دوباره مجبورم از آن موضوعاتی بنویسم که فضای رسانهای را قبضه کرده و در هر صفحه و رسانهای، خروارخروار کلمه و تحلیل حول آن منتشر شده و نهتنها خودش نفسها را به شماره انداخته که تحلیلهای پیرامون چرایی و چیستی آن هم چشم و ذهن را حسابی خسته کرده است. حتما اینبار ما هم سختی هر روزه نفسکشیدن در خوزستان و شهرهای جنوبی کشور در هوای گردوغباری را چشیدهایم، ولو برای چند ساعت و حالا دو دست را به سر گرفتهایم و ناله وااسفا سردادهایم که چرا و چطور شد که گردوغباری که محصور در خوزستان بود، به قلب پایتخت رسیده و دیگر تشکیل ستاد و برگزاری جلسه و نشست هم گرهی باز نمیکند. من هم قرار نیست با یک فوت هوای تهران و باقی شهرها و استانها را تازه کنم، خواستم همین اول کاری حرف آخر را بزنم که این تحلیلها و نوشتنها و پیگیریها و... همهاش سرآخر گرهی را باز نمیکند و تهتهش ژست پیگیری مسئولانه به مخاطب القا میکند که بله ما پیگیری کردیم و ریشهها را هم پیدا کردیم، حالا درمان چیست، تا به درمان برسیم این گردوغبار هم نشستهاند و عاید همان جنوبنشینها میشوند و روز از نو، روزی از نو. ولی خب، رسالت رسانهای ایجاب میکند چندخطی البته نه از زبان خودم که از زبان کارشناسان اینجا بنویسم و باهم مرور کنیم و بفهمیم خواسته یا ناخواسته با بیتوجهیهای مکرر و مداوم، چه بر سر این کشور و زیستبوم آن آوردهایم که عایدی دامنههای البرز هم بهجای هوای تازه، گردوخاک و آلودگی شده است.
دیروز اوج گردوغبار بود، امروز فروکش میکند
برای اطلاع از چرایی و چگونگی وقوع توفان و گردوغبار ابتدا با صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا گفتوگویی انجام دادیم. ضیائیان ضمن تشریح چرایی وقوع این توفان و گردوغبار در پایتخت و سایر شهرها و استانهای کشور به «فرهیختگان» گفت: «وضعیت گردوخاکی که وجود دارد، ناشی از دو علت است؛ یکی از علتهای اصلی ورود گردوخاک از کشورهای همسایه است؛ با دو منبع سوریه و عراق که عمدتا از عراق است. علت دوم هم وزش باد شدیدی بود که منجر شد گردوخاک محلی هم به این گردوخاک اضافه و باعث شود این شدت از آلودگی را شاهد باشیم. این دفعه اولی نیست که ما درگیر چنین گردوغباری هستیم. ما در سالهای گذشته هم دورههایی خشکسالی طولانی داشتهایم و این اتفاق افتاده و تهران هم درگیر بوده است. البته شاید شدت و ضعفش فرق داشته اما سال گذشته سال خشکی بود و امسال هم همچنین و بارش بهاره خیلی کمی داشتیم، اینها منجر به این شده که زمینهای اطراف شهرها خشک شود و با کوچکترین وزش بادی گردوخاک بلند شود. آن گردوخاکی که از عراق آمده به کمک این گردوخاک باعث افزایش این وضعیت شده است. چون امسال ما سال خشکی داشتیم باید درواقع انتظار داشته باشیم که بازهم این اتفاق بیفتد، البته بستگی به سامانههای جوی هم دارد که چگونه شکل میگیرند و حرکت میکنند و این پدیده را چگونه به وