌ای از برجام نبرده است را فاکتور بگیرند و به‌سرعت وارد مسائل منطقه‌ای شوند. به‌دنبال آن هستند که حتی در متن احیای برجام، به‌گونه‌ای مسائل منطقه‌ای را بگنجانند که البته ایران با چنین چیزی مخالفت کرده و این مخالفت هم منطقی و درست است. بنابراین این شکست‌ها و این تغییر رویه‌ای که ما داریم در این تقریبا یک‌سال‌ونیم مذاکرات در دولت بایدن می‌بینیم، باعث شده دولت بایدن هم سعی کند به آن ابزارهایی که درباره آن صحبت شد روی بیاورد، یعنی ترور و خرابکاری‌های نظامی و امنیتی در ایران را به‌شدت افزایش دهد. به عقیده من و براساس شواهد تاریخی، برخلاف آن چیزی که رسانه‌های جریان اصلی و رسانه‌‌های رسمی غربی و اسرائیلی بیان می‌کنند، اعمال ترورها و covert action در ایران با هماهنگی سیا و موساد و همچنین با هماهنگی لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی انجام می‌شود. بااین‌حال رسانه‌های جریان اصلی و خود دولت آمریکا می‌خواهند نشان دهند که این بحث جداگانه است و اسرائیل برای خودش این اقدامات را انجام می‌دهد و به آنها ربطی ندارد و آمریکایی‌ها در آن دخالتی ندارند. این حرف، حرف دقیقی نیست. درنتیجه انتظار می‌رود که چون فشار یکجانبه اقتصادی آمریکا که هرچند کشورهای دیگر مجبورند به‌صورت ظاهری از قلدری آمریکا حمایت کنند، موردحمایت چین و روسیه نیست و همچنین پشتوانه سازمان ملل را ندارد و صرفا یک تحریم یکجانبه است، او نتوانسته فشار لازم را به ایران بیاورد و ایران راه‌های دور زدنش را پیدا کرده است. ایران اقتصادش را، نه اینکه بگوییم شکوفا کرده اما حداقل توانسته از حالت فروپاشی نجات دهد، پس می‌بینیم ابزار اقتصادی که آمریکا دارد محدود است. مثل زمان اوباما نیست که روسیه و چین را با خود همراه کرده بود. حالا این دلایل دیگری ازجمله جنگ اوکراین دارد که اگر مقامات ایرانی بتوانند از این موقعیت‌ها استفاده کنند خیلی می‌تواند از این لحاظ به ایران کمک کند. این مسائل در دوره اوباما نبود. او سعی کرده بود اختلافات خود با چین و روسیه را به حداقل برساند تا بتواند در موضوعات مختلف تمرکزها را روی ایران بگذارد. آمریکا در دوره اوباما همچنین در مواجهه با ایران، به روسیه و چین امتیاز می‌داد تا بتواند نظر مثبت‌شان درباره تحریم کشورمان را به‌دست بیاورد. ما درحال‌حاضر این مساله را نمی‌بینیم. شکاف میان ابرقدرت‌‌ها به‌قدری زیاد شده و مدام هم درحال گسترش است که ایران می‌تواند از این شکاف به‌وجود آمده استفاده کند. پس ابزار اقتصادی، آن قابلیت خود را تا حد زیادی از دست داده است. هرچند آمریکا الان سعی می‌کند بازهم تاجایی که می‌تواند اگر نفت یا نفتکشی از ایران پیدا می‌کند، آن را متوقف کند و با آن مبارزه کند اما ما می‌دانیم حجم عظیم و اصلی صادرات نفت ایران، به‌سمت شرق می‌رود نه به سمت اروپا یا سرزمین‌هایی که تحت‌کنترل آمریکا یا همپیمانان آمریکا هستند. نکته دوم آنکه در بحث covert action (اقدام پنهان) الان آمریکایی‌ها به این سمت متمایل خواهند شد که برای آنکه نظر خود را در مذاکرات پیش ببرند، سعی کنند از چهار اهرمی که گفتیم، استفاده حداکثری داشته باشند. هرچند به‌نظرم در بحث نظامی جایگاهی ندارند. صحبت‌های رابرت مالی در سنا و صحبت‌های اکثر سناتورها نشان می‌داد که واقعا جنگ گزینه‌ای است که حتی سناتورهای تندروی آمریکایی هم جرات به‌زبان آوردن آن را ندارند، یعنی در جلسه استماع کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، حتی تندروترین سناتورهای آمریکایی از هر دو