گفت‌وگوی «فرهیختگان» با محسن الویری درباره پروژه قرآن و تمدن (بخش دوم)
درواقع ما بیشتر بر بحث نظری و چیستی تمدن تامل و درنگ می‌کنیم نه تاریخ تمدن. نقش دین در تمدن را به‌عنوان یک پرسش بررسی نمی‌کنیم، بلکه می‌خواهیم به‌طور عملی بگوییم دقیقا چه مضامینی درباره تمدن در یکی از بخش‌های اصلی دین، یعنی قرآن وجود دارد و آنها را شناسایی کنیم.
  • ۱۴۰۱-۰۲-۰۸ - ۰۳:۴۲
  • 10
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با محسن الویری درباره پروژه قرآن و تمدن (بخش دوم)
راه زیادی تا یک نظام اندیشه‌ای قرآن‌محور داریم
راه زیادی تا یک نظام اندیشه‌ای قرآن‌محور داریم

عباس بنشاسته، خبرنگار گروه اندیشه: دفتر تبلیغات اسلامی چندی پیش از برگزاری آخرین جلسه مباحثاتی «خوانش تمدنی از قرآن» در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خبر داد که به این ترتیب سیر «ترتیبی-تمدنی» کل قرآن به‌مثابه اولین فاز از پروژه «فهم تمدنی قرآن» پس از پنج‌سال گفت‌وگو (بیش از 120 جلسه) به‌پایان رسید.
بحث‌های این کارگروه که متشکل از استادان قرآنی با رویکرد تمدنی نظیر سعید بهمنی، احمد آکوچکیان، امیرمنصور برقعی و استادان تمدنی با رویکرد قرآنی مانند محمدعلی میرزایی، محسن الویری، محمدرضا بهمنی و حبیب‌الله بابایی بود، در قالب چهار جلد درحال تدوین و آماده‌سازی است.
پیش‌تر درباره فعالیت صورت‌گرفته و بحث فهم تمدنی از قرآن با حبیب‌الله بابایی، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به گفت‌وگو نشستیم که متن آن در همین صفحه منتشر شد. اکنون درباره این پروژه با محسن الویری، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عضو دیگری از این کارگروه گفت‌و‌گو کرده‌ایم که بخش دوم آن را در ادامه متن می‌خوانید.

آیا منظور از فهم تمدنی قرآن صرفا فهم تاریخ تمدن یا فهم نقش دین در تمدن است یا قصد آن است که یک نظام اندیشه‌ای از قرآن در حوزه تمدن احصا شود؟ اگر پاسخ دومی است این نظام اندیشه‌ای چه ویژگی‌هایی دارد و بناست چه نقشی در تمدن‌سازی ما داشته باشد؟
در رابطه با این پرسش بدون‌تردید هدف در اینجا صرفا فهم تاریخ تمدن نیست. درواقع ما بیشتر بر بحث نظری و چیستی تمدن تامل و درنگ می‌کنیم نه تاریخ تمدن. نقش دین در تمدن را به‌عنوان یک پرسش بررسی نمی‌کنیم، بلکه می‌خواهیم به‌طور عملی بگوییم دقیقا چه مضامینی درباره تمدن در یکی از بخش‌های اصلی دین، یعنی قرآن وجود دارد و آنها را شناسایی کنیم. بنابراین اینها نیست و به‌دنبال این موارد نباشید. در گام‌های بعدی -نه در گام نخست و کارهای انجام‌شده، بلکه در کارهای آینده- شاید بتوانیم بگوییم به‌دنبال این هستیم که یک نظام اندیشه‌ای از قرآن استخراج کنیم. فعلا نکته بسیار مهم این است که حتی اگر این هدف را داریم باید بر پایه یک نگاه واقع‌بینانه بپذیریم که فعلا ما از طراحی و تدوین نظام