به گزارش روابطعمومی برنامه سوره، در بیستوچهارمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» در ادامه سلسلهمباحث عدالت و نهجالبلاغه به موضوع «نظریههای عدالت و خوانشهای نهجالبلاغه» پرداخته و با عبدالصالح شاهنوش، پژوهشگر فقه و فلسفه حقوق گفتوگو شد.
پیش از آغاز گفتوگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی و بررسی شرحها و ترجمههای نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی از نهجالبلاغه مورد بررسی قرار گرفت. این ترجمه یکی از پرتیراژترین ترجمههای پس از انقلاب است که بهعقیده بسیاری این ترجمه، یک ترجمه روان، همهفهم و مردمی است.
مسعود دیانی در ابتدای برنامه از عبدالصالح شاهنوش پرسید نسبت میان نظریههای عدالت و خوانشهای نهجالبلاغه چیست و پیش از ورود به بحث بگویید مقصود شما از نظریه عدالت چیست؟ و وی در پاسخ گفت: «نظریه عدالت ایدهای درباره عدالت و نحوه اجراییکردنش در جامعه انسانی است. البته ساحتهای مختلفی دارد و میتواند ناظر به موضوعات مختلفی مثل توزیع ثروت، نظام قضایی و جزایی یک کشور و... باشد.»
دیانی گفت: «درحقیقت نظریه عدالت باید یک جامعیتی در پاسخگویی به مسائل مورد پرسش و مورد دغدغه داشته باشد، درست است؟» و شاهنوش بیان کرد: «رالز میگوید برای ساخت یک سازمان و سامانه در یک جامعه ملاک ما باید نظریه عدالت باشد، همانطور که در یک نظریه معرفتشناسی ملاک صدق است. یعنی وقتی ما میتوانیم یک جامعه را نظم دهیم که سوالات اصلی مربوط به عدالت را هم پاسخ داده باشیم ولی معمولا نظریه عدالت خودش را در نظریه عدالت توزیعی نشان داده و نقطه کانونی مباحث عدالت توزیعی بوده است.»
مجری برنامه پرسید: «منظور از عدالت توزیعی چیست؟» و شاهنوش در پاسخ گفت: «نظریه عدالت توزیعی به این پرسش پاسخ میدهد که حقوق و تکالیف در یک جامعه باید به چه شکلی تقسیم شود و افراد از چه راه و با چه مبنایی باید حقوقشان را به دست بیاورند و تکالیف چگونه روی دوش آنها قرار میگیرد.»
سردبیر برنامه سپس پرسید: «چند دسته نظریه درباره عدالت داریم و آیا دستهبندیهای کلان و اصلی وجود دارد که بتوانیم نظریههای عدالت را ذیل آن تقسیمبندی کنیم؟
شاهنوش گفت: «با وجود اینکه برخی اندیشمندان تلاش کردند بگویند نظریههای عدالت ما بیطرفانه است و درباره خود عدالت است ولی وقتی بررسی میکنیم میبینیم به حسب خود مکتبی فلسفی که هر اندیشمندی به آن متمایل بوده نظریه عدالت متفاوتی ارائه کرده است یعنی از دل لیبرال-دموکراسی یک نظریه عدالتی درمیآید از دل سوسیال-دموکراسی یکجور نظریه دیگر. بنابراین این باورهای فلسفی هستند که میتوانند نظریه عدالت را ارائه کنند. علتش هم این است که نظریه عدالت درباره انسان و انسان موجودی آزاد است.»
دیانی گفت: «عنوان بحث ما تاثیر نظریههای عدالت بر خوانشهای نهجالبلاغه است، ظاهرا این عنوان چند پیشفرض دارد اولیاش اینکه ما با یک خوانش واحد از نهجالبلاغه مواجه نیستیم و وابسته به مبنایی که اتخاذ میکنیم خوانش ما از نهجالبلاغه متفاوت خواهد شد علاوهبر این، گویا خود نهجالبلاغه یک نظریه عدالت ارائه نکرده است. نظرتان را دراینباره بفرمایید.»
وی توضیح داد: «چیزی که باعث میشود ما بگوییم خوانشهای ما از عدالت در فهم ما از نهجالبلاغه موثر بودند به این برمیگردد که ما وقتی با نهجالبلاغه مواجهیم درواقع با یک متن مواجهیم. از امیرالمومنین(ع) نقل شده که بعد از ماجرای حکمیت، وقتی حکمها نظر خودشان را اعلام کردند و کسانی که در سپاه حضرت بودند، سرخورده هم شدند و با ایشان به چالش خوردند اما حضرت میفرمایند ما در این ماجرا، آدمها را حَکَمها قرار ندادیم و قرار بود قرآن حَکَم ما شود منتها قرآنی که شما سر نیزه دیدید یک خطی بین دو جلد است، زبان ندارد و یکی باید ترجمهاش کند (منظور از ترجمه، گویا کردن متن است). این آدمها هستند که بهجای قرآن حرف میزنند، پس فرق میکند که امیرالمومنین(ع) از قرآن بگوید یا معاویه.»
