ایده تحولی فارابی برای سینما چه می‌گوید؟
۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ بود که محمد خزاعی، معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی، طرح تحول و سند چشم‌انداز پنج‌ساله بنیاد سینمایی فارابی را ابلاغ کرد.
  • ۱۴۰۱-۰۲-۲۸ - ۰۴:۱۰
  • 00
ایده تحولی فارابی برای سینما چه می‌گوید؟
طرحی که در کلیات متوقف می‌شود
طرحی که در کلیات متوقف می‌شود
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگارگروه فرهنگ: ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ بود که محمد خزاعی، معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی، طرح تحول و سند چشم‌انداز پنج‌ساله بنیاد سینمایی فارابی را ابلاغ کرد. این سند ۲۱بندی، ماموریت‌هایی در حوزه‌های مختلف سینما از تولیدات متمرکز در فارابی تا حمایت از سایر آثار سینمایی، بازطراحی بخش‌هایی از فارابی و ورود این نهاد به عرصه‌های تازه ارتباطاتی را تبیین می‌کرد. شاید بتوان محورهایی مانند گسترش تعامل با ارگان‌های مختلف برای سرمایه‌پذیری در سینما، راه‌اندازی خانه فیلمنامه و باشگاه ملی سینمای کودک و نوجوان، افزایش نظارت حین تولید بر آثار فارابی، اهتمام به مالکیت فکری آثار سینمایی، تدوین شاخص سلامت آثار سینمای ایران و توجه به فعالیت‌های دانش‌بنیان و برخورد فعال با پدیده‌های نوظهوری مانند متاورس و NFT و... را از مهم‌ترین بخش‌های این سند دانست. یکی دیگر از ماموریت‌های مهم این طرح تحول، استقرار دبیرخانه دائمی و اجرایی جشنواره‌های سینمای ایران در بنیاد فارابی است که به‌منظور کاهش هزینه‌ها و افزایش تمرکز اجرایی قرار است در بنیاد فارابی مستقر شود و یک مورد اجرایی ملموس به‌حساب می‌آید که حتی در کوتاه‌مدت، قابل ارزیابی به نظر می‌رسد. در ابتدای این خط‌مشی‌ها، چشم‌انداز فارابی به‌عنوان نهاد ملی سینمای ایران یک‌نهاد تسهیلگر و استانداردساز، همچنین پیشرو و نوآور در حوزه تامین سرمایه، تولید، توزیع و گسترش بازارهای جهانی برای سینمای ایران درنظر گرفته شده که در حوزه محتوا با نشر و ترویج گفتمان ناب انقلاب اسلامی از طریق سینمای حرفه‌ای، متعهد، دینی و انسانی؛ سهم اقتصاد سینما را هم از تولید ناخالص داخلیGDP کشور و هم بازارهای جهانی افزایش داده و با توسعه صنایع مجاور، بزرگ‌ترین بازیگر صنایع فرهنگی منطقه خواهد بود. به‌عبارتی ماموریت‌ اصلی بنیاد سینمایی فارابی در دوره جدید، حرکت به‌سوی صنعتی‌سازی تولید در سینما و ساماندهی زنجیره‏ کامل صنعتی آن است که درنهایت باید به افزایش سهم سینما از تولید ناخالص ملی و ارتقای سهم ایران در بازارهای بین‌المللی منجر شود.
