زهرا رمضانی - مریم طیبینظری، گروه دانشگاه: دانشگاه امیرکبیر یا پلیتکنیک سابق، فعالیت خود را در سال1337 و با پنج رشته مهندسی برق و الکترونیک، مهندسی مکانیک، مهندسی نساجی، مهندسی شیمی و مهندسی راهوساختمان را با نام پلیتکنیک آغاز کرد. از سال۱۳۵۷، این مجموعه آموزشی به دانشگاه صنعتی امیرکبیر تغییر نام داد. با گسترش و الحاق سه پردیس بندرعباس، گرمسار و ماهشهر به آن، هماکنون حدود ۱۴۰۰۰دانشجو در مقاطع مختلف در این دانشگاه به تحصیل مشغولند. گفتوگوی امروز و این شماره «فرهیختگان» به تجربهنگاری حضور هفتساله سیداحمد معتمدی در اداره دانشگاه صنعتی امیرکبیر اختصاص دارد. او که خود فارغالتحصیل این دانشگاه در رشته الکترونیک بوده و پس از آن بهعنوان دانشجوی ممتاز با بورس تحصیلی عازم فرانسه شد و مدارک فوقلیسانس و دکتری خود را در رشته الکترونیک دیجیتال و سیستم انفورماتیک از دانشگاه پیر و ماری کوری فرانسه اخذ کرده است.
معتمدی مشاور وزیر ارتباطات در امور علمی و پژوهشی و عضو شورای راهبری این وزارت در دولت یازدهم و وزیر اسبق ارتباطات و فناوری اطلاعات در دولت هشتم از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ را در کارنامه دارد. او معتقد است مدیریت دانشگاه امیرکبیر بهعنوان سیاسیترین دانشگاه صنعتی کشور امر دشواری است. معتمدی که در دوره مدیریت خود با دورههای حساس اجتماعی-سیاسی مواجه بوده، برایمان از تجربهها و چالشهای مدیریتش گفت. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
مدیریت دانشگاه امیرکبیر بهعنوان سیاسیترین دانشگاه صنعتی سختی مضاعف دارد
دهه 90 برای کشور دهه خاصی بهواسطه اتفاقات و چالشهای مختلف سیاسی و اجتماعی بود. اداره دانشگاه آن هم دانشگاهی مانند امیرکبیر این دهه اخیر را چگونه پشتسرگذاشتید؟ از چالشهای مدیریتتان در این دوره بگویید.
اگر بخواهیم از چالشهای مدیریت در کشور بگوییم باید یک کتاب بنویسیم. مدیریت دانشگاه کلا در هر دوره سخت است. دوره مدیریت بنده نزدیک به هفتسال بود که درمجموع از آن و از برنامههای اجرا شده راضی بودم. سختی مدیریت به این دلیل است که مدیریت دانشگاه با سه قشر سروکار دارد که عملا دو قشر آن مدیریتپذیر نیستند؛ استاد و دانشجو.
به چه علت؟
استاد از آن جهت که انتظاراتش بسیار زیاد است و خود را عموما فراتر از مدیریت دانشگاه میبیند، مدیریت کردنش سخت است. در سیستم ما که اساتید آزادی عمل بالایی در زمینه آموزش و پژوهش دارند، این مساله پررنگتر است. برعکس کشورهای خارجی که قوانین سفت و سختتری دارند و دست مدیریت دانشگاه در برخی برنامهها بازتر است. از آنجا که اساتید ما از سطح بالایی برخوردار بودند و با مدیریت در دوره ما ارتباط خوبی داشتند از چالشهای اصلی مدیریت نبودند و عرض بنده کلی است. دانشجو قشر بعدی است، بهدلیل آنکه در سنی است که شخصیتش درحال شکلگیری است، شخصیت سیاسی، اجتماعی فرد در این دوران ساخته میشود. در بدو امر وقتی دانشجویان وارد دانشگاه میشوند دبیرستانی هستند و کسی انتظاری از آنها ندارد. بعد از گذراندن این چهارسال است که از آنها انتظار میرود تشکیل خانواده دهند و شاغل شوند. این نشان میدهد چقدر این چهارسال اهمیت دارد. این دوران، دوران خاصی است. مخصوصا در کشور ما که احزاب سیاسی حضور ندارند، فعالیتهای سازمانیافته سیاسی در خارج از دانشگاه بسیار کم است. به همین دلیل عمده فعالیتهای دانشجویی و عمده گروهها در داخل دانشگاه هستند، بنابراین بسیاری از مسائل از بیرون بر آن تحمیل شده و از لحاظ سیاسی و اجتماعی مدیریت دانشجویان مسائل خودش را اقتضا دارد. قشر کارمندان هم طبق قوانین عمل میکنند و مدیریت آنها چالش خاصی ندارد. مدیریت دانشگاه در ایران یکی از سختترین مدیریتهای کشور است و به همین دلیل خود من این مدیریت را نمیپذیرفتم. چند ماهی دوستان اصرار کردند، دو دفعه وزیر مرا صدا کرد و نهایتا قبول کردم. من 15 سال معاون وزیر بودم، عضو هیاتعلمی دانشگاه هستم و دانشگاه را میشناختم به همین دلیل نمیپذیرفتم. این صحبتهایی که کردم مسائل عمومی دانشگاه بود. هر کسی مدیریت دانشگاه را چه در دانشگاه امیرکبیر و چه در دانشگاه دیگر بپذیرد، کار سختی را در پیش رو دارد. اما در دانشگاه امیر کبیر بهدلیل سیاسیتر بودن این دانشگاه در میان دانشگاههای صنعتی، سختی مدیریت مضاعف میشود. از قدیم همینطور بوده و جزء دانشگاههای سیاسی محسوب میشد.
شما دوران دانشجویی را در همین دانشگاه آغاز کردید.
بله، در سال 52 که وارد این دانشگاه شدم، کارشناسیام را گرفتم. همان ترم اول بهدلیل شلوغیها منحل شد. سه ترم قبل از انقلاب هم منحل شد و بعد از آن به انقلاب خورد. از دید من همین مساله حسن این دانشگاه است. دانشجویانی که در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد میشوند، چندبعدی تربیت میشوند. مدیران و کارشناسان خوبی برای کشور میشوند اما مدیریتشان سخت است، بنابراین سیاسی بودن از ویژگیهای دانشگاه امیرکبیر است و از این جهت شاید اولین دانشگاه باشد. چالش بعدی بودجه است، خیلیوقتها مشکلات با پول حل میشوند اما دانشگاهها همیشه کسری بودجه دارند به دو دلیل؛ اول اینکه ساختارشان بسیار دولتی است و شاید دانشگاه را نتوانند تامین کنند. الان هم همین مشکل وجود دارد. اساسا هر مرکزی که به دولت وصل است با همین مساله مواجه میشود، اما در هر صورت دولتها به دانشگاهها توجه نشان دادهاند. اگر نسبی حساب کنیم، رشد بودجه و تخصیص آن به دانشگاهها در این سالها از افزایش خوبی برخوردار بوده، از 90 و چند میلیارد به 400 هزار میلیارد رسیده اما در هر صورت بهعلت فزونی مشکلات باز هم در بودجه به مشکل برمیخوریم. یکی از چالشهای عمده در مدیریت هر دانشگاهی همین مساله بودجه است، برای ما هم همین مساله مطرح بوده است.
