میلاد جلیلزاده، خبرنگارگروه فرهنگ: فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» سال گذشته اولین فیلم پرفروش دنیا شده بود. این فیلم البته نهایتا جایگاه نخست را به یک اثر هالیوودی داد اما با این حال، چنین فروش حیرتانگیزی جهان را در شوک فرو برد. سری دوم آن فیلم هم امسال اکران شد و هماکنون در همان جایگاه قرار دارد. سال قبل از آن یعنی ۲۰۲۰ میلادی هم چین با فیلمی به نام «هشتصد» رکورد پرفروشترین فیلم سال در دنیا را شکسته بود؛ نکته جالب اینجاست که همه این رکوردشکنهای شرقی، فیلمهای جنگی هستند.این مساله، هم رویکرد جدیدی در حزب کمونیست چین را به خوبی نشان میدهد و هم همسویی افکار عمومی چین با این رویکرد را بازتاب داده است. همان سالی که «هشتصد» با موضوع مقاومت چینیها در برابر تجاوز ژاپن نمایش داده شد، دومین فیلم پرفروش دنیا هم یک اثر چینی بود به نام «ایثار.» این هم یک فیلم جنگی بود اما موضوع آن التهاب بیشتری داشت. این بار نه ژاپن، بلکه مقاومت چینیها در برابر ارتش آمریکا به نمایش گذاشته شده بود. «ایثار» با بایکوت شدید غربیها مواجه شد و حتی برای آن در سایت IMDb صفحهای باز نکرده بودند؛ اما دیری نگذشت که دیگر سیاست بایکوت در برابر چنین مضامینی جواب نمیداد چون موضوع جنگ کره و رویارویی نظامی چین و آمریکا به کانون موضوعات سینمای چین آمد و مشهورترین فیلمسازان این کشور به آن عرصه پا گذاشتند. حالا این مساله به تایوان ربط داده میشود و چنین فیلمهایی از این لحاظ ارزش بررسی پیدا کردهاند. غیر از «نبرد در دریاچه چانگجین»، یک فیلم مهم دیگر هم امسال با موضوع همان جنگ ساخته شده به نام «تکتیراندازها» که ژانگ ییمو کارگردانیاش کرده است. اینها سرجمع مشخص میکند که برخورد نهایی بین چین و آمریکا بر سر مساله تایوان نزدیک است. اینکه سیاستهای سینمایی چین توسط دولت مرکزی آن تعیین میشود، نه جشنوارههای آن سوی آب. خودش مساله مهم دیگری است که در مورد کرهجنوبی، روسیه، آمریکا و بسیاری از متحدان این کشورها هم چنین است. در ادامه ضمن ارائه یک معرفی کلی نسبت به این فیلمها، تحلیلهایی که غربیها راجعبه آنها ارائه دادهاند هم آورده شده است. در بخشی دیگر به بررسی سینمای استراتژیک و نقش چین در آن پرداخته میشود و قسمت دیگری از این پرونده، تاریخچه جنگ کره که موضوع تمام این فیلمها هستند را مرور کرده است.
سرنخ راهبردهای کلان بینالمللی را در سینما جستوجو کنیم
«نبرد در دریاچه چانگجین»، فراتر از یک فیلم سینمایی، اثری است که ساخته شدن آن علامتهای واضحی در حوزه سیاست بینالملل از یکسو و اوضاع افکار عمومی داخلی چین از سوی دیگر میدهد. حزب کمونیست چین از ساخته شدن این فیلم حمایت کاملی کرد و حتی آن را میتوان محصول همین حمایتها دانست. این فیلم به سفارش بخش تبلیغات حزب کمونیست چین و با حمایت کمیسیون نظامی مرکزی و دولتهای محلی در پکن و استانهای هبی و لیائونینگ ساخته شد و کسی هم این موضوع را مخفی نکرده است. ۲۰۰ میلیون دلار برای ساخت این فیلم هزینه شد و در گیشههای داخلی چین ۹۱۳ میلیون دلار فروخت و تقریبا بدون فروش جهانی، تبدیل به دومین اثر پرفروش جهان در سال ۲۰۲۱ شد. این نشان میدهد که اوضاع افکار عمومی داخلی چین چقدر با حاکمیت آن همسو شده است. از طرف دیگر کسانی که در کار ساخت این فیلم مشارکت کردهاند و به عبارتی همکاری علنی با پروپاگاندای حزب کمونیست را پذیرفتند، افراد شاخص و مهمی در سینمای شرق هستند. چن کایگه که در کنار ژانگ ییمو یکی از غولهای نسل پنجم سینمای چین در عرصه بینالمللی محسوب میشد و فیلمساز جشنوارهای بسیار موفقی بود، با حضور در چنین پروژهای تقریبا نشان میدهد که قید حضور و کسب موفقیت در فستیوالهای غربی را زده است. تسوی هارک و دانته لام هم از کارگردانان شاخص اکشن هنگکنگ هستند و حالا حاضر شدهاند رسما طرف سرزمین اصلی چین بایستند. وو جینگ، ستاره این فیلم هم در همین چهارچوب قابل توجه است. این البته اولین باری نیست که چنین چیزی در سینمای چین طی سالهای اخیر