 ماجرا این است که فارابی طی سال‌های اخیر مرتب ضعیف‌تر شده بود. مدیر قبلی فارابی مطابق سیاست‌های کلی دولت قبل، ماموریت فارابی را عملا بی‌عملی تعریف کرده بود و در پاسخ به مطلبی که «فرهیختگان» با عنوان «افول فارابی» منتشر کرد و به افت محسوس فعالیت‌های این نهاد در آن سال‌ها اشاره داشت، نوشت که ما می‌خواهیم از بخش خصوصی در سینمای ایران دفاع کنیم و نقش دولت، ازجمله بنیاد فارابی، در سینما باید کمرنگ‌تر شود. امروز همه می‌دانند که عبارت بخش خصوصی سینمای ایران، در آن دوره اسم رمزی برای ورود پول‌های مشکوک به این حوزه بود که اتفاقا از جانب رانتی‌های متصل به دولت تامین می‌شد. چرخه توزیع در سینمای ایران به‌شدت صدمه دیده و ناقص شده بود و این وضعیت بر اثر اعمال دستورالعمل‌های یک اقتصاد سیاسی خاص ایجاد می‌شد که قصد داشت صدای غالب در اجتماع را به طبقات اجتماعی همسو با جریان سیاسی دولت وقت بسپارد. طبق همین قاعده، سالن‌سازی سینما در پایتخت ایران و به‌عبارتی مناطق مرفه‌نشین آن متمرکز شد و بخش عمده‌ای از جمعیت ایران از دایره مخاطبان بیرون ماندند. با محدود شدن مخاطبان سینما در مخاطبانی که دولت وقت می‌خواست صدایشان بلندتر باشد، ظرفیت اقتصادی سینمای ایران، به‌طورکلی و پایه‌ای کاهش پیدا کرد و به جایی رسید که دیگر ساختن هیچ فیلمی در آن صرفه اقتصادی نداشت. با وجود این، دولت اصرار خود در سپردن کار به بخش خصوصی را پررنگ‌تر ادامه داد و ما با یک بخش خصوصی تازه‌وارد ناشناخته طرف بودیم که حاضر بود سالانه تا حدود ۱۶۰ فیلم بسازد و همه متضرر شوند و سال بعد دوباره همین روال را ادامه بدهد. این همان بخش خصوصی دروغین بود که به رانت‌های دولتی اتصال داشت و پول‌های مشکوک را وارد سینما کرد. فارابی در چنین شرایطی به دست دولت سیزدهم رسید. در همان روزهای نخست روی کار آمدن تیم جدید، هیات‌امنای جدید فارابی به نحوی معرفی شدند که مشخص می‌کرد این سیاستگذاری‌ها تغییر کرده است. تقریبا تیم اقتصادی دولت به‌عنوان هیات‌امنای فارابی انتخاب شدند. آیا این معنای دولتی شدن سینما در دوره جدید را می‌داد یا چنین معنا می‌داد که برای راه افتادن مجدد چرخ صنعت سینما در ایران قرار است یک جراحی بزرگ صورت بگیرد؟ به‌هرحال مشخص بود که با روال قبلی نمی‌توان روند را ادامه داد و سینمای ایران به یک صنعت صدمه‌دیده و فشل تبدیل شده است. چه به اقتصاد دولتی اعتقاد داشته باشیم، چه به اقتصاد خصوصی؛ یا طرح میانه‌ای از این دو ساحت را بپذیریم، این مسلم است که در شرایط صدمه خوردن بنیادین هر صنعت، نیاز به کمک‌های دولتی هست و سینمای ایران حالا در چنین وضعیتی قرار دارد. طرح دولت جدید برای نجات سینما چیست؟ بدون‌شک یکی از استوانه‌های پیشبرد هر طرح و برنامه دولتی در حوزه سینما، بنیاد سینمایی فارابی است. انتشار طرح «تحول و سند چشم‌انداز پنج‌ساله بنیاد سینمایی فارابی» تا حدودی می‌تواند به ما نشان بدهد که آنها چه برنامه‌ای در سر دارند اما همین طرح ۲۱بندی هم نیازمند تشریح مفاد و جزئیات است.

به کجا چنین شتابان؟
۲۶ مهرماه سال ۱۴۰۰ بود که محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به پیشنهاد محمد خزاعی، رئیس سازمان امور سینمایی، اعضای هیات‌امنای بنیاد سینمایی فارابی را منصوب کرد. نکته‌ای که در این لیست 9نفره جنجال آفرید، اسامی افرادی بود که قرابتی با فضای سینمایی کشور نداشتند. افرادی همچون مسعود میرکاظمی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان برنامه‌وبودجه، جواد اوجی وزیر نفت و سعیدمحمد مشاور رئیس‌جمهور در امور مناطق آزاد تجاری صنعتی و دبیر شورای‌عالی مناطق آزاد. روز بعد با حکم محمد خزاعی و براساس مصوبه هیات‌امنای جدید بنیاد سینمایی فارابی، سیدمهدی جوادی به سمت ریاست بنیاد فارابی منصوب شد. جوادی متولد ۱۳۶۶ بود و برای چنین سمتی بسیار جوان به‌نظر می‌رسید؛ آن‌هم در شرایطی که از در و دیوار کشور زمزمه لزوم جوان‌گرایی می‌بارید، اما جوانی که نه کسی او را می‌شناخت و سابقه‌ای از جهان‌بینی و قابلیت‌هایش در ذهن داشت و نه برنامه‌ها و اهدافش مشخص و قابل ارزیابی بود و نه حداقل به جریان و سیستمی وصل بود که از برنامه‌ها و اهداف آن جریان اطلاعی در دست باشد. این هیات‌امنای جدید فارابی که براساس مصوبه‌شان، جوادی را انتخاب کرده‌اند، یک روز قبل از انتخاب او، خودشان شوک بزرگ فضای خبری در عرصه فرهنگی کشور بودند. ترکیب این افراد درکنار هم بیشتر تداعی‌کننده هیات‌مدیره یک هلدینگ اقتصادی، مثلا نفتی و بازرگانی بود تا یک بنیاد سینمایی. اما فقط از یکی دو نشانه می‌شد کمابیش به اینکه قرار است فضا به چه سمتی برود، پی برد. اول اینکه محمد خزاعی فردی ناشناخته در سینمای ایران نبود؛ او از حوزه مطبوعات سینمایی گرفته تا دبیری جشنواره‌های مختلف و تهیه‌کنندگی پروژه‌های عظیم سینمایی، سوابق روشن و جالب‌توجهی داشت.