دیانی گفت: «آیا از بین نظریههای موجود میتوان گفت یک نظریه به نظریههای دیگر ارجح است؟» و این پژوهشگر فقه و فلسفه حقوق ادامه داد: «پیش از پاسخ به سوال باید بگویم وقتی کسی با یک متن مواجه میشود با پیشفرضهای کلامی، اعتقادی و فلسفیاش وارد متن شده است. اما درباره سوال شما بگویم که بله، من فکر میکنم یک نظریه میتواند قابل دفاع و موجه باشد. اما بهتر است الان وارد این بحث نشویم. یک مشکلی که ما در این حوزه داریم اینکه گاهی اوقات تلقی نظریهپردازان ما این است که از آن میتوان نظریه بیرون کشید درحالی که اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم که نهجالبلاغه هم متنی است درکنار سایر متون دینی ما. یعنی شما نمیتوانید به صرف نگاه به نهجالبلاغه یک نظریه بیرون بکشید و آن را به این کتاب نسبت دهید، چون نهجالبلاغه برخلاف قرآن نوشته یک نفر است و جمعآوری یکسری روایات است، لذا این روایات با یک خوانش و سلیقه خاصی جمعآوری شدهاند.»
دیانی در ادامه پرسید: «ما این دغدغه را داریم که بهخاطر تجربههایی که در دهههای 40 و 50 داشتیم مبادا خوانش از نهجالبلاغه یک خوانش التقاطی باشد، مرز بین این دو خوانش کجاست و ما کی میتوانیم یک خوانش را به التقاط متهم کنیم. آیا خوانش سوسیالیسمی یا مارکسیسمی از نهجالبلاغه التقاطی هستند؟»
شاهنوش پاسخ داد: «خیلی راحت به این سوال نمیتوان پاسخ داد چون ما را دچار پیشفرض میکند و من اگر بگویم که فلان خوانش یک خوانش التقاطی است درواقع دارم پیشفرضهای خودم را تحمیل میکنم و بعد توقع دارم که طرف مقابل چنین نتیجهای از نهجالبلاغه نگرفته باشد. این روزها جای گفتوگوهای فلسفی قبل از متن در جامعه ما خالی است چون اگر این گفتوگوها شکل نگیرد خوانشها غیرقابل قضاوت میشوند.»
مجری و کارشناس برنامه در ادامه پرسید: «آیا نظریههای عدالت الزاما از بیرون متن استخراج میشوند یا ما میتوانیم از درون دین هم نظریه داشته باشیم؟» شاهنوش در ادامه گفت: «علامه حلی مطلبی دارند مبنیبر اینکه اگر حسن و قبح عقلی را انکار کنید قادر به تصدیق نبوت و صدق نبی نیستید و حسن و قبح عقلی از نظر علامه حلی مستقل از هر متنی است، بنابراین میخواهم ادعا کنم لااقل میتوان امتحان کرد که آیا میشود نظریهای مستقل از متن در باب عدالت داشته باشیم و بعد بهسراغ آن برویم؟ باورهای فلسفی و کلامی ما یک باور در باب عدالت به ما تحمیل خواهند کرد. خدایی که ما میشناسیم، قادر مطلق است یا حکیم؟ اگر خدایی که میشناسیم قادر مطلق بود عدالت یکجور میشود اما اگر خدا را حکیم بدانیم و معتقد باشیم افعال خدا ناظر به غرض و مصلحتی است، عدالت طور دیگری میشود. اما اگر خدا را انکار کنید و همهچیز را به ماده نسبت دهید یک نظریه عدالت دیگری از این طرز فکر اتخاذ میشود. اگر هم مثل یونگ خنثی باشید ممکن است بگویید عدالت محصول محدودیت در منابع است. پس باورهای فلسفی، انسانشناسی و خداشناسی و طبقه مفسر ما در اینکه چه نظریه عدالتی مطرح کنیم، اثرگذار است.»
