مسعود رضایی، کارشناس مسائل تاریخی و پژوهشگر درباره‌ ماجرای مک‌‌فارلین در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
در قضیه مک‌فارلین اتفاقی که افتاد، این بود که در ابتدا این قضیه کاملا محرمانه و محدود بود و شاید به تعداد انگشتان دست از این ماجرا اطلاع داشتند و حتی خیلی از مقامات عالیه کشور در زمان وقوع این ماجرا از آن مطلع نبودند.
  • ۱۴۰۱-۰۲-۲۵ - ۰۶:۳۵
  • 10
مسعود رضایی، کارشناس مسائل تاریخی و پژوهشگر درباره‌ ماجرای مک‌‌فارلین در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
آمریکایی‌ها به‌دنبال مذاکرات وسیع برای سلطه بر ایران بودند
آمریکایی‌ها به‌دنبال مذاکرات وسیع برای سلطه بر ایران بودند

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: کمتر کسی وجود دارد که این روزها نام مک‌فارلین را نشنیده باشد. البته شنیده شدن این نام بیشتر به‌خاطر انتشار خبر مرگ او در دو روز گذشته و افشای سفر محرمانه او به ایران است. مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی آمریکا که به‌عنوان نقش تعیین‌کننده‌ ماجرای ایران-کنترا شناخته می‌شود، در خرداد 65 به‌طور مخفیانه با پاسپورتی ایرلندی به ایران آمد. حالا پس از گذشت 36 سال از این سفر، در مصاحبه با یکی از کارشناسان تاریخ می‌خواهیم به بررسی ماجرای ایران-کنترا بپردازیم. در ادامه گفت‌وگوی مسعود رضایی، کارشناس مسائل تاریخی و پژوهشگر را با «فرهیختگان» می‌خوانید.

  ماجرای مک‌فارلین
این پژوهشگر تاریخ در ابتدا به شرح کلی ماجرای «ایران کنترا» پرداخت و گفت: «در ابتدای انقلاب اسلامی و زمانی که ما درگیر جنگ تحمیلی بودیم، به‌دلیل تحریم‌های اقتصادی و تسلیحاتی که بر ما اعمال می‌شد و با توجه به اینکه عمده‌ سلاح‌های ما اعم از تجهیزات هوایی، زمینی و... آمریکایی بودند و ما به این‌گونه سلاح‌ها نیاز داشتیم، هم نیاز به قطعات یدکی داشتیم و هم نیاز به اصل این‌گونه سلاح‌ها و راه‌چاره‌ای هم چندان برای به دست آوردن این سلاح‌ها نداشتیم، بنابراین ما با این مشکل مواجه بودیم. از طرف دیگر، آمریکایی‌ها در لبنان با این مساله مواجه شده بودند که تعدادی از نیروهایشان در لبنان، توسط نیروهای ضدآمریکایی و انقلابی بازداشت شده بودند. این مساله خیلی به آبروی آمریکایی‌ها لطمه می‌زد و آنها هم امکان این را نداشتند که بگردند و نیروهایشان را پیدا کنند، بنابراین آنها از طریق واسطه‌هایی به ایران این پیغام را دادند، درصورتی‌که در لبنان به ما کمک کنید نیروهای خودمان را از بازداشت نیروهای ضدآمریکایی دربیاوریم، ما هم به شما در به‌دست آوردن تسلیحات و قطعات یدکی مورد نیازتان کمک می‌کنیم. ایران از روی مواضع انسان‌دوستانه‌ای که داشت، واسطه شد یکی، دو تا از نیروهای بازداشت‌شده‌ آنها آزاد شوند، بعد آنها هم طی تماس‌هایی که با ما داشتند، اینجور مطرح کردند که ما هم سلاح‌هایی را به شما خواهیم داد، البته در قبال آن پولی که به‌عنوان قیمت این سلاح‌ها تعیین می‌کردند و این گفت‌وگوی واسطه‌های آمریکایی با برخی نیروهای ایرانی که مشخص شده بودند، ادامه پیدا کرد تا زمانی که به حضور مک‌فارلین و تیم همراه او در ایران رسید. درواقع مذاکراتی که در ایران صورت می‌گرفت، زیرنظر اکبر هاشمی‌رفسنجانی بود، یعنی آن را هدایت می‌کرد، نه اینکه خودش وارد مذاکره شود.»

  پایان اعتبار حسینعلی منتظری
رضایی درباره چگونگی رسانه‌ای شدن قضیه مک‌فارلین در سال 65 گفت: «در قضیه مک‌فارلین اتفاقی که افتاد، این بود که در ابتدا این قضیه کاملا محرمانه و محدود بود و شاید به تعداد انگشتان دست از این ماجرا اطلاع داشتند و حتی خیلی از مقامات عالیه کشور در زمان وقوع این ماجرا از آن مطلع نبودند. بعد از اینکه این اتفاقات افتاد و آمریکایی‌ها با شکست استراتژی خود مواجه شدند، برای اینکه با طرح فروش تسلیحات ایران را پای میز مذاکره بکشانند، ظاهرا این اتفاق می‌افتد که قربانی‌فر که واسطه بین ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها بوده، به بهانه اینکه ایران پول من را نداده، یک نامه‌ تظلم‌آمیز به منتظری می‌نویسد، او در اینجا از ماجرا مطلع می‌شود و این نامه و این ماجرا به اطلاع سیدمهدی هاشمی هم می‌رسد که آن موقع به‌شدت موردتوجه منتظری قرار داشت و مورد اعتماد او بود. سیدمهدی هاشمی ظاهرا از روی مواضع ضدآمریکایی خودش، این قضیه را به یک مجله لبنانی به نام «الشراع» منتقل می‌کند و آن نشریه این ماجرا را منتشر می‌کند. در دنیا این ماجرا سروصدا می‌کند و هاشمی در مراسم 13 آبان 65 در محل لانه جاسوسی سخنرانی می‌کند و با توجه به اینکه این ماجرا توسط نشریه الشراع عمومی شده بود، درمورد این قضیه توضیحاتی می‌دهد. در اینجا همان‌طور که عرض کردم، بالاخره منتظری، سرمنشأ این می‌شود که این ماجرا افشا شود و از همان زمان مشخص می‌شود که وی خیلی اهل رازداری در اسرار مملکتی نیست. واقعیتش این است که با توجه به نیازهایی که آن روز داشتیم، با زیرکی و هوشمندی و با رعایت جوانب مختلف، با پایین آوردن ضریب خطا این امکان شاید برای ما وجود داشت که از این کانال برای خودمان سلاح تامین کنیم، چون بالاخره آمریکایی‌ها آن حیله‌گری خودشان را در این مساله داشتند. اما وقتی این ماجرا در جهان منتشر می‌شود، دیگر این کانال کاملا بسته می‌شود و آن امتیازاتی که ما می‌توانستیم از طریق مانورهای سیاسی خودمان در لبنان از آمریکا کسب کنیم، از دست رفت، یعنی امکان اینکه از طریق اینها به برخی نیازهای تسلیحاتی خودمان دست پیدا کنیم، از بین رفت.»

  استراتژی هوشمندانه امام(ره)
در ادامه‌ این گفت‌وگو رضایی با اشاره به استراتژی هوشمندانه امام راحل در ماجرای مک‌فارلین گفت: «امام به مقامات عالی کشور ازجمله هاشمی‌رفسنجانی که در راس این ماجرا قرار داشت، اجازه‌ انجام مذاکره با مقامات آمریکایی را ندادند و همچنین ایشان اجازه ندادند این تبادل فراتر از بحث زندانی‌های آمریکایی در لبنان و یک مقدار سلاح باشد، یعنی امام(ره) اجازه نمی‌دادند که فراتر از این برود و این‌گونه قضیه را مدیریت کردند.»
رضایی ادامه می‌دهد: «همان‌طور که عرض کردم، مردم و حتی خیلی از مقامات از مساله مک‌فارلین اطلاع نداشتند، البته این طبیعی و درست هم بود، یعنی مخفی کردن این قضایا اشتباه نبوده ‌است. از نظر من کار درستی بود و در چنین مسائلی که بین کشورهای مختلف و در روابط ایران و کشورهای دیگر هم وجود دارد، قرار نیست که هر مساله سیاست خارجی و امنیتی بلافاصله عمومی شود و همه از آن مطلع شوند، بنابراین کار درستی نیست.»
رضایی در ادامه با تاکید بر اینکه آمریکایی‌ها به‌دنبال گفت‌وگوهایی بودند که شرایط آمریکا را بر ایران غالب کنند، توضیح می‌دهد: «وقتی‌که این بحث توسط ایران دنبال می‌شد و البته حضرت امام هم در جریان کلیت این ماجرا قرار گرفتند، این بود که فقط در حوزه‌ همین موضوع خاص دنبال شود، یعنی ایران به آزادی نیروهای آمریکایی در لبنان کمک کند و آمریکایی‌ها مقادیری سلاح و قطعات یدکی را به ایران بدهند. این چیزی بود که حضرت امام در جریان آن قرار داشتند. اما آمریکایی‌ها می‌خواستند درواقع این روزنه و پنجره‌ کوچک و کاملا مشخص را به یک دروازه بزرگ تبدیل کنند. یعنی اینکه به نظر من، قصد آنها از اعزام مک‌فارلین به‌عنوان مشاور امنیت ملی دولت ریگان به ایران، این بود که باب گفت‌وگوهای وسیع‌تر و همه‌جانبه را باز کنند و در این گفت‌وگوها، شرایط کلی خودشان را به ایران تحمیل کنند که خب ایران هم هرگز چنین چیزی را قبول نمی‌کرد، یعنی می‌خواهم عرض کنم اگر فقط از نظر آمریکایی‌ها بحث ارسال سلاح به ایران بود، دیگر نیازی به این نبود که مک‌فارلین به ایران بیاید. می‌شد یک مسئول از کادر نظامی در یک سطح پایین و متعارفی بیاید و سلاح‌ها را تحویل بدهد و کارها را به این ترتیب انجام دهد. وقتی‌که مک‌فارلین را اعزام می‌کنند و به همراه او پیغام‌هایی را می‌فرستند، مک‌فارلین به‌دنبال این هست که با مقامات عالی‌رتبه ایرانی مذاکره کند و بعد هم به‌شدت معترض می‌شود که چرا هیچ یک از مقامات عالی‌رتبه‌ ایرانی با من مذاکره نکردند، خب همه اینها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها درحال انجام یک عملیات فریب بودند، یعنی آنها به‌عنوان اینکه ما می‌خواهیم به شما سلاح بدهیم، آمده بودند تا باب مذاکرات وسیع با ایران را باز کنند و از آن مذاکرات وسیع به اهدافی برسند. ازجمله این اهداف اولا کشاندن ایران پای میز مذاکره و اعلام این به جهان که دیدید ایران پای میز مذاکره ما آمد و بعد بلافاصله درخواست‌ها و تحکم‌های مختلف خودشان را در آن مذاکرات به ما تحمیل بکنند و به تمام دنیا بگویند ما چنین چیزهایی را از ایران می‌خواهیم. همان چیزهایی که در سال‌های بعد هم مرتبا تکرار کردند. مانند همین مساله‌ فلسطین و دست‌برداشتن ایران از مخالفت با اسرائیل و صهیونیسم، به رسمیت شناختن اسرائیل و مخالفت نکردن با روند سازش با رژیم‌صهیونیستی، مباحثی که به اصطلاح خودشان به آنها مباحث حقوق بشری می‌گویند و همچنین بعدها مسائل هسته‌ای هم اضافه شد. می‌خواهم بگویم آنها دنبال چنین طرحی بودند که مک‌فارلین ایران می‌آید و انتظار داشت با مقامات ایرانی ازجمله هاشمی‌رفسنجانی دیدار کند ولی ملاقاتی صورت نمی‌گیرد. حضرت امام هم به هاشمی تاکید می‌کنند که مذاکره در سطح بالا انجام نشود و وارد این‌گونه مذاکرات نشوید. بنا براین مک‌فارلین به ایران می‌آید و با سرخوردگی برمی‌گردد.»
مسعود رضایی به این نیز پرداخت که سلاح‌هایی که آمریکا به ایران داد، معیوب بوده‌ است. او در این‌باره توضیح می‌دهد: «این را هم عرض بکنم سلاح‌هایی که به ایران می‌دهند بعدا مشخص می‌شود که این سلاح‌ها را خیلی گران‌تر از قیمت واقعی‌شان به ما فروختند. بعضی نواقص و اشکالات در این سلاح‌ها وجود داشت که شما اگر خاطرات هاشمی‌رفسنجانی را بخوانید، اینها نشان‌دهنده بدجنسی اینهاست و ضمنا آنها یک بدجنسی دیگر هم انجام داده بودند و آن هم اینکه پولی که از ایران دریافت می‌کردند، به حساب کنتراها، نیروهای ضدانقلاب نیکاراگوئه می‌ریختند. کنتراها آن موقع با حکومت ساندینیستا درحال جنگ بودند. همچنین دیگر حیله‌گری آمریکا این بود که تعدادی سلاح از رژیم‌صهیونیستی به ایران حمل می‌کنند. ببینید تمام این کارها را انجام می‌دهند که اگر آن طرح کلی خودشان پیش نرفت، بتوانند با استفاده‌ از این‌گونه اقداماتی که انجام دادند، ایران را حتی‌المقدور در این ماجرا بدنام کنند.»

  نقش هاشمی‌رفسنجانی در قضیه مک‌فارلین
یکی از سوالاتی که از مسعود رضایی پرسیدم ناظر بر این بود که برخی کارشناسان تاریخ معتقدند ادله و قرائنی وجود دارد که ارزیابی آمریکایی‌ها و برخی جریان‌های غربگرای منطقه هاشمی‌رفسنجانی را به‌عنوان شخصی که می‌تواند تاثیراتی در ارتباط با خواسته آمریکایی‌ها صورت بدهد ارزیابی می‌کنند. مثلا در کتاب نبرد مخفی علیه ایران آمده است که هر هواپیمایی که می‌خواست وارد ایران شود در رژیم‌صهیونیستی توقف می‌کرد و صهیونیست‌ها قطعات معیوب را به‌جای قطعات سالم قرار می‌دادند که ایران در این قضیه چندان هم تقویت نشود. این را هم برکمن می‌گوید و هم مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در بخش‌هایی از خاطرات خودشان قید می‌کنند که قطعات واردشده بعضا سالم نبود. برهمین اساس، پرسیدم که می‌توانیم بگوییم هاشمی‌رفسنجانی تحلیل درستی در مساله مک‌فارلین نداشته و از ابتدا هم مشخص بود چنین عاقبتی بر سر ماجرای تبادل اسلحه می‌آید؟
رضایی در پاسخ می‌گوید: «فکر نمی‌کنم به سادگی امکان اطلاع از این قضیه، در آن زمان برای ایران بوده ‌باشد. یعنی امکانات ایران و سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی که الان وجود دارد، آن بازوان ایرانی که در منطقه وجود دارد، اینها آن موقع که به این ترتیب نبود، یعنی من بعید می‌دانم که امکان تشخیص چنین قضایایی برای مقامات ما وجود داشته باشد. نکته دیگر اینکه، به‌هرحال آمریکایی‌ها به لحاظ تجربه در اینجور قضایا، تجربیات بسیار بیشتری به نسبت ما داشتند. ما در سال 65، حدود هشت سال از انقلاب‌مان می‌گذشت، درحالی که آنها شاید بیش از 50 یا 60 سال بود که داشتند به‌صورت جدی روی این قضایا کار می‌کردند. نکته بعدی این است که درست است که مقداری از این سلاح‌ها معیوب بود، اما همه‌اش معیوب نبود و بالاخره مقداری سلاح سالم هم در اینها بود، هرچند قیمتی که از ما گرفتند، قیمت‌های بسیار بالایی بود.»

  بی‌اعتباری دولت ریگان
در پایان این گفت‌وگو به این پرداختیم که استراتژی امام درمقابل ماجرای مک فارلین، چه بر سر دولت ریگان در آمریکا آورد.
این پژوهشگر تاریخ با تاکید بر اینکه دولت ریگان در این ماجرا، خیلی سرافکنده شد، گفت: «دولت ریگان به این دلیل سرافکنده شد که مرتبا از فشار و تحریم ایران صحبت می‌کرد و بعد مشخص شد که وارد یک معامله تسلیحاتی با ایران شده ‌است. آشکار شدن این قضیه خیلی برای آنها هزینه داشت. ضمن اینکه این مذاکره و معامله‌ ریگان، با مخفی کردن از کنگره صورت‌ گرفته بود که ظاهرا یک‌سری اشکالات قانونی هم بر این معامله وارد می‌کرد که این حالا دعواهای بین خودشان بود که شما چرا براساس قانون، این مساله را از کنگره مخفی کردید، به‌خصوص اینکه پول این سلاح‌ها به کنتراها داده می‌شد که این خلاف مقررات مصوب کنگره بود و کنگره از این بابت هم دولت ریگان را تحت‌فشار قرار داد که برخلاف مصوباتی که ما تصویب کرده بودیم، این پول‌ها را به کنتراها دادید. اصلا این ماجرا در آمریکا به ماجرای «ایران-کنترا» معروف شد و خیلی ریگان و وزیر دفاعش، کاسپار واینبرگر و مک فارلین، مشاور امنیتی ملی آمریکا تحت‌فشار قرار گرفتند. شما می‌دانید مشاور امنیت ملی در آمریکا از یک موقعیت ویژه‌ای برخوردار است و خود مک‌فارلین تحت‌فشار قرار گرفت.»

در این رابطه بیشتر بخوانید:

جعبه‌سیاه مک‌فارلین در تهران (لینک)

روحانی باید خاطراتش از ماجرای مک‌فارلین را شفاف و جامع توضیح دهد (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