گذشته از اختلافی که بعضی افراد به‌طورکلی با سیاست‌های مدنظر شخصی مثل خزاعی داشتند و به جریان‌های سیاسی و فکری دیگر متصل بودند، کسی نمی‌تواند به‌طور منطقی با ورود چنین شخصی به چنین سازمانی مخالفت داشته باشد. خزاعی از مرتبط‌ترین انتخاب‌های مدیریتی دولت جدید به‌حساب می‌آمد؛ هرچند او به‌تنهایی نمی‌تواند همه‌چیز را رو‌به‌راه کند و درضمن، پیش از این هم افرادی که ارتباط وثیقی با سینما داشتند، در سمت معاونت سینمایی و پس از آن ریاست سازمان سینمایی قرار گرفته بودند و معلوم شده بود که هرچند در جاهای دیگر سینما ممکن است موفق بوده باشند، این سازمان، زمین بازی‌شان نبود. نشانه دوم که می‌شد با آن تا حدودی سیاست‌های کلی سازمان سینمایی در دوره جدید را حدس زد، انتخاب چنین هیات‌امنایی بود. درظاهر قرار بود پول دولتی جالب‌توجهی به سینما تزریق شود اما هنوز معنا و چگونگی این تزریق پول مشخص نبود. آیا این شخصیت‌های اقتصادی قرار است از نهادهای زیردست‌شان به‌‌طور مستقیم پول‌هایی را وارد چرخه تولید سینمای ایران کنند و به این ترتیب جای خالی پول‌های مشکوک در سینما پر شود؟ آن پول‌های مشکوک، بدون محاسبه سود و زیان و بدون چشم‌انداز بازگشت سرمایه هزینه می‌شدند و چرخه تولید و توزیع را هم در سینمای ایران به هم ریخته بودند. حالا اینکه بساط پول‌های آلوده از سینمای ایران جمع شود خیلی خوب است اما صدمه‌ای که چرخه اقتصادی سینمای ایران به این واسطه خورده، همچنان در جای خود باقی خواهد ماند و صرفا منبع تنفس مصنوعی سینما عوض می‌شود. این‌که یک سیستم عرضه و تقاضای صحیح در سینمای ایران شکل بگیرد، نیازمند برنامه‌ریزی دقیقی است که به‌عبارتی معماری مجدد بسیاری از بخش‌های ساختار سینمایی ما محسوب می‌شود. به میدان آوردن چنین هیات‌امنایی، از این‌جهت هم می‌تواند کاربرد داشته باشد؛ اما کسی هنوز نمی‌داند سهم سینما از دغدغه‌مندی این افراد چقدر است، آنها تا چه میزان برای مسائل بنیادین سینمای فارابی وقت می‌گذارند آیا این مسئولیت برایشان تزیینی است یا جدی؟ رئیس بنیاد فارابی هم چندان شناخته‌شده نیست و حتی طی همین مدت از او خبر و اظهارنظری در مطبوعات منتشر نشده؛ ساکت و مرموز و بدون فعالیت‌های مرئی و قابل ارزیابی.