مدیریت صحیح در ماجرای سقوط هواپیما باعث شد در دانشگاه اتفاق بدی نیفتد
صحبت از فضای سیاسی دانشگاهها شد و شما نگاه مثبتی در مجموع به این مساله داشتید با وجود اینکه در دوره مدیریتتان دو برهه حساس 96و 98 تجربه کردید و البته دانشگاه امیرکبیر ازجمله دانشگاههای مورد توجه در این برههها بود.
همیشه 16 آذر و چنین مناسبتهایی انتظار شلوغ شدن را برای ما بههمراه دارد، البته گروهی از دانشجویان هستند که در امر سیاسی فعال هستند. طیف دانشجویی طیف گستردهای است یک قشری از آن هست که هرچه زمان میگذرد تعداد آنها هم بیشتر میشود، افرادی هستند که اصلا کاری به کار سیاست ندارند؛ گردششان بیشتر بهسمت مسائل صنفی است تا مسائل سیاسی. سالهای آخر ما همین را احساس میکردیم، اعتراضها بیشتر صنفی بود تا سیاسی، دلیلش یا بهخاطر این است که شاید دیگر امیدی به تغییر ندارند یا اینکه بهدلیل تغییر در نسلها این اتفاق افتاده است. در جامعه هم همین مساله را میبینیم.
در دوره مدیریت ما چند حادثه داشتیم که جو دانشگاهها را ناآرام کرد که محوریت آن در دانشگاه تهران، شریف و دانشگاه ما بود. عموما دانشگاههایی که در مرکز شهر قرار دارند در چنین مواردی از مرکزیت برخوردارند و مشخصا در مواردی محوریت آنها در دانشگاه ما بود. یکی از آن موارد سقوط هواپیمای اوکراینی بود، جانباختگان از دانشجویان نبودند، بلکه از فارغالتحصیلان ما بهحساب میآمدند. فکر میکنم 9 یا هفت نفر از آنها از تازهفارغالتحصیلان دانشگاه ما بودند. این اتفاق فضای تلخی را در جامعه و بهخصوص در اینجا که فضایی سیاسی دارد به وجود آورد؛ چراکه جانباختگان عزیز از فارغالتحصیلان تازه ما بودند و بچهها آنها را میشناختند و مرکزیت این اعتراضات و ناآرامیها داخل دانشگاه ما اتفاق افتاد. برای ما هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ مدیریت شرایط، دوران بسیار سختی بود. ما به اتفاق معاونان و آقای میراحمدی نماینده ولیفقیه و در برخی جاها به همراهی آقای رستمی به منزل تمامی این دوستان رفتیم؛ سعی کردیم به وظیفهمان عمل کنیم. دیدن خانوادهها در آن شرایط بسیار تلخ بود، از مسائل سیاسیاش که بگذریم. واقعا تلخ بود وقتی خودمان را جای آنها میگذاشتیم که یک نفر یا دو نفر از عزیزان خود را، دختر و دامادشان یا دو تا از فرزندانشان را از دست دادهاند، از لحاظ روحی شرایط سختی را برای ما بهوجود میآورد. پشت بند آن هم ماجرای تظاهرات و اعتراضات چه در داخل و چه درخارج از دانشگاه پیش آمد مخصوصا آن شبی که اینجا شلوغ شد، 5-4هزار نفری پشت در بودند و در شکست. نگران بودیم اتفاق ناگواری پیش نیاید، تلفاتی اتفاق نیفتد، اساسا در چنین مسائلی افراد با انگیزههای مختلفی شرکت میکنند. عموم افراد چه دانشجویان و چه افراد معمولی با انگیزههای درستی شرکت میکنند، اعتراض دارند، اعتراضشان هم درست است. اتفاقی است که از طرف برخی دستگاه ها رخ داده است، کسی هم درست پاسخگوی آن نیست، ما هم بهعنوان یک فرد معترض بودیم که چرا درست پاسخ داده نمیشود. حادثهای بود که غیرعمدی اتفاق افتاد اما درست مدیریت نشد. در چنین شرایطی اعتراض مخصوصا در فضای جوانان طبیعی است اما در این میان افرادی با انگیزههای دیگری هم در این مراسم شرکت میکنند، افرادی که با اصل نظام مشکل دارند این فضاها را بهترین بستر میدانند برای استفاده، لذا در راستای غرایض خود وارد میشوند و با تحریک کردن مردم، فضا را به آشوب میکشند و بدشان هم نمیآید که تلفاتی اتفاق بیفتد. در هر صورت نگرانکننده بود، تمام سعیمان در این جور موارد این بود که با استاندار، شورای تامین و نیروی انتظامی هماهنگ باشیم و کوچکترین ناهماهنگیای وجود نداشته باشد. با توجه به تجربه سال 78 و بررسیهایی که درباره اتفاقات آن سال دانشگاه تهران انجام شد، یکی از دلایلی که باعث گستردگی دامنه این اتفاقات شد، همین ناهماهنگی میان نیروی انتظامی با مدیریت دانشگاه و وزارت علوم بود اما خوشبختانه در اینجا خوب مدیریت شد و اتفاق حادی نیفتاد. با استاندار و دیگر مسئولان که صحبت میکردم آنها هم خیلی نگران بودند و مدام تماس میگرفتند. بنده تاکید میکردم که خشونتی اتفاق نیفتد، خدایناکرده تیراندازی نشود. به این دوستان عرض میکردم هرکسی هر کاری کرد شما نکنید، حتی اگر آنها تیراندازی میکنند شما تیراندازی نکنید، البته برنامه آنها هم همین بود. در این مساله خوب عمل شد و مدیریت خوبی اتفاق افتاد و اتفاق حادی نیفتاد.