حزب، به‌هیچ‌عنوان روی بحث نظامی تاکید نکردند و درمقابل آن، اکثریت سناتورهایی که روی بحث نظامی صحبت می‌کردند، درمورد عدم کارآیی لازم این بحث، روی عقب‌ماندن یا از بین بردن برنامه هسته‌ای ایران صحبت می‌کردند. مخصوصا که بمب نمی‌تواند دانش را از بین ببرد و این نکته مهمی است که ایران توانسته دانش خود را در این صنعت گسترش دهد. نکته دیگر هم بحث دیپلماسی است. همانطور که می‌بینیم، بازهم در این جلسه استماع سنا مشخص بود و سخنان مطرح‌شده نشان داد که اتحادیه اروپا به آمریکایی‌ها فشار می‌آورد که باید بحث برجام را به سرانجام برسانند. دلیلش هم آن است که اروپا باتوجه به بحران اوکراین، تحمل بحران دیگری را در منطقه خاورمیانه ندارد و حتما باید مساله ایران از راه‌های دیپلماتیک حل شود. بحث نظامی‌اش هم مشخص است بالاخره تمرکز نیروهای آمریکایی، حجم لجستیکی و اطلاعاتی حضور نیروهای آمریکایی در منطقه خلیج‌فارس و غرب آسیا و همچنین میزان تهدیدشان بسیار کمتر از 10، 15 سال پیش است.

با پافشاری آمریکا روی این تهدیدات، ایران هم اقدامات بسیاری در پاسخ به آنها انجام داده، مثلا بحث توقیف نفتکش‌های یونانی را داشتیم، یا بحث عملیات‌های موفقیت‌آمیزی که توسط محور مقاومت در فلسطین اشغالی اتفاق افتاد و آتش‌سوزی‌هایی که در 2 یا 3 روز اخیر در فلسطین اشغالی انجام شد، فکر می‌کنید این‌گونه اقدامات ایران در برقراری موازنه قدرت تا چه میزان موثر باشد؟
سوال بسیار خوبی است، یعنی درمقابل همان چهار ابزار آمریکا برای پیشبرد اهدافش، ایران هم باید سناریوها و ابزار دقیقی طراحی کند که بتواند با آن تفوق و برتری‌ای که آمریکا به‌عنوان یک ابرقدرت در این حوزه‌ها دارد با آن مقابله کند. به جز خود برجام که بحث نوع مذاکره و نوع متن برجام ایراداتی داشت، یکی از نقاط ضعف ما در برجام مربوط به بعد از برجام می‌شود. نگاه دولت روحانی به بعد از برجام یک نگاه اشتباهی بود و ما باید حواس‌مان باشد که حتی اگر احیای برجام اتفاق افتاد، این اشتباهات را دوباره مرتکب نشویم. این اشتباه چیست؟ اینکه مسائل هسته‌ای با مسائل نظامی ارتباط دارد. درحالی‌که ایران مدام باید قدرت منطقه‌‌ای و نظامی و موشکی خودش را تقویت کند. یعنی تقویت اینها، ارتباطی به مسائل هسته‌ای ندارد چون هرکدام از این ابزار ضعیف بشود، بحث دیپلماسی و بحث میدان یعنی قدرت بازدارندگی دفاعی و مباحث دیگری مانند مباحث اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی و اقتصادی. ما همه اینها را باید در کنارهم ببینیم و این ابزار هیچ‌کدام جایگزین دیگری نمی‌تواند بشود و این ابزار باید در کنارهم قوی و تقویت بشوند تا بتوانند منافع ملی کشور را تضمین بکنند. لذا شما در بحث ایران می‌بینید که در بحث اقتصادی، هرچقدر ایران بتواند مقاوم‌سازی اقتصادش را درمقابل شوک‌های خارجی مانند شوک‌های ارزی و تحریمی بتواند تقویت کند و وابستگی‌اش را به خام‌فروشی نفت بتواند کم بکند حتی بعد از احیای برجام و درواقع بتواند مسائل داخلی مانند اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی این مباحث را پیش ببرد، یعنی مباحث بانکی و مالیاتی و شفافیت‌ها همه مواردی است که دولت جدید باید به صورت جدی روی آن تمرکز کند و متاسفانه دولت آقای روحانی روی اینها سرمایه‌گذاری نمی‌کرد. اگر اقتصاد ایران بتواند یک اقتصاد سالم و پویایی باشد، تحریم کردن آن از جانب آمریکا سخت‌تر خواهد داشت. ما باید روش‌های دور زدن تحریم‌های‌مان را در حد نیاز نگه داریم. این کار را متاسفانه در زمان دولت روحانی انجام