بازخوانی؛ مصطفی عقاد، کارگردان الرساله در گفت‌و‌گو با سیدمرتضی آوینی از مسلمانان می‌گوید
خرداد 1371، مجله سوره مصاحبه‌ای اختصاصی از مصطفی عقاد منتشر می‌کند. تهیه‌کننده شهیر سوری، در آن سال‌ها برای کارگردانی دو فیلم «پیام»- مشهور به محمد رسول‌الله(ص)– و «عمرمختار» در ایران و البته کشورهای اسلامی مشهور بود.
  • ۱۴۰۱-۰۱-۳۱ - ۰۲:۲۲
  • 20
بازخوانی؛ مصطفی عقاد، کارگردان الرساله در گفت‌و‌گو با سیدمرتضی آوینی از مسلمانان می‌گوید
چرا قادر نیستیم متحد علیه دشمن بجنگیم؟
چرا قادر نیستیم متحد علیه دشمن بجنگیم؟

احسان زیورعالم، خبرنگار: خرداد 1371، مجله سوره مصاحبه‌ای اختصاصی از مصطفی عقاد منتشر می‌کند. تهیه‌کننده شهیر سوری، در آن سال‌ها برای کارگردانی دو فیلم «پیام»- مشهور به محمد رسول‌الله(ص)– و «عمرمختار» در ایران و البته کشورهای اسلامی مشهور بود. در فضای خاص پس از جنگ که موضوع فلسطین و البته بوسنی در آن سال‌ها اهمیت پیدا می‌کند، میل به بین‌المللی شدن مفاهیم انقلابی در بخشی از بدنه فرهنگی کشور نیز مهم می‌شود. تولیدات واحد برون‌مرزی آن سال‌های سازمان صداوسیما از وضعیت مسلمانان جهان یا حتی برنامه‌هایی چون «سراب» برای نشان دادن وضعیت ایرانیان مقیم غرب، تلاشی بود برای برجسته کردن این مفاهیم و البته اصطلاحی که در ادبیات آن روزهای فرهنگ حاکمیت رایج بود: شبیخون فرهنگی.
بااین‌حال، میل شدیدی نیز وجود داشت که اسلام و جامعه مسلمان ابزاری چون هالیوود برای تبلیغ و ترویج خود داشته باشد و در این میان تنها یک اسم، موفق به این مهم شده بود: مصطفی عقاد. توجه ایران به این کارگردان و تهیه‌کننده سوری بر کسی پوشیده نیست و مرگش در یک فرآیند تروریستی از او در ایران تصویری خدای‌گونه آفرید.
داشتن یک گفت‌وگو با عقاد در آن سال‌ها اعتبار خوبی به‌همراه داشت و مجله سوره موفق به این مهم شده بود. به‌خصوص آنکه عقاد در اولین جملاتش هم گفت: «با دیدن تصاویر مذهبی از حضرت علی تحت‌تاثیر قرار گرفتم.» مصاحبه در شرایطی شکل می‌گیرد که عقاد برای سفری به دعوت آقایان زم و تسخیری به ایران می‌آید. او خرسند از سفر به ایران می‌گوید: «بزرگ‌ترین کشف من در این سفر این بود که افرادی مذهبی بخواهند عقایدشان را از طریق هنر نشر داده و بر پرده سینما نشان بدهند. این خودش مایه خشنودی بزرگی برایم است.»
در جای دیگری از مصاحبه او دلیل سفرش به ایران را با این جمله آغاز می‌کند که «اکنون ایران مرکز انقلاب اسلامی است. اولین انقلابی است که تاریخ اسلام عصر جدید را تغییر داد.» او معتقد است در چنین شرایطی «باید حاملان این پیام برای مخاطبان جهانی آن باشیم. این کاری است که ما باید حتما انجام بدهیم.» از دید عقاد تصاویر و نماهای ورود امام خمینی(ره) به ایران «چنان صحنه جذابی بود که تو گویی این خود نمایشی راجع‌به نقش ایمان و قدرت یک مرد بود... این پرشکوه‌ترین ورود در تاریخ بشریت بود.»