حالا طرح تحول و سند چشم‌انداز پنج‌ساله بنیاد سینمایی فارابی منتشر شده که البته ابلاغ آن هم نه از طرف رئیس بنیاد فارابی، بلکه از جانب خود محمد خزایی صورت گرفت. در این طرح ۲۱بندی چند مورد بیشتر از بقیه جلب‌توجه می‌کرد که می‌شد آنها را مابه‌الامتیاز سیاستگذاری‌های سینمایی در دولت فعلی با دولت قبل دانست. سرانجام اجرای این سیاست‌ها به خیلی از چیزها ازجمله توانمندی اجرایی مدیران بستگی دارد اما به هرحال از این طریق می‌شد فهمید که مدیران ما می‌خواهند به چه سمتی بروند. مواردی مثل استقرار دبیرخانه اجرایی جشنواره‌های مختلف سینمایی در بنیاد به‌منظور افزایش تمرکز اجرایی، عدالت‌محوری و توجه ویژه به سینماگران غیرتهرانی، حمایت از شرکت‌های خلاق سینما و برخورد فعالانه با پدیده‌های نوظهوری مانند متاورس وNFT، نظارت حین تولید آثار و حمایت مادی و معنوی از فیلم‌های دارای شاخص سلامت، در این میان، جالب‌توجه و قابل بررسی هستند.

نظارت حین تولید
وقتی به آن بند از طرح ۲۱ بندی سازمان سینمایی توجه شود که خبر از جدی شدن نظارت‌ها حین تولید آثار می‌دهد، این سوال پیش خواهد آمد که آیا این نظارت‌ها جنبه کیفی هم خواهند داشت یا بیشتر ناظر به محتوای آثار یا طی شدن مراحل قانونی هستند و آیا سازوکاری درنظر گرفته شده که چنین نظارتی دست‌وپاگیر نشود و کار سینماگران را مشکل نکند؟ تعامل سازنده با تهیه‌کننده و نظارت حین تولید از آن دست اتفاقاتی است که کمک زیادی به افزایش فرمی و محتوایی آثار می‌کند. این نظارت کاملا متفاوت از نظارت پسینی و ممیزی‌هاست. بنیاد فارابی می‌گوید که قصد دارد از پیش‌تولید و انتخاب عوامل گرفته تا فیلمبرداری و اکران و عرضه فیلم و قرار گرفتنش در فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی، در کنار آثار باشد و بر حسن انجام کار نظارت کند. گاهی پیش آمده که رابطه بنیاد و فیلم‌هایش بعد از بررسی‌های اولیه و مرور طرح و فیلمنامه، در مرحله تولید به واریز نقدی و صدور چک در وجه تهیه‌کننده خلاصه شده و بعد از اتمام فیلم هم حتی خبرهای این آثار در رسانه‌های بنیاد منتشر نمی‌شدند. یعنی انگار رابطه فیلم و بنیاد که بعضا صاحب اثر است منقطع می‌شده و حالا تمرکز اصلی روی تولیدات خود بنیاد فارابی است که هم حین تولید مورد حمایت قرار بگیرند و هم پس از تولید رها نشوند. این اما بخشی از ماجراست. بخش دیگر از این ماجرا که اشاره دقیقی به آن نشده و باید در عمل ببینیم که به چه صورت پیش خواهد رفت، ماجرای چشم‌پوشی سیستماتیک دولت روی پروسه تولید خیلی از فیلم‌های سینمایی است که در دولت‌های مختلف، گاه با ‌انگیزه‌های سیاسی و گاه به دلیل باندبازی‌ها صورت می‌گرفت. حالا باید نشست و دید که آیا در این زمینه هم تغییرات بنیادینی صورت خواهد گرفت یا خیر. بیرون از فارابی، همین چند روز پیش خبری منتشر شد که نشان می‌داد رئیس جدید سازمان سینمایی درمورد فیلم‌هایی که بدون پروانه ساخت جلوی دوربین رفته‌اند یا قبل از اخذ پروانه نمایش به فستیوال‌های خارجی فرستاده شده‌اند، حساسیت دارد.

متاورس در سینمای ایران
در طرح تحول بنیاد سینمایی فارابی، ضمن اشاره به پدیده‌های نوظهور عصر ارتباطات، بر حضور فعال در حوزه‌های جدید فناوری مثل متاورس و NFT تاکید شده است. به نظر می‌رسد که عقب‌ماندگی و انفعال نهادهای فرهنگی دولت در ورود به پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی، درس عبرتی شده تا این بار به صورت فعالانه به فکر استفاده از پدیده‌های نوین ارتباطی باشند.
«metaverse» یک دنیای دیجیتالی را توصیف می‌کند که مشابه یک دنیای واقعی کاملا تحقق یافته و فراتر از دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم.
در دنیای فیزیکی می‌توان مایملک هر شخص و مالکیت او را تعیین کرد. همچنین مشخص کرد که یک کالای اصلی و یونیک، یا تقلبی است. اما در دنیای متاورس که هدفش اختلاط بیشتر فعالیت‌های زندگی واقعی با دنیای مجازی است چگونه مالکیت بر کالا حفظ می‌شود. در حقیقت این توکن‌های NFT، هستند که در دنیای متاورس کمک می‌کنند و توانایی ایجاد اشیایی کاملا یونیک را می‌دهند که هرگز نمی‌توان از روی آنها نسخه کپی یا بدلی‌شان را ساخت. توکن‌های NFT، بر خلاف بیت‌کوین، دلار، ریال و به‌طورکلی اسکناس‌ها، غیرقابل معاوضه (Non-Fungible Token) هستند؛ به این معنی که هر NFT قابل تعویض با NFT دیگر نیست و ارزش هرکدام با هم متفاوت است. برای مثال، تابلوی نقاشی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی، یک نسخه اصل از این تابلو در جهان وجود دارد که داوینچی خودش آن را خلق کرده و در موزه لوور فرانسه نگهداری می‌شود. در نتیجه نمی‌توان تابلوی مونالیزا را با هیچ تابلوی دیگری معاوضه یا جایگزین کرد.
حال اینNFT ها چگونه می‌توانند به دنیای سینما کمک کنند؟ NFT می‌تواند هر چیز دیجیتالی مثل یک قطعه موسیقی، اثر هنری، عکس، ویدئو، گیف یا حتی یک توئیت باشد! درواقع‌NFT ها سندی از هر دارایی دیجیتالی هستند تا نسخه اصلی و منحصربه‌فرد بودن آن مشخص شود. حالا هرچقدر که اینNFT ها کمیاب‌تر باشند، ارزش بیشتری هم دارند و درنتیجه با قیمت‌های بیشتری خریدوفروش می‌شوند. صنعت NFT محیطی فراگیر و محافظ ایجاد می‌کند تا هنرمندان به کمک فضای دیجیتال بتوانند درآمد کسب کنند. ضمن اینکه محافظت از آثار هنری در این محیط آسان‌تر شده است.

عدالت اکران یا بزرگداشت شهرستان‌ها؟
تعداد مخاطبان سینمای ایران در پایان سال ۱۳۹۶ به یک‌چهارم عددی رسید که آمارها در پایان دهه 60 نشان می‌دادند. سینمای ایران در سال ۶۸ که نقطه تحول در سیاستگذاری‌های کلان کشوری و به تبع آن، امور فرهنگی بود، بیشتر از ۸۰ میلیون مخاطب داشت، درحالی‌‌که جمعیت ایران از آن روز تابه‌حال چند میلیون نفر بیشتر شده و میزان تحصیلات دانشگاهی هم در این سال‌ها رشدی تورمی داشته است. به اینها باید گسترش چشمگیر شهرنشینی و کمرنگ شدن زیست روستایی در بافت اجتماعی ایران را هم اضافه کرد که طبیعتا همه باید به نفع سینما تمام می‌شدند؛ اما در عمل چیز دیگری دیده می‌شود. دولت بعد از آن هم همین سیاست طبقاتی را ادامه داد. در دوم خرداد ۱۳۷۶ تنها ۲۷درصد از تماشاگران سینمای ایران، تهرانی بودند و در ۳۰ تیر ۱۳۸۴ که کلید سعدآباد تحویل رئیس‌‌‌جمهور بعدی داده شد، این نسبت به ۵۴درصد، یعنی دقیقا دوبرابر مقدار قبلی‌‌‌اش رسیده بود. دولت بعد سهم تهرانی‌ها را ۵۴درصد تحویل گرفت و ۵۰درصد تحویل تیم بعدی داد. درضمن، مخاطبان سینما هم در این هشت سال ۴۰درصد ریزش داشتند. دولتی که از سال 92 روی کار آمد، از این هم وضع را پیچیده‌تر کرد و تمرکز روی مناطق مرکزی را مجدد افزایش داد و تعداد مخاطبان هم بیشتر کاهش پیدا کردند. حالا در طرح جدید فارابی صحبت از عدالت اکران و توجه به شهرستانی‌ها شده اما اولویت فارابی حمایت از فیلمسازان غیرتهرانی برای ساخت فیلم و حمایت از محتواهایی است که به ظرفیت‌های بومی و منطقه‌ای نقاط مختلف کشور اشاره دارد. در کنار این برنامه‌ریزی‌هایی هم برای برگزاری رویدادهای سینمایی در استان‌های مختلف شده که ضمن آن از بزرگان سینمایی استان‌ها تجلیل می‌شود. بااین‌حال هنوز به ساخت سالن در شهرستان‌ها فکری نشده است.