دیده میشود. او قبلا فیلم بسیار پرفروش «گرگ مبارز» را کارگردانی کرده بود که آن هم فضایی میهنپرستانه داشت. نکته سوم و شاید مهمتر، موضع دولت چین در قبال مسائل بینالمللی است که با این فیلم بهطور واضح مشخص میشود و گردش محسوسی را در آن میتوان به عیان دید. لاجرم، همه موضوع را به تایوان ربط میدهند. بحث سینمای استراتژیک بحث جدیدی نیست اما در سالهای اخیر و با حضور جدی شرقیها در آن، جلوه دیگری پیدا کرده است. اگر کسی سینمای روسیه را طی سالهای اخیر دنبال میکرد و فیلمهای جنگی متعددی که در آن ساخته میشدند و عمدتا علیه فاشیسم و نازیسم فضاهایی شکل میدادند را تحت رصد قرار میداد، از پیش آمدن جنگ اوکراین و برخورد با گردان آزوف و امثال آن غافلگیر نمیشد. حتی در موارد جزئیتر هم میشد ریلهای کلی سیاست خارجی روسیه و بعضی از متحدانش را از روی فیلمهای سینماییشان فهمید. در مورد چین هم همین است و البته این بار تحلیلگران، ساخته شدن فیلمی مثل «نبرد در دریاچه چانگجین» را جدیتر گرفتند و به ارائه تحلیلهای سیاسی درخصوص دلایل ساخته شدن آن میپردازند. سری دوم این فیلم هم امسال ساخته شد و هماکنون روی پرده است. این فیلم در سری دوم هم توانست تا سطح دومین فیلم پرفروش دنیا بالا بیاید و هنوز همه این رقمها، توسط فروش داخلی تامین شدهاند.
مینویسیم کره، بخوانید تایوان
در کنار چن کایگه و همکارانش، ژانگ ییمو هم فیلم دیگری ساخته به نام «تکتیراندازها» که موضوع آن دقیقا همان نبرد با آمریکاییها در جنگ کره است. شاید تمام افتخارات فیلمسازان جشنوارهای شاخص در ایران، روی هم به اندازه ژانگ ییمو نباشد؛ اما حالا او حضور علنی در پروپاگاندای ملی و جنگی چین را ترجیح میدهد. این یعنی به واقع خبری بزرگ در راه است. یک منتقد آمریکایی جمله جالبی دراینباره گفته بود: «حس عجیبی است که در یک فیلم جنگی، سربازان آمریکایی را در مقام آدمهای بد قصه ببینی! ما سالهاست که به عکس این قضیه عادت کرده بودیم.» خود فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» سرتاسر اکشن و شعاری است و مشخصا برای سادهترین مخاطبان ساخته شده؛ هرچند فیلم ژانگ ییمو نسبتا پیچیدگی و عمق بیشتری دارد اما همین فیلمهای ساده و سادهتر، موضع رسمی و پیچیده سیاست خارجی چین را قابل فهم میکنند. هیچکدام از دو فیلم به خود مساله کره اشاره خاصی ندارند و چیز چندانی از کرهایها در آن نمیبینیم. بلکه تاکید بیشتر روی جنگ با آمریکاییهایی است که به منطقه آمدهاند تا ژئوپولیتیک آن را بههم بریزند. اتفاقا یکی از جاهایی که میشود آینده تحولات استراتژیک را از روی فیلمهای سینمایی حدس زد، شبهجزیره کره است. کرهایها بهشدت روی اتحاد دو قسمت شمالی و جنوبی شبهجزیره تمرکز دارند و برای تحقق این ایده، چشمانداز معینی در چند سال آینده تعیین کردهاند. پیشتر در پروندهای راجعبه فیلم «فرار از موگادیشو»، به تفصیل این موضوع را بررسی کردهایم و در پروندههای مربوط به آثار دیگر کرهای ازجمله «ریزش خاکستر» یا «باران پولادین»، به جنبههای جزئیتری از این موضوع هم پرداخته شده است. حالا اما چینیها نمیخواهند با این موضع کرهایها درگیر شوند و جنگ کره صرفا بهانهای برای تاختن به آمریکاست؛ آمریکایی که از کنارافتادگی تایوان بهطور تلویحی حمایت میکند و در این فیلمها کره، به شکل دورادور، استعارهای از تایوان قرار میگیرد. کرهایها رویای حفظ قدرت نظامی و حتی بمب اتم کره شمالی در کنار تکنولوژی و ثروت کرهجنوبی را دارند و این اتفاق برای آمریکاییها هم چندان خوشایند نیست. همین است که در اسکار قبل، برخورد سرد و غافلگیرکنندهای با فیلم «فرار از موگادیشو» شد؛ هرچنداین فیلم چنین جزئیاتی را باز نمیکرد. حالا چینیها در فیلمهایی که با موضوع جنگ کره ساختهاند، تلاش کردهاند با این موضع کرهایها تداخل و تنشی پیدا نکنند و هرچند یک دیپلمات میانپایه کرهای به این فیلمها در سینمای چین تاخت؛ اما مشخص است که هدف چینیها از این تبلیغات سینمایی اخیر، دفاع از جدا شدن و جدا ماندن شمال و جنوب کره نیست.