عقاد را در آمریکا بابت ساختن مجموعه فیلم‌های ترسناک «هالووین» می‌شناسند؛ اما با ساخت فیلمی با موضوع پیامبر اسلام او در جامعه اسلامی به یک چهره بی‌بدیل بدل شد، به‌خصوص آنکه نقش‌های تاریخی آن فیلم را هم چهره‌های بین‌المللی ایفا کرده بودند، نه بازیگران نه‌چندان شناخته‌شده خاورمیانه‌ای. عقاد البته تمایل زیادی داشت تا از ریشه‌های اسلامی خود سخن بگوید، برای مثال به سوره می‌گوید: «من اگر بتوانم چیزی درباره نهضت اسلامی بگویم، این است که سابقا، یعنی زمانی که با علمای مذهبی‌مان روبه‌رو می‌شدم، همیشه نوعی توهم و تشویش در من به وجود می‌آمد؛ چراکه مسائل و مشکلات زیادی نسبت به تفکرات و آرمان‌های بسته داشتم.»
عقاد در طول مصاحبه دوست دارد روی موضوع ایران بماند. وقتی از او می‌پرسند چرا به ایران سفر کرده است، یادآوری می‌کند فیلم «پیام» او در دوران شاه در اکران منع می‌شود و حتی با تعجب می‌گوید: «وقتی هم انقلاب شد، شنیدم که نمایش این فیلم هنوز هم ممنوع است! آخر شنیدم که اذان فیلم مطابق اذان شیعیان نبوده و به همین دلیل نمایش فیلم ممنوع شده. متعاقبا مطلع شدم که امام خمینی فیلم را دیده و فرموده بودند که دوران پیامبر مساله شیعه و سنی وجود نداشت و بگذارید فیلم را نمایش بدهند. بلی! من همیشه مایل بودم ولو به هر دلیلی که شده بود به ایران بیایم.»
از عقاد می‌پرسند چرا فاصله دو فیلم مهمش 10 سال است و او از شرایط مالی در پروژه‌های بزرگ می‌گوید و البته اینکه تنها به داستان اسلام و عمرمختار فکر نکرده است. «آخر هر فیلمی که از طریق هالیوود بخواهد ساخته شود، حتی در مرحله سوژه هم آن را کنترل می‌کنند. در آنجا نمی‌شود هر چیزی را گفت؛ چراکه آنها همیشه همه‌چیز را تحت‌کنترل دارند. به همین جهت است که چنین سوژه‌هایی باید از بیرون مناسبات هالیوود تامین و تهیه بشوند. از بابت تامین هزینه مالی دو فیلم خودم مشکلاتی داشتم؛ ولی سرانجام توانستم تهیه‌کننده این فیلم‌ها را پیدا کنم.» برخلاف فضای ایران که همواره هالیوود را به‌عنوان بازوی فرهنگی آمریکا در تولید فیلم‌هایی چون آثار عقاد مقصر می‌دانند، عقاد هالیوود را مقصر اصلی نمی‌داند؛ چون «اصولا ساختن فیلمی درباره پیامبر(ص)، آن هم از طرق هالیوود شاید اقدامی شبه‌برانگیز تلقی بشود و بعد هم شاید چنین شبهه‌ای درباره خودم هم به وجود می‌آمد. این‌که آیا اصولا من چنان توانی دارم که چنین فیلمی بسازم یا خیر.»
او در جای دیگری هم درباره نقش هالیوود در نساختن ایده‌هایش می‌گوید: «گلایه کردن درباره آنکه «من را محاصره‌ کرده‌اند و کاری نمی‌توانم بکنم» یک بهانه است.» او می‌گوید: «چنین صحبتی شبیه دانشجویی است که درس نخوانده و نمره امتحانش کم شده است و حالا تقصیر را گردن استاد می‌اندازد. مثل اینکه بگوییم یهودی بود و من را رفوزه کرد. مزخرف است. اگر واقعا بخواهید، موفق می‌شوید؛ اما به هر صورت اگر یهودی باشید همه‌چیز خیلی آسان‌تر می‌شود. پیشرفت هم سریع‌تر می‌شود، اما وقتی مساله فلسطین و اسرائیل می‌شود، مقاومت بزرگی را حس می‌کنید، ولی در همین شرایط وقتی درباره تاریخ صحبت می‌کنید و جنبه‌های مثبت را درنظر دارید مساله‌ای پیش نمی‌آید.»
