علی عسگری، خبرنگار: مساله زندگی پس از دنیا را شاید بتوان بزرگترین سوالی دانست که از دیرباز در ذهن انسان وجود داشته است. آدمی همواره مشاهده میکرده که دوستان، عزیزان، آشنایان و حتی ذرهذره اجزای دنیای اطرافش رنگ نیستی و نابودی را به خود میگیرند، پس مرگ سرنوشت حتمی او نیز خواهد بود. بنابراین انسان علاقه فراوانی دارد تا هرگونه خبری که بتواند به او گزارشی از زندگی بعد از دنیا بدهد را به گوش جان بشنود، خواه این خبر از ناحیه یک جادوگر رمال آمده باشد یا از ناحیه یک دین الهی و البته چه کسی بهتر از انسانی که یکبار مرگ را تجربه کرده، رفته و دنیای دیگر را دیده و حالا برگشته است.
گذشته از تجربهنگاریهای صورتگرفته و حاشیههای رسانهای این موضوع، اما هنوز سوالات فراوانی وجود دارد که به نظر باید پیش از تصدیق اخبار تجربهگران مرگ نسبت به آنها پاسخ دهیم:
تجربه نزدیک به مرگ چیست؟
چه تحلیلهایی از آن ارائه میشود؟
آیا این تجربهها دارای واقعنمایی هستند؟
آیا تجربه تجربهگران مرگ با ادله و نصوص دینی ما دارای مطابقت بوده و در غیر این صورت چه اختلافاتی با آن دارند؟
در ادامه به بررسی این مسائل و پاسخهایی که تاکنون نسبت به آن ارائه شده، خواهیم پرداخت.
تجربه نزدیک به مرگ چیست؟
تجربه نزدیک به مرگ درحقیقت عبارت است از یک ادراک عمیق روانی که طی آن شخص تصور میکند از جسم خود جدا شده، حقایقی را مشاهد کرده و سپس به جسم بازمیگردد. این تجربیات در سراسر دنیا با چند ویژگی مشترک شناخته میشوند: عبور از تونل، همراهی صدایی نورانی، احساس پیوند به جسم با یک رشته فلزی، احساس عشق، مهربانی و رهایی، مرور آنچه در زندگی وی گذشته، عدم علاقه به بازگشت و... .
البته که تمام تجربهگران مرگ لزوما تمام موارد بالا را احساس نکردهاند اما این موارد، پرتکرارترین ویژگیهایی است که توسط این تجربهگران ثبت شده است.
گذشته از چیستی تجربههای نزدیک به مرگ، تحلیل چرایی آنها و در مرتبه بعد واقعگرایی تجربههای نزدیک به مرگ مساله بسیار مهم دیگری است که باید بدان پرداخت.
در بدبینانهترین حالت، برخی تجربهگران نزدیک به مرگ را کسانی دانستهاند که بهدنبال فریب دیگران هستند. این تحلیل به نظر نمیتواند دارای جایگاه درستی باشد؛ چراکه در این صورت این پرسش مطرح میشود که میان این حجم از فریبکاری انسانهای مختلف، با وجود آنکه در نقاط مختلف دنیا زندگی کرده و بعضا از نظر زمانی نیز با یکدیگر دارای اختلاف هستند، چگونه چنین حجم گستردهای از شباهت وجود دارد؟ (ناظر به شباهتهای هفتگانه مشترک میان عموم تجارب)
اما در تحلیلهای جدیتر، برخی دانشمندان پزشکی و بهخصوص نورولوژیستها، تجربههای نزدیک به مرگ را حاصل کنشها و واکنشهای ذهنی میدانند. از نظر این اشخاص، برانگیختگی لپتمپورال، کاهش اکسیژن مغز یا آزادشدن انتقالدهندههای عصبی عواملی هستند که میتوانند بهواسطه هریک از آنان، ذهن انسان چنین تصاویری را بسازد. براساس این انگاره، درحقیقت مساله دیدن تصاویری که به نحو معناداری مشترک هستند، توجیه میشود؛ چراکه همه تجربهگران مرگ در هنگام مشاهده این تصاویر، دچار یک فرآیند ذهنی شدهاند. درخصوص این تحلیل چند نکته را میتوان به نحو کلی ذکر کرد: نخست آنکه کارکرد هریک از فرآیندهای مذکور طی برخی آزمایشها بر انسان سنجیده شده است، اما کسانی که تحت آزمایش قرار گرفتهاند چنین تصاویری را مشاهده نکردهاند، بنابراین هرچند نمیتوان مدعی نفی کامل عاملیت این عوامل زیستی شد، اما نمیتوان آنها را علت تامه برای تجربیات نزدیک به مرگ دانست. در مرتبه بعد برخی تجربهگران مسائلی را مشاهده کردهاند که سپس در عالم بیداری، برای آن تصدیقهایی دریافت کردهاند. برای نمونه از اعمال یک نفر خبری دادهاند که توسط وی تصدیق شده است. این خود دلیلی است بر آنکه این اتفاق صرفا در حیطه جسم شخص و خیالات او رخ نداده است. مساله سومی که در این مجال میتوان مطرح ساخت، آن است که ما در اینجا صرفا میتوانیم از یک تلازم میان عوامل بیولوژیکی و تجربههای نزدیک به مرگ سخن بگوییم، اما تقدم و تاخر و نحوه رابطه علی و معلولی میان آنها برای ما قابلشناخت نیست. بهعبارت دیگر این احتمال نیز ممکن است که خود فعلوانفعالات روحی انسان، موجبات ظهور نشانههای بیولوژیکی را فراهم کرده باشد. نکته آخر آنکه این سبک از تحلیلها عموما توسط کسانی به کار گرفته میشود که مسائل را از پایگاه ماتریالیسم علمی تحلیل کرده و ذهن را به فرآیندهای مغزی تنزل میدهند و بهعبارت دیگر هیچ جایگاهی برای روح در انسان قائل نیستند.
تحلیل سومی که برای تجربههای نزدیک به مرگ ارائه میشود آن است که اشخاص انتظارات خود را مشاهده میکنند. برای این موضوع دادههایی وجود دارد که تاییدگر آن است.
برای نمونه نزدیک به 70 درصد از باورمندان به حضرت مسیح، معتقدند که در هنگام تجربههای نزدیک به مرگ، ایشان را مشاهده کردهاند. (همان صدای نورانی که با اشخاص همراهی میکند) این درحالی است که تقریبا هیچ یک از دینکافران و کسانی که باوری به دین الهی نداشتهاند، چنین تجربهای را مشاهده نکردهاند.1
طبیعتا متناسب با سه تحلیل پیشگفته، تجربههای نزدیک به مرگ نمیتواند حاوی گزارههای واقعگرا باشد و درحقیقت ساخته و پرداخته ذهن خود اشخاص هستند.
البته که در تحلیل تجربههای نزدیک به مرگ رویکرد دیگری نیز وجود دارد که این تجربهها را حاصل قطع توجه روح انسانی به جسم و التفات به عالم دیگر فهم کرده و درنتیجه اخبار آن را اخبار صادقه تلقی میکند. این رویکرد نیز درمیان نقدهای صورت گرفته، موید به برخی آموزههای حکمی و فلسفی است که پرداخت به آن مجال دیگری را میطلبد.
اما گذشته از تحلیل و چرایی این پدیدهها، مساله همخوانی آن با آموزههای دینی اسلام درخصوص موت و معاد نیز از مسائل جدی در کشور ما خواهد بود. طبیعتا در آیین اسلام، وحی الهی و دانش فرامادی و فراعادی حضرات معصومین تنها راه موجه و دارای حجیتی است که بهواسطه آن میتوان از عالم دیگر باخبر شد. البته که شهودات عرفا و اهل سلوک نیز میتواند برای خودشان حجتآور و یقینساز باشد، اما عموما این شهودات حتی از نظر خود عرفا، برای عموم مردم حجیتآور و یقینساز نیست.
