فاطمه داداشی، کارشناسارشد فلسفه و کلام اسلامی: «بهسرعت از تونل نور عمیقی گذشتم و پس از آن احساس سبکی و بیوزنی داشتم. متوجه شدم میتوانم بدن خود را از بالا نگاه کنم. مردمی را که دورم جمع شده بودند و هریک تکاپویی برای زندهماندنم داشتند، بهخوبی میدیدم. لحظاتی دیدم فراتر از اینجا، میتوانم به جاهای رفته و نرفتهای سفر کنم. افرادی را ببینم که پیشتر ندیده بودم. نوری خیرهکننده و آرامشبخش دیدم. در یک لحظه تمام زندگیام را بهیکباره مشاهده کردم. گویی در همه آن لحظات همزمان حضور دارم و تمام احساس آن لحظات را بهیکباره تجربه میکنم...»
توصیفاتی شبیه این را این روزها زیاد شنیدهایم. تجربهگرانی که گویا جهان را در زمان و مکانی فراتر از ما تجربه و مشاهده کردهاند. پدیدهای که از آن به «تجربه نزدیک به مرگ» یا به اختصار (NDE) Near Death Experience تعبیر میشود.
اولینبار دکتر ریموندای مودی (Raymond A.Moody) بهصورت جدی به بررسی این مشاهدات پرداخت و کتابی را با عنوان «زندگی پس از زندگی» (Life after Life) به نگارش درآورد. او بههمراه پژوهشگرانی دیگر در بررسیهایشان به واکاوی مشترکات این تجربیات پرداخته و اذعان کردند که تفسیرها و تبیینهای گوناگونی را از آنچه مشاهده کردهاند، داشتهاند؛ لکن در عمده موارد هسته اصلی بسیاری از مشاهدات آنها مشترک بوده است. دکتر ملوین مورس این هستههای مشترک را حدود 10محور طبقهبندی میکند، ازجمله این موارد، گذر از تونل نور، خلع بدن (خروج روح از بدن) و احساس سرخوشی ناشی از آن، مشاهده وجود نورانی، مشاهده زندگانی گذشته، دیدن اقوام و بستگان آشنا و غیرآشناست.
حالا که چندسالی است از ساخت برنامهای با همین عنوان، یعنی «زندگی پس از زندگی» میگذرد و این روزها بیشتر از همیشه مورد تمجید و انتقاد قرار گرفته است، سعی دارم در این سطور، تبیینی اجمالی از این مساله با رویکرد فلسفی و کلامی ارائه دهم. بدیهی است تفصیل مبانی کلامی و فلسفی این بحث از مجال این یادداشت خارج است.
الف. مرگ یا نزدیک به مرگ؟
آنچه در همین ابتدا رهزن افکار عمومی و مورد انتقاد عمده منتقدان است، همین عنوان است: «زندگی پس از زندگی». باید گفت که اساسا ما در این تجربیات با مرگ مواجه نیستیم؛ بلکه آنچه درحقیقت رخ میدهد، خروج موقت روح از بدن است که لزوما همان مرگی نیست که در آیات و روایات بدان اشاره شده است. قرآنکریم در آیه 42 سوره زمر «خواب» را نیز نوعی توفی (خروج روح از بدن) میداند و میفرماید: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها؛ فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی.» (خداوند روح انسانها را هنگام مرگشان میستاند، و نیز روحی را که موقع خوابش نمرده است، قبض میکند؛ پس آن نفسی که مرگ را بر او حتمی دانسته، نگاه میدارد و دیگر نفسها را بازپس میفرستد.) لذا میتوان گفت به صرف خروج روح از بدن، مرگ اتفاق نمیافتد، و حتی اطلاق مرگ موقت نیز برای چنین پدیدهای نادرست به نظر میرسد. اساسا توصیف، مقدمات و مراتبی که به تواتر در روایات و آیات برای مرگ ذکر شده، گونه دیگری از خروج روح است که همراه با وقایعی عظیم برای مردگان رخ میدهد که در متون دینی از آن بهعنوان «سکرات» یا «غمرات» مرگ تعبیر میشود.