اندیشه‌ای خیلی فاصله داریم. این نکته اصلی است که باید خیلی روی آن تاکید کرد البته فعلا زود است که بخواهیم از نظام اندیشه‌ای صحبت کنیم. هنوز به خیلی از پرسش‌های مقدماتی باید پاسخ بدهیم تا بتوانیم نظام اندیشه‌ای را طراحی کنیم. ما هنوز نمی‌دانیم مفاهیم اصلی تمدنی در قرآن کدام است تا اینکه بخواهیم نظمی جدید را طراحی کنیم. به این نکته دقت کنید مفاهیمی که در قرآن جست‌وجو می‌کنید از نظر منشأ درون‌دینی و برون‌دینی به‌طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند: برخی از اینها واژه درون‌دینی هستند، به‌طور مثال تقوا، علم و رشد واژه‌های درون‌دینی هستند. در این حالت این واژه‌ها و مشتقات آنها را در قرآن شناسایی و آیات دربردارنده این کلمات را نگاه می‌کنیم و تحلیل خود را انجام می‌دهیم ولی گاهی اوقات واژه‌های ما برون‌دینی هستند، مثلا اگر کسی بخواهد درمورد سیاستگذاری فرهنگی پژوهش کند، روشن است که قرآن را هرچقدر هم بخوانید این کلمه و حتی معادل آن را نمی‌توانید در آن بیابید. از یاد نبرید که تمدن ازجمله واژه‌های نوپدیده است و در دسته واژه‌های درون‌دینی قرار ندارد. نمی‌توانیم به‌آسانی بگوییم فلان کلمه که در قرآن به‌کار رفته است، معادل کلمه تمدن است، شاید بتوانیم از چند کلمه که معنایی مرتبط با تمدن دارند، نام ببریم ولی اینکه بگوییم فلان کلمه دقیقا به‌معنای تمدن است، کاری دشوار و شاید ناممکن است. به‌طورمثال واژه فلاح که در قرآن آمده، به‌ویژه در قسمت‌هایی که با واژه «لعل» همراه است، دارای کارکردهای این جهانی است. «لعلکم‌تفلحون» و «لعلکم‌یفلحون» به این جهان بازمی‌گردد، نه به آخرت. در این حالت شاید کسی بگوید می‌توان معادل واژه تمدن را فلاح درنظر گرفت یا شخصی بخواهد واژه حیات طیبه را معادل آن قرار دهد و بگوید حیات طیبه نامی است که می‌توانیم بر یک جامعه تمدن‌یافته اسلامی بگذاریم. ولی صحبت ما این است که باید از شتابزدگی پرهیز شود و فعلا خیلی زود است که بخواهیم بگوییم واژه حیات طیبه کل معنی تمدن را دربرمی‌گیرد یا خیر. شاید در آینده با بررسی این موضوع این فرضیه که این واژه معادل واژه تمدن است اثبات شود ولی اکنون باید بپذیریم تا رسیدن به آن نقطه فاصله بسیاری داریم.
هنگامی که یک واژه برون‌دینی را بر قرآن عرضه کردیم باید به‌دنبال یک شبکه مفهومی و دسته‌هایی از مفاهیم بگردیم که به‌معنی مورد نظر ما مرتبطند. درواقع این نوعی کار تحلیلی است که مفهوم مورد نظر را خرد می‌کند و مفاهیمی را که مابه‌ازای قرآنی دارند شناسایی می‌کند و با شناسایی آنها یک شبکه از مفاهیم می‌سازد که به ما در درک آن واژه کمک می‌کند. بنابراین در رابطه با تمدن باید مفهوم را به اجزایی خرد کرد که در قرآن ما‌به‌ازایی داشته باشند. می‌توان با کنار هم نهادن آن کلمات و ترکیب دوباره‌شان به یک نظم مفهومی در رابطه با چیستی تمدن از نگاه قرآن رسید.