نشد و دولت آمریکا وقتی زیر برجام زد، به یکباره کشور دچار یک شوک شد و ما دوباره باید راه‌های دور زدن تحریم را از صفر ایجاد می‌کردیم. بنابراین بحث اقتصادی مشخص است و ما باید در بحث اقتصادی قوی باشیم و باید این حوزه را به صورت درون‌زا تقویت کنیم. در بحث نظامی هم همین‌طور است. یعنی همان کاری که در 40 سال اخیر شد و درحال اعمال تحریم‌های نظامی و امنیتی از سوی آمریکا، ایران از درون خودش را تقویت کرد و بازدارندگی دفاعی‌اش را بالا برد. در بحث دیپلماسی، باید دیپلماسی خیلی فعالی ایران داشته باشد که البته دیپلماسی در دولت جدید فعال شده ولی بسیار باید فعال‌تر شود. مسائل منطقه بسیار مهم است. همسایگان بسیار مهم هستند و نگاه به کشورهایی که درحقیقت کشورهای درحال توسعه غیرغربی مانند هند، چین، برزیل، روسیه را ما باید مدنظر قرار بدهیم و با اینها ارتباطات قوی‌تری برقرار کنیم و نگاه ما نگاه فقط به غرب نباشد، حتی بعد از احیای برجام. یعنی باید توازن بین غرب و شرق را در مناسبات‌مان برقرار کنیم هرچند به‌صورت سنتی ساختار کشور و مسئولان کشور نگاه‌شان به غرب بوده است و در جواب سوال شما باید بگویم که همین اتفاق افتاده، یعنی تجربه ایران در توقیف نفتکشش در تنگه جبل‌الطارق توسط نیروهای انگلیسی و به فرمان آمریکایی‌ها و اینکه ما نفتکش انگلیسی‌ها را در تنگه هرمز توقیف کردیم و تا وقتی که آنها نفتکش ما را آزاد نکردند، نفتکش انگلیسی‌ها را آزاد نکردیم، نشان می‌دهد که جریان جهانی برعکس فکری که محمدجواد ظریف و دولت روحانی داشتند و اعتمادی که آنها به نظم جهانی ایجادشده بعد از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد داشتند، در واقعیت سیاست جهانی، سازمان ملل و دادگاه‌های بین‌المللی ابزارهایی نیستند که کشورهایی مانند ایران که برای خودشان استقلال سیاسی-اقتصادی دارند، بتوانند حق‌شان را از ابرقدرت‌ها بازپس گیرند. خب این اعتماد دولت روحانی یک اشتباه بود. یعنی یک تصور اشتباهی که در دولت روحانی وجود داشت این بود که تحریم‌ها و قلدری‌های یک‌جانبه‌ آمریکا با مخالفت عملی سازمان ملل و اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر مواجه خواهد شد اما دیدیم که این اتفاق نیفتاد و عملا در مقابل قلدری و تحریم یک‌جانبه و زورآزمایی یک‌جانبه آمریکا با ایران، این خود ما هستیم که باید، دست‌تنها مبارزه کنیم و این یک یادگیری بسیار مهم تاریخی بود. در بحث کره‌جنوبی همچنین مساله‌ای را دیدیم و به نظرم می‌رسد که ایران از این به بعد شاید بیشتر درگیر این قضیه شود. یعنی ما امروز به‌عنوان یک ابرقدرت نفت‌مان را به ونزوئلا می‌فرستیم -ونزوئلایی که تحت تحریم آمریکاست- و نفت سنگین او را می‌گیریم و به بازارها صادر می‌کنیم. همچنین با سوریه و لبنان تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اتحادیه اروپا را می‌شکنیم و این نشان می‌دهد که بعد از این هم ممکن است مشکلات با آمریکا بیش از این، ایجاد شود و برهمین اساس ایران باید خودش و ابزارهایش را در همه‌ این حوزه‌ها قوی بکند و بتواند مقابله به مثل هم‌ترازی داشته باشد تا طرف مقابل را مجبور کند از مواضع یک‌جانبه و قلدرمآبانه خود کوتاه بیاید. به بحث‌های جاسوسی و امنیتی هم پیش‌تر اشاره کردم و حتما باید این را بدانیم که قوای خرابکاری و جاسوسی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا جزء متبحرترین و باتجربه‌ترین نیروها هستند و مبارزه با اینها کار ساده‌ای نیست و مسلما هوشیاری بیشتری بین مسئولان ایران نیاز است.