مجری و سردبیر برنامه در ادامه پرسید: «تفاوت خوانشها در کجا خودش را نشان میدهد و اگر امروز من از اسلام بخواهم پیشفرض بگیرم چگونه میشود، از راستها بگیرم چطور میشود؟» و شاهنوش در پاسخ به این سوال گفت: «تلقی من این است که خیلی از نظریههای خشن درباره عدالت و قضاوتهای سریع ناشی از پیشفرضهایی است که قبلا تعلق خاطر پیدا کرده و بعد وقتی به متن آمده خودش را تحمیل کرده است. ما در مواجهه با نهجالبلاغه که دنیایی از معارف است باید با طمأنینه رفتار کنیم. شلختگی در مواجهه با این مسائل نتیجهاش فضای جدلی است که بههیچ سامان و نتیجهای نمیرسد. علاهبر اینکه گاهی نهجالبلاغه فقط در حوزه عدالت توزیعی تمرکز پیدا کرده و در این حوزه پررنگ شده است.»
دیانی بیان کرد: «چرا این حساسیتهای هرمنوتیکی و خوانشی را فقط درباره نهجالبلاغه میبینید؛ کدام بعد نهجالبلاغه این جذابیت را برای شما دارد؟» و شاهنوش پاسخ داد: «چون موضوع الانمان درباره نهجالبلاغه است و اتفاقا من معتقدم که جدا کردن نهجالبلاغه از سایر متون اشتباه است. نکته دیگر اینکه شخصیت تاریخی امامعلی(ع) و ماجراهای تاریخی مربوط به ایشان و تقابلی که با صاحبان زر و زور داشتند کمک کرده که نهجالبلاغه یک معنای خاص میان اندیشمندان و روشنفکران ما پیدا کند.»
دیانی در ادامه برنامه پرسید: «مساله اصلی ما همچنان این است که آیا نظریه عدالت باید از خود فقه بیرون بیاید یا اینکه نظریه عدالت میتواند از خود نهجالبلاغه بیرون بیاید؟ یعنی بگوییم درمقابل رالز و دیگران از نهجالبلاغه نظریه عدالت بیرون بیاوریم؟» و شاهنوش پاسخ داد: «ذات عدالت نمیتواند به امری غیر از خودش مقید شود وگرنه دچار دور میشویم. ما برای درست بودن نظریه مجبوریم چیزی بیرون متن داشته باشیم، اگر بخواهیم بگوییم این نظریه درست است، چون این متن گفته دچار یک دور میشویم. اگر کلیت تاریخ فقه را نگاه کنیم یک نظریه عدالت دارد و آنهم اینکه عدالت یعنی عمل به قانون. در تاریخ تفکر فلسفی میدانیم که ارسطو بهعنوان اولین نفری که دراینباره بحث کرده، عدالت را در یک معنای عام و یک معنای خاص تعریف میکند. در معنای عام میگوید: عمل به قانون عدالت است و در معنای خاص میگوید عدالت تساوی میان دو چیز است. یکی از چالشهای دوران مدرن ترس از این است که عدالت مساوی با برابری درنظر گرفته شود، درحالیکه گاهی بهصورت ناگزیر عدالت و تساوی برابر هم گرفته میشوند. خواجهنصیرالدین طوسی، فیلسوفی که فقیهانه میاندیشد وقتی در کتاب اخلاق ناصری درباره عدالت حرف میزند از لفظ خود «عدالت» شروع میکند و میگوید عدالت بهمعنی مساوات و ارزشمند است ،چون ما را به وحدت میرساند و وحدت یک امر واجبالوجوب است. وقتی فیلسوفی مثل خواجه از استدلال متافیزیکی شروع میکند، خوانش متن را هم ممکن میکند.»
این پژوهشگر فقه و فلسفه اضافه کرد: «من معتقدم از نهجالبلاغه نمیتوان نظریه عدالت درآورد. نظریه عدالت دینی داریم ولی به این معنا که در نحوه تحققش سراغ دین برویم. باید بین اساس تفکر و ارزشها و باورهای ساحت عمل تمایز بگذاریم. علاوهبر این، توجه داشته باشیم که نهجالبلاغه تنها متن دینی نیست؛ قرآن و روایات دیگر هم هستند. پس اینطور نباشد که کسی فکر کند میان امامان، امامعلی(ع) امام عدالت بود و بقیه ائمه این موضوع را رها کرده بودند.»
دیانی در پایان برنامه به ضرورت پرداختن به مباحث نظری همچون عدالت اشاره کرد و گفت: «پرداختن به مباحث نظری بهمعنای انکار فساد، مشکلات، حقوق نجومی و امثال اینها نیست اما اگر این پشتوانههای نظری فراهم نشود کار به مشکل برمیخورد و جریان عدالتخواهی با چالشهای اجتماعی، امنیتی، سیاسی و عقیدتی مواجه خواهد شد و آنوقت دیگر تا سالها نمیتوان از عدالت حرف زد. عدالتخواهی همچنان یکی از دغدغههای برنامه سوره است و تلاش میکنیم دانش این حوزه ارتقا پیدا کند چون فکر میکنیم در جامعه ما نیاز به عدالت وجود دارد، اما دانش آن کم است یا نیست.»