عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: افغانستانی و ایرانی نهتنها دارای زبان مشترک که در فرهنگ و آیین هم یکی هستند. یک روح در دو کالبدند و حتی این خطوط مرزی نتوانسته آنها را از هم جدا بیندازد. امسال در سیوسومین نمایشگاه کتاب تهران، ناشران افغانستانی هم حضور دارند و کتابهایشان را برای شرکتکنندگان این نمایشگاه عرضه میکنند. چندماه پیش گزارشی در همین صفحه نوشتم و درمورد اوضاع نشر افغانستان صحبت کردم. از کاهش بازار نشر ایران و حضور ترکیه گفتم و تاکید کردم که این سالها بازار نشر افغانستان از آثار کشورهای دیگر پر شده است. ناشران ایرانی در دهه80 و اوایل دهه90 حضور پررنگی در همسایه شرقیمان داشتند اما این روند در سالهای اخیر روبهکندی گذاشته است. حالا بعد از چندماه یکباره اوضاع تغییر کرده و افغانستان وضعیت دیگری پیدا کرده است؛ طالبان بار دیگر بر افغانستان چیره شده و توانسته دوباره همان سلطنت قبلی را پیاده کند. این فرصت نمایشگاه را مغتنم دانستم تا با این ناشران گفتوگویی داشته باشم و درمورد وضعیت این دوره از نمایشگاه و مهمتر از آن وضعیت نشر و کتاب افغانستان بعد از قدرت گرفتن طالبان صحبت کردیم.
چه ناشرانی از افغانستان در نمایشگاه کتاب حضور دارند؟
امسال و در سیوسومین نمایشگاه کتاب تهران، 5ناشر از افغانستان حضور دارند. انتشارات عرفان، انتشارات آمو، انتشارات تاک، انتشارات صبح امید و یک انتشارات بهنمایندگی از ناشران کودک افغانستان. بهمانند رسم چندسال اخیر نمایشگاه کتاب تهران یک غرفه هم برای اتحادیه ناشران افغانستان در نظر گرفته شده است اما این غرفه تا روز سوم نمایشگاه خالی بود و بهگفته کسانی که از افغانستان در این نمایشگاه حضور دارند، چون از افغانستان به اینجا میآیند، کمی سختگیری از سمت دولت طالبان برای آوردن کتابها وجود دارد برای همین زمان میبرد تا بتوانند به ایران برسند و کتابها را در معرض دید مخاطبان بگذارند. افغانستان 10غرفه را در نمایشگاه امسال گرفته است اما فقط 5غرفه آن را ناشران دارند و 5غرفه دیگر خالیمانده است. نکته دیگر درمورد ناشران افغانستانی حاضر در سیوسومین دوره نمایشگاه کتاب این است که این ناشران در ایران حضور دارند و فعالیتشان در افغانستان کمتر شده است.
زبان پشتو جای زبان فارسی را میگیرد؟
«من محمدابراهیم شریعتی، افغانستانی هستم. از سال١٣٥٩ در ایران زندگی میکنم. در مشهد و قم تحصیل کردم و بعد از اینکه درسم را تمام کردم، نشستم و به این فکر کردم که ما افغانستانیها چرا اینقدر روی زمین دربهدریم و در کوی و برزن دیگران سرگردانیم. بهسراغ کتابخانههایی مثل کتابخانه ملی و مجلس رفتم. کتابخانه آیتالله مرعشی و آستان قدس رضوی را نیز گشتم، اما هرچه بیشتر میگشتم کمتر مییافتم. درباره تاریخ افغانستان در آن دوران دو، سه کتاب بیشتر نبود. یکی از آنها «افغانستان در مسیر تاریخ»، دیگری «افغانستان بعد از اسلام» و سومین کتاب «افغانستان در قرن نوزدهم» بود. من چیز دیگری نیافتم جز دو جزوه شعر که یکی «نمونههای شعر معاصر افغانستان» و دیگری «نثر دری در افغانستان» نام داشت. بنابراین تصمیم گرفتم وارد کار نشر شوم. برای این کار کتابهایی را که از ابتدا با ورود صنعت چاپ در افغانستان چاپ شده بود با زحمت فراوان جمع و شروع به بازچاپ آنها کردم. کتابهایی مثل لغات عامیانه فارسی در افغانستان، دیوان خلیلالله خلیلی و افغانستان در پنج قرن اخیر. این فعالیتها ادامه داشت تا اینکه حالا من بهعنوان ناشر مولف ١٥-١٤ سال است که کار نشر میکنم و از چهارمین دوره نمایشگاه کتاب که ما افغانستانیها در نمایشگاه تهران شرکت میکنیم، من بیشتر دورهها را بودهام، گاهی از طرف مجله حبلالله و در دورهای از طرف حزب وحدت شرکت کردهام و مدتی هم از طرف دولت افغانستان در نمایشگاه شرکت کردهام. با وجود این، بیشتر وقتها هم بهعنوان موسس نشر عرفان در نمایشگاه حضور داشتهام.» با این مطلع گفتوگو بهسراغ ابراهیم شریعتی رفتیم که یکی از پرسابقهترین ناشران افغانستانی در نمایشگاه کتاب تهران است، البته حال خوبی ندارد و دلیل این حال خوب نبودن، اوضاع افغانستان است.
از شریعتی درمورد حضور در نمایشگاههای کتاب ایران میپرسم و میگوید که برای چندمینبار است که در نمایشگاه بزرگ بینالمللی کتاب بهمیزبانی کشور دوست، ایران شرکت میکند و ایران همیشه از مهاجران افغانستانی میزبانی شایستهای کرده و از هیچ تلاشی برای حضور فعال ناشران افغان دریغ نکرده است. این ناشر افغانستانی درمورد جنس کتابهایی که مخاطبان نمایشگاه کتاب دوست دارند، گفت: «سالهاست در بخش بینالملل به نمایش کتابهای مهمی از آثار دانشمندان افغانستان و کشورهای دیگر میپردازم که علاقهمندان زیادی از مهاجران در ایران و ایرانیان علاقهمند به حوزه افغانستان دارد.»
بحث زبان فارسی در افغانستان فعلی، یکی دیگر از موضوعات مهمی است که شریعتی دوست دارد درمورد آن صحبت کند و دراینباره میگوید: «هنوز دستور زبان بهصورت منسجم و علمی تدوین نشده است و کتابهای مربوط به این موضوع از ضعفهای جدی رنج میبرد. همچنین هیچ فرهنگلغت معتبر و قابل ارجاع ازسوی مراجع علمی و متخصصان زبان فارسی دری در این کشور به نشر نرسیده و در دسترس قرار ندارد. شیوهنامههای نگارشی و ویرایشی هم یا وجود ندارد یا ضعیف هستند. ضعف در این سه حوزه یعنی حوزه دستور زبان، فرهنگلغت یا لغتنامههای معتبر و نگارش و ویرایش، ضعفها و آشفتگیهای مختلفی را بر کاربرد زبان فارسی در افغانستان بهخصوص در حوزه نوشتاری تحمیل کرده و ظهور یک زبان معیاری نوشتاری را به تاخیر انداخته است. بهعنوان مثال بهدلیل ضعف ابهامات در قواعد دستوری جملات مرکب و پیچیده بهدرستی بهکار گرفته نمیشوند. همچنین به ویرایش متون توجه جدی صورت نمیگیرد و بعضا نیاز احساس نمیشود. واژگان منفردی داریم که در گویشهای مختلف زبان فارسی دری افغانستان همچنان حفظ شدهاند، به این دلیل که در فرهنگ یا فرهنگهای لغت معتبر گردآوری نشدهاند، همچنان در این گویشهای زبانی محدود مانده و وارد فرهنگ نوشتاری نشدهاند.»
او با بیان اینکه زبان پشتو که گفته میشود زبان حدود 40 تا 45درصد مردم افغانستان را تشکیل میدهد، ادامه میدهد: «شاید حدود نیمی از مردم افغانستان با این زبان تکلم میکنند و جدیترین رقیب زبان فارسی است. این رقابت در دوره معاصر به شیوههای مختلف زیر خود را نشان داده است، زبان پشتو در قانون اساسی مصوب 2004میلادی بهعنوان زبان رسمی افغانستان در مرتبه نخست درج شد. این درحالی است که در قوانین اساسی قبلی افغانستان معمولا دری زبان رسمی و پشتو زبان ملی اعلام میشد. درج زبان پشتو بهعنوان زبان اول رسمی در قانون اساسی، توقعات پشتوزبانان افغانستان را افزایش داده و آنها درصدد آن شدند که زبان پشتو، زبان اداری افغانستان شود. این تلاش اگرچه چندان موفق نبوده اما چالش جدی را برسر راه زبان فارسی ایجاد کرده است. البته در زمان فعلی و با وجود طالبان این اتفاق بیشتر شده است.»
شریعتی در ادامه صحبتهایش میگوید: «یکی از فرصتهایی که دراختیار زبان فارسی دری در افغانستان قرار دارد مشترکبودن این زبان بین تمام ساکنان و اتباع کشور است. اکثر مردم افغانستان با هر زبان مادری، با این زبان آشنایی دارند و میتوانند با آن تکلم میکنند، بهگونهای که زبان فارسی، زبان مشترک اقوام و قبایل مختلف افغانستان بهشمار میرود. بهعنوان مثال اگر دو نفر ازبیک و پشتون بخواهند با هم تفهیم و تفاهم کنند ناگزیر به زبان فارسی با یکدیگر صحبت میکنند و همچنین تمام کسانی که زبان مادریشان غیر از فارسی است برای تفهیم و تفاهم با یکدیگر ناگزیر به این زبان پناه میبرند.»
مدیر انتشارات عرفان وضعیت کتاب و کتابخوانی در افغانستان را با توجه به تحولات اخیر بسیار ناامیدکننده میداند و میگوید: «ما باید به این اتفاقات به دید یک گذار نگریسته و برای آینده بهتر مخصوصا در عرصه نشر، پخش و فرهنگ مطالعه در افغانستان تلاش میکنیم. نباید از شرایط پیشآمده ناامید باشیم و بهعنوان عضو یک خانواده مشترک برای سربلندی و بلندکردن پرچم علم و معرفت درکنار همدیگر بیوقفه تلاش کنیم.»
کتابهای پاکستانی حرف اول را در افغانستان فعلی میزند
سالهاست که ایران و افغانستان بهدلیل زبان مشترکشان در زمینه نشر با هم همکاری داشتهاند و سالهاست کتابهای ایرانی در افغانستان وجود دارد، حتی در زمان طالبان بازهم این مراودات از طریق پاکستان انجام میشد. همگان بر این اذعان دارند که صنعت نشر ایران به پیشرفت نشر افغانستان بسیار کمک کرده است. علی محمدی که در حوزه نشر بین ایران و افغانستان فعال است و خودش هم سالها در ایران زندگی کرده درمورد بازار مشترک این نشر گفت: «اگر به 8 یا 9سال پیش نگاه کنیم، کتابها در بازار نشر افغانستان از سمت ایران تامین میشد و خیلی از کتابهای ایرانی -مخصوصا پرفروشهایی که در ایران وجود دارد- در افغانستان پرفروش هستند. مثالی بین دوستان نشر در افغانستان داریم و میگوییم هر آنچه در ایران منتشر میشود برای ما لازم است و باید در اینجا هم باشد، حتی ما کتابهایمان را با توجه به اوضاع خوب چاپ در ایران آنجا منتشر میکردیم ولی حالا همهچیز متفاوت شده است.»
او صحبتهایش را ادامه داد و گفت: «بگذارید از اوضاع الان بگویم، شرایط خیلی پیچیده شده است و هنوز قوانینی نیامده که چه کتابی را داشته باشیم و چه کتابی نه. همهچیز در حد حرف است، مثلا اینکه میگویند کتابهای داستان و شعر و حتی فلسفه و اینها نباید در کتابفروشیها باشند و اصلا نباید منتشر شوند یا اینکه فعلا هیچ کتابی از ایران وارد افغانستان نمیشود. این درحالی است که قبلا بیشتر کتابها از ایران و بعد هم از پاکستان میآمد. اما الان از ایران هیچ کتابی نمیآید، مگر اینکه قاچاقی وارد افغانستان شود. ایران مبدأ واردات کتاب به افغانستان است. استفاده دانشجویان از کتابهای سازمان مطالعه و تدوین کتب علومانسانی دانشگاهها از نمونههای موفق ارتباط دو کشور در این زمینه بوده است. کتابهای این نشر ازسوی جامعه دانشگاهی افغانستان مورد استقبال قرار گرفته و بهعنوان منبع اصلی ازسوی استادان معرفی میشود اما در حوزههای فنیومهندسی یا پزشکی طبق مشاهدات من چندان از منابع فارسی تولیدشده در ایران استفاده نمیشود. در حوزه رمان و داستان هم ایران نقطه اصلی است که برای افغانستان معرفی میشود اما فعلا کاری نمیشود کرد و باید ببینیم در آینده چه چیزی پیش میآید.»
محمدی در ادامه صحبتهایش اشارهای به یکی از ناشران فعال حوزه ایران و افغانستان دارد و میگوید: «نمیخواهم اسمی از این دوست عزیزمان ببرم چون حتما برایشان مشکل به وجود میآید اما طی صحبتی که با هم داشتیم درمورد وضعیت ناشران و کتابفروشان افغانستان میگفت، بعد از تحولاتی که در 15آگوست به وجود آمد، کتاب، نشر و درکل فرهنگ در افغانستان به یک ویرانه تبدیل شده است، الان نه سرمایهای مانده است، نه فرهنگی. هرچه درمورد فرهنگ وجود دارد راکد مانده است، علت این موضوع هم شکست، ناامیدی و بیپولی است. مردم در افغانستان گیر نان شب هستند.»
این فعال حوزه کتاب در ادامه صحبتهایش میگوید: «ما در افغانستان تا سال2000 در محدودیتهای زیادی قرار داشتیم، ازجمله اینکه تا سال1995 طالبان در این کشور حکمرانی میکرد و قبل از آن مردم جنگهای داخلی را تجربه کرده بودند، بنابراین با توجه به ناآرامیهای سیاسی و سانسورهای شدید طالبان، کتابفروش و ناشر بهمعنای واقعی وجود نداشت. طالبان براساس فهرست کتابهای تولیدشده که ازسوی مراکز دولتی دریافت میکرد، کتابهای بهاصطلاح ممنوعه را به آتش میکشید. در این شرایط توان توسعه صنعت چاپ و نشر وجود نداشت و ازسوی دیگر ناشران خصوصی هرگز حاضر به سرمایهگذاری در این حوزه نمیشدند. بعد از سال2000 عواملی ازجمله آزادی بیان، پیوستن به قانون کپیرایت و قوانین دیگر حمایت از مالکیت فکری ناشران موجب شدند ناشران نیاز جوانانی که در فضای باز به دانشگاهها راه پیدا کرده بودند و همچنین مطالعه برای سرگرمی را پاسخ دهند. درمجموع تا قبل از ورود دوباره طالبان با وجود همه مشکلات اقتصادی و ادامه ناآرامیهای سیاسی، ناشران خصوصی در افغانستان فعالیت میکردند و اوضاع تازه بهثبات رسیده بود اما حالا دوباره با طالبان روبهرو شدهایم. از روزی که طالبان به افغانستان آمده، مشکلات ما صدچندان شده است، گروهی که فرهنگ نمیشناسد و جالب است بدانید که این گروه پیشفرضهایی را در رابطه با زبان فارسی دارد، آنها خودشان را با ایران بهدلیل زبان فارسی در یک چتر حوزه تمدنی نمیدانند و اصلا زبان فارسی را زبان نمیدانند. طالبان هیچ حسی نسبت به این زبان ندارد. آنها همیشه کتاب را مخالف خودشان میدانند. الان کتابهایی که از ایران به افغانستان ارسال میشود، ابتدا باید لیستش به اداره استخبارات داده شود تا آنها تایید کنند، معمولا هم تایید نمیشود. کتابهای چاپی هم همین حالت را دارند و باید هر کتابی هم که چاپ میشود اول اسم و مشخصات به آنجا داده شود و بعد اگر تایید شد، چاپ شود.»
محمدی همچنین در ادامه درمورد کتابهایی که وارد افغانستان میشود، گفت: «اگر یادتان باشد چندماه پیش که با هم صحبت کردیم گفتم که الان پاکستان صادرکننده کتاب به افغانستان است، آنهم کتابهایی که همه در حوزه دین هستند و البته بازهم این کتابهای دینی نمیتوانند از ایران به افغانستان صادر شوند و تنها ورودی این کتابها از پاکستان است و طالبان بر این کتابها نظارت کامل دارد. نکته بعدی که باید به آن توجه شود، این است که یکسری از کتابفروشان در کابل و هرات، توسط طالبان دستگیر شدهاند و هیچ خبری از آنها وجود ندارد، کتابفروشیهایشان هم یا کامل تخلیه شدهاند یا کتابهای بهقول خودشان ممنوعهها را جمع کردهاند. اوضاع بدی است و واقعا از دست هیچکداممان کاری برنمیآید. الان جدیدا به زبان کتابها ایراد وارد میکنند و فقط باید پشتو باشد، مثلا در نمایشگاه کتاب کابل که چندوقت پیش برگزار شد، این موضوع را عنوان کردند کتابهایی که در نمایشگاه هستند باید بیشتر به زبان پشتو باشند، واقعا این موضوع برای همه ناراحتکننده است، چون زبان فارسی بیشترین زبانی است که در افغانستان صحبت میشود.»
محمدی با اشاره به کسانی که میخواهند ازسوی اتحادیه ناشران افغانستان در نمایشگاه شرکت کنند، میگوید: «همین کسانی که دارند از کابل میآیند حدود سههفته است که برای این موضوع برنامهریزی کردهاند اما بازهم برای آوردن کتابها دچار مشکل بودهاند چون طالبان اجازه این کار را نمیدهد و بسیار آنها را اذیت میکند. میتوانید کتابهایشان را ببینید که چقدر محدودیت وجود دارد و مقایسه کنید با ناشرانی که در اینجا هستند.»
کم شدن سهم کتاب ایرانی در افغانستان
برخی ناشران ایرانی بهسهم خود سعی کردهاند بازار نشر افغانستان را برای خود و دیگر دوستانشان حفظ کنند. یکی از نشرهایی که در این زمینه تلاش زیادی انجام داده، نشر هرمس است که سعید دمیرچی مسئولیت آن را برعهده دارد. او درمورد وضعیت کتابهای ایرانی در افغانستان در وضعیت فعلی میگوید: «سابقه حضور نشر ایران در افغانستان به دهه40 برمیگردد. اما آن زمان چون تولید در ایران هم کم بوده است، نمیتوانیم بگوییم که حجم زیادی کتاب از ایران به افغانستان میرود، اما مبادلات فرهنگی بوده است. در سالهایی هم که طالبان بر سر کار آمده و افغانستان دچار جنگ داخلی بود، بازهم از طریق مرز زمینی و از سمت سیستانوبلوچستان، کتابها به پاکستان میرفت و بعد از آنجا هم کتابفروشیهایی که در پیشاور بودند، این کتابها را بهسمت کابل میبردند، البته این تعداد هم زیاد نبود ولی با وجود طالبان و شرایط بسته در افغانستان، ارسال کتاب ایرانی به این کشور بسته نشد. بیشتر هم کتب مذهبی بود؛ اما بالاخره این بازار وجود داشته است.» او به مسائل بعد از رفتن طالبان اشاره میکند و میگوید: «بعد از رفتن طالبان و باز شدن دانشگاهها و آزاد شدن برخی مسائل، این مراودات بیشتر شد. به جرات میتوانم بگویم که در سالهای 82 تا 84، بیش از 80درصد کتابهایی که در افغانستان وجود داشت، چاپ ایران بود اما هرسال این عدد کمتر شد، اما الان دوباره با وجود طالبان این سهم خیلی کم شده است.» از دمیرچی درمورد چرایی کاهش سهم ایران در بازار نشر افغانستان میپرسم و او دلایل متعددی را برای این مساله عنوان میکند و میگوید: «در اوایل دهه80، ضعف تولید محتوا و ناشر وجود داشت، اما هر سال که گذشت ناشران جدیدی در افغانستان شکل گرفتند. اساتید دانشگاه در سالهای اول ترجیحشان این بود که کتابهای ایرانی معرفی کنند، چون منبعی نبود اما بهمرور زمان خودشان شروع به چاپ کتابها و گردآوری آنها کردند و حالا رشد تولید کتاب در افغانستان را شاهد هستیم و این امر باعث شده است بازار نشر دراختیار خودشان باشد. یک مساله دیگر مربوط میشود به کتابهای اورجینالی که از هند و پاکستان و کشورهای دیگر وارد افغانستان میشود و مساله دیگر افست شدن کتابهاست که از طرف پاکستان این اقدام صورت میگیرد و حتی در خود افغانستان هم کتابها افست میشود، همه اینها باعث شده سهم ناشران ایرانی در بازار افغانستان کاهش پیدا کند. وجود طالبان را هم اضافه کنید، این میشود که سهم کتاب ایرانی همینطور کم و کمتر شود.»