برخی سیاستمداران آمریکایی اقدامات فعلی این کشور علیه ایران را صرفا تنبیهی توصیف می‌کنند. با وجود اینکه این اقدامات به اصطلاح تنبیهی برای آمریکا نیز هزینه‌زا بوده و آورده‌ای ندارد چرا آمریکا تن به این کار می‌دهد. آیا فشار داخلی جریان‌های سیاسی داخلی آمریکا منجر به چنین تصمیماتی می‌شود یا این‌گونه اقدامت آورده‌ای نیز برای دولت بایدن دارد؟
ما در سال انتخابات کنگره‌ آمریکا هستیم، تمام اعضای مجلس نمایندگان آمریکا که 435 نفر هستند، در انتخابات شرکت می‌کنند و حدود یک‌سوم نمایندگان سنای آمریکا هم در انتخابات باید شرکت کنند. به صورت کلی در آمریکا، در سال‌های انتخابات، دست رئیس‌جمهور برای اعمال تغییرات خاص در سیاست خارجی مخصوصا در موضوع حساسی مانند ایران -که یک بحث دو حزبی در مخالفت با ایران است، یعنی در مهار ایران دو حزب آمریکا هم‌نظر هستند- بسته است. بنابراین بستن هرنوع قرارداد هسته‌ای با ایران، برای رئیس‌جمهور در سال انتخابات هزینه‌زاست. ممکن است خیلی از اعضای حزب بایدن از آن حمایت نکنند، چون آنها وابستگی به لابی‌های قدرت و لابی‌های صهیونیستی دارند و برای کمپین انتخاباتی خود، دنبال منابع مالی هستند. و برای همین ممکن است موضع متضادی بگیرند و تمرکز جو بایدن الآن روی این است، با توجه به دوقطبی شدید سیاست داخلی آمریکا، تمرکز بایدن این است که بتواند حزب دموکرات را حداقل متحد نگه دارد تا بتواند سیاست‌های داخلی مخصوصا سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی خودش را پیش ببرد که مشکلات اصلی آمریکا در آن حوزه است. بنابراین خیلی سخت به نظر می‌رسد که آمریکا در سال انتخابات میان‌دوره‌ای که بناست پاییز انجام می‌شود، ریسک بزرگی در زمینه هسته‌ای انجام دهد. مثلا یک قراردادی با ایران ببندند که تحت فشار و انتقاد شدید نه‌تنها حزب مخالف جمهوری‌خواه بلکه اعضای مهمی از حزب دموکرات و همین‌طور رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و لابی‌های غربی و آمریکایی قرار بگیرد. به احتمال زیاد بایدن دنبال این قضیه نیست و سعی می‌کند این خواسته‌ حداکثری خودش را که از زمان ترامپ مانده است و با این روش‌هایی که در بالا ذکر کردم به ایران تحمیل کند

در این رابطه بیشتر بخوانید:

منطق موازنه قدرت در منطقه کار می‌کند (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