چرا سینمای آمریکا جواب چینیها را نمیدهد؟
در تمام سالهایی که سینمای روسیه داشت افکار عمومی داخل این کشور را درخصوص مقابله با فاشیسم و نازیسم و چیزهایی از این دست آماده میکرد، سینمای آمریکا هم پدافند گستردهای علیه نژاد روس میزد چون روسها سفید بودند، کسی به جنبههای نژادپرستانه این فیلمها بهطور جدی توجه نمیکرد؛ اما پس از جنگ اوکراین و روی دادن بسیاری از نژادپرستیهای عیان علیه روسها، این موارد مشخصتر شد. قضیه چه نژادی دیده میشد و چه سیاسی، به قدری تم ضدروسی طی سالهای اخیر در سینمای آمریکا پررنگ شده بود که مخاطبان عادی سینما هم بو برده بودند لابد خبری در راه است. سال گذشته فیلم «تنت» به نمایش درآمد که اساسا جنگ جهانی سوم را بین آمریکا و روسیه پیشبینی کرده بود و تصویری مافیایی از الیگارش روسی به نمایش میگذاشت. روسها نتوانستند با باز کردن بازار مخاطبانشان به روی فیلمهای آمریکایی، روی روند تولید این فیلمها چنان اثر بگذارند که چینیها گذاشتند. بههرحال جمعیت چین خیلی بیشتر است و بازار آن برای آمریکا اهمیت بیشتری داشت. از این جهت تاکتیک روسها در برخورد با سینمای آمریکا دچار ضعف راهبردی بود. روزنامه «فرهیختگان» به این موضوع هم در پرونده مفصلی پرداخته است. اما چینیها سینمای آمریکا را مجبور کردهاند که با آنها بسیار محتاطانهتر و محترمانهتر برخورد کند. حتی وقتی هنرپیشه مشهوری مثل شارون تیت در فستیوال کن اظهارنظری حقوق بشری بر ضد دولت چین میکند، نمایش آثارش در این کشور ممنوع میشوند و او ناچار به عذرخواهی خاضعانهای میشود. او میداند که اگر فیلمهایش قرار باشد در چین نمایش داده نشوند، فروششان به صرفه اقتصادی نخواهد رسید و روی همین حساب هیچ تهیهکنندهای در هالیوود تمایل به همکاری با او نخواهد داشت. برای همین است که بین خوشامد برگزارکنندگان کن و حزب کمونیست چین، ناچار میشود دومی را انتخاب کند. این وضعیت تا حدی پیش رفته که چین الان فیلمهای ضدآمریکایی میسازد چون میتواند پنج برابر هزینه ساختشان را در گیشه داخلی به دست بیاورد و نیازی به بازار آمریکا ندارد اما آمریکا جرأت گنجاندن کوچکترین متلکی را به چینیها در فیلمهایش ندارد چون بدون بازار چین نمیتواند تنها با فروش داخلی، حتی فیلمها را به برگرداندن هزینه اولیه برساند. در این خصوص، روزنامه واشنگتنپست با اشاره به فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» مینویسد: «استودیوهای آمریکایی اغلب برای جلوگیری از عصبانیت مقامات چین و برای عبور از فیلتر سانسورچیهای پکن و دسترسی به بازار چین، تمام تلاش خود را میکنند. اما آنها باید با فیلمسازان چینی که قادر به پاسخگویی به ذائقه تماشاگران محلی هستند و اغلب با دولت همکاری نزدیک دارند تا از حمایت رسمی اطمینان حاصل کنند، مبارزه کنند.» با اینحال سینمای چین قدرت اقناع افکار عمومی سراسر جهان را ندارد و فقط برای طبع و سلیقه مردم خود این کشور کار میکند. روسیه و چین هر دو در دو دهه اخیر، روی افکار عمومی داخلیشان متمرکز شدهاند و اگر قرار باشد در آینده به سمت جلب نظر از افکار عمومی سایر نقاط دنیا بروند، این روندی است که هنوز بارقههای امیدبخشی از آن دیده نشده است.
معرفی فیلم
نبرد در دریاچه چانگجین
نبرد در دریاچه چانگجین، محصول سال ۲۰۲۱ با کارگردانی چن کایگه، تسویی هارک و دانته لام است و فیلمنامه آن توسط لن شیاولانگ و هوانگ جیانشین نوشته شده و یو دونگ تهیهکننده آن است. وو جینگ به یک ستاره رزمی بسیار معروف در سینما تبدیل شده و قبلا با کارگردانی «گرگ مبارز»، رکورد پرفروشترین فیلم غیرانگیسیزبان را شکسته بود و همچنین جکسون یی، خواننده معروف پاپ چینی، ستارگان این فیلم هستند. نبرد در دریاچه چانگجین با بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری پرهزینهترین فیلمی است که تا به امروز در چین ساخته شدهاست. داستان این فیلم را بخش تبلیغات حزب کمونیست چین نوشته و این فیلم در یکصدمین سالگرد حزب کمونیست چین اکران شد. نبرد در دریاچه چانگجین بالای 900 میلیون دلار در سال ۲۰۲۱ فروخت و به پرفروشترین فیلم تاریخ چین و همچنین پرفروشترین فیلم غیرانگلیسیزبان تاریخ تبدیل شد.
