به گزارش روابطعمومی برنامه سوره، در نوزدهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «تحلیل خطبههای پایانی امیرالمومنین(ع) در نهجالبلاغه» با حضور محمدحسن زورق، نویسنده، پژوهشگر تاریخ اسلام و استاد دانشگاه مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
پیش از آغاز گفتوگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی، بررسی شرحها و ترجمههای نهجالبلاغه، «شرح نهجالبلاغه نوابلاهیجى» مورد بررسی قرار گرفت.مسعود دیانی در ابتدای برنامه از زورق خواست تا مروری بر مباحث شب گذشته داشته باشد و سپس به تحلیل خطبههای پایانی نهجالبلاغه بپردازد.
زورق با اشاره به صحبتهای پیشینش گفت: «در شب گذشته روند جنگ صفین را بررسی کردیم که چگونه درجه خلوص در کوفه کاهش پیدا میکرد و کوفه تبدیل به یک جامعه سترون و عقیم شده بود. جامعهای که ریزش داشت اما رویش نداشت. امامعلی(ع) بهعنوان کسی که مسئولیت زمامداری امور را بهعهده داشتند وقتی با مردم صحبت میکردند، صحبتشان پاسخی بود به نیازها و ضرورتهای روز کوفه. هرچند نیازهای فراتر از کوفه و زمان خودشان را در نظر داشتند. خطبه 192 نهجالبلاغه که خطبه قاصعه نام دارد یک خطبه بلندبالایی است که در این خطبه دنیاگرایی، دنیامداری و سکولاریسم تحقیر شده است. چون سکولاریسم در آن زمان در جامعه اسلامی تبدیل به یک غده سرطانی شده بود. انسان سکولار سعی میکند در همه زمینهها دستاندازی کند و یکجور استکبار و نظام تبعیضآمیز اجتماعی را به وجود بیاورد. متاسفانه این اتفاق با شعارهای اسلامی رخ داده بود.»
وی افزود: «حضرت در ابتدای خطبه 192 بهنوعی به اردوگاه شام اشاره میکند که یکجور استکبار و خودبرتربینی را پایهریزی میکند و این خودبرتربینی نتیجه تحولاتی است که در آسیای غربی و آفریقای شمال شرقی رخ داده و این تحولات یک انقلاب بزرگ اجتماعی است که باعث شده ملتها روی به اسلام بیاورند و از شرک روی برگردانند و همین زمینه مناسب اجتماعی سبب پیروزی سپاهیان عرب بر آسیایغربی و آفریقای شمالشرقی شده است اما عرب مسلمان به خودآگاهی کامل نرسیده و تمام امتیازات سیاسی و اجتماعی را در کارنامه خودش ثبت کرده و گرفتار یک نوع ملیگرایی جدید عربی شده است. این همان پدیدهای است که هرچه از جنگ صفین جلوتر میرود، شدیدتر میشود.»
زورق ادامه داد: «نکته دیگری که حضرت به آن اشاره میکند مساله احساس خطر و تعصب از غرور است. ایشان در این خطبه با شرح موضوعاتی از خلقت انسان میفرمایند که شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصبها و سرسلسله متکبران است.»
دیانی در ادامه برنامه گفت: «پس در ابتدای خطبه مساله امامعلی(ع) پرهیز از تعصب نژادی و قومی و غرور و تکبر است.»
این تاریخپژوه پاسخ داد: «بله دقیقا همینطور است. همچنین دراین خطبه امام به کیفیت آزمونهای الهی اشاره میکند و اینکه چگونه خدا انسانها را سر دوراهیهایی قرار میدهد که در آن دوراهیها خالص از ناخالص جدا میشود. نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که شیطان اگر به چیزی نازید چیزی بود که در نظر او «چیزی بود» اما مردم کوفه به چه چیزی مینازیدند که اینطور گرفتار تعصب و غرور شده بودند. دنیا در چشم کوفیان بهصورت دمشق تجلی پیدا کرده بود که در آن هم نظام طبقاتی بهجامانده از روم باستان را میتوان دید، هم شعارهای برگرفته از مسجدالنبی و مدینهالنبی را. به بیان دیگر مدینه فاضله کوفیان، دمشق شده بود؛ شهری دارای عمران و آبادانی. مثلا مسجد اموی با هزار زبان با ما سخن میگوید. اولا جای خلیفه یک مکان مرتفع بوده است و گفته میشود جایگاه معاویه در آن زمان طلاکوب بوده است. در واقعه عاشورا هم سر امامحسین(ع) در تشت طلا گذاشته میشود. پس همهچیز در آن سلسله زرین و از طلا و یک نوع اشرافیت جدید با مظاهر و نمادهای اسلامی شکل گرفته بوده است. به همین معنا میتوانیم بگوییم مسجد اموی یک مسجد کاملا طبقاتی بود و ما این جامعه طبقاتی را قبلا در جامعه پارس داشتیم و همه این مظاهر در چشم و دل اهل کوفه جلوه پیدا میکند و با خودشان میگویند که چه خوب هم دین را دارند و هم دنیا را.»