حضرت امیرالمومنین(ع) میفرمایند: مرگ شدائدی دارد، دشوارتر از آنچه توصیف شود یا در عقل بگنجد. و نیز ایشان میفرماید: اگر آنچه مردگان میدیدند برای شما آشکار میشد، هر آن وحشت کرده و بیتاب میشدید، لکن آنچه آنها دیدهاند بر شما پوشیده است، و نزدیک است پردهها بیفتد [و شما نیز بمیرید](نهجالبلاغه).
شاید بتوان گفت عمده نقدها به این برنامه و نقل این تجربیات، از اینجهت صحیح باشد که خلط میان تجربه نزدیک به مرگ (NDE) با مرگ، برای مخاطبان این برنامه موجب شده که آنچه درخصوص مرگ و حوادث پس از مرگ که در روایات برای مومنان و کافران با مراتب مختلف آمده است، با این تجربیات همخوان بدانند؛ چه سازندگان و عوامل این برنامه آگاه به این ارتکاز و برداشت و خلط ذهنی مخاطب باشند یا نباشند.
بهعنوان مثال میتوان گفت بخش زیادی از تجربهگران در این حالت، احساس بسیار مطلوب و سرشار از آرامش و سبکی داشتهاند، بهگونهای که علاقهای به بازگشت به بدن و دنیای مادی نداشتند. این مطلب زمانی پررنگتر میشود که در میان کافران و ملحدان نیز در حالت NDE چنین تجربهای گزارش شده است. این یکی از همان هستههای مشترک است که در میان تجربهگران NDE به چشم میخورد. حال باید دید علت این تجربه و عدم تفاوت آن میان کافران و مومنان به چه دلیل است؟ حقیقت در همان تفاوت مرگ و تجربه نزدیک به مرگ نهفته است.
مشاهدات نزدیک به مرگ را بهلحاظ شباهت میتوان بیشتر نزدیک به خواب (رویای صادقه) و مکاشفه دانست تا مرگ. فلاسفه و حکما نفس انسان را دارای مراتب و قوای مختلفی میدانند. یکی از این قوا، قوه خیال است و از آنجا که جایگاه این قوه در نفس انسان است، از آن به «خیال متصل» تعبیر میشود. شایان ذکر است آنچه از خیال و تخیل در زبان عرفی فهم و برداشت میشود، با آنچه در فلسفه از قوه خیال بحث میشود، در مفهوم و معنا متفاوتند (اگرچه ماهیتا یکی هستند). از سوی دیگر، فلاسفه عوالم کلی وجود را به سه قسمت: عالم ماده(دنیا و جهان مادی)، عالم مثال یا خیال منفصل(برزخ)، و عالم مجردات(عقول) میدانند. عالم خیال منفصل، عالمی است که تمامی موجودات جهان در آن موجودند، اما جسم مادی نداشته و بدون مادهاند، لکن عوارض مادی مثل مقدار و شکل را دارا هستند.
خیال متصل در دیدگاه حکما، نقش محوری در شهودات و مکاشفات غیرمادی انسان دارد. در این نوع مشاهدات، نفس انسان بهواسطه خیال متصل به عالم خیال منفصل (برزخِ میان عالم ماده و عالم مجردات) اتحاد پیدا میکند و موجودات مثالی را در این عالم مشاهده میکند.
از نظر ملاصدرا، موجودات مثالی را انسان بهوسیله نفس خود خلق میکند، این موجودات شامل افکار و اعمال و نیات ما نیز هست، که به تجسم مثالی موجود میشود. هر صورتی که در این عالم است، به تناسب اعمال و ملکات انسانها شکل گرفته و این شکلگیری نیز بهواسطه خلاقیت نفس انسانی و میزان توانایی آن است.
