
بحث تمدنسازی اسلامی از اهداف انقلاب اسلامی بوده و در بیانیه گام دوم نیز به آن تاکید شده است؛ مقولهای که در تمدنسازی وجود دارد این است که باید درتمامی زمینهها آن را دنبال کرد.
هنوز بعد از ۴ دهه راهکاری برای تحقق تمدن اسلامی نداریم

علیرضا حاجیامینی، عضو جنبش عدالتخواه دانشجویی: بحث تمدنسازی اسلامی از اهداف انقلاب اسلامی بوده و در بیانیه گام دوم نیز به آن تاکید شده است؛ مقولهای که در تمدنسازی وجود دارد این است که باید درتمامی زمینهها آن را دنبال کرد. بحث تمدن یک بحث فرهنگی یا صرفا موضوع خاص دیگر نیست، بلکه در همه حوزهها باید حرفی برای گفتن داشته باشیم و وقتی از تمدنسازی اسلامی صحبت میشود، بحث فرهنگ اسلامی، اقتصاد اسلامی و... را شامل میشود. این مهم نیز نهتنها بهصورت فانتزی، بلکه بهصورت عقلانی باید دنبال شود. یکی از مشکلاتی که امروز با آن مواجهیم بحث عدم راهکار است و بعد از چهاردهه این مساله بهتر حس میشود، یعنی بعضا مسئولانی را میبینیم که وارد میدان شدهاند و نیتشان هم اصلاح و اسلامیسازی و ایرانیسازی مسائل است، اما متاسفانه راهکار آن را نمیدانند و مجبورند روی دور باطل جلو ببرند، درنتیجه همان شکستهای قبلی را تکرار میکنند. اینکه چرا نتوانستهایم در این زمینه موفق باشیم، به نظر من برای این است که یک فرآیند تکراری را دنبال میکنیم و نمونه آن موسسات وابسته به وزارت ارشاد است؛ موسساتی که بودجه زیادی را از این وزارتخانه میگیرند، اما باز همان فرآیند تکراری را دنبال میکنند و پروژههایی که با بودجه دولتی آن را انجام میدهند، تکرار مکررات است. البته این مساله را در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری شاهد هستیم. بهعبارت دیگر در تئوریسازی اسلامی هم حتی اگر با مدلهای مختلف کار کنیم، اما باز حرف تکراری میزنیم و روند جدیدی را در این زمینه شاهد نیستیم. اگر تیم جدیدی هم بخواهد در این حوزه وارد شود، با روند قوانین ثبت موسسات که زمان زیادی هم دارد و بهدلیل عدمحمایت بهجایی نمیرسد. متاسفانه شاهد سیاستزدگی همه جایگاههای دولتی هستیم و همین باعثشده اگر کسی بخواهد در حوزه فرهنگ و سینما کاری انجام دهد اگر ارتباطات سیاسی نداشته باشد، کار بهجایی نمیبرد. مساله بعدی مرتبط با خبرگزاریهاست که یارانه دولتی میگیرند و بهجای اینکه بتوانیم خبرگزاری ایجاد کنیم که نهتنها در داخل کشور براساس موازین تمدنسازی اسلامی اثرگذار باشد، بلکه در خارج از کشور هم چنین باشد. ما شاهدیم که خبرگزاریهای ما به بازیهای سیاسی داخل کشور معطوف میشوند و وزارت ارشاد برای آنها برنامهای ندارد.
این مهم را در دیگر حوزهها مانند موسیقی، شعر و سینما هم شاهد هستیم و دلیلش این است که برای هیچکدام از این بخشها راهکاری نداریم، یعنی نمیدانیم سینمای اسلامی به چه معناست و اصلا گفتمان آن را ایجاد نکردهایم و نهایتا به اینجا میرسیم که هر 10سال یکبار سریالی مانند یوسف پیامبر یا در یکی، دو فیلم سینمای خوب ساخته شود. ما مقولهای به نام گفتمان تئاتر و سینمای اسلامی نداریم یا حتی نقشهراهی برای استفاده از فرصتهایی نداریم که در بستر سینما ایجاد میشود. قطعا بحث گفتمانسازی و راهکارسازی در همه عرصهها باید مدنظر قرار بگیرد. باید گفت این هشتسال بهترین فرصت تهیه راهکارها و آزمایش آنهاست و الان دیگر نیاز به راهکارهای تئوری نداریم و اگر در این مدت با توجه به اینکه نیت دولت اصلاح است، راهکاری تولید نشود، باز هم چنددهه در حوزه تمدنسازی و راهکارهای رسیدن به آن عقب میافتیم.
در بحث شفافسازی نیز باید گفت متاسفانه مجلس در این زمینه انقلابی نبوده اما امیدوارم دولت اینطور باشد، روزانههایی هم در این زمینه دیده شده است. طبیعتا کوچکترین مزایای این شفافیت آن است که مردم در حکمرانی دیده میشوند، نه اینکه صرفا در ایام انتخابات مردم لحاظ شوند. ایجاد شفافیت باعث نظارت مردم در حکمرانی و حتی سبب رشد مردم میشود. مساله دیگر آرمانخواهی اجتماعی است که متاسفانه در سالهای گذشته گاهی آرمانخواهی اجتماعی را بهمحاق برده شده است. همچنین یکی از دلایل ناامیدی مردم که در چندسال اخیر و در دولت قبل بوده، وجود دیدگاههای امنیتی به مسائل مختلف است. بهعبارت دیگر بهجای اینکه گفتمانی را ایجاد و براساس آن مردم را قانع کنیم با زور و مسائل امنیتی مردم را همراه کردهایم، درحالیکه اقناعسازی به وزارت ارشاد برمیگردد.
همچنین یکی دیگر از مطالبات بر زمینمانده مقاممعظمرهبری، تبدیل شدن عدالتخواهی به فرهنگ عمومی است که باید توسط وزارت ارشاد دنبال شود، یعنی باید بهجایی برسیم که عدالتخواهی و آرمانخواهی را به فرهنگ عمومی تبدیل کنیم و تحقق این مساله قطعا در حاکمرانی چه امروز و چه در آینده تاثیرگذار خواهد بود. مساله دیگر بحث فرهنگهایی است که در بخشهای مختلف کشور داریم؛ چراکه ما ریزفرهنگهای زیادی داریم اما بعضا به دلایل مسائل امنیتی و به بهانه یکپارچه کردن کشور درحال مقابله با این خردهفرهنگها هستیم و از آنجا که فرهنگ اسلامی را هم تعریف نکردهایم، شاهدیم که بهتدریج خردهفرهنگها جایشان را به فرهنگ غربی میدهند. از دیگر مسائل این است که اقدامات بسیاری از سایر دستگاهها، تاثیرات مخربی بر فرهنگ دارد که ازجمله آن میتوان به طرحهای توسعه اطراف حرم اشاره کرد و قطعا تبدیل عدالتخواهی به فرهنگ عمومی میتواند از این اقدامات جلوگیری کند. بحث دیگر روایت امنیتی از تاریخ است که باعث شده تاریخ و برخی اتفاقات درطول آن سانسور شوند. بهعبارت دیگر حتی خود انقلاب، آزادیخواهی و عدالتخواهی اسلام در برخی روایتها سانسور میشود و این مساله باید مورد بررسی قرار گیرد.