مجری برنامه بیان کرد که پس با این مبنا تحلیل خطبههای دنیاستیزانه امام علی(ع) کاملا متفاوت با زمانی است که این دنیاستیزی را در پارادایم زاهدانه تحلیل میکند.
زورق توضیح داد: «لازم است این را بگویم که منظور از دنیا طبیعت، کرهزمین و اینها نیست بلکه حب دنیا بهگونهای است که پردهای درمقابل حب خدا میشود. ما آفریده شدهایم که خود را برگونه صفات الهی بسازیم. تنها معیار لازم برای ساختن خود براساس الگوی الهی رعایت عدالت است اما اگر به خودآگاهی و خداآگاهی نرسیم، این خداگرایی را در ظرفهای مادی و محسوس میخواهیم مجسم کنیم و اینجاست که متجاوز به حقوق دیگران میشویم و این تجاوز به حقوق دیگران بد است. هر سخنی را باید در ظرف زمانی و مکانی خودش قرار داد تا مفهوم آن فهمیده شود. یعنی مذمت دنیا توسط امامعلی(ع) در چنین زمانه و شرایطی شکل گرفته است. امیرالمومنین(ع) به مردم میگویند که باید متوجه مقام عبودیت شوید و سرچشمه همه فیوض و توفیقات دست خداست.»
دیانی گفت: «آیا مخاطب میفهمید که امیرالمومنین(ع) کجا را هدف گرفته است و آیا واکنشی به این حرفها داشت یا خیر؟»
این نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: «مخاطب عقلش حضرت علی(ع) را تایید میکرد اما احساسش امام علی(ع) را تکذیب میکرد. یعنی معنای حرفها را میفهمید اما بهخاطر جلوه کردن دنیا میل و کشش دیگری داشت. حضرت علی(ع) احساس میکردند که دشمن کوفه یک دشمن درونی است نه دشمن بیرونی. به این معنا که آنچه کوفه را شکست میداد در درون کوفه بود نه در شام. این همان پدیدهای است که امروز در ایران با آن روبهرو هستیم و امام و رهبری بر سر آن فریاد میزنند؛ تغییر نظام ارزشهای اجتماعی، همان چیزی است که امام علی(ع) در آن زمان به چشم خود دیدند. انسان همیشه باطل را برای خودش به صورت حق جلوه میدهد تا بتواند بهصورت باطل حرکت کند. مثل دزدهایی که دزدی خود را اینگونه توجیه میکنند که دارند حق خود را از جامعه میگیرند. توجیه کوفیان آن زمان هم جمع بین دین و دنیا بود و اینکه چه اشکالی دارد که آدم نماز بخواند، روزه بگیرد اما لذت هم ببرد و خوب بپوشد و بنوشد. نقل بهمضمون میگویم که امام فرمودند هر کاخی را ببینید درکنارش باید کوخها را هم ببینید. به بیان دیگر ظلم هم باید دیده شود. حضرت دنیامداری دینفروشانه را بهعنوان یک خطر جدی برای جامعه کوفه تلقی میکند. از جهت دنیامداری دینفروشانه، شام از کوفه، کوفیتر شده بود.»
زورق تصریح کرد: «امام علی(ع) در خطبه پایانی راه علاج به کوفه را نشان میدهد که یکی از آنها پیروی از سنتها بهصورت ناخردورزانه است. نکته دیگری که اشاره میکنند پرهیز از کینهورزیهای خودخواهانه است. یعنی اگر در سپاه رسولالله(ص) باشید اما برای خود بجنگید به جهنم میروید. درحقیقت اگر جایی بجنگید که خدا نباشد به جهنم میروید.»