پل واترگیت
نبرد در دریاچه چانگجین ۲ که همچنین بهعنوان پل واترگیت شناخته میشود، در سال ۲۰۲۲ با همان تیم کارگردانی و همان بازیگران به نمایش درآمد. این فیلم براساس نبردهای تاریخی در گذرگاه فونچیلین در طول نبرد مخزن چوسین در جنگ کره است و در اول فوریه ۲۰۲۲ (سالنو چینی) اکران شد. پل واترگیت تا به حال ۶۳۴ میلیون دلار در سراسر جهان فروخته است و تا اینجای کار، دومین فیلم پرفروش سال ۲۰۲۲ است. این فیلم در سایتهای چینی دوبان و مائویان به ترتیب با امتیاز ۷٫۲ از ۱۰ و ۹٫۶ از ۱۰ در مقایسه با نسخه قبلی خود که 4/7 و 5/9 امتیاز کسب کرده بود، توانسته همان سطح از رضایت مخاطبان را جلب کند. بیزینس اینسایدر این فیلم را بخشی از یک ژانر سرگرمی در سینمای چین ارزیابی میکند که چین و کمونیست چینی و حزب و ارتش آزادی بخش خلق را ستایش میکند. یعنی این مضامین توانستهاند سرگرمکننده هم باشند و تبدیل به ژانری پرفروش شوند.
تک تیراندازها
«تکتیرانداز» یا «تکتیراندازها» یک فیلم جنگی چینی محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی ژانگ ییمو و دخترش ژانگ مو با بازی چن یونگشنگ، ژانگ یو و ژانگ یی است. این فیلم داستان ژانگ تاوفانگ، یک تکتیرانداز چینی را روایت میکند که دشمنان آمریکایی را در جنگ کره شکست میدهد. تکتیراندازها برای بزرگداشت روز PLA در اول فوریه 2022 در چین به نمایش درآمد. روز PLA که بهعنوان روز ارتش هم شناخته میشود، درحقیقت بزرگداشت قیام نانچانگ است؛ یعنی اولین درگیری حزب ملیگرای چین با حزب کمونیست آن. همچون «نبرد در دریاچه چانگجین» که مصادف با صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست چین به نمایش درآمد، تکتیراندازها هم در یک روز نمادین افتتاح شد. از سوی دیگر شباهت نامخانوادگی کارگردان با شخصیتهایی که روایت درباره آنهاست، این ظن را به وجود آورده که نسبتی فامیلی یا قبیلهای در این میان وجود داشته باشد.
غربیها سینمای جنگی چین را چطور تحلیل میکنند
بهطور طبیعی کسی فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» یا حتی «تکتیراندازها» اثر ژانگ ییمو را بیشتر از یک حد بخصوصی از لحاظ سینمایی بررسی نمیکند. هر فیلمی خود به ما میگوید که باید چگونه تفسیر شود. این فیلمها بهعنوان مواردی که نشاندهنده موضع استراتژیک دولت و حزب کمونیست چین هستند، مورد بررسی قرار میگیرند و استقبال عمومی از آنها بهعنوان شاخصی برای سنجش میزان همراهی و همسویی مردم چین با این سیاستها ارزیابی میشود. روی همین حساب اکثر نقدهایی که راجعبه این فیلمها نوشته شدهاند، جنبههای سیاسی و استراتژیک آن را بررسی کردند. در میان چندین نقد یا ریویو که بر این فیلم نوشته شده هم بیشتر به همین مسائل سیاسی اشاره شده است منتها در بین این نوشتهها گاه میشود به مواردی برخورد که با عصبیت فراوان نوشته شدهاند. اصولا در جریان رسانهای آمریکا نقد و تحلیلهای موشکافانه، بسیار کمرنگ شدهاند و بیشتر آنچه نوشته میشود، بهمثابه راهنمایی است که مخاطبان میتوانند با آن بفهمند از میان انبوه فیلمها کدام موارد را میتوانند برای تماشا انتخاب کنند. چنین نویسندگانی طبیعتا از پس تحلیلهای استراتژیک راجعبه فیلمهای اینچنین برنمیآیند یا باید موضع خاصی نگیرند یا درنهایت به اظهارنظر تند و احساسی و عصبی دست بزنند. دو نمونه از این نوع اظهارنظرها را در ادامه آوردهایم. اما این نوع فیلمها و بهطورکلی این روند فیلمسازی در چین، موردتوجه کارشناسان مسائل بینالملل و متخصصان تحولات استراتژیک هم قرار میگیرد. در ادامه مطلبی از این جنس که در سایت دیپلمات منتشر شده، آورده شده است. این مطلب را خانم کریس وایت نوشته است.
نبرد در دریاچه چانگجین و دیدگاه جدید چین از جنگ
کریس وایت
14 اکتبر 2021
سایت دیپلمات
در تعطیلات روز ملی چین در اول اکتبر، درحالیکه جتهای جنگنده واقعی ارتش آزادیبخش خلق (PLA) و سایر هواپیماهای نظامی چین به تعداد بیسابقهای وارد تنگههای تایوان میشدند، بسیاری از چینیها با هجوم به گیشههای نمایش فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» جشن گرفتند. این فیلم تمام رکوردهای باکسآفیس را جابهجا کرد؛ یک حماسه جنگی سهساعته که به سفارش بخش تبلیغات حزب کمونیست چین ساخته شده و نبردی از جنگ کره را به تصویر میکشد؛ جایی که سربازان چینی در نبردی که چین آن را «جنگ برای مقاومت در برابر تجاوز آمریکا و کمک به کره» مینامد و در خارج از کشور بهعنوان جنگ کره شناخته میشود، علیه ایالات متحده جنگیدند.