به‌طور کلی برای رسیدن به این منظومه و این درک کلی منسجم هنوز نیازمند انجام خیلی از کارها هستیم و فاصله بسیاری تا آن داریم. بنابراین می‌شود در رابطه با ویژگی‌های نظام اندیشه‌ای که در پرسش شما بود، پاسخ‌هایی داد اما فعلا برای پاسخ کامل و جامع خیلی‌زود است.  برای اینکه اشاره‌ای به این موضوع کرده باشد، باید عرض کنم که نظام اندیشه‌ای دارای ویژگی‌هایی است که سه مورد از مهم‌ترین‌های آنها این مواردند:
یک نظام اندیشه‌ای قرآن‌محور باید برای عموم نخبگان صاحبنظر در آن موضوع قابل‌فهم باشد، یعنی نمی‌توان نظام اندیشه‌ای را تولید و راجع به آن صحبت کرد ولی فقط خودمان متوجه مفهوم آن باشیم و فهم افراد دیگر را درنظر نگیریم، بلکه باید به لسان قوم امروز قابل‌درک، فهم، هضم و قابل‌پیاده شدن باشد. نکته مهم دیگر این است که چنین نظام اندیشه‌ای اصلا نمی‌تواند قرآن بسنده باشد، یعنی فقط به استناد قرآن به‌دست آمده باشد. وقتی که بخواهیم در رابطه با یک نظام اندیشه‌ای که می‌خواهد مبنای عمل ما قرار گیرد، صحبت کنیم حتما باید روایات مختلف را مطالعه کرد و نکته سوم هم درباره ویژگی‌های این نظام اندیشه‌ای این است که باید مورد وفاق نسبی نخبگان باشد. هر شخصی نمی‌تواند یک برداشت از قرآن را به‌عنوان نظام اندیشه‌ای خود ارائه دهد و بر آن اصرار و پافشاری کند، درحالی‌که دیگران آن را قبول ندارند، لذا از این نوع ویژگی‌ها می‌توان برشمرد. عمدا در اینجا این ویژگی‌ها –جز قرآن بسنده نبودن- را به نظام اجتماعی برگرداندم تا دشواری این برشمردن ویژگی‌ها را متذکر شده باشم، برای چندمین‌بار تکرار می‌کنم در یک نگاه کلی ما تا رسیدن به طراحی یک نظام اندیشه‌ای و بیان ویژگی‌های آن فاصله بسیار زیادی داریم.

رابطه تاریخ و تمدن در بستر قرآن به‌عنوان یکی از (شاید) مهم‌ترین مباحث حول فهم تمدنی قرآن چگونه قابل‌تبیین است و آورده‌های آن برای مطالعات تمدنی ما چیست؟
پرسش بسیار خوب و در عین حال بسیار گسترده‌ای است که شاید بتوان یک نیمسال تحصیلی در رابطه با آن سخن گفت. تاریخ بستر تحقق تمدن و یکی از ارکان گریز‌ناپذیر تمدن است. تاریخ هم در پیوند با زمان و هم در پیوند با انسان از دو وجه به تمدن ارتباط پیدا می‌کند؛ یکی از مولفه‌های تمدن زمان است. هیچ‌تمدنی به‌یک‌باره شکل نمی‌گیرد و رکن عمده آن انسان است، بنابراین پیوند بین تمدن و تاریخ پیوندی بسیار عمیق و رکینی است. ما دو مدل نگاه تاریخی داریم:
یک مدل به تاریخ افراد و جوامع می‌نگرد. یک مدل نگاه تاریخی نیز وجود دارد که نه به مصادیق، نه به افعال بشر و نه به جوامع، بلکه این نگاه به نوع بشر می‌نگرد. به‌قول معروف بشر بماهو بشر موضوع بحث آن است که این بشر کیست و چه سرگذشتی داشته است؟! نگاه تاریخی به نوع بشر درواقع همان بحث تاریخ عینیت‌یافته بیرونی است که در پیوندی وثیق با تمدن قرار دارد. هنگامی که به نوع بشر یا سیر تحول جوامع، آن‌گونه که قرآن به ما گزارش کرده است، نگاه می‌اندازیم، در اینجاست که می‌توان بررسی کرد که سلسله‌ انبیا چطور برانگیخته شدند، در زمان خود چه کرده‌اند و هر پیغمبر نسبت به پیغمبر دوره پیشین خود چه اقداماتی را انجام داده است. با این نگاه تاریخی بر این سیر تحول می‌توان متوجه شد قرآن در دورانی که پیامبر آمده چه