بهدنبال این اظهارات زورق بود که دیانی پرسید چرا این خودبرتربینی و خودگرایی به روحیه تسلیم ختم میشود و نه مبارزه؟ و این استاد دانشگاه پاسخ داد: «کسانی که دنبال چنین پیروزیای بودند زورشان نرسید. اولا کسانی که دنبال لذت از زندگی است حاضر نیست جان خودش را بدهد. کسانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران. در جنگ تحمیلی در میروند و از ایران به خارج میروند چون میخواهند زنده باشند و سکولارند. کسانی از مرزهای این کشور دفاع کردند که روی سربندشان نوشته بود یا فاطمهالزهرا، یا حسین و میگفت من میروم که علی زمانه ما تنها نماند. لازمه ازخودگذشتگی، خداباوری و ایمان به غیب است. در زمانه امام علی(ع) با دو گروه مواجهیم؛ دنیاداران دینفروش و ملیگرایان نژادپرست.»
زورق اضافه کرد: «حضرت علی(ع) میفرمایند که تعصب و تفاخر دو ارزش عصر جاهلیت است. همچنین ایشان میفرمایند که از فرومایگان اطاعت نکنید. نکته دیگری که اشاره میکنند عقل دزدی است؛ یعنی کسانی که سعی میکنند با شبهاستدلال و اغوا خرد مردم را سرکوب کنند. معاویه در آن زمان از این شیوه خیلی استفاده کرد یعنی پول میداد و عقل میخرید. او درک مردم را دچار اغتشاش و تشویش میکرد. امام سعی میکرد به جای اینکه مردم کوفه را مدینهفاضله خود ببیند، مسجدالنبی را الگوی خودش قرار دهد. پیغمبران 6 خصوصیت دارند؛ اراده قوی در مسیر الهی، ظاهر ساده، قناعت، فروتنی، تسلیم در برابر فرمان خدا و نیت خالص.»
وی ادامه داد: «یکی از دردهای امام علی(ع) این است که میگوید درست است ما روم را شکست دادیم و سلسله ساسانی را برانداختیم اما قرار نیست قصر قیصر را بهپا داریم و کاخ کسری را از نو بنا کنیم. اگر مسجدی بسازیم شبیه کاخ کرملین، کاخ الحمرا و کاخ سفید و به آن بنازیم و بگوییم اسلام عزت پیدا کرده و آن را به پای اسلام بگذاریم درست نیست و ایشان درحقیقت جلوی انحراف را میگیرد و درباره عذاب خداوند هشدار میدهد. ایشان هشدار میدهد که به تنعم دوران عباسی و اموی ننازید و تذکر میدهند که تعصب حتی اگر با دلیل باشد مذموم است و تعصب شما کوفیان یک تعصب بیدلیل است. این تعصب را ما هم داریم و مرتب میگوییم ما هفتهزار سال تمدن داریم، گیرم که این همه تمدن و سابقه داریم ما باید ببینیم که هستیم و چه میکنیم. همچنین ایشان میفرمایند اولا تعصب نداشته باشید اما اگر هم تعصب دارید در امور غیر داشته باشید.»
زورق اضافه کرد: «ایشان تاکید دارند از تاریخ گذشته باید عبرت گرفت و پاسدار وحدت اسلامی باشیم و از تفرقه دوری کنیم. پرهیز از کینهتوزی، پرهیز از بخل و حسد و پرهیز از قطع رابطه با یکدیگر و جناحگرایی مواردی است که حضرت خطاب به مردم کوفه تاکید دارند. ایشان به عواملی اشاره میکنند که امتهای گذشته بعد از شدت به راحت برسند. صبر بر مشکلات و بلایا، استقامت و بردباری، وحدت اجتماعی، مددکارهمبودن و همگرایی ارادهها. ایشان توصیفی از جامعه کوفه دارد که خطاب به این جامعه میگوید: شما دست از ارزشهای اسلام کشیدید و به وحدت و توحید پشت کردید و به حزبگرایی روی آوردید و از اسلام فقط نام و نشانش را نگه داشتید اما در دلتان نشانی از خدا نیست و حب دنیا تمام وجودتان را فرا گرفته است. همه اینها خطاب به کوفه است اما کوفهتر از کوفه، شام است.»
وی گفت: «در خطبه 158 امیرالمومنین میفرماید که بعد از من بنیامیه بر شما پیروز خواهد شد. در خطبه 57 هم میگوید مردی برشما چیره میشود که گلویی گشاده دارد و شکمی فراخ و برونافتاده. یعنی خصوصیات ظاهری معاویه را توصیف میکنند. خطبه 172 هم جزء آخرین خطبههای نهجالبلاغه است و ایشان شکایت میکند و از مردم مأیوس و ناامید است. در خطبه 182 هم علی(ع) به شهدای صفین حسرت میخورد و از شرایط غمانگیز آن روز و روزگار ناله و شکایت میکند و برای بسیج سپاه داوطلب میخواهد و از زور بههیچوجه استفاده نمیکند.»