محبوبیت عظیم این فیلم مسلما ناشی از دیدگاه جدید چین از جنگ است. ورود به جنگ نظامی قبلا بهعنوان تهدیدی برای تسلط حزب کمونیست بر قدرت تلقی میشد. ارتش چین در موقعیتی برای پیروزی نبود و رفتن به جنگ و از دستدادن جان چینیها، حتی اگر منجر به یک دستاورد سرزمینی میشد، یک تحریک بالقوه برای ایجاد سطحی از ناآرامیهای داخلی تلقی میشد که میتوانست رهبری چین را تضعیف کند. بهدلیل پتانسیل سرنگونی حزب حاکم، گزینه جنگ از روی میز خارج شد اما اکنون بهعنوان راهی برای تقویت موقعیت حزب حاکم تلقی میشود.
این دیدگاه جدید درمورد جنگ نهتنها توسط سطوح بالای جامعه و نخبگان، بلکه توسط مردم نیز بیان میشود. این وضع منجر به ایجاد نسل جدیدی از اینفلوئنسرهای آنلاین شده است که بهعنوان «پنبویهای نظامی» شناخته میشوند. یکی دیگر از نشانههای تغییر دیدگاه عمومی این است که جنگ به موضوع رایج نشریات تحت حمایت دولت چین تبدیل شده است. به گفته سردبیر روزنامه دولتی گلوبالتایمز، مردم چین و رهبران آنها بر این باورند که «هیچ راهی برای گفتوگوی معقول با آمریکا وجود ندارد، ما فقط میتوانیم با قدرت و عمل با آمریکا صحبت کنیم.» این یک تغییر دیدگاه است که احتمال جنگ را افزایش میدهد.
درحالیکه انگیزه این تغییر در ادراک عمومی میتواند مورد بحث باشد، تردیدی وجود ندارد که این تغییر اتفاق افتاده است. اکنون تمایل به جنگ بهعنوان ابراز اعتمادبهنفس و غرور ملی به تصویر کشیده میشود.
زمانبندی این دیدگاه جدید از جنگ ممکن است با پایان رشد اقتصادی دورقمی که بهعنوان پایه پیمان حزب حاکم چین با مردم این کشور، برای تقریبا ۴۰ سال خدمت کرده بود، تسریع شود. جالبتوجه است که رشد در 10 سال گذشته بهطور مداوم کند شده است.دیدگاه جدید چین درمورد جنگ همچنین میتواند گام بعدی در روند یک دههای بازیابی عزتنفس ملی باشد که بهطور جدی با تبدیل شدن چین به دومین اقتصاد بزرگ جهان در سال 2010 آغاز شد. قبل از بحران مالی 2008 که در والاستریت آغاز شد، چین معتقد بود که غرب بسیاری از پاسخها، درمورد راههای رسیدن به رفاه را دارد. اما بعد از آن بحران تا سال 2010، اوضاع غرب هنوز بهبود نیافته بود و چین با مازاد بودجه هنگفتی درحال رونق بود و این امر باعث شد پکن درمورد بهترین راه پیشروی ملت چین، تجدیدنظر کند.
بلافاصله پس از اینکه شی جینپینگ در سال 2012 بهعنوان دبیرکل حزب کمونیست و رئیس کمیسیون نظامی مرکزی منصوب شد، «رویای چینی» را معرفی کرد؛ براساس اصطلاح آشنای «رویای آمریکایی». این مفهوم از زندگی بهتر بهعنوان «هدف تکامل یک ملت مدرنیزهشده سوسیالیستی ثروتمند، قدرتمند، دموکراتیک، متمدن و هماهنگ» تا صدمین سالگرد تاسیس این کشور تعریف شد؛ یعنی جمهوری خلق چین در سال 2049. اندکی پس از آن، شی رویای چینی را به «جوانسازی» پیوند داد و اعلام کرد: «تحقق جوانسازی بزرگ ملت چین، بزرگترین رویای چین مدرن است.»
بنابراین، او رویای چینیها، یعنی «جوانسازی ملی» را که مدتها وعده داده بود، بهمنصه ظهور رساند و این نشاندهنده بهبودی کامل از زخم 100 سال تحقیر مردم چین توسط قدرتهای غربی بود؛ تحقیری که با جنگ اول تریاک در 1839 شروع شد. هدف، رسیدن به موقعیت برابر بود و کسب جایگاه ابرقدرتی در جهان، با توانایی ایستادگی در برابر قدرت نظامی ایالات متحده. این افزایش توان نظامی، گامی بزرگ برای رسیدن به انتظارات ملتی سربلند است که به موقعیت تاریخی خود در مرکزیت جهان بازگشته است.
