


عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: «من بهطور وحشتناکی از بچگی کتاب خواندم. قصه شنیدم. فکر میکنم کمتر کسی بهاندازه من قصه را بشناسد، یعنی بداند تفاوت ماهوی داستان با قصه در چیست. همه فکر میکنند قصه همان داستان است در صورتی که اینها گونههایش با هم فرق میکند. من تکتک اینها را بازشناسی کردم و خواندم. بهخاطر کارم تمام افسانهها، مثلها، قصهها و… را بازشناسی کردم برای خودم. مگر میشود شما بخواهید از کلمات ثقیل استفاده کنید و به مرجع و به تمام گونه آن آثار مراجعه نکرده باشید؟ بنابراین وقتی آثار قدیمی را میخوانید، حجم کلمات، میزان کلماتی که یاد میگیرید، همهاش جمعآوری میشود و استفاده میشود در کار.» اینها صحبتهای ایرج طهماسب است در یکی از معدود مصاحبههایی که داشته. در تمام این سالها، نام ایرج طهماسب یا بهتر بگوییم آقای مجری، کنار دوستداشتنیترین عروسکها آمده است.
در اوایل دهه 70، شخصیت عروسکی کلاهقرمزی هر روز از تلویزیون میهمان کودکانی بود که آن روزها تنها دغدغهشان تماشای تلویزیون بود. درکنار آن عروسک بامزه، مردی نشسته بود که او را «آقای مجری» صدا میکردند. آقای مجری یا همان ایرج طهماسب از همان برنامه به چهرهای شناختهشده تبدیل شد.
او هرچند پیش از این برنامه تلویزیونی بازی در حدود 11 فیلم سینمایی را تجربه کرده بود، اقبال عمومی و حتی توجه ویژه والدین به این برنامه، او را به اوج محبوبیت رساند تا جایی که فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و پسرخاله» را ساختند و سینماها پر شد از کودکان و والدینشان. تماشای این فیلم به سانس نیمهشب هم رسید و عنوان پرفروشترین فیلم دهه 70 سینمای ایران را برای خودش رقم زد. بعد از کلاهقرمزی، فعالیت ایرج طهماسب بیشتر به فیلمنامهنویسی و کارگردانی فیلمهای سینمایی معطوف شد. سالها در عید نوروز با مجموعه کلاهقرمزی میهمان خانهها شد و با خلق شخصیتهای جدید که برای همهشان ایدهای داشت، بار دیگر مخاطبانی را جذب کرد.
اما چندسال وقفه پخش برنامه عروسکی کلاهقرمزی در تلویزیون، فقط گواه این گزاره میتوانست باشد و اینکه خواسته یا ناخواسته شبکههای تلویزیونی قرار است که دیگر از حضور ایرج طهماسب و تیم برنامه سازش محروم باشند. شاید هم گمان میکردند که او نمیتواند بدون جمع عروسکی کلاهقرمزی و رفقایش، قصهها و کاراکترهای تازهای خلق کند.
اما نوروز 1401 با غافلگیری عجیبی همراه بود؛ طهماسب ثابت کرد که هنوز در گنجینه ایدههایش یک دو جین کاراکتر عروسکی تازه دارد که میتواند به دل مخاطبانش بنشیند. آقای مجری دهه 60 حالا با عروسکهای جدیدی دوباره برگشت و توانست در چندقسمت این عروسکها را به مردم بشناساند؛ عروسکهایی که جدید هستند و میتوانند حتی با بچههای نسل جدید هم ارتباط برقرار کند. به بهانه پخش برنامه مهمونی سراغ ایرج طهماسب و نوع کار عروسکسازی او رفتیم.
چرا ایرج طهماسب موفق است؟
سالهاست در حوزه کودک کار میکند، عروسکهای مختلف خلق میکند، اما هنوز عروسکهایش شبیه به هم نیستند، او شخصیت و ایده برای ساخت عروسک دارد، به مخاطبش فکر میکند و همین فکر کردن به مخاطب باعث میشود نتیجه کارش دوستداشتنی باشد. او را هنرمندی خلاق، مردمی و قصهدوست معرفی میکنند. شاید بهتر باشد از زبان کسانی که با او کارکردند، دلیل موفق بودن برنامههای او را بدانیم.
مرضیه برومند که سالها کار عروسکی کرده در مورد ایرج طهماسب و نوع فعالیت او در کارش گفته است: «طهماسب شبیه زندهیاد نصرت کریمی است که از هر انگشتش یک هنر میریزد. خوب مینویسد، کارگردانی میکند، صداپیشگیاش درجه یک است، بازیگر خیلیخوبی است و البته عروسکگردانی منحصربهفرد است. همه اینها باعث شده ایرج احاطه خوبی در کارهایش داشته باشد و از آن دست کارگردانهایی نباشد که یک عده را دورش جمع میکند تا بلکه بتوانند کاری کنند.