با فضادادن به تمام جریانهای دانشجویی سعی در مدیریت دانشگاه داشتیم
قبل از آن در همان سال مساله بنزین هم اتفاق افتاد که بیشتر در بیرون بود اما آثار آن به داخل دانشگاه هم کشیده شد. در این هفت سال ما چیزی که منشأ آن داخل دانشگاه باشد، نداشتیم. سعی کردیم شرایط را خوب مدیریت کنیم. برای مثال تا قبل از دوره ما تنها تشکلهای اصولگرا در دانشگاه فعالیت داشتند اما ما به یکی، دو تشکل اصلاحطلب و دیگر گرایشها هم مجوز دادیم و معتقد بودیم و هستیم که هرچقدر اجازه بدهیم دانشجو در قالب قانون حرفهایش را بزند، با معضلات کمتری مواجه میشویم. این رویکرد جواب داد و حتی وزرا، نیروی انتظامی و شورای تامین امنیت هم از ما تشکر کردند. معمولا ما با این سازمانها جلساتی داریم و طی آن جلسات از ما تشکر میکنند که چنین دانشگاهی که فضای ملتهبی دارد در بزنگاهها بهخوبی مدیریت شد، قبل از دوره ما و در دوره ریاستجمهوری احمدینژاد علیرغم مدیریت خوبی که دانشگاه داشت اما فضایش ملتهب بود و عمدتا منشأ آن داخلی بود؛ با اینکه شرایط سختتر شده بود. سعی ما در حداقلکردن چالشها بود لذا هم با بچههای طیف بسیج و... هم با افراد اصلاحطلب ارتباط برقرار کردیم. برای برقراری ارتباط خوب از افراد، اساتید و نهاد که به این دو طیف نزدیک بودند هم استفاده و سعی کردیم یک تیم تشکیل دهیم. هرچقدر این ارتباط ضعیفتر باشد و اجازه فعالیتها در قالب قانون کمتر باشد، باید منتظر مسائل شدیدتری باشیم. ممکن است برخی حادثهها ظاهر آرامتری داشته باشند اما به یک مساله اصلی و جدی تبدیل شوند.
در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراین دانشجویان خوب عمل کردند
در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراین دانشجویان به حرف ما گوش دادند و نگذاشتیم دانشجویان با آنها قاطی شوند. درحالی که چهار، پنج هزار نفر پشت درهای دانشگاه تجمع کرده بودند، درها شکسته شد ولی دانشجویان به بیرون دانشگاه نرفتند؛ چراکه از قبل با دانشجویان و نمایندگان آنها صحبت شده و گفته شده بود شعارهایتان را بدهید، تجمع کنید اما بیرون نروید به دلیل آنکه نمیدانید آنها با چه انگیزهای آمدهاند، هر مدل انگیزهای در آنها هست، درست است، اکثر آنها افراد معمولی هستند اما بالاخره ممکن است اتفاقی بیفتد. آنها که شناختهشده نیستند و پای شما گیر است. هم برای شما و هم برای دانشگاه خوب نیست، دانشجویان هم خوب عمل کردند.
بالاخره یکسری بیقانونیهایی از طرف دانشجویان رخ میدهد ولی باید سعهصدر داشت. گاهی اتفاق میافتاد که برخی را میگرفتند، دانشجویانی که فعالیتهای خارج از قانون داشتند یا شعارهای هنجارشکنی میدادند که ما هم قبول نداشتیم ولی برخورد با این مسائل از ظرافتهای خاص خود برخوردار است؛ چراکه بعضیها بدشان نمیآمد حتی با آنها تند برخورد شود. خود همین باعث بههمریختن دانشگاه میشد. از آنجایی که خود من هم از دانشجویان انقلابی بودم این شرایط را میشناسم، قبل از انقلاب سالهایی داشتیم که شرایطش بسیار سختتر بود. از سال 54 به بعد که فشار سیاسی- امنیتی بیشتر شد، اعتراضهای خیابانی حداقل پنج سال حبس داشت و حتی بودند دانشجویانی که حبس ابد گرفتهاند، در هرصورت، دانشگاه شلوغ میشد ولی نمیتوانستند افراد را شناسایی کنند. در آن زمان هدفمان از بههمزدن چند تا کلاس و سلف، بههمخوردن دانشگاه بود تا دانشجویان همراه شوند، سروصدایی برپا شود با اینکه خفقان بود، مثل الان شبکه اجتماعی نبود اما هدف این بود که صدا کند یا مثلا بیبیسی در اخبارش بگوید.
سعی ما بر این بود که خودمان وارد عمل شویم. برخی فکر میکردند اگر کمیته انضباطی وارد شود بهصلاح دانشجو نیست، درحالیکه این تصور غلطی بود و عدم ورود ما هزینه را برای دانشجویان هم زیاد میکرد.
مدیریت فعالیتهای سیاسی در دانشگاه کار سختی است
خیلی مواقع به کمک میراحمدی نماینده ولیفقیه در دانشگاه برای پیگیری و بررسی شرایط دانشجویانی که دستگیر شده بودند، میرفتیم. برای مثال یکی از نهادهای امنیتی دو خانم دانشجو را گرفته بودند، به همراه میراحمدی برای پیگیری مسائلشان رفتیم. وقتی توضیح دادند، دیدیم واقعا فعالیتهای خارج از قانون و فراتر از کارهای دانشجویی را انجام دادهاند اما با رایزنی و صحبت توانستیم آنها را بیرون بیاوریم؛ چراکه این دو فرد علیرغم اینکه فعالیتشان فراتر از فعالیتهای دانشجویی بود، چون دانشجوی این دانشگاه بودند، دستگیریشان یکسری تبعاتی را به همراه میآورد و دانشگاه بههم میریخت. توضیح دادیم این کار شرایط را ناآرام میکند و ما را از هدفمان که ایجاد فضای آرام است، دور میکند. آنها با ما همکاری کردند و مشکل حل شد. این دست موضوعات چالش نیست ولی اگر بهدرستی مدیریت نشود تبدیل به چالش میشود. مسائل آیتی و اقتصادی هم همین است اگر درست مدیریت نشود نارضایتی ایجاد میکند و تبدیل به چالش میشود. بههرحال مدیریت فعالیتهای سیاسی در دانشگاه کار سختی است، اما درمجموع هم ما و هم نهادهای مدیریتی و امنیتی که در جلسات اظهار رضایت میکردند، راضی بودند. نمیدانستند که چقدر شرایط و مدیریت برای ما سخت بود و اگر تمهیدات مناسب اندیشیده نمیشد، جمعکردن آن اصلا آسان نبود. در این دوسال اخیر به علت کرونا چنین موقعیتهایی کمتر پیش آمد، خب از الان به بعد دوباره باید انتظار چنین مسائلی را داشت.