تا زمانی که بدن انسان دارای حیات است، نفس انسان تعلق تدبیری به بدن دارد. به هر میزان که این تعلق به بدن کاسته شود، نفس انسان بهوسیله قوه خیال متصل میتواند موجودات عالم مثال را مشاهده کند. در NDE روح موقتا از بدن مفارقت کرده است؛ اما همچنان تعلق تدبیری بسیار ضعیفی به بدن دارد و لذا اساسا از این جهان مادی خارج نشده است. تفاوت اساسی NDE با مرگ در همین نکته است که مرگ، قطع کامل ارتباط نفس با بدن مادی است و نفس انسان پس از این انقطاع، به عالم برزخ منتقل میشود و اصطلاحا از نشئه پایینتر(مادی) به نشئه بالاتر(مثالی) صعود میکند. چنین انتقالی بهطور قطع غیرقابل بازگشت به این دنیاست. لذا سخن امیرمومنان مبنیبر عدم امکان روایت صحنههای مرگ توسط مردگان برای زندگان که در ابتدای بحث ذکر شد را میتوان مویدی بر عدم امکان بازگشت مردگان و توصیف مشاهداتشان دانست. یکی از سکرات و سختیهای مرگ نیز در همین هنگام انتقال به نشئه دیگر رخ میدهد. به هر میزان که تعلق نفس انسان به بدن مادی بیشتر باشد، قبض کامل روح از بدن و انتقال آن به عالم دیگر سختتر و دردناکتر خواهد بود. بهتر است همینجا نیز این روایت امیرمومنان را متذکر شوم که میفرمایند: «تخففوا تلحقوا» سبکبار شوید تا برسید! همین جمله کوتاه میتواند حکایتگر این نکته باشد که هرچه تعلقات مادی انسان در این دنیا کمتر باشد، رسیدنش به عوالم بالاتر پس از مرگ راحتتر خواهد بود. همچون کسی که درحال صعود به قله بلندی است، لاجرم باید از تعلقات و بارهای روی دوش خود کمتر کند تا به آسانی مسیر را بپیماید.
از آنجا که در NDE انتقالی صورت نمیگیرد، انسان مشمول سکرات مرگ نمیشود، و تمام آنچه فرد مشاهده میکند، اشراقاتی است که از عالم برزخ و مثالی بر قوه خیال متصل انسان افاضه میشود. درواقع، حالت خوشی انسان در NDE، از کاهش تعلق روح انسان به بدنش «در همین دنیا» است؛ به نوعی روح انسان از سنگینی و سختی جسم مادی فارغ شده و در همین عالم معلق میشود. این حالت تعلیق روح نیز گاهی در عالم خواب رخ میدهد. بهطوریکه از لذت و سبکی آن، فرد مایل به بیدار شدن از خواب نیست. لذا میتوان گفت عدم تمایل تجربهگران NDE به بازگشت به بدن خود نیز از همین سنخ است. یکی از هستههای مشترک در عمدهمشاهدات NDE همین عدم تمایل آنها به بازگشت بوده است و از سویی نیز به آنان القا میشود که زمان مرگ آنان نرسیده و باید برگردند. برخلاف آنچه روایات درمورد مرگ آوردهاند که انسان وقتی میمیرد، متوجه میشود فرصتش تمام شده و موقع انقطاع از همه دلبستگیهای دنیاییاش است، لذا درخواست بازگشت به دنیا و اعطای فرصت و مهلتی دیگر را داشته که با پاسخ منفی مواجه میشود.
ب: مشاهده چگونه صورت میگیرد؟
همانطور که ذکر شد، قوه خیال متصل انسان نقش محوری در این مشاهدات دارد. از سویی بنابر مبانی علمالنفس فلسفی، محل ادراکات انسان نه مغز، بلکه نفس مجرد انسان است. انسان بهوسیله قوای حسی خود، یعنی قوای پنجگانه، با جهان طبیعت ارتباط میگیرد، اما محل درکِ آنچه این قوا حس میکنند، قوای باطنی انسان است که در نفس موجود است. این قوای باطنی، مجمع همه آن ادراکاتی است که توسط قوای ظاهری(حسی) انجام میگیرد. از آنجا که در NDE نفس از بند ماده رها شده است، بر ماده و زمان و مکان احاطه پیدا میکند و مکانها و زمانهای متفاوت را مشاهده میکند، و از سویی بهوسیله خلاقیت نفس و اتحاد با صورتهای مثالی، موجودات مثالی را براساس ادراکات قبلی موجود در قوای باطنی نفس و ظرفیت ادراکی خود مشاهده میکند. این موجودات، تصاویر موجود در مغز نیستند، بلکه در عالم مثال موجود میشوند که نفس به حسب میزان ظرفیت ادراکی خویش با آن موجودات متحد شده و آن را ادراک میکند.