داستان‌های زیادی درباره یافتن سرمایه بابت تولید فیلم‌های عقاد وجود دارد، هرچند او در این مصاحبه مستقیم نمی‌گوید هزینه ساخت دو فیلمش را چگونه تامین کرده است؛ اما اشاره جذابی به پادشاهان و روسای جمهور کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا می‌کند که «همیشه می‌خواهند فیلمی درمورد خودشان بسازم! حال چه شاه‌ها باشند و چه روسای جمهوری و حتی وزرای آنها. از مراکش به این‌طرف. اوضاع از این قرار است. یا می‌خواهند درباره پدرشان فیلم بسازم یا درباره رژیم آنها. حال آنکه من دلم نمی‌خواست و نمی‌خواهد؛ چراکه نمی‌خواستم وارد سیاست بشوم. منظورم این است که سوژه‌هایی را می‌خواهم که برای همه جهان اسلام، به‌طور کامل جالب و جذاب باشند.» او این وضعیت را دلیل اصل کم‌کاری‌اش می‌داند و این موضوع را زمانی مطرح می‌کند که قصد دارد فیلم درباره «صلاح‌الدین ایوبی» بسازد. دلیل انتخاب سوژه جذاب است. ژان-بدل بوکاسا در سال 1966 با یک کودتای نرم نفر اول کشور فقیر آفریقای مرکزی می‌شود. بوکاسا که نگرش ضدکمونیستی شدیدی داشت و حتی در اولین اقدامش با چین کمونیستی قطع رابطه می‌کند، در 1976 اعلام می‌کند مسلمان شده است و حتی دین رسمی آفریقای مرکزی را اسلام اعلام می‌کند. همین موضوع باعث می‌شود شیوخ خلیج‌فارس و معمرقذافی بخش چشمگیری از درآمدها نفتی خود را هزینه نظام دیکتاتوری بوکاسا کنند تا جایی‌که بوکاسا در 1977 در یک نظام جمهوری، با هزینه‌ای گزاف تاج‌گذاری کند. او نام صلاح‌الدین را برای خود برمی‌گزیند و همین موضوع باعث می‌شود عقاد تصمیم به تولید فیلم برمبنای زندگی صلاح‌الدین ایوبی کند، فیلمی که هیچ‌گاه ساخته نشد. البته بوکاسا در 1979، همان سال پیروزی انقلاب در یک کودتا با همراهی شورش مردمی از قدرت برکنار شده بود.
عقاد اما خاطره جالبی درباره این موضوع روایت می‌کند: «در آن زمان او [بوکاسا] جانبدار قذافی بود و یک روز، از لیبی به من تلفن زدند که قذافی قصد دارد به آفریقای مرکزی برود و در آنجا طی مراسمی بوکاسا مسلمان اعلام خواهد شد. به همین دلیل ما به نسخه‌ای از فیلم الرساله احتیاج داریم تا آن را در آفریقای مرکزی نمایش بدهیم. به هرحال ما پروژکتور را در یک استودیوم ورزشی بزرگ نصب کردیم و بوکاسا و قذافی هم کنارش ایستادند. استادیوم هم از شلوغی و کثرت جمعیت غلغله بود. هر وقت چهره بلال روی پرده می‌آمد، همه تماشاچیان یکصدا هلهله می‌کردند و فریاد می‌زدند. متعاقبا وقتی از آنجا برمی‌گشتیم، در هواپیما قذافی مرا صدا زد و من کنارش نشستم. او همانجا به من گفت که سینما از تانک هم پرقدرت‌تر است. کاری ندارم که درباره قذافی چه چیزی می‌گویند، ولی برای من به‌عنوان یک فیلمساز چنین جمله‌ای خیلی آرام‌بخش بود.»
عقاد نقل می‌کند که قذافی از او می‌خواهد سالی دو فیلم با موضوعی شبیه فیلم «الرساله» بسازد و بودجه این فیلم‌ها را از بودجه کشورش برمی‌دارد. او برنامه‌ای به قذافی برای تولید فیلم می‌دهد و دو فیلم «عمر بن‌خطاب» و «علی بن‌ابیطالب» از آن ایده‌ها بوده است. او به دیدارش با امام موسی‌صدر در کنار قذافی هم اشاره می‌کند که «قذافی ایشان را به من معرفی کرد و من از آقای صدر پرسیدم آیا ایشان حاضرند به من کمک کنند تا فیلم الرساله را بسازم یا خیر. این جریان قبل از ساختن فیلم بود. امام صدر گفت با تو همکاری می‌کنم؛ اما به یک شرط. آن هم اینکه تو یک فیلم برایم درباره امام علی(ع) بسازی. من هم گفتم فیلمی برای شما می‌سازم، منوط به دو شرط. اول اینکه شما سنی‌ها را قانع کنید تا حضرت علی(ع) را در فیلم ببینیم؛ چراکه تصور می‌کردم با توجه به تمثال‌هایی که از امام علی(ع) می‌دیدم، برای شیعیان در این مورد مساله‌ای وجود ندارد. شرط دومم هم این بود که از آقای صدر خواستم شما خودتان نقش حضرت علی را بازی کنید.» موسی‌صدر شرط بازی را رد می‌کند و البته تاکید می‌کند شیعیان هم با به تصویر کشیدن چهره امام علی(ع) مخالفت خواهند کرد.