عملکرد آموزش عالی نقطه قوت روحانی است
وضعیت آموزشعالی در دوره قبل را چگونه ارزیابی میکنید؟
درست است که بنده از مدیرانارشد دوره ریاستجمهوری روحانی هستم و اخلاقا نباید خیلی نگاه نقادانه داشته باشم اما انتقادهایی هم به آن دوره دارم، با وجود این اگر بخواهیم منصفانه ارزیابی کنیم، میشود گفت یکی از نقاط مثبت این دوره، عملکرد مجموعه آموزش عالی است، چه در رتبهبندیهای جهانی و چه در دانشگاههای نسل سوم. رویکرد مجموعه آموزش عالی و وزارت علوم و معاون فناوری ستاری با اینکه تجربهای نداشتند و بعد از گذشت یکی دو سال، رویکرد مناسبی بود.
با توجه به شعار سال شما شرایط کلی شرکتهای دانشبنیان را چگونه میبینید؟ تعداد این شرکتها را چگونه ارزیابی میکنید؟ وضعیت در دانشگاه شما چگونه است؟
زمانیکه مدیریت ما شروع به کار کرد تعداد شرکتهای دانشبنیان در دانشگاه 13 مورد بود و زمانی که مدیریت را تحویل دادیم به 330 مورد رسید. دانشگاه ما رتبه یک را از نظر تعداد در کشور داشت. بعد از ما با یک فاصلهای دانشگاه تهران با 240 شرکت دانشبنیان و دانشگاه صنعتی شریف با 170 شرکت داشت، دانشگاه صنعتی اصفهان هم از جاهای خوب بود. به لحاظ کمیت رتبه بالایی را داشتیم، علت آن هم داشتن دو برنامه راهبردی از ابتدای کار بود، برنامه نوشتیم، طراحی کردیم. یکی از آن برنامهها، طرح دانشگاه نسل سوم بود که زیرمجموعه شرکتهای دانشبنیان است و دیگری ارتقای رتبه دانشگاه در سطح بینالملل بود.
برنامه ما در شرکتهای دانشبنیان هم از لحاظ تعداد خوب پیش رفت؛ چراکه الان پنج، ششهزار شرکت دانشبنیان داریم. ممکن است از این تعداد دوهزار مورد شرکتهایی خیلی دانشبنیان نباشند که امری طبیعی است؛ یکی مجوز میگیرد، یکی تعطیل میشود و یکی هم از اول نباید دانشبنیان میشد، این در همهجای دنیا هم هست. شرکتهای دانشبنیان از لحاظ عملکرد هم خیلی موفق هستند. خود بنده هم، هم در زمان ریاست و هم درحال حاضر درگیر این مساله هستم، به یکی دو نفر از بچههای فارغالتحصیل و مستعد کمک کردم برای جلورفتن در این حوزه. در همین راستا برج فناوری ابنسینا، شماره 2، 3 و 4 هم راهاندازی شد.
صنعت خودرو تکنولوژیمحور نیست، مونتاژمحور است!
به نظر میرسد کشور ما در سه زمینه نفت، خودرو و مسکن بیشتر از حوزههای دیگر نیاز به فعالیتهای دانشبنیان دارد. آیا شرکتهای دانشبنیان وارد این حوزه شدهاند؟
در حوزه خودرو کمتر ورود کردند. دلیلش هم این است که خودروسازها استقبال نمیکنند. شرکت دانشبنیان در آخر باید محصولش را بفروشد وگرنه ورشکست میشود، بالاخره بازار میخواهد، بعد از آنکه محصول فناور ساختند باید به بازار عرضه کنند، وقتی صنعت ما مخصوصا خودرو تکنولوژیمحور نیست و مونتاژمحور است، طبیعتا بازاری برای این شرکتها وجود نخواهد داشت. من 15 سال معاون فناوری وزیر بودم، آشنا با این فضا هستم، با شرکتها در ارتباط بودم، صنعت ما مونتاژمحور است. صنعت مونتاژمحور هم در پیک فناوری حرکت نمیکند اگر هم حرکت کند، تحقیقات آن در همان شرکت مادر است و نیازی به ما ندارد، مثلا شرکت پژو اگر بخواهد تحقیقات انجام بدهد در همان فرانسه انجام میدهد به ما هم نیازی ندارد. در حوزه هوافضا این نیاز حس شده درنتیجه شرکتهای دانشبنیان وارد این عرصه میشوند اما در حوزه خودرو نیازی حس نمیشود. وقتی در بازار خودرو انحصار ایجاد میکنند، اجازه ایجاد رقابت نمیدهند، یک خودرو بیکیفیت را به سهبرابر قیمت میفروشند چرا خودروسازها احساس نیاز کنند؟ وقتی مردم هم میخرند. وقتی پراید با قیمت 180 میلیون به فروش میرسد! مدیرعامل دنبال سود بیشتر است، وقتی با همین کیفیت پایین میتواند محصول را بفروشد چرا تحقیقات کند؟ اگر شرکتهای پژو و بنز تحقیقات میکند برای حفظ بازار خود است. به همین دلیل پنج درصد از درآمد خود را هزینه تحقیق و توسعه میکنند که اگر نکنند بازار خود را از دست میدهند و ورشکسته میشوند. در اینجا چند درصد هزینه آر اند دی میشود؟ خودشان یک مرکزی دارند که اگر پای صحبت آنها هم بنشینید میگویند ما تحقیق میکنیم ولی گوش نمیدهند.
ساختار صنعت کشور مشکل دارد، تغییری ایجاد نمیشود
گاهی اتفاقات خوبی میافتد اما چون ساختار صنعت کشور مشکل دارد تغییری ایجاد نمیشود. کل کشور اصلاحات ساختاری میخواهد ازجمله صنعت. باید طوری شود که خودروساز ما حس کند برای حضور در بازار باید رقابت کند، برای رقابت هم هیچ راهی وجود ندارد جز تحقیقات، محور تحقیقات هم دانشگاه و شرکتهای دانشبنیان است. اگر شرکتهای دانشبنیان برجسته در حوزه خودرو نداریم، دلیلش نبود نیاز است و اینکه ساختار اجازه نمیدهد این نیاز حس شود. اوایل انقلاب در زمان میرحسین موسوی من که معاون وزیر بودم، به همراه شجاعیفر که موسس مرکز خودروی دانشگاه علموصنعت است، پیش وزیر صنایع سنگین رفتیم و طرح خودروی ملی را مطرح کردیم، استقبال هم شد ولی خیلی خوب پیش نرفت. تا زمانیکه ساختار درست نشود صنعت خودرو درست نخواهد شد و هیچ شرکت دانشبنیانی هم نمیتواند در این زمینه موفق باشد.