شایان ذکر است که وجود مثالی نیز بر عالم ماده احاطه دارد و نکته اینجاست که صورتهای موجود در عالم مثال، از آنجا که گرفتار ماده نیستند، فارغ از زمان و مکان و حالات خاص هستند و میتوانند جلوههای مختلفی برای افراد مختلف (برای ادراکات مختلف) داشته باشند. بهعنوان مثال در روایت است که امیرمومنان هنگام فوت هرکسی بر بالین آن حاضر میشود، بنابراین ممکن است در یک لحظه، کسی که مومن است در یکطرف عالم از دنیا برود و در آنطرف عالم فرد کافر دیگری از دنیا برود و امام(ع) در همان لحظه بر بالین هر دو حاضر شود یکی با خوشحالی و برای دیگری با غضب. بنابراین وجود مثالی چون احاطه بر این عالم دارد، در همه جای عالم حضور دارد.
نکته دیگر اینکه بنابر قاعده فلسفی «النفس فی وحدتها کل القوی» (نفس درعین وحدت خویش جامع همه قوای انسانی است)، نفس محل اجتماع قوای مختلف و بلکه متضاد نیز هست. ازاینرو در مشاهداتی که توسط قوای باطنی نفس انسان صورت میگیرد، ممکن است شهودات انسان همزمان و در آن واحد، امور مختلفی را دربربگیرد. شاید بتوان گفت افرادی که در NDE به مشاهده تمامی صحنههای زندگی خویش در یک لحظه نائل میشوند و همزمان متوجه تمامی احساس متفاوت خود در زمانهای گذشته شدهاند، بهدلیل نقشبستن این مدرکات در نفس واحد است که پس از مفارقت از بدن متوجه وحدت خویش و مدرکات باطنی خویش میشود.
جمعبندی
با توجه به آنچه گفته شد، باید گفت این مشاهدات حکایت از حقیقتی هستند؛ اما اینکه کُنه و واقعیتِ آن حقیقت چیست و چگونه است، برای هیچکس آشکار نیست؛ چراکه خود مشاهدهگر نیز آن حقیقت را بنابر ظرفیت ادراکی خویش مشاهده و تفسیر میکند. لذا در تولید و ساخت این برنامهها و نقل چنین تجربیاتی، باید این نکته تاکید شود که این تجربیات و شهودات، شخصی و غیرقابل تعمیم هستند، و تنها به این نکته اشاره دارند که ورای این عالم و بدن مادی حقایقی نهفته است که نفس انسان قائل به رویت آن حقایق است، و میزان خلوص و دقت این رویت و مشاهده بستگی به ظرفیت ادراکی و توانایی خلاقیت قوه خیال افراد دارد. لذا بیشتر از این، اطلاعاتی به دست ما نمیدهد و نباید آن را با مرگ و حوادث پس از آن و آنچه در روایات درمورد مردگان پس از مرگ آمده، مقایسه کرد.
شاید بتوان گفت که مرگ، تنها رفع مانع بدنی مادی برای ادامه زندگی انسان است؛ و این زندگی از آنجا که در عالمی برتر و برای زمانی ابدی آغاز میشود، سرآغازی برای زندگی اصیل انسان است؛ و تجربیات نزدیک به مرگ پنجرهای به این زندگی و حیات ابدی خواهد بود.
درنهایت با ذکر این نکته که عمده تجربهگران NDE با گشوده شدن پنجره حیات ابدی روی آنان، پس از بازگشت به حیات مادی رویهای اخلاقمدارتر و دینمدارتر را درپیش گرفتند، ترجیح میدهم نام این تجربه را «نزدیک به زندگی» بنامم؛ زندگی حقیقی، اصیل و ابدی.
در همین رابطه بیشتر بخوانید:
گفتوگوی «فرهیختگان» با محسن دنیوی درباره آثار اجتماعی تجربههای نزدیک به مرگ/ شکستن ماتریالیسم هدیه تجربهگران مرگ به زندگی (لینک)