همایون همتی در سوره تشریح کرد
علم کلام در باب خداوند، وجود، صفات خدا، ایمان، نبوت و وحی است و کار این علم در گذشته دفاع از عقاید دینی و باور برای مومنان بوده است یعنی هم وظیفه سلبی داشته هم وظیفه ایجابی.
  • ۱۴۰۱-۰۲-۰۸ - ۰۲:۵۸
  • 10
همایون همتی در سوره تشریح کرد
جایگاه مباحث الهیاتی و معاد در نهج‌البلاغه
جایگاه مباحث الهیاتی و معاد در نهج‌البلاغه

به گزارش روابط‌عمومی برنامه سوره، در بیست‌وششمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج‌البلاغه» در ادامه برنامه شب گذشته درباره موضوع «عرفان نهج‌البلاغه» با همایون همتی، پژوهشگر فلسفه، عرفان و الهیات گفت‌وگو شد.پیش از آغاز گفت‌وگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی و بررسی شرح‌ها و ترجمه‌های نهج‌البلاغه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» شهیدمطهری مورد بررسی قرار گرفت.
مسعود دیانی در ابتدای گفت‌وگو بیان کرد که شب گذشته درباره عرفان نهج‌البلاغه حرف زدیم و من این‌گونه درک کردم که مبانی و مبادی است که مسیر عارف را مشخص می‌کند، جایگاه مباحث الهیاتی در نهج‌البلاغه کجاست و از چه منظری به این بحث باید توجه کنیم؟ همتی پاسخ داد: «ابتدا باید تعریف اجمالی از دانش الهیات و تفاوت آن با علم کلام مصطلح را ارائه دهم. علم کلام در باب خداوند، وجود، صفات خدا، ایمان، نبوت و وحی است و کار این علم در گذشته دفاع از عقاید دینی و باور برای مومنان بوده است یعنی هم وظیفه سلبی داشته هم وظیفه ایجابی. امروز دانش الهیات دانش بسیار گسترده‌تری شده و وظیفه‌اش فراتر از اینهاست. یعنی هم دین و ایمان را تفسیر می‌کند هم از آن دفاع می‌کند و هم ارتباط ایمان و دین را با دیگر علوم بشری تنظیم و هماهنگ می‌کند. برای انجام اصلاحات، تبلیغات و احیای دین به دینداران و عالمان کمک می‌کند و وظایف زیادی را به‌عهده دارد که یکی از آنها تفسیر وحی است، بنابراین تبیین منظم، عقلانی و منسجم ایمان و باورها و درعین‌حال مقایسه عقاید ایمانی بین ادیان و نقد مومنانه از دین همگی جزء وظایف و کارکردهای امروزی دانش الهیات به شمار می‌آید.»
مجری و کارشناس برنامه سوره از میهمان برنامه سوال کرد: «منظورتان از نقد مومنانه از دین چیست؟»
همتی جواب داد: «در روزگار ما ملحدان و بی‌خدایان جدیدی هستند که از تئوری داروین استفاده می‌کنند و خلقت جهان را به‌خودی‌خود و خودشان را نئوداروینیسم می‌دانند. نقد این‌دسته از افراد، نقد ملحدانه و براندازانه دین است و اصل دین را قبول ندارند. برخی هم سکولار هستند و تعلق‌خاطر دینی ندارند اینها هم نقدهایی به قصد براندازی و تخریب دین انجام می‌دهند. اما یک زمانی خود مومنان به این نتیجه می‌رسند که کارآمدی دین ضعیف و تاثیرگذاری آن کم شده است و باید زبان دین و تحقیقات دینی عوض شود تا طرفداران دین کم نشود، این کارها جزء وظایف دانش الهیات است و یکی از کارکردهای الهیات در روزگار ما وضوح‌بخشیدن به مفاهیم است. بنابراین امروز صبغه جدلی دانش الهیات کمتر شده، درعوض صبغه هرمنوتیکی‌اش بیشتر شده، به‌‌علاوه اینکه وظیفه نقد مومنانه را هم به‌عهده گرفته است.»
سردبیر و مجری برنامه سپس پرسید: «آیا نهج‌البلاغه هم این ظرفیت و قابلیت را دارد که به‌عنوان یک منبع الهیاتی مورد استفاده قرار گیرد؟» و این استاد دانشگاه گفت: «قطعا. حضرت علی(ع) یکی از بحث‌های خوبی که در نهج‌البلاغه دارد، نگاه‌های مقایسه‌ای و تاریخی بیدارگرش است. مثلا اینکه جامعه عرب قبل از بعثت چه شرایطی داشت بعد از بعثت چگونه شد. اینکه سهم عقل در دین چقدر است و پیامبر چه سختی‌ها و مرارت‌هایی کشیده، همگی را امام علی(ع) به‌عنوان یک راوی عمیق صادقانه بازگو می‌کند. بنابراین در نهج‌البلاغه هم احیاگری وجود دارد هم نقد مومنانه و اجتماعی، که اشاره کردیم.»
