در دیدار اخیر رهبر انقلاب با معلمان به تاریخ 21 اردیبهشتماه، ایشان ضمن تذکر به مسئولان نظام آموزشی کشور در رابطه با کمبود معلم در کشور، نکته مهمی را نیز یادآور شدند: «ما از لحاظ کمیت معلمان دچار مشکلیم. گزارشی که به من دادند، این است که الان حدود 70 هزار معلم ما در شرف بازنشستگیاند، در حالی که حدود نصف این جمعیت را میتوانیم جذب کنیم. مشکل بزرگی است.» کمبود معلم البته مساله و معضل دیروز و امروز نیست و سالیانسال است که رقم کمبود معلم در کشورمان رفتهرفته بزرگتر شده و این بار سنگینی را روی دوش حوزه آموزش میگذارد. مسائل مسبوقبهسابقهای مانند ضعف در برنامهریزی نیروی انسانی، ماموریت یا انتقال نیروی انسانی از آموزشوپرورش به سایر دستگاهها و نهادها، بحران بازنشستگی نیروی انسانی، دغدغههای ایدئولوژیک نسبت به آموزشوپرورش کشور، ساماندهی نامناسب نیروی انسانی در آموزشوپرورش، نامتناسب بودن نسبت نیروی اداری و پشتیبانی به نیروی آموزشی و مساله پذیرفتهشدگان ماده 28، همه و همه باعث بحرانیتر شدن معضل کمبود معلم شدهاند تا جایی که رهبری شخصا و مشخصا به این مساله وارد شدند و ضمن بیان آمار و تبیین مشکلات، راهکار را هم ارائه کردند.
لزوم برقرار بودن تناسب سنی میان معلمان و شاگردان
بررسی «فرهیختگان» در سال 99 نشان میدهد ما همان سال کمبود 300 هزار نفری معلم در مدارس داشتهایم، رقمی که به کمک طرحهای مختلف همچون بازخرید معلمان بازنشسته و همچنین گسترش آموزش غیرحضوری در سال تحصیلی جدید به ۲۰۰ هزار نفر رسید. اسفندیار چهاربند، رئیس مرکز برنامهریزی و نیروی انسانی سابق آموزشوپرورش در مورد چشمانداز این کمبود گفته بود: «از سال ۹۷ بهطور متوسط ۴۰ هزار معلم بازنشسته شدهاند که باید در این چندسال بهصورت تراکمی، نیرو جایگزین آنها میشد که نشده و الان این رقم به ۲۰۰ هزار نفر رسیده و تا سال ۱۴۰۴ هم سالی ۴۵ هزار معلم دیگر بازنشسته میشوند که این رقم را به بالای ۴۵۰ هزار نفر میرسانند، یعنی تقریبا نیمی از نیروی انسانی آموزشوپرورش.» همانطور که از آمار پیداست و رهبری نیز اشاره کردهاند، معلمان بازنشسته برای جلوگیری از بالاتر رفتن رقم کمبود معلم باید بازخرید شوند اما حتی در این صورت نیز نظام آموزشی با مشکلات بسیاری مواجه خواهد بود. نخست آنکه در سالهای بعد نهتنها این کمبود جبران نمیشود، بلکه بیشتر هم میشود و دوم آنکه کار را به جایی خواهد رساند که متوسط سنی معلمان هرسال بالاتر برود. معلمانی که با نسلهای جدید و سنهای پایین سروکار دارند و این گپ و فاصله سنی بین معلم با شاگردانش رفتهرفته بیشتر میشود تا جایی که مشکل ارتباط گرفتن را هم برای شاگردان دشوار کند و هم برای معلمان. باید بپذیریم که معلمی 60ساله هرچه در امر آموزش باتجربه و خبره باشد، در ارتباط گرفتن با کودکان هفت تا 18 سال نمیتواند به اندازه یک نیروی جوان کارآمد باشد.
کیفیت نیروهای آموزشی باید بالا برود، چرا رتبههای برتر کنکور دنبال معلمی نمیروند؟
کارآمدی معلمان البته تنها در سن ایشان خلاصه نمیشود. کیفیت و تخصص آنان شاید حائز درجه بالاتری از اهمیت باشد. رهبر انقلاب نیز در ادامه صحبتهایشان نکته قابلتاملی را در همین خصوص مطرح کردهاند، ایشان گفتهاند: «باید روی این قضیه کار کرد. کیفیت معلم هم مهم است. کیفیت سواد و درس و علم و... اینجور نباشد که رتبههای پایین کنکور بروند سراغ این قضیه. ترتیبی بدهید که رتبههای بالای علمی بیایند و از لحاظ اخلاقی، تربیت اخلاقی، تربیت دینی، تدین، دینباوری قوی باشند.» این مطالبه که ترتیبی بدهید تا رتبههای بالای کنکور بیایند دنبال معلمی، شاید در نگاه اول بهنظر هر مخاطبی امری تقریبا غیرممکن جلوه کند؛ چراکه تا یادمان هست، رقابت داوطلبان در کنکور بر سر دانشگاهها و رشتههای برتر بوده و هست و خواهد بود. رشتههایی که درنهایت برای دانشجویان مشاغلی همچون پزشکی، مهندسی، مدیریت و وکالت را بههمراه دارند، بنابراین اینکه از خود بپرسید چرا داوطلبانی با رتبههای برتر باید مثلا دانشگاه فرهنگیان را انتخاب کنند و در رشتههای تربیتمعلم مشغول تحصیل شوند؟ تحصیلی که درنهایت آنان را به شغل معلمی سوق خواهد داد. چطور میتوان این امر درست و لازم را که مطالبه رهبری نیز هست در عمل محقق ساخت؟ شاید تصورتان چنین باشد که با بالا بردن شأن، جایگاه و امنیت شغلی معلمی در کشور و تامین معاش معلمان باید چنین گرایشی را در داوطلبان کنکور ایجاد کرد. بله، مهمترین اقدام -که البته محقق ساختن آن زمان بسیاری نیاز دارد- همین ارتقای سطح شغلی معلمان است. اما آیا واقعا راهکارهای کوتاهمدتتر و زودبازده در این خصوص وجود ندارد؟
نمونه موفق دانشگاه علوم قضایی
پیش از طرح این پرسش که چطور باید رتبههای برتر را به انتخاب معلمی متقاعد ساخت، بیایید به اثر مزایا و تسهیلاتی که یک رشته و دانشگاه میتواند در انتخاب رتبههای برتر کنکور داشته باشد، نگاهی بیفکنیم. مواردی را داشتهایم که با وجود اخذ رتبه دورقمی در کنکور انسانی قاعدتا باید یکی از دانشگاههای مطرح و برتر را برای تحصیل در رشته حقوق انتخاب میکردند اما مثلا بهجای انتخاب حقوق دانشگاه تهران، حقوق دانشگاه علوم قضایی را برگزیدند. بر کسی پوشیده نیست که دانشگاه علوم قضایی علاوهبر داشتن فاصله بسیار با دانشگاه تهران در رنکینگ و کیفیت آموزشی، معایبی همچون تعهد کاری را برای دانشجویان بههمراه دارد، کاری که بالاجبار در محدوده و سنوات تعیینشده از سوی قوه قضائیه برای دانشجویان تعریف میشود و در سالهای ابتدایی از مشاغلی همچون دادیاری هم فراتر نمیرود. با وجود این بعضی از رتبههای برتر، تحصیل در این دانشگاه را به سایر فرصتهای بهظاهر بهتر ترجیح میدهند. این انتخاب مشخصا بهخاطر مزایا و تسهیلات مثبت و متنوع دانشگاه علوم قضایی است، بهعنوان مثال این دانشگاه به دانشجویانش حین تحصیل حقوق ماهیانه پرداخت میکند، انجام تعهد کاری از سوی دانشجویان برابر با انجام خدمت سربازیشان میشود و دیگر نیازی به طی این دوره دوساله نخواهند داشت. از سوی دیگر دانشجویان مزایایی مانند بیمه، فرصت شغلی تضمین شده و مساعدت در گرفتن خانههای سازمانی و... را دارند و همین امتیازها سبب میشود همه رتبههای برتر داشگاههای مطرح را انتخاب نکنند و شماری هم با توجه به شرایط خود و امتیازهای دانشگاه علوم قضایی، این دانشگاه را انتخاب کنند و آن را به سایر دانشگاهها ترجیح دهند. البته سابقا مشابه چنین مزایایی در دانشگاه فرهنگیان نیز وجود داشت و شماری از آنها کماکان در جریان است اما وضع آنقدر که رتبههای برتر به انتخاب این دانشگاه فکر کنند و به تحصیل در آن متقاعد شوند، مساعد نیست.
مسائل و مشکلات دانشگاه فرهنگیان
«فرهیختگان» پیشتر در گزارشی از نحوه مواجهه دولتهای یازدهم و دوازدهم با دانشگاه فرهنگیان و اداره این دانشگاه خبر داده بود، بهعنوان مثال از سال 98 به بعد، کسر 45 درصدی از حقوق دانشجو-معلمان برای سرانه غذا و خوابگاه از حقوق کارآموزیشان حین تحصیل و فعالیت موجب نارضایتی و اعتراض دانشجویان این دانشگاه شد. هزینهای که حتی در روزهای تعطیل محاسبه شده و از حقوق دانشجو-معلمان کسر میشد یا تغییرات عجیب و بیفایده در اعمال شرط سنی ورود به دانشگاه که مثلا به دانشجویان بالای 22 سال اجازه ورود به این دانشگاه را نمیداد و به داوطلبانی که پشت کنکور مانده بودند یا جوانان 23 سالهای که تصمیم به ورود به دانشگاه فرهنگیان را داشتند، اجازه ورود نمیداد. از بیبرنامگی عجیب دولت در ظرفیت ورودی به دانشگاه فرهنگیان تا اداره بدون رئیس این دانشگاه تا سهسال. اینها تنها بخشی از مشکلاتی هستند که داوطلبان باید هنگام انتخاب و ورود به دانشگاه فرهنگیان، آنها را به جان بخرند. مقاممعظمرهبری سابقا نیز در سال 99 بهمناسبت هفته گرامیداشت مقام معلم به این دانشگاه رفتند و درباره اهمیت این دانشگاه و تربیت نیروی معلم فرمودند: «این دانشگاه و دانشگاه شهیدرجایی و هر نقطهای که تربیتمعلم بر آن صدق میکند، بایستی هم کما، هم کیفا توسعه پیدا کند. آقایان گفتند و بنده هم اطلاع دارم که تا چهارسال دیگر، تعداد انبوهی از معلمین -تعداد کثیری- وارد بازنشستگی میشوند و آن کسانی که از این دانشگاهها، [یعنی] دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهیدرجایی، تحویل داده میشوند به آموزشوپرورش، بسیاربسیار کمتر از آن مقداری هستند که از آموزشوپرورش خارج میشوند؛ این یک بحران است برای آموزشوپرورش؛ نباید چنین اتفاقی بیفتد. البته گفته میشود که از بیرون کسانی را میگیرند، [ولی] آن یک عمل اضطراری است و درصورت ناچاری و اضطرار البته اشکال ندارد؛ علیالاصول هم یک کار درستی نیست؛ معلمی یک حرفه فنی است، یک کار هنری است؛ یاد گرفتن لازم دارد؛ اینجا شما معلمی را یاد میگیرید.»