او در جای دیگری از گفت‌وگو درباره انتخاب صلاح‌الدین ایوبی تاکید می‌کند جهان اسلام این روزها درگیر نوعی جنگ صلیبی است و او قصد دارد با نشان دادن شجاعت صلاح‌الدین، تاریخ را بازگو کند. «مگر آنکه از آن مفهومی استخراج کنم و با تمام عدم اتحاد و مشکل اسرائیل و بیت‌المقدس فکر می‌کنم صلاح‌الدین بهترین سوژه است در ارائه این مساله، یعنی مساله دعوت به اسلام. یادم هست وقتی روی عمرمختار کار می‌کردیم، مساله برایم فلسطین بود. اگر شما در فیلم عمرمختار، ایتالیا و لیبی را بردارید و جای آن فلسطین و اسرائیل را بگذارید، تغییر زیادی نخواهد کرد. نکات مشابه بسیار وجود دارد. صلح سادات، اردوگاه‌های آواره‌ها و... .» از دید او ورود سادات به بیت‌المقدس «این تسلیم است، تسلیم محض و از اینکه یک عرب بودم، شرمنده شدم و بلافاصله فکر ساختن عمرمختار به نظرم رسید.»
وقتی از عقاد درباره کنترل‌گری صهیونیست‌ها بر هالیوود می‌پرسند، او می‌گوید: «قطعا آنها هستند که صنعت سینما را کنترل می‌کنند.» ولی او تلاش می‌کند کمی در موضع انقلابی قرار نگیرد و تاکید می‌کند که «مبلغ» نیست و صرفا «یک انسان معمولی» است که قصدش رسیدن به موفقیت است. البته تاکید می‌کند نمی‌خواهد «ریشه‌هایم و گذشته‌ام را فراموش کنم. می‌خواهم چیزی را برای مخاطبانم مطرح کنم.» عقاد این «چیز» را وحدت می‌داند. او با گلایه از وضعیت یک میلیارد مسلمان در جهان که عموما در فقر به سر می‌برند و دولت‌هایشان درگیر با یکدیگرند و جنگ‌های خاورمیانه اصولا میان کشورهای اسلامی است، این پرسش را مطرح می‌کند که چرا در صدر اسلام چنین وضعیتی را شاهد نبوده‌ایم. «هنوز ما این استعداد نحس را داریم که «علیه» همدیگر بجنگیم؛ ولی قادر نیستیم متحد بجنگیم. این من را رنج می‌دهد. این همیشه مرا رنج می‌دهد.» او درباره تصویر اسلام در رسانه‌ها نیز گلایه می‌کند و می‌گوید: «هر اتفاقی می‌افتد صحبت از تروریسم است یا مسلمانان... وقتی صحبت از مسلمانان پیش می‌آید، بلافاصله تروریسم ترسیم می‌شود.»
عقاد در بخشی از گفت‌‌وگویش به خاطراتش در مواجهه با علمای اسلام هم اشاره می‌کند. مثلا درباره برخی علمای اهل تسنن می‌گوید: «متعصب» و درمقابل درباره علمای شیعه ایران می‌گوید: «بزرگ‌ترین کشف من در این سفر برخورد باز روحانیون با مساله سینما بود و درک رسالت آن.» او در همین شرایط است که به ساخت فیلم «الرساله» اشاره می‌کند و می‌گوید قصدش نوعی آموزش به فرزندانش بوده که در آمریکا متولد شده بودند و با یک آمریکایی ازدواج کرده بودند. صحبت‌های عقاد در این بخش روشنگرانه است. او به قدرت رسانه‌های بصری اشاره می‌کند و برخلاف متولیان فرهنگی ایران که راه مقابله با تصویر را انسداد تصویر می‌دانند، از تولید محتوای تصویری برای جامعه ناآشنا با نظام‌های فکری اسلامی می‌گوید: «آنها در اجتماعی زندگی می‌کردند که همه‌چیز را به‌صورت تصویر می‌دیدند.» عقاد در زمان ساخت «الرساله» مشغول تولید مستندهایی درباره کشورهای مختلف است، در سفری به فیلیپین، به جزیره‌ای کوچک می‌رود که در آن مسجدی ساخته‌شده از شاخه‌های درخت می‌بیند. «این مرا تکان داد که در این نقطه دورافتاده مسجدی در یک جزیره می‌بینم و فکر کردم چیزی در این راستا باید انجام دهم. اول یک مستند بود، بعد بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شد تا این شد.»