خودروسازها قطعات بدون کیفیت را قبول نکنند، حداقل 300-200 شرکت دانشبنیان به وجود میآید
درحال حاضر و در صنعت خودروسازی یکسری شرکتهای قطعهساز داریم، در همین زمینه هم اگر خودروساز قطعه بدون استاندارد را نخرد، ببینید چند شرکت دانشبنیان در این زمینه فعال خواهند شد. خودم ماشین ایرانی سوار میشوم، آنقدر کیفیت کلاچ آن پایین است که پادرد میشوم، چندسال است بحث نرمشدن کلاچ مطرح است. چرا درست نمیشود؟ در فضای رقابتی خودروساز مجبور است تحقیقات کند و قطعات با کیفیت بگذارد. نه اینکه تصادف بشود 20 خودرو بههم بخورد، ایربگ آن باز نشود آخر سر هم کسی مسئولیت برعهده نگیرد و دوباره همان قطعات بیکیفیت استفاده شود. من یکبار 405 خریدم قبل از اینکه از کارخانه بیرون بیایم 20 بار خاموش کرد، دور زدم و برگشتم، معلوم شد سوزن ژیگلور ندارد. آدم باورش نمیشود، سوزن ژیگلور که برای بنزین است، گفتند تا بعدازظهر باید منتظر باشی گفتم تا دو ماه دیگر هم قرار باشد منتظر میمانم، اگر خودروسازها همین یک کار را بکنند و قطعات بدون کیفیت را قبول نکنند، حداقل 300-200 شرکت دانشبنیان به وجود میآید. اساسا این عرصه وسیعی است و ظرفیت بالایی دارد.
شما زمانی وزیر بودید، زمانی معاون وزیر و زمانی هم ریاست یکی از مهمترین دانشگاههای صنعتی کشور را برعهده داشتید. این اصلاح ساختاری از کجا باید شروع شود؟ صنعت میگوید دانشگاه، دانشگاه میگوید مراکز بالاسری بالاخره این مساله از کجا باید شروع شود؟ این حلقه میانی گمشده کجاست؟
دولت در جمهوری اسلامی درست است قویترین نهاد را داراست ولی بیشترین قدرت را ندارد، چراکه این قدرت را تقسیم کردیم، این یک ایراد ساختاری در حکومت ماست، مجلس ما قویترین مجلس است، شورای نگهبان داریم که نظیرش در دنیا نیست، رهبری که داریم اختیاراتی دارد که هیچجا ندارد، ما یک قدرت 100 را به اندازه 300 تقسیم کردیم. بخشی از مشکلات بهخاطر این مساله است. از طرفی وزیر خودش خیلی مهم است، برای مثال من 15 سال در زمینه مخابرات و تکنولوژی فعالیت داشتم، درحال حاضر عرصه مخابرات تنها عرصهای است که اگر بخواهید محصولی مثل سیمکارت را بخرید قیمتها پایین است، چرا چون ساختارش را عوض کردیم، زمانی شما برای خرید یک سیمکارت یکمیلیون هزینه میکردید وقتی دلار 400 بود، اما اگر شرایط همانگونه بود باید برای خرید یک سیمکارت 30میلیون هزینه میکردید.
با انجام تغییراتی در زیرساخت یک سیستم باعث حرکت روبهجلو در آن شدیم، فعالیتهایی ازجمله فراهمکردن زیرساختها برای بخش خصوصی، وارد کردن ایرانسل بهعنوان شرکت خصوصی، دادن هزار مجوز آیتی و آیاسپی به شرکتهای خصوصی، مجوز دادن به چندهزار دفتر مخابراتی، تبدیل وزارت پست و تلگراف به وزارت آیسیتی، ایجاد سازمان فضایی و... با انجام همه این فعالیتها باعث تحول در این عرصه شدیم. با شعار و توپ و تشر کار پیش نمیرود. شما با ایرانخودرو هم صحبت کنید درددلهای خودش را دارد، میگوید شما اجازه دهید اگر قطعهای بیکیفیت بود از خارج وارد کنم. یکی از المانهای تاثیرگذار در این مساله دیدگاه رئیسجمهور است، ما با خاتمی کار میکردیم، ایشان متوجه حرف ما میشد و زمینه فعالیت را فراهم میکرد، اگر هم اختلافی پیش میآمد حمایت میکرد.
باید نظام ارتقا و جذب اساتید عوض شود
با ساختار ضعیف نمیشود اقتصاد قوی داشت. میشود یکسری کارهای سطحی انجام داد ولی نمیشود انتظار تحول داشت. ما در تمامی بخشها نیاز به تحول داریم. آموزش عالی ما نیاز به تحول دارد، درست است ما در یک گوشهای بحث دانشگاههای نسل سوم را مطرح کردیم، درست است دانشگاههای پیشرو یکسری فعالیتهایی را در زمینه دانشگاه نسل سوم انجام دادند اما اینها موردی است، این فعالیتهای موردی جواب نمیدهد. باید نظام ارتقا و جذب اساتید عوض شود، شما بگویید هر استادی باید یک تکنولوژی عرضه کند، شما ببینید تحولی صورت میگیرد یا نه؟ در آموزش عالی ما نسل یک و دو هستیم، ما نیاز به تحول داریم.
هلند که اندازه گیلان ما هم نمیشود یک دنیا را تغذیه میکند
ما در صنعت، کشاورزی نیاز به تحول داریم. هلند که بهاندازه گیلان ما هم نمیشود یک دنیا را تغذیه میکند، ما اگر گیلان و مازندران را درست کنیم جاهای دیگر نمیخواهد کشت بکنند، اینها نیاز به تحولات ساختاری قوی دارد.اما درباره مسکن چون بازارش خیلی در انحصار دولت نیست فضای بهتری حاکم است. کار دولت مدیریت بخشهای مختلف است، نه ورود به بخش اجرا و ساخت و نظایر آن. مسکن مهر را ببینید چند تا دولت باید بیاد تا ساخته شود؟ مردم خودشان میسازند حالا با هر کیفیتی. شرکتهای دانشبنیان یکسری فعالیتهایی را در بخشهایی مثل انرژی، ساختمان هوشمند و... انجام دادهاند. دانشگاه عمران ما روی مواد اولیه کار کرده است. در بخش نفت زنگنه یکسری کارهای خوبی کرد، قراردادهای خوبی با بخش پژوهش بست و خودش پای آن ایستاد، یکسری مراکز تحقیقات در دانشگاه ایجاد شد، اما بدنه نفت هم مانند خودرو است، دولتی است و گرایشش به خارج بیشتر است. اگر وزیر پایش بایستد اتفاقات خوبی خواهد افتاد، ما پروژههای خوبی در نفت داشتیم. در زمینه تجهیزات هم برخی این شرکتهای دانشبنیان خوب کار کردهاند، یکجاهایی قابل نفوذ است و یکجاهایی خیر. اگر حضور شرکتهای دانشبنیان در بخشهایی مثل دارو، آیتی، الکترونیک و تجهیزات پزشکی بیشتر از موارد ذکرشده است، دلیلش این است که زمینه در آنجا بیشتر فراهم است. طبیعی است که هرجا زمینه و بازار مناسب وجود داشته باشد، شرکتهای دانشبنیان در آنجا بیشتر فعال خواهند بود. درصورتیکه زمینه خودرو یا مسکن ظرفیت بسیار بالایی برای فعالیت شرکتهای دانشبنیان دارد و گردش مالی بسیار بالایی دارد اما رونقی که در قسمتهای دیگر مثل ارتباطات یا تجهیزات پزشکی است در اینجا نیست، به همین دلایلی که گفتم.