اعتبار تجربههای نزدیک به مرگ از منظر دین
اما از منظر دین نیز میتوان تاییدات و ردهایی برای تجربیات نزدیک به مرگ یافت. یکی از چالشهای پیش پای این تجربهگران برای اثبات راستی سخن خود، این آموزه دینی است که پس از مرگ دیگر هیچ راهی برای بازگشت به دنیا وجود ندارد. این موضوع که از مسلمات باورهای دینی ما درخصوص موت و معاد است، پاسخهایی نیز به خود گرفته است، برای مثال برخی گفتهاند تجربهگران مرگ درحقیقت نمردهاند، بلکه مسائلی را شهود کردهاند که از ضعیفشدن ارتباط روح و جسم حاصل میشده است. بهعبارت دیگر در توضیح این موضوع باید گفت که انسان متشکل از دو بعد روحانی و جسمانی است، نفس انسانی در تحلیل فلسفی، چیزی نیست جز حالت توجه و التفات روح به جسم، درنتیجه مرگ که به زبان روایات، تنها مختص به نفس شمرده شده2، عبارت است از قطع همین ارتباط و علقه میان روح و جسم. بهعبارت دیگر هلاکت چیزی است که طبق بیان آیات قرآن کریم، همه موجودات آن را میچشند3، اما موت تنها درخصوص نفس انسانی به کار رفته است.
طبق این بیان، درحقیقت تجربههای نزدیک به مرگ اعتبار خود را در بهترین حالت، در حد یک رویای صادقه از دست میدهند، بنابراین تنها آن میزان از اخبار آنان مسموع است که به تایید عقل و نقل رسیده باشد. از همینرو نباید مواجهه یک مشاهدهگر را با آنان داشت که حقایق را دیده و در برگشت خود برای ما نقل میکند.
یکیدیگر از چالشهایی که از ناحیه دین در پیش پای تجربهگران مرگ قرار دارد، مساله ادراک عشق، مهربانی و احساس خوبی است که توسط دین کافران صورت گرفته، بهگونهای که هیچگاه علاقه برای بازگشت به دنیا را ندارند. تقریبا احساسهای مذکور مشترک میان تمام تجربهگران مرگ، خواه مومن و خواه دین کافر بوده است. درحالی که طبق بیان آیات و روایات اسلامی، مجرمان و کفار، همواره این خواهش را داشته که به عالم دنیا برگردانده شوند و تمایلی برای آن دارند که مراحل و مراتب قیامت برای آنها طی نشده و در همین جایگاه خود باقی بمانند.
نتیجهگیری
اختلافها یا تحلیلهای دیگری نیز برای این موضوع وجود دارد، ولی از آنجا که غرض این متن نه بررسی همه جوانب تجربههای نزدیک به مرگ، بلکه ایجاد یک شک و تردید نسبت به فضای یقینی است که حول این تجربیات صورتگرفته، از بیان آن خودداری میکنیم.
درحقیقت اشکال جدیای که نسبت به نحوه ورود به تجربیات نزدیک به مرگ وجود دارد، غلبه بیان رسانهای و تجربهنگاری بهجای تحلیل و بحث علمی پیرامون آن است. طرح تجربیات صورتگرفته، در قالب کتابهای جذاب پرفروش یا برنامههای تلویزیونی، آن هم بدون التفات به اشکالات، الزامات و حواشی این موضوع، آسیبهای گستردهای را متوجه فرهنگ عمومی و مخاطب عمومی این مطالب خواهد کرد. گذشته از کاهش شأنیت و جایگاه متن دینی بهعنوان تنها مخبر صادق از عالم دیگر، بساط خواببازی و عوامفریبی نیز گشوده شده و از طرف دیگر، بیان تجربیات بعضا منافی با باورهای دینی، در دیگر رسانهها که تحتکنترل سیمای جمهوری اسلامی نیست، میتواند باورهای دینی را با چالش جدی مواجه کند. از همینرو بهتر بود بهجای تجربهنگاریهای جذاب رسانهای و جلبتوجه مخاطب، به بحث دقیق علمی پیرامون این پدیده پرداخته میشد.
درنهایت باید متذکر شد نوشتار پیشرو به دنبال نفی تام و تمام تجربیات نزدیک به مرگ نیست، بلکه تنها با ذکر برخی احتمالها، شواهد و مدارک آنان و... به دنبال شکستن این انگاره بود که سریعا از تجربههای نزدیک به مرگ به اثبات معاد خواهد رسید. درحقیقت احتمالات گوناگونی در این میان وجود دارد که تنها یکی از آنها، صدق اخبار وارده و اثبات معاد است، درنتیجه لازم بود تا درمیان این احتمالات، بحثهای عقلانی و کارشناسی غلبه مییافت.
پینوشتها:
1- رجوع کنید به: گوهری، عباس: «نقدی بر واقعنمایی تجربیات لحظات نزدیک به مرگ براساس آموزههای قرآن و روایات»
2- عنکبوت،۵۷
3- القصص، ۸۸