تمرکز دبیرخانه جشنواره‌ها
ایران یکی از رکوردداران برگزاری جشنواره‌های سینمایی در دنیاست. جشنواره‌های موضوعی متنوعی که با حمایت ارگان‌های مختلف دولتی و حکومتی برگزار می‌شوند، بدون توجه به اینکه در آن موضوع به‌خصوص، طی یک سال یا دوسال گذشته چه تعداد فیلمی ساخته شده یا نشده، بخش جالب‌توجهی از فعالیت‌های فرهنگی نهادهای مختلف را تشکیل می‌دادند. کرونا تا حد زیادی روی این فعالیت‌ها سایه انداخت اما حالا که قرار است روال به حالت قبل برگردد، نیاز به هرس شدن بعضی از این روندها هم احساس می‌شود. علاوه‌بر ادوار مختلفی که کار برگزاری جشنواره فیلم فجر و کودک به‌صورت کامل در بنیاد سینمایی فارابی جلو می‌رفته، در سال‌های بعد از آن هم بافت اصلی و شاکله مسئولان برگزاری عموما از بدنه بنیاد سینمایی بوده‌اند. پس طبیعی است که از حیث تمرکز بر اجرا و برگزاری به نحو احسن و همین‌طور ساماندهی مواردی مانند تجربه‌نگاری‌ها، یکپارچه‌‌سازی آرشیو مربوط به جشنواره‌ها و البته حمایت‌های لجستیک و زیرساختی از برگزاری جشنواره‌ها، فارابی در خط مقدم این اتفاقات باشد. این تمرکز باعث کاهش موازی‌کاری‌ها و افزایش تمرکز و چابکی سیستم در اجرای این رویدادهای مهم سینمایی است.

شاخص سلامت یا روزنه جدیدی برای رانت؟
یک اصطلاح مبهم که ممکن است در طرح جدید بنیاد فارابی سوال‌برانگیز باشد، شاخص‌های سلامت است. ظاهرا قرار است یک کارگروه تخصصی به بررسی فنی و محتوایی آثار از ابعاد مختلف بپردازد. به‌طور مثال فیلمی که نگاه مثبتی به مقوله خانواده دارد، یا روایتی از موفقیت‌ها و دستاوردهای علمی کشورمان داشته باشد، در این نظام شاخص سلامت نمره مثبت خواهد داشت. شاخص‌های سلامت در این حوزه به آثار سینمای ایران امتیازدهی می‌کنند و مدل حمایت فارابی از آثار هم طبق همین شاخص‌ها انجام خواهد شد. مشروح شاخص‌های سلامت هنوز مشخص نیست و قرار است به‌زودی اعلام شود؛ اما به‌طور کلی این روشی نیست که تابه‌حال سینمای ایران از آن خیری دیده باشد. مدل‌های دستوری که بیشتر ناظر به محتوای آثار هستند، معمولا منجر به ایجاد شدن بهانه‌ای برای اختصاص بودجه‌های کلان به‌سمت افرادی خاص شده که با بخشی از بدنه مدیریتی ارتباط دارند. در اکثر کشورها، سیاستگذاران کلان حکومتی و ارباب قدرت، اگر می‌خواهند از ابزار سینما برای پیشبرد اهداف‌شان استفاده کنند، این کار را با مهندسی‌های نرم و نامحسوس انجام می‌دهند. ابلاغ بخشنامه‌هایی که به هدف اصلی‌شان اصابت نخواهد کرد و صرفا بهانه‌ای برای بهره‌مندی مالی عده‌ای خاص را فراهم می‌کند، تابه‌حال هیچ نتیجه خوبی نداشته است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