انتظاراتی از بشر داشته و نگاه دین به آینده قدسی بشر چگونه نگاهی است و ایستگاه‌ها و منازلی را که پس از این در انتظار بشر است می‌توان با این نگاه متوجه شد. این بحث بسیار گسترده است. این پیوند‌های تاریخ و تمدن و زمینه‌های اشتراک‌شان یک بستر پژوهشی بسیار مهم و پرمحتواست که موضوعات بسیار زیادی در دل آن قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال وقتی از سنت‌های الهی صحبت می‌کنم این پرسش مطرح است که کدام‌یک از آن دسته از سنت‌هایی که وجه اجتماعی دارند تاریخی و کدام‌یک تمدنی هستند؟ آیا هر آنچه سنت تاریخی به‌شمار می‌رود سنت تمدنی هم هست یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال می‌توان گفت حتی اگر جواب مثبت باشد، نیازمند تبیین است که چطور یک سنت تاریخی می‌تواند سنت تمدنی هم محسوب شود. اگر هم بگوییم با هم متفاوتند، آن هنگام بحث و گفت‌وگوی ما شروع می‌شود که آیا سنت تمدنی در قرآن داریم یا خیر که این موضوع، موضوع کمی نیست یا مثلا گزاره‌هایی که در قرآن درباره اشخاص و جوامع پیشین مطرح شده است، درباره قوم عاد یا ثمود و چهره‌های تمدن‌ساز مانند موسی، لقمان و چهره‌های تمدن‌سوز مانند فرعون، آیا اینها فقط تاریخی‌اند یا تمدنی هم به‌حساب می‌آیند؟ -که از نظر من اینها تمدنی به‌حساب می‌آیند- اما با چه توجیهی می‌توان گفت اینها تمدنی هستند؟
بنابراین یکی از پرسش‌هایی که پیش‌روی ماست همین نکته است. ما درخلال مطالعات این پنج‌سالی که با دوستان در این حلقه مبارک داشتیم به پرسش‌های متعددی در بحث‌های تمدنی رسیده‌ایم که این پرسش‌ها روزی باید یکایک پاسخ داده شوند. هر فرد ممکن است جوابی برای خود داشته باشد و ممکن است پاسخ من متفاوت از بقیه افراد باشد. اما ارائه این پاسخ‌ها و نقد جمعی آنها در حلقه و در معرض نقد عمومی قرار دادن کاری است که باید انجام گیرد. پرسش‌های دیگری هم –به‌جز آنچه ذکر شد- هست، مثلا اصولا تمدن همواره دارای ارزشی ذاتی است یا خیر؟ تمدن را هم می‌توان به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد؟ این هم یک پرسش بنیادی است و حتما باید درباره آن بیشتر صحبت شود تا به یک جمع‌بندی اولیه برسیم و سپس یافته‌هایمان در معرض داوری دیگران قرار گیرد.
در پایان عرایضم ضمن تشکر از شما که این فرصت را فراهم کردید، می‌خواهم تاکید کنم این جلسات و نمونه آن باید گسترش پیدا کند. جلسات ما فرصت بسیار خوبی برای تمرین گفت‌وگو بود، به‌خصوص که هریک از اعضای جلسه نگاه‌های متفاوتی داشتند. ما طی چندسال بحث و گفت‌وگو نشان داده‌ایم که چگونه می‌توان یک مبنای خاص خود را داشت اما در عین حال با دیگری گفت‌وگو کرد. این خودش کار تمدنی است که انسان به این درک رسیده باشد که طرف دیگر، طرفی غیر از خود هم حق دارد درکی متفاوت از یک موضوع داشته باشد و حق دارد درک خود را درست بداند و حق دارد آن را بیان کند. این نکته‌ای بود که در این جلسات به عینه شیرینی و حلاوت و اثربخشی آن را درک کردیم. امیدواریم این الگو هرچه بیشتر برای کار‌های به‌ویژه قرآنی گسترش پیدا کند و ان‌شاءالله شاهد به صحنه برگرداندن قرآن از منظر تمدنی و به صحنه تمدن بازگشتن قرآن در آینده‌ای نه‌چندان دور باشیم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