کمک به توانایی شی برای ایجاد جوانی ملی، رشد وضعیت شخصی او در چین بود. او بهآرامی و باوجدان، موقعیت خود را در حزب کمونیست چین تقویت کرد. ارجاعات به شی بهعنوان «سکاندار بزرگ» و «هسته»، موقعیت او را بالاتر از رهبر پیشین، دنگ شیائوپینگ، که جایگاهش به افرادی مانند خود مائو تسهتونگ میرسد، قرار میدهد. استفاده از سطحی از قدرت که احتمالا به سطح مائو رسیده بود، شی را در موقعیتی قرار داد که هم در درک مردم چین از جنگ و هم در درک آنها از تواناییهای نظامی چین، دگرگونی ایجاد کند.
با توجه به اینکه سربازان چین برای شرکت در نبرد بسیار جوان بودند، ایده ایجاد ارتشی که «برای پیروزی بجنگد» وجود نداشت. این امر مستلزم تغییرات جالبتوجهی است، مانند سازماندهی مجدد گسترده ارتش شی جینپینگ که در سال 2016 آغاز شد. این شامل رشد مداوم سرمایهگذاری در تجهیزات دفاعی نظامی بود. براساس گزارش CSIS، یک موسسه تحقیقاتی مستقر در DC، بودجه دفاعی چین در سال 2021، که 1,36 تریلیون RMB تعیین شده بود، نشاندهنده افزایش 6,8درصدی نسبت به بودجه 1,27 تریلیون RMB تعیینشده در سال 2020 است. بودجه جدید با نرخ فعلی معادل 209,16 میلیارد دلار است. براساس گزارش 2020 وزارت دفاع ایالات متحده، نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق (PLAN) با 360 کشتی در مقابل 297 کشتی از نیروی دریایی ایالات متحده پیشی گرفت. در تجزیه و تحلیل پیامدهای نظامی توافقنامه AUKUS اخیرا گزارش شده است که کارخانه کشتیسازی هولودائو چین هر 15 ماه یک زیردریایی هستهای تولید میکند.
این آمارها باعث غرور مردم چین در مواجهه با حافظه تاریخی تحقیرشده آنها میشود و به این تصور کمک میکند که رفتن به جنگ، دیگر توسط تودهها یا نخبگان منفی دیده نمیشود. تلفات سربازان چینی که زمانی بهعنوان یک کار احمقانه تلقی میشد، حتی در مواجهه با پیروزیهای سرزمینی، غیرقابلقبول بود. حالا اما برعکس است. نبرد برای قلمرو اکنون نمادی از قدرت و صلابت چین است. چه بهدلیل یک وضعیت عادی اقتصادی جدید و چه به این دلیل که گام بعدی در جوانسازی ملی، درگیر شدن در جنگ ارزیابی میشود. بههرحال جنگ دیگر اقتدار حزب کمونیست چین را تضعیف نخواهد کرد و درعوض، این پتانسیل را دارد که حزب، مأموریت خود را بهعنوان رهبر پرجمعیتترین کشور جهان تقویت کند.
شاید به همین دلیل است که «نبرد در دریاچه چانگجین» که چین را درحال شکستدادن ایالات متحده در برابر همه شانسها در یکی از نبردهای مهم جنگ کره به تصویر میکشد، تخیل تعداد بیسابقهای از تماشاگران سینما را به خود جلب کرده است. همانطور که گلوبالتایمز (روزنامه دولتی چین به زبان انگلیسی) توضیح میدهد: «موفقیت فیلم نشان میدهد که احساس ملی نشاندادهشده در فیلم، بازتاب احساس عمومی درحال افزایش چینیها در حفاظت از منافع ملی در مقابل تمام تحریکاتی است که پیامدهای بزرگی برای رقابت امروز چین و آمریکا دارد.» این «افزایش احساس عمومی» همچنین میتوانست انگیزهای برای حزب کمونیست در جهت کمک به تولید و تأمین مالی یک فیلم به مبلغ 200 میلیون دلار باشد.
نقدهای غربیها بر فیلم نبرد در دریاچه چانگجین
مضامین جنگجویانه نگرانکننده
فیل هود، جمعه ۱۹ نوامبر ۲۰۲۱ در گاردین مینویسد: «گرانترین فیلم چینی تا امروز و دومین فیلم پرفروش باکسآفیس، «نبرد در دریاچه چانگجین»، دارای مضامین جنگجویانه نگرانکنندهای است. فیلم گزارشی از یک نبرد محوری در نوامبر ۱۹۵۰ درطول جنگ کره است که در آن نیروهای چینی به خاک تحتاشغال کره نفوذ کردند و تفنگداران دریایی ایالاتمتحده را در مدار ۳۸ به عقب راندند. این پروژه تامینشده توسط دولت چین، با وجود تنشهای ژئوپلیتیک فعلی، هیچ فرصتی را برای اثبات موضع خودش هدر نمیدهد. برتری اخلاقی سرباز چینی؛ او نهتنها از تعداد بالاتر دشمنان و تجهیزات یا شرایط آبوهوایی بسیار سخت، نگران نیست؛ بلکه حتی غذای دشمن هم روحیهاش را پایین نمیآورد. ما عموسام را میبینیم که درحال خوردن انبوهی از پاهای بوقلمون و بیکن است، درحالیکه ارتش داوطلب مردمی، دندانهای خود را روی سیبزمینیهای سنگی میکشند. این فیلم همچنین پیام جمعگرایانهاش یعنی «ما همه باهم رنج میبریم» که استانداردی برای فیلمهای پرفروش اخیر چینی بوده را در ساخت خود به کار میگیرد.»
تصویر سادیستی از سرباز آمریکایی توهینآمیز است
در ششم ژانویه ۲۰۲۲، دنیس شوارتز، منتقد قدیمی آمریکایی هم در سایت خودش نقدی راجعبه «نبرد در دریاچه چانگجین» نوشت که توسط روتن تومیتوز بازتاب یافت. او مینویسد: «این فیلم نسخه جانبدارانه چین از نبردی محوری را در نوامبر ۱۹۵۰ درخلال درگیری کره به ما ارائه میدهد که در آن نیروهای چینی، تفنگداران دریایی ایالاتمتحده را از مدار ۳۸ عقب میراندند. فیلمسازان با خوشحالی سرباز چینی را تشویق میکنند که از نظر اخلاقی برتر از سرباز آمریکایی است. بعد از اینکه این مزخرفات را در نظر گرفتم و این فیلم تبلیغاتی طولانی را تماشا کردم، فیلمی که بهطرز وحشیانهای نزدیک به سه ساعت ادامه دارد، تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که به نظرم سنگین و ناخواسته در جاهایی خندهدار است. سه فیلمساز برجسته چینی که همگی درجه یک و در محافل بینالمللی شناخته شدهاند، چن کایگه (افسانه گربه شیطان)، دانته لام (رستگاری) و هارک تسویی (یک زندگی ساده)، حالا حقایق تاریخی را نادیده میگیرند. فیلم هیچ اعتباری برای عینیبودن ندارد و برداشت نادرست آن از سرباز آمریکایی بهعنوان یک سادیست، نهتنها مضحک بلکه توهینآمیز است.» شوارتز در انتها مینویسد: «اگر بتوانید بهنوعی همه شعارهای میهنپرستانه و فقدان یک داستان موردعلاقه انسانی را نادیده بگیرید، فیلم از نظر فنی مناسب است و نبردهای جنگی میتواند سرگرمکننده باشد.»
مروری بر تاریخچه جنگ 2 کره در دهه 50 میلادی که اخیرا موضوع فیلمهای متعددی در چین قرار گرفته است
جنگ کره؛ رویارویی شمال و جنوب شبهجزیره یا تقابل چین و آمریکا
جنگ دو کره در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰، پس از یکسری درگیریهای مرزی و اعتراضها در بخش جنوبی، با حمله نیروهای تحتفرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی شبهجزیره آغاز شد و در ۲۷ جولای ۱۹۵۳ با امضای پیمان ترک مخاصمه کره به پایان رسید. کره از سال ۱۹۰۵ تا پایان جنگ جهانی دوم در تصرف ژاپن بود. با شکست ژاپن در جنگ، نیروهای آمریکایی وارد بخش جنوبی شبهجزیره کره و نیروهای شوروی وارد بخش شمالی آن شدند و خط معروف به مدار ۳۸ درجه شمالی، بهعنوان مرز دو طرف تعیین شد. اما در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ نیروهای کرهشمالی از مدار ۳۸ درجه آغاز گذشتند و دو روز بعد شورای امنیت سازمان ملل به پیشنهاد آمریکا قطعنامهای را برای کمک نظامی به کرهجنوبی به تصویب رساند. شوروی که در شورای امنیت صاحب حق وتو بود، در آن زمان جلسات شورا را در اعتراض به وضعیت کرسی چین در این سازمان تحریم کرده بود. کرسی چین با وجود تصرف تمام خاک اصلی سرزمین چین توسط کمونیستها در سال ۱۹۴۹، همچنان در اختیار جریان سلطنتطلب چین بود؛ همانها که بعدها به تایوان رفتند و ادعا کردند سرزمین اصلی چین آنجاست. شوروی در اعتراض به این وضعیت قهر کرده بود و درنتیجه این قطعنامه بدون حضور آنها به امضا رسید. درمجموع ۳۴۱هزار سرباز برای کمک به کرهجنوبی به جنگ اعزام شدند که ۸۸ درصد آنان آمریکایی و بقیه از ۲۰ کشور دیگر بودند که همگی متحدان بلوک غرب محسوب میشدند. نیروهای کمونیست کرهشمالی که از نظر تجهیزات نظامی برتری مطلق بر همسایه جنوبی داشتند، مراحل اولیه جنگ را با موفقیت طی کرده و تقریبا تمام کره به جز شبهجزیره بوسان را اشغال کردند، اما با ورود نیروهای سازمان ملل که فرماندهی آنها را داگلاس مکآرتور فرماندار نظامی آمریکا در ژاپن برعهده داشت، ورق برگشت. آمریکاییها از مدار ۳۸ درجه هم گذشتند و در ۱۹ اکتبر، پیونگیانگ پایتخت کرهشمالی را به تصرف درآوردند. آنها سپس تا رود یالو در مرز چین پیشروی کردند و تقریبا تمام شبهجزیره تحتاشغالشان درآمد. خطر بیخ گوش چین بود. به احتمال قوی، مرحله بعد، دخالت نظامی در چین و روی کارآوردن دولت سلطنتطلبان بود که به آمریکا نزدیکی بیشتری داشتند.