در تعریف کردن قصه مهارت دارد. حرفهایش نه شعاری است و نه نصیحت. ظریف و نکتهسنج است. از دریچهای باریک به مسائل نگاه میکند و از همان دریچه باریک یک جهان را به مخاطب نشان میدهد. نصیحت نمیکند، اما بهشدت اخلاقگراست. اصول دارد و حفظ اصول برایش خیلی هم مهم است. طنز ظریفی دارد. به قصهگوییهای آخر شبش برای عروسکهای مجموعه «کلاهقرمزی» دقت کنید و ببینید کلاهقرمزی و پسرخاله و پسرعمهزا و فامیلدور و جیگر و... هرکدامشان چطور با دیدگاههای مختلف نسبت به قصه عکسالعمل نشان میدهند، گاهی به قصه گوش میکنند و گاهی نه و حتی سوالهای پرتوپلا میپرسند. ایرج طهماسب یک هنرمند مردمی است. لحنش به لحن مردم نزدیک است و به همین خاطر اینقدر دلنشین است و خوب تاثیر هم میگذارد. از ابتدا و از همان دوران نوجوانی که وارد این فضا شد در همه تحولات و تغییراتی که در این سالها اتفاق افتاد، قدمبهقدم همراه مردم بود.»
یکی از دلایل موفقیت طهماسب را خلاقیت میدانند، احسان کرمی که صداپیشگی شخصیت «عزیزم ببخشید» را در این برنامه برعهده داشته است در این مورد گفته است: «آقای طهماسب ابزارهای دیگر را میگیرد و تخیل آدم را فعال میکند. روزهای اولی که در این برنامه حضور داشتم، میگفت درحال زندگی کن، اصلا کاری نداشته باش که این عروسک از کجا آمده و چرا مدام سوال میکند. مثلا شاید به این دلیل هی سوال میکند چون پدر و مادرش این شکلی بودهاند. سبکش این است که مدام سوال میکند و وارد جزئیترین مقوله میشود. اینجاست که در تمرینها کاراکتر عروسک با تخیل صداپیشه ادامه پیدا و دقیقا کاراکتر را مال خودش میکند. این کاری است که طهماسب انجام میدهد. اصلا از الف تا ی را درباره شخصیت عروسک و حتی موقعیتها توضیح نمیدهد. مثلا میگوید میخواهیم نمایش خواستگاری گلدان از گل را اجرا کنیم. آن وقت است که ما میدانیم چه میخواهد. آنقدر این تخیل را میسازیم تا چیزی که باید را اجرا کنیم. سختترین کار طهماسب این است که ما را طوری پرورش بدهد که ما بالاترین میزان تخیل را در کمترین زمان داشته باشیم.
مثلا طهماسب میگویند جملات مثبت یا منفی بگویید. یا جملات مثبت با حس منفی و همینطور با شکلهای مختلف ادامه پیدا میکند. همان چهار، پنج روز اول که صدای «عزیزم ببخشید» مشخص شد، واکنشهای بچههای گروه آنقدر مثبت بود که بهنظر میآمد، جالب است. مدام پیشنهادهایی میدادند و همین من را دلگرم میکرد. تا اینکه قسمت اول پخش شد و آنقدر بازتابهای عجیب و خارقالعادهای داشت که خیالم راحت شد این کاراکتر گرفته است.»
محمد بحرانی هم یکی از کسانی که در مجموعه کلاهقرمزی صداپیشگی داشته است و با صداپیشگی ببعی بسیار معروف شد، او در مورد فعالیت ایرج طهماسب در ساخت برنامههای عروسکی معتقد است که شیوه طهماسب برای ساخت برنامه عروسکی متفاوت با دیگران است که در این حوزه فعالیت میکنند و گفته است: «شیوه ایرج طهماسب و حمید جبلی متفاوت است، شما ممکن است یک کار عروسکی کنید و روند آن این باشد که در ابتدا یک طرح چند خطی نوشته میشود و آن طرح چند خطی دست یک نویسنده میرود و نویسنده چند سینابس مینویسد و آن به دست عروسکساز داده میشود و عروسکساز برمبنای آن کاراکترها عروسک را میسازد. کارگردان برمبنای شکل عروسکی که ساخته شده است و کاراکترها، صداپیشهها را انتخاب میکند. این کار، مرسوم سریالهای تلویزیونی عروسکی است، ولی کلاهقرمزی اینگونه نیست. در کلاهقرمزی متن نوشتهشده نداریم و آقای طهماسب و آقای جبلی در طول سال یکسری اتودهایی را دستنویس کردهاند و شرح آیتمهایی را دارند، اما از یک الی دوماه قبل از شروع ضبط کلاهقرمزی، ما تمرینهایمان را روزی هفت الی هشت ساعت مانند تئاتر انجام میدهیم و راجع به همهچیز تمرین میکنیم. کاراکترهایی که در ذهن طهماسب هستند در این تمرینها بیشتر شکل میگیرند. در مذاکرات خودشان و سرکار خانم محبوب عروسکهایی بر آن اساس ساخته میشود و آن عروسک سر تمرین میآید و سر تمرین برای آن صداپیشه انتخاب میشود.»
در این رابطه بیشتر بخوانید:
فیلسوفی در دنیای عروسکها (لینک)
«مهمونی» کاریکاتوری از جامعه امروز (لینک)
این صداست که بیشتر از عروسک میماند؟ (لینک)
آقای مجری، آقای قانون، آقای زندگی؛ انتقام ما را این بچه گرفت! (لینک)
رقص ایده در ضیافت (لینک)
