حسن صادقینژاد، خبرنگار: فارابی که او را بزرگترین فیلسوف سیاسی در تمدن اسلامی میدانند در نظریه سیاسیاش مدینه فاضله را به بدنی تشبیه میکند و درمورد آن میگوید: «این بدن قلبی دارد که همه اعضای سالم بدن از آن متابعت میکنند. رئیس مدینه بهمنزله قلب اجتماع است.» و به همین سبب است که معتقد است تعالی انسان که هدف تشکیل مدینه فاضله است محقق نمیگردد مگر آنکه «رهبری حکیم، اسوه کمال جامعه تلقی شود که جامعه را تربیت کند و همچون خود سازد؛ لذا رهبر باید اسوه کامل انسانیت باشد.» در زمان حکومت علی امیرالمومنین(ع)، حکومتی تشکیل شد که در راس آن رهبری حکیم بود که اسوه کامل انسانیت بود ولی چرا انسانهای آن جامعه شبیه او نشدند بلکه تحتتاثیر سران طاغوت به ظلم تن دادند و درمقابل عدالت علوی ایستادند؟!
پس اینجا میفهمیم که مساله صرفا چیستی جامعه آرمانی عدالتگستر نیست بلکه مساله چگونگی رسیدن به این جامعه است. گذار از جامعهای که در آن مردم درمقابل علی امیرالمومنین(ع) میایستند و او را در محراب بهشدت عدلش میکشند.
یکی از مهمترین مکاتبی که تبدیل ایده به واقعیت را جستار میکند، ایدهآلیسم است. بحث کلی این مکتب این است که ابتدا یک ایده در وادی ذهن انسانها شکل میگیرد و این ایده وقتی در ذهن مینشیند از امری ذهنی به امری واقعی تبدیل میشود. هگل نیز تکمیل میکند که فرآیند این تبدیل سنتز شدن تز و آنتیتز است، یعنی اول یک ایده ساخته میشود و ضد آن درمقابلش میآید و با هم ترکیب میشوند و از این ترکیب یک ساخت جدید شکل میگیرد.
مارکس نیز با استفاده از همین ایده تئوری خودش برای ساخت جامعه آرمانی از طریق سنتز را بیان میکند.
در صیرورت امر اجتماعی در مکاتب اندیشهای غرب نظریهای جامعتر از این نداریم لکن در این طرف یعنی اندیشه اسلامی درمورد صیرورت امر اجتماعی چه میگوید؟
قرآنکریم در آیه یازدهم سوره مبارکه رعد میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» به آن معنی که درحقیقت خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. همچنین این مضمون در سوره مبارکه انفال میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» بدان معنا که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند .
این آیه نشان میدهد در اندیشه اسلامی تغییر جامعه از تغییر در انسانها میگذرد. بهعبارتی، تغییر انفس است که تغییر آفاق را ایجاب میکند. اساس حرکت ملت ایران در انقلاب اسلامی نیز همین بود، آنها در خود تغییر کردند و خدا هم وضع را برای آنها تغییر داد.
اقبال لاهوری این مضمون را در شعری چنین میآورد که ریشه استقلال و انقلاب پاکستان از سلطه هند نیز شد:
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش بهدست خویش بنوشت
به آن ملت سروکاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت
پس از آنکه فهمیدیم سیر اجتماعی از سیر درونی انسانها میگذرد باید بفهمیم چگونه میتوانیم از وضعیت موجود بهسمت تشکیل جامعه آرمانی ظهور حرکت کنیم. بهبیانی دیگر، چگونه میتوان در انسانها تغییر ایجاد کرد.
در اینجاست که به نقش انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امامخمینی(ره) و تشکیل نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران در شکلگیری حکومت عدالتگستر ظهور پی میبریم. خلاصه نظرات امامخمینی(ره) این میشود که حکومت اسلامی بستری برای رشد انسان و کمال وی و برآورده شدن نیازهای انسان و تامین عدالت در جامعه است. و مقصود از اجرا و پیادهکردن احکام اسلام نیز برای رسیدن به همین اهداف است تا درنهایت نفی محرومیتها و رشد و تعالی مادی و معنوی محقق شود.
این را وقتی میفهمیم که با این نقیضه آشنا شویم که اگر طاغوت حاکم شود اجازه رشد مردم را نمیدهد و از آن طرف اگر مردم رشد نکنند جامعه آرمانی شکل نخواهد گرفت. پس باید نظامگذاری تشکیل شود که بهرغم اینکه بهدلیل عدم بلوغ انسان نظام آرمانی نیست لکن طاغوت نیست و مردم را گمراه نمیکند. برای طاغوتینشدن یک حکومت در راس باید یک حاکم الهی وجود داشته باشد و رشد مردم نیز از طریق آزمون و خطا امکان دارد. فلذا ولایتفقیه و اسلامیت از یکطرف و انتخابات و جمهوریت از طرف دیگر، بستری است که مردم را برای رسیدن به جامعه آرمانی رشد میدهد.
علامهمصباح در پاسخ به این پرسش آیا وقتی مشاهده میکنیم خروجی صندوق رای ناکارآمد است و باعث بدتر شدن مشکلات کشور شده پس رایگیری و انتخابات اشتباه نیست، گفت مساله اصلی این است که مردم آزمون و خطا کنند و در این آزمون و خطا رشد سیاسی یابند ولو اینکه رای اشتباه دهند و به دردسر بیفتند.
به همین دلیل است که میتوان گفت جمهوری اسلامی بهرغم آنکه به آرمان عدالت نرسیده لکن تنها مسیر بشریت برای نیل به آرمانشهر عدالت است.