دانشگاه نسل سوم در خدمت بازار و تکنولوژی است
شما شرایط دانشگاههای ایران را در بحث نسلهای دانشگاهی چگونه ارزیابی میکنید و دانشگاه خودتان را کدام نسل میدانید؟
در نسل اول محوریت با آموزش بوده، به این معنا که تحقیقات در خدمت آموزش قرار داشت، در نسل دوم آموزش و فناوری دراختیار تحقیقات بود، در نسل سوم آموزش و تحقیقات در خدمت فناوری هستند، به این معنا که باید از بازار شروع شود. ببینید در بازار چه چیزی نیاز است و بعد بیایید در دانشگاه رشته آن را تاسیس کنید، در حوزه علومانسانی ببین معضل در جامعه چیست بعد بیایید تمرکزتان را روی آن بگذارید. در دانشگاه نسل سوم، همه در خدمت بازار و تکنولوژی هستند.
در این زمینه ما بعد از تحقیق و بررسی و بازدید از بهترین دانشگاههای جهان سه برنامه را طراحی کردیم و متوجه شدیم برای تحقق دانشگاه نسل سوم باید سه کار انجام شود: اول دانشگاه باید قراردادهای صنعتی خودش را بالا ببرد، یعنی نیاز صنعت را برطرف کند، هرچقدر این قراردادها بیشتر باشد دانشجو و استاد ما بیشتر درگیر خواهد شد. من خودم همیشه به این اعتقاد داشتم و درگیرش بودم اما اعتقادی نباید باشد، باید الزامی باشد. دوم شرکتهای دانشبنیان است، هرچقدر شرکتهای دانشبنیان بیشتر از دل دانشگاهها بیرون بیاید، دانشجو و استاد را بیشتر درگیر خواهد کرد.
برج فناوری بیرون دانشگاه پدیده درستی نیست
اینکه برج فناوری که در حاشیه دانشگاه و بیرون آن هست و احتمالا استاد یکبار هم از آن بازدید نمیکند، پدیده درستی نیست. قرار بر این شد هر دانشکدهای یک مرکز نوآوری داشته باشد، یکبار یک ایرانی که مسئول تحقیق و توسعه شرکت زیمنس بود بههمراه مدیرش از کانادا برای بازدید و همکاری آماده بودند اینجا، بعد از صحبت و بازدید گفت: خیلی جالب است شما چیزهایی اینجا دارید که ما نداریم، شما در اینجا دانشجویان را درگیر شرکت میکنید، شرکت میزنند، اینکه چگونه اقتصادی کار کنند، درحالیکه دانشجویان در آنجا خیلی باید پیش بروند تا ببینند شرکت چیست.
برنامه دروس باید بهسوی کاربردیشدن برود
سوم مهارتافزایی است که جای آن در دروسمان است. در همین راستا ما خیلی دروس را بازنگری کردیم، یکسری دانشکدههای ما بسیار خوب عمل کردند، در دانشگاههای خارج از کشور درس از آزمایشگاه جدا نیست، ولی اینجا جدا است، البته در یکسری رشتهها مثل کامپیوتر ما ادغام کردیم. برنامهها باید عوض شود و بهسوی کاربردیشدن برود. در شورای بازنگری دروس که این مساله مطرح بود من گفتم باید دروس بهگونهای طراحی شود که هر گروهی باید از خود بپرسد وقتی دانشجو از دانشگاه میرود چه مهارتی را یاد گرفته است. درکنار این ما یکسری کلاسهای مهارتافزایی برگزار کردیم. با اتاق بازرگانی تهران قراردادی بستیم، یک مدرسه کسبوکار را راهاندازی کردیم که در نوع خودش بینظیر است. دورههای سه، چهارماهه برگزار میکنند. در دورههای این مدرسه اساتید بسیار برجسته که کاملا آشنا با کسبوکار هستند تدریس میکنند. دانشجو و مهندس باید کسبوکار بداند. باید از بازار به محصول برسد نه از محصول به بازار، این میشود مهارتافزایی که ما معمولا برعکس عمل کردهایم. در نسل چهارم مطرح میشود که باید مرزهای بین دانشگاه و جامعه برداشته شود. دانشگاههای بزرگ قدمهای خوبی در مسیر رسیدن به نسل سوم دانشگاهها برداشتهاند اما هنوز فاصلهای است برای رسیدن به نقطه مطلوب.
ایده پسادکتری زمانی جواب میدهد که زمینه تحقیقاتش کاربردی باشد
از نظر شما طرح پسادکتری که برای از بین بردن خلأ تعداد پژوهشگر در ایران مطرح شده، چقدر در راستای تصحیح ساختارها است؟
ما الان هم پسادکتری داریم. صالحی معاون فناوری و وزارت علوم دارای ایدههای بسیار خوبی است. این حرکت میتواند ایده خوبی باشد. در کشورهای خارجی دانشجوی پسادکتری وقتی تحقیقات میکند، آن را نگه میدارند، اما در خارج وقتی کسی دکتریاش را میگیرد و تحقیقاتش را انجام میدهد نمیگذارند برود، نگهش میدارند، البته از اینجا هم برای پسادکتری میتوانند بروند، در هر صورت میگویند دانشجوی دکتری که چندسال تحقیق کرده حیف است برود، همینجا بماند. ما الان پسادکتری داریم که همان کاری را که قبلا در دکتری میکرده، مقاله میداد را در پسادکتری انجام میدهد، کار خوبی است، ما هم میگوییم خوب است انجام بده.
در اینجا هم این ایده صالحی خوب است بهشرط آنکه زمینه تحقیقات آن دانشجو خوب باشد. در زمینه فناوری و مسائل روز باشد. اگر میخواهند مشکل را برطرف کنند باید تغییر رویکرد از تئوریزهبودن بدهند و کاربردیتر شوند. خود ما هم در فعالیتهای دانشبنیانیمان که کار زیادی داریم، اگر بخواهیم کسی را استخدام کنیم به پشتصحنهاش نگاه میکنیم. هر کسی کار بلد باشد میخواهد لیسانس باشد یا ارشد و... من کارش را تضمین و استخدامش میکنم. آن دانشجویی که زمینه تحقیقاتش در کارشناسی، ارشد و دکتری نظری بوده نمیتواند وارد حیطه دانشبنیان شود. بنابراین باید تغییر رویکرد داده شود و از تئوریزه به عملکردیبودن.
ساختار دانشگاه باید هم مقاله را قبول داشته باشد هم عملیاتیبودن
وقتی از دانشجو دکتری مقالهISI میخواهیم طبیعتا او هم تمام تلاش و انرژیاش را صرف مقاله میکند یا گاهی اصلا دانشگاه، عملیاتیبودن را قبول ندارد، باید ساختار عوض شود هم مقاله را قبول داشته باشد هم عملیاتیبودن را. دانشگاههای طراز اول جهان ساختارشان را عوض کردهاند. هیچ دانشگاهی در خارج از کشور نمیتواند دانشجوی دکتری داشته باشد مگر اینکه، پروژه داشته باشد. یعنی قرارداد صنعتی داشته باشد و پول آن را بریزد در حساب. دانشجوی دکتری که نتواند پروژه صنعتی جذب کند نمیتواند در مقطع دکتری بماند. با پول دولت کسی نمیتواند دکتری بگیرد. در مقطع ارشد دولت کمی کمک میکند ولی دکتری اصلا. دکتری یعنی کارمند، استادی که نتواند پروژه بیاورد به او دانشجوی دکتری نمیدهند، بعد از چندسال هم قطع ارتباط و اخراج! حالا شما میتوانید این کار را در اینجا انجام دهید، محور باید پروژه باشد، دولت هم کمک میکند. در یکی از دانشگاههای اروپا رفته بودم، یک استاد ایرانی از امآیتی آمده بود با او صحبت میکردیم، میگفت یک قرارداد چهارمیلیون دلاری داریم یکمیلیون هم دولت کمک میکند همه اختیارات با خودم است، هر کسی را بخواهم استخدام میکنم چون پولش را خودم میدهم، تجهیزات را خودم میخرم، ۳۰دانشجوی دکتری دارم. البته این استاد نفر اول دانشگاه بوده، در هر صورت هرچقدر موفقتر باشند، دولت بیشتر کمک میکند. کار صالحی در کل کار خوبی است اما باید ریشهایتر عمل شود.
تحریم؛ عامل قطع همکاری با دانشگاههای خارجی
تعامل شما با دانشگاههای خارجی چگونه است؟
قبل از کرونا ما با دانشگاه چین تازه شروع به همکاری کرده بودیم، با دانشگاههای اروپایی و منطقه هم تعامل بسیار خوبی داشتیم که به تحریم خورد و مشکل ایجاد کرد. دورههای مشترکی تعریف شده بود که مثلا دانشجویان دوسال در ایران و دوسال در آن کشور، مشغول به تحصیل باشند. این دورهها را در بیشتر رشتهها ازجمله نساجی، مدیریت و... داشتیم. همچنین پروژههای مشترکی را با موسسات آلمانی و اروپایی تعریف کردیم که دانشگاه ما رتبه اول را در این زمینه داشت. با تعریف پروژههای مشترک ما پول را جذب میکردیم، پروژهای که با همکاری دو استاد تعریف میشد و گرنت دریافت میکردند، در کل بیشترین همکاری را با دانشگاههای آلمان داشتیم.
سازمان فضایی در پروژه ماهواره بد عمل کرد
مسیر ساخت ماهوارهها را مخصوصا بعد از سقوط ماهواره پیام چگونه ارزیابی میکنید؟
مسیر خوبی نبود، یک گروه ۳۰-۴۰نفره از دانشکدههای مختلف تشکیل شود، نیروهای خوبی اعم از دانشجو و اساتید تربیت شود، بعد پروژه قطع میشود چه اتفاقی میافتد؟ تمام انرژی این ۱۰-۱۵سال از بین میرود. جهرمی وزیر وقت بسیار تاکید داشت که ماهواره دوم ساخته شود، حمایت هم انجام داد؛ اما بهاعتقاد بنده سازمان فضایی خیلی بد عمل کرد. میتوانست با همین جوانان ادامه دهد، سه دانشگاه بودند که بهطور جدی در این زمینه فعالیت میکردند. امیرکبیر، شریف و علموصنعت. دانشگاههای دیگر بهطور جدی وارد این زمینه نشدهاند. ما گفتیم این گروهها و نیروها را نگه دارید بهدرد خودتان میخورد، اما همه را از بین بردند، قرار بود ۵میلیارد بدهند بعد از کلی کشمکش یکمیلیارد دادند در این زمینه بیسلیقگیهایی اتفاق افتاد. سازمان فضایی یک پژوهشگاه دارد و میخواهد همهکارها را خودش انجام دهد، درصورتیکه بدون پشتیبانی دانشگاه نمیتواند. مگر ناسا نیست، پروژه به کشورهای اروپایی میدهد. از ناسا که بالاتر نیستند! ناسا هم از همه دنیا استفاده میکند. سازمان فضایی در مرحله مدیریت واقعا بد عمل کرد.
این مساله با توجه به همزمانی با برجام و... تحتفشارهای سیاسی قرار نگرفت؟
نه مساله سیاسی نبود، مساله فنی بود. در مرحله پرتاب و ماهوارهبر مشکل پیش آمد. مرحله پرتاپ هم با ما نبود با نیروهای مسلح بود، البته کار آنها سختتر از ما و هزینهبردارتر بود، ماهواره در همان چندثانیهای که در مدار قرار گرفت کار کرد.
مشارکت دانشگاهیان امیرکبیر در پروژههای ملی چقدر است؟
همان قراردادهای صنعتی که مطرح کردم، ناظر بر همین است. پروژه ابررایانه که گفتم مصداق همین مساله است، چند پروژه با وزارت نفت داشتیم، پروژهها با نفت بزرگ و خوب بود کلا رشد این قراردادها خوب بود، اما فاصلهای دارد با نقطه مطلوب .
تحریمها بر افزایش مشارکتها موثر بوده است؟
بله، تحریم محاسن خودش را دارد اما به کشور ضربههای اساسی زده است، نمیدانم چرا مسئولان تعارف میکنند. ما بالاخره یک اصولی داریم و باید برسر آن بایستیم و چوبش را هم میخوریم، این مساله دیگری است؛ اما باید اذعان کنیم تحریمها تاثیرات منفی خود را بر جامعه گذاشته است. تعارف که نداریم دلار ۳۰هزارتومان شده، گرانی شده است. تحریم بالاخره یکسری تبعاتی برای ما دارد. تحریم، تحریم است. اگر من هم در آن موضع بودم شاید میگفتم تحریم باید شود، ما هم انقلابی هستیم. بیشترین اعتقاد را به این اصول داریم اما خب اثراتی مثل گرانی هم دارد. اینکه دست نیاز به طرف دانشگاه دراز شده از محسنات است، اما ما خودمان که میخواهیم کار کنیم، باید یک قطعه وارد کنیم، سهماه باید صبر کنیم از چین بیاید، یک ابررایانه که میشد با ۵میلیارد درست کرد الان با ۱۰۰میلیارد هم نمیشود درست کرد.
ممنوعیت واردات در قطعات تکنولوژی را عقب میاندازد
میشود با سیاستهای حمایتی تحریمها را کماثرتر کرد. من اعتقاد ندارم که باید جلوی واردات را گرفت ولی میشود با تعرفهبندی مدیریت کرد. خود من در مخابرات تعرفه را از ۱۵درصد رساندیم به ۴۰درصد، گفتیم ما حاضریم ۴۰درصد سوییچ را گرانتر بخریم برای صنعت داخل ولی جلوی واردات را نگرفتیم، خیلی مواقع باید واردات صورت بگیرد، اساسا همهچیز را نمیشود در داخل کشور ساخت، اقتصادی نیست. فقط مملکت را عقب میاندازد، در دنیا هم چند کشور در این حیطه فعالیت میکنند. هر کشوری وارد یک زمینه تخصصی قطعات تکنولوژی میشود، برای مثال انگلیس اصلا سوئیچساز ندارد و در حیطه دیگری فعالیت میکند. ما هستیم که برای یک واکسن کرونا 15، 16شرکت راهاندازی میکنیم، اینها منابع ملی را هدر میدهند درحالی که در دنیا کلا 3، 4کشور واکسن کرونا میسازند. آخر سر هم وارد میکنیم، انبارها پر میشود، من در جلسهای گفتم بهشان بر خورد، اینهم از مصادیق ساختار اشتباه است، ما منابع محدودی داریم، همین را هم از بین میبریم.
اگر وزیر شوم میگویم شورای برنامهریزی آموزش عالی را جمع کنید
یکی از چالشهای حالحاضر در اداره دانشگاهها، ماجرای استقلال عمل دانشگاهها است. نگاه شما نسبت به این موضوع چگونه است؟
استاد و دانشگاه حتما باید مستقل باشند، اما استقلال و آزادی را باید تعریف کرد. حیطه عمل دانشگاه و دانشجو باید باز باشد، اما نه اینکه هر کاری که خواست انجام دهد. عیبی ندارد دانشجو در دانشگاه از فضای بیشتری برای فعالیت برخوردار باشد اما استقلال به این معنا نیست که هر کاری را که خواست بتواند انجام دهد. هر چیزی باید چهارچوب خودش را داشته باشد. اگر من وزیر شوم میگویم شورای برنامهریزی آموزش عالی را جمع کنید، البته نمیشود چون مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است. برای مثال میگویم باید این تعدد شوراها را جمع کنید، شورای گسترش، شورای جذب استاد و... یک چهارچوب بدهید، نه اینکه هرکس هر کاری خواست انجام دهد. نه اینکه یک دانشگاه لیسانس را با 100واحد بدهد یکی با 120 و یکی با 140. در دنیا یک وزارت علومی داریم که چهارچوب میدهد نه اینکه بگوید همه باید مدار درس بدهند و آن هم این باید باشد. درصورتیکه در دانشگاههای خارج از کشور اینگونه نیست، الکترونیکی که در امایتی درس داده میشود با الکترونیکی که در بروکلین تدریس میشود، متفاوت است؛ اما هر دو الکترونیک است، هرکدام از آنها در حیطهای قوی هستند و درنتیجه از تجربههای هم استفاده میکنند. من خودم میخواهم درس بدهم منابع داخلی و خارجی را میبینم و استفاده میکنم. دانشگاه دبیرستان نیست که بگوییم این کتاب است از اینجا شروع میشود و به اینجا میرسد، باید چهارچوب داد به دانشگاه که مثلا ترمی باشد، اینقدر هفته باشد و این درسها حتما تدریس شود، اما مابقی را باید به دانشگاه سپرد. من به این میگویم آزادی، استاد هم در چهارچوب ضوابطش آزاد است ولی ارزیابی میشود. استاد هم در حیطه درسش آزاد است، اما باید تابع ضوابط و قوانین باشد و طبق همان ارزیابی شود. استاد باید در تحقیقاتش آزاد باشد، اینکه حالا اگر چیزی گفت به ما بر خورد نباید با آن برخورد شود. من خودم گفتم هر کسی هر چیزی میخواهد درباره من بگوید آزاد است. اعلام کردم آزادید درباره من صحبت کنید، انتقاد کنید، البته تهمت نباشد. البته اتفاقی هم نیفتاد. در کل کمی آزادی را بیشتر کردند اما کافی نیست من این را میگویم آزادی!
مدارس استانداردی نداریم که براساس معدل پذیرش کنیم
موضوع جذب دانشجو هم در همین فضا اغلب مورد نقد مدیران دانشگاههاست.
روش ما در پذیرش کارشناسی که کنکور داریم خوب است. چارهای جز این نداریم، هم بهدلیل التهابی که خانوادهها دارند و هم چون مدارس استانداردی نداریم که براساس معدل بخواهیم پذیرش کنیم. من نگاه میکردم معدل تمام دانشجویان ما 19 به بالا بود، ممکن بود استثنایی باشد 16 یا 18 اما اکثرا بالای 19 است.
اما در مقطع ارشد اصلا خوب نیست، خیلی بد است، سطح کارشناسیارشد بهشدت پایین آمده است. هرکس کلاس کنکور خوب رفته باشد میتواند رتبه بیاورد و وارد دانشگاههای خوب شود. همین خودش باعث شده انگیزهای شود برای دانشجویان کارشناسی که برای ارشد مهاجرت کنند. باید 40، 50درصد ظرفیت را از دانشجویان مستعد بگیریم. باید به دانشجویان خوب در کارشناسی بگوییم در دوره ارشد، تو دانشجوی ما هستی که به ذهنش نرسد برود خارج. برای چه میرود؟ چون فورا با دادن یک درخواست به اساتید در دانشگاههای خارج به او میگویند بیا، چرا ما خودمان نگوییم پاشو بیا! این مساله میتواند تاثیر بسیار خوبی در مهاجرت بگذارد، تقریبا تمام بچههای خوب ما بعد از کارشناسی میروند.
در مقطع دکتری شرایط بهتر است، 50درصد مصاحبه است و استاد میتواند نگیرد یا گرایشش و رشتهاش به من نخورد میتواند نگیرد، دانشگاه که 500تا ظرفیت دارد، معمولا 250،260تاش بیشتر پر نمیشود. این نشان میدهد اساتید و دانشکدهها یک استانداردی را رعایت میکنند.