ارتش آمریکا با نادیدهگرفتن هشدارهای چین مبنیبر عدم فشار بیشتر به سمت شمال، این کار را انجام داد. نیروهای کرهشمالی در آشفتگی به سر میبردند. در اواسط اکتبر، به نظر میرسید که جنگ تقریبا به پایان رسیده و فرماندهان آمریکایی میبالیدند که جنگ ممکن است تا کریسمس به پایان برسد. اواخر ماه نوامبر با نزدیکشدن دمای هوا به ۴۰ درجه زیرصفر در شبها که یکی از سختترین زمستانهای ثبتشده را پیشبینی میکرد، نیروهای سازمان ملل متحد با نزدیک شدن به مرز چین در اطراف مخزن چوسین موضع گرفتند. واکنش چینیها درمورد عبور از مدار ۳۸ درجه پیچیده بود. همانطور که مورخی به نام شیلا میوشی جاگر در کتاب «برادران در جنگ: درگیری بیپایان در کره» توضیح میدهد، زمانی که مائو با پیشروی آمریکا مواجه شد، از قول قبلیاش برای کمک به کیم ایل سونگ درصورت حمله آمریکاییها سر باز زد. استالین از مائو خواست در این مورد تجدیدنظر کند. به مدت دو هفته، بسیاری از سرنوشتها درحالی که مائو گزینههای خود را در نظر میگرفت، دچار مشکل شد. در هشت اکتبر، یک روز پس از عبور نیروهای سازمان ملل از مدار ۳۸ درجه، مائو به کیم پیام داد که حمایت چین در راه است. در فیلم «نبرد در دریاچه چانگجین» هم اشاره کوتاهی به این تردید مائو نسبت به دخالت دادن چین تازه متحدشده در چنین جنگی میشود. در ۱۹ اکتبر، سربازان داوطلب خلق چین شروع به عبور از رودخانه یالو به سمت کرهشمالی کردند. آنها ابتدا حدود یک هفته بعد، اولین درگیری با نیروهای آمریکایی را پیدا کردند، اما برخوردها کوتاه بود. اطلاعات آمریکا تخمین زد بیش از ۳۵هزار سرباز چینی در کره حضور ندارند؛ حال آنکه رقم واقعی، تا پایان اکتبر ۲۵۰هزار نفر بود. سربازان چینی فقط در شب پیشروی میکردند، در ساعات روشنایی روز کمپ میکردند و واحدهای اطلاعاتی آمریکا آنها را نمیدیدند یا نادیده میگرفتند. چینیها در ۲۷ نوامبر حمله کردند. آنها در پوشش شب، تلفات سنگینی به آمریکاییهای غافلگیرشده وارد کردند. دمای زیر صفر، غافلگیری را وحشیانهتر کرد، زیرا بسیاری از سلاحها و مهمات یخ زده بودند. با عقبنشینی درطول روز، حملات هر شب از سر گرفته میشد و بهزودی مشخص شد که تعداد چینیها بسیار بیشتر از حد انتظار بود. به مدت دو هفته، دو طرف با یکدیگر جنگیدند. سربازان آمریکایی که تعدادشان بیشتر بود و توسط یک دشمن غالبا دیدهنشده احاطه شده بودند، با سرمازدگی، باتریهای مرده، ذخایر یخزده و استرس بیوقفه بابت دمایی که برای روزهای متوالی زیرصفر باقی مانده بود، دستوپنجه نرم میکردند. حدود هشتهزار تفنگدار و سرباز آمریکایی، کرهجنوبی و بریتانیایی تا حد مرگ یخ زدند که تقریبا نیمی از مجموع تلفات آنها در نبرد بود. نیروهای چینی بیشتر از این آسیب دیدند. اکثر یونیفورمهای زمستانی که برای داوطلبان خلق در نظر گرفته شده بود، هرگز به دست سربازان نرسیدند و سربازان با کفشهای برزنتی و مقداری روسری نخی نازک رها شده بودند. بهعلاوه، بمباران هواپیماهای آمریکایی باعث اختلال در عرضه موادغذایی به چینیها شده بود. تخمینها متفاوت است، اما حدود ۵۰هزار چینی در این نبرد کشته شدند که فرزند خود مائو هم بین آنها بود. در این نبرد اگرچه چینیها به هدف خود برای نابودی نیروهای سازمان ملل دست نیافتند اما آنها را از کره شمالی بیرون کردند. برخی واحدهای آمریکایی حذف شدند و همین نتیجه بهعنوان بزرگترین پیروزی چین درکل جنگ جشن گرفته شد. از طرف آمریکایی، فرار و تخلیه موفقیتآمیزشان را بهعنوان قهرمانی جشن گرفتند. این نبرد بیش از هر درگیری دیگری به جز نبرد بولج یا همان نبرد آردن
(۱۹۴۴-۱۹۴۵) که تیر خلاص را به ارتش آلمان نازی زد، برای ارتشیهای آمریکا مدال افتخار به همراه داشت. ظاهرا آمریکاییها میخواستند اولین شکست نظامیشان پس از جنگ جهانی را به راحتی نپذیرند؛ شکستی که زمینهساز سربرآوردن یک رقیب غولآسا به نام چین کمونیستی شد.