او درباره مصائب «الرساله» به این موضوع اشاره می‌کند که زمان صرف‌شده برای تولید فیلم به‌مراتب کمتر از زمان صرف‌شده برای توافق با مسئولان مذهبی است. پنج سال او صرف گفت‌وگو با علما می‌شود برای رسیدن به آنچه امروز مسلمانان بدان می‌بالند. «در سال اول فقط مذاکرات بود، قانع‌کردن‌ها بود. رفتن به الازهر. به مکه. پیش این عالم رفتن، پیش آن عالم رفتن. برایتان قبلا درمورد آن بحث احمقانه‌ای که با آن داشتم راجع‌به صوره‌الحرام و عکاسی از سایه‌های منجمد تعریف کردم.» در مقابل پنج سال مذاکره، تولید فیلم تنها سه سال طول می‌کشد. عقاد درباره مشکلات این گفت‌‌وگوها می‌گوید: «مشکل خیلی احمقانه بود. ما تاییدیه دانشگاه الازهر را داشتیم... بعد آن را به مجلس الشیعه در لبنان بردیم، آنها هم آن را مهر کردند. گفتند باید از رابط فی‌العلم الاسلامیه در عربستان سعودی اجازه بگیرید. آنها مثلا جناح راست افراطی بودند. فکر می‌کردند که همه ملحدند.» این گروه افراطی با تصویر مشکل فقهی دارند و عقاد می‌گوید پایه‌گذار عکاسی یک مسلمان به نام «حسن بن‌حیفا» است و این مایه تعجبش می‌شود. «عکس فیصل در روزنامه بود. گفتم این حرام است؟ گفت که نه این اشکال ندارد، چون انجماد سایه است. می‌دانید آنها در حماقت‌شان باهوشند. می‌گفت شما در سینما آن را به حرکت درمی‌آورید و به آن روح می‌بخشید و خلقت روح فقط به خدا مربوط است.»
عقاد حتی اشاره می‌کند که در بحث با این گروه افراطی به مساله سفر انسان به ماه گفتم و مفتی آنجا می‌گوید: «شما را فریب داده‌اند.» احتمالا اشاره آن مفتی به مستند هجوی است که پس از فرود آرمسترانگ در آمریکا ساخته می‌شود و البته در ایران نیز به‌عنوان سندی بر دروغ بودن سفر به ماه منتشر می‌شود. عقاد در مواجهه با این گروه می‌گوید: «بدون تصویب آنها کار را شروع کردم.» البته لجاجت‌ها به بخش مذهبی ختم نمی‌شود. سیاسیون نیز در این بازی حضور فعالی دارند. «از ملک حسن تلفنی داشتم. نزد او رفتم. به من تلگرافی از ملک فیصل نشان داد که اگر هنوز آنها فیلم الرساله را در مراکش فیلمبرداری می‌کنند، من به کنفرانس اسلامی در رباط نخواهم آمد... می‌دانستم برای او کنفرانس مهم‌تر از فیلم است... به ما گفتند سه روز فرصت دارید مراکش را ترک کنید.» او تعریف می‌کند درنهایت قذافی مشکل گروه را حل می‌کند.
عقاد صحبت‌هایش را با جملات جالبی به پایان می‌رساند: «من آدمی خیلی مذهبی نیستم. مذهب برای من مثل یک ملیت است. یک فلسفه زیستن، بنابراین برای من سنی و شیعه مساله نیست. اسلام است.» حرف‌های عقاد 30سال پیش به نظر تصویر جذاب‌تری از اسلام منتشرشده در رسانه‌های زیرنظر مسلمانان است. او جمله جالب‌تری نیز بیان می‌کند: «من به لحاظ سیاسی شیعه‌ام. به لحاظ سادگی در ایمان سنی هستم و بالاتر از همه یک مسلمانم و دشمنان روی این کار می‌کنند.» او اشاره می‌کند که در جنگ ایران و عراق «دل‌شان می‌خواست ادامه پیدا کند. از طریق انعکاسش در رسانه‌ها مشهود بود که بگذار همدیگر را بکشند... الان دنبال همین دعواها هستند.» و این موضوع کماکان ادامه دارد و گفته‌های جالب عقاد زیر خرمن‌های یاوه گم می‌شود؛ چراکه «می‌خواهند مردم را استثمار کنند.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