مسعود دیانی سپس بیان کرد: «الهیاتی که از عقل دور می‌شود با الهیاتی که به عقل توجه دارد چه تفاوتی دارد و جایگاه عقل در نهج‌البلاغه را هم تشریح کنید.» همتی تصریح کرد: «در گذشته یک نوع کلام نقلی وجود داشته که پیرو ابوالحسن اشعری بودند ولی اشاعره نص‌گرا و در برابر معتزله که عقل‌گرا بودند، قرار داشتند. شیعه هم از ابتدا در کنار نص به سهم عقل هم اعتقاد داشت. افتخار می‌کنیم که تعالیم امام صادق(ع)، امام باقر(ع) و امام رضا(ع) به ما نشان می‌دهند چگونه باید عقل را در استخدام شرع و عقل گرفت. مولا علی(ع) هم در نهج‌البلاغه و هم در مناظراتی که داشته، نشان داده عقل با وحی دشمنی ندارد و ضد ایمان نیست و در نهج‌البلاغه این‌طور نیست که برهان دشمن ایمان باشد. حتی عرفان امام علی(ع) هم کاملا عقلانی و مبتنی‌بر عقلانیت و قابل‌دفاع است.»
دیانی پرسید: «در نهج‌البلاغه امیرالمومنین چگونه بین این دو پیوند ایجاد می‌کند و چرا در نگاه اسلامی و منظومه شیعی ما بین این دو به تعارض نمی‌خوریم؟ و وی پاسخ داد: «چون ما مرتبه، مقام و منزلت هر دو را در جای خود به رسمیت می‌شناسیم و رعایت می‌کنیم. هر نوع ادراکی دایره و گستره خود را دارد و باید در جایگاه خود استفاده شود و ما نباید بین مراتب ادراک و فهم و سطوح فهم خلط کنیم. آنچه عقل انجام می‌دهد شهود و اشراق نمی‌تواند انجام دهد و آنچه از وحی انتظار داریم فوق این دو است. یعنی بالاتر از شهود و تعقل است. لذا در تعقل و ادراک هم باز ما فهم تخیلی داریم. آموزه‌های اهل‌بیت به ما نشان داده آنچه از عقل می‌توانیم بفهمیم، چیست و چیزی که وحی به ما می‌دهد از عقل ساخته نیست. لذا ما باید این سلسله‌مراتب را درک کنیم و قوای ادراکی، حسی و شناختی را با هم هماهنگ کنیم نه اینکه یکی را به نفع دیگری کنار بزنیم اما متاسفانه در برخی ادیان ساخته بشری و غیروحیانی‌اند مثل اوشو و کریشنا مورتی. هابرماس به‌تازگی کتابی منتشر کرده که در آن نوشته حتی علایق و غرایز بشری و وضعیت روحی بشر هم بر مراتب ادراک تاثیر می‌گذارد.»
دیانی همچنین گفت: «و ما به معرفتی نیاز داریم که متاثر از عوامل بیرونی و انسانی نباشد.»
همتی گفت: «بله و حتی بحث بر سر این است که اساسا عقل بشر در واپسین تحلیل‌ها رنگ امیال و علایقش را می‌گیرد و روی منافعش تاثیر می‌گذارد. لذا ما چیزی می‌خواهیم که برفراز اینها باشد و تحت‌تاثیر تعلقات بشری نباشد و مولا علی(ع) در نهج‌البلاغه به‌خاطر عصمتی که دارند از یک ساحت فرازین هستی با ما سخن می‌گویند اما درعین‌حال بالاتر از ادراک ما را می‌بیند. لذا همواره نیاز به مربیان بزرگ الهی داریم که از ما باشند ولی معرفت اصیل داشته باشند.»
مجری برنامه در ادامه پرسید: «الهیات نهج‌البلاغه انسان‌محور است یا خدامحور؟» این عرفان‌پژوه پاسخ داد: «تلفیقی از هر دو. الهیات اسلامی لایه‌ها و سطوحی دارد که انسان‌‌گرا و بشرگرا به این معنا که به نیازهای بشر توجه دارد و برای تربیت انسان آمده، اما درعین‌حال خداگراست و نسخه‌ای که می‌پیچد، خاکی نیست پس ما در دین توجه به انسان داریم چون «انسان به ماهو انسان» مخاطب است. لذا هم به رنج هم به فقر و سایر مسائل انسان توجه می‌شود ولی چون در اسلام رنج و فقر توجیه فلسفی دارد، برخی فکر می‌کنند خدای مسلمانان نسبت به رنج و فقر مسلمانان بی‌تفاوت است، درحالی‌که این‌طور نیست و خداوند در برابر همه سختی‌ها و رنج‌های ما عنایت می‌ورزد منتها ما چون خدا را جسمانی نمی‌بینیم تلقی‌مان با ادیان دیگر در این‌باره متفاوت است. مثلا بودایی‌ها ماده را مساوی رنج می‌بینند و نوعی نگاه بدبینانه به درد و رنج دارند اما در اسلام درد و رنج منبع خیر کثیر و راهی برای پرورش روح است.»
وی اضافه کرد: «نهج‌البلاغه علاوه‌بر بحث در حوزه توحید درباره نبوت هم زیباترین بحث‌ها را کرده است. مثلا اینکه عرب در جاهلیت چگونه می‌زیست و با آمدن پیامبر چه تغییراتی ایجاد شد و تبعیض میان عرب و عجم از بین رفت و به‌گونه‌ای به الهیات برابری و رهایی‌بخش می‌رسیم و الهیات رهایی‌بخش واقعی این است، نه آنکه در آمریکای لاتین است. در اینجا بلال و ابوذر و اینها با هم برابرند و همه این برابری‌ها از نبوت بیرون می‌آید. اقبال لاهوری هم می‌گفت که الهیات قرآن برای زندگی عینی و عملی است. انصافا هیچ دینی به اندازه دین اسلام به واقعیت‌ها و عینیت‌های حیات توجه نکرده است.»
مسعود دیانی در ادامه برنامه از همتی خواست درباره نگاه نهج‌البلاغه نسبت به مرگ و معاد بگوید.
این استاد عرفان و فلسفه پاسخ داد: «از یک‌طرف در نهج‌البلاغه مرگ برای علی(ع) یک انتقال و ارتقاست و نوعی لقاء‌الله و بازگشت به‌سوی مبدا هستی است. لذا آموزه ائمه(ع) و مذهب تشیع این است که به جای ترس از مرگ، از خدا بترسیم و مرگ را حاضر شدن در پیشگاه خدا بدانیم و این‌که از حجاب و قفس تن راحت می‌شویم. لذا مرگ آغاز بیداری و رهایی است و برای کسانی که بد عمل کردند و معصیت کردند، عذاب و ناراحتی است ولی برای کسانی که خداوار زیستند، آغاز راحتی و امنیت است. لذا مولا علی(ع) چشمان ما را باز می‌کند و یکی از بهترین بخش‌های نهج‌البلاغه بخشی است که خوف و ترس ما را از مرگ می‌ریزد. مولا علی(ع) می‌فرمایند که انس به مرگ دارند و وقتی هم شمشیر ابن‌ملجم ملعون فرود می‌آید، اظهار عجز نمی‌کنند و در عوض می‌گویند: علی رستگار شد. چون اگر انس با مرگ نباشد زندگی معنا ندارد.»
وی درخصوص ارتباط میان انس با مرگ و زندگی توضیح داد: «وقتی پرده می‌افتد تازه زندگی شروع می‌شود. انگار این زندگی ما یک اردوگاه آموزشی و آمادگی برای یک زندگی دیگر است. وطن و اقامتگاه آنجاست، اینجا گذرگاه و پیاده‌رو است. ان‌شاءالله که ما هم به اصل‌مان برمی‌گردیم و از این زندان خلاص می‌شویم. نگاه امیرالمومنین(ع) به دین این‌گونه است که مجموعه‌ای از آموزه‌های وحیانی است که برای بیدار ساختن انسان آمده و ابعاد و لایه‌های مختلفی دارد. یاد مرگ ما را سرپا نگه می‌دارد که مراقب امانت‌های این دنیایمان باشیم. یاد مرگ به ما این گرما را می‌دهد که دائم مراقب مسیر باشیم و به انحراف نیفتیم.»
همتی ادامه داد: «معاد حادثه‌ای نیست که در پایان عمر اتفاق بیفتد بلکه باید هر لحظه آن را دید. از نظر مومن، عالم محضر خداست و در محضر خدا نباید معصیت کرد. البته این مرگ‌اندیشی به این معنا نیست که زندگی این دنیا را رها کنیم و فقط به معاد و آن دنیا فکر کنیم؛ مولا علی(ع) می‌فرمایند که برای دنیا طوری زندگی و برنامه‌ریزی کن که گویی تا ابد جاوید خواهی زیست. برای آخرتت هم طوری برنامه‌ریزی کن انگار فردا قرار است بمیری. جمع هر دوی اینها خیلی سخت است ولی ائمه‌اطهار همگی جمع بین اضداد و هرکدام برای خودشان اعجوبه‌ای بودند.»
وی در پایان بیان کرد: «اگر یک ذهنی با الهیات جدید و دائره‌المعارف‌های مدرن آشنا و از طرفی هم نهج‌البلاغه را خوب هضم کرده باشد از امام علی(ع) و نهج‌البلاغه دست برنمی‌دارد و می‌تواند مقایسه‌های خوبی میان بن‌بست‌های الهیات معاصر با سخنان حضرت کند و ببیند که علی(ع) بن‌بست‌شکنی کرده است چون ایشان فراتر از عقل بشری را دیده است. آدم وقتی با مولا علی(ع) انس بگیرد، متوجه می‌شوند که فرمایش‌های ایشان انسان را بیدار می‌کند و تکان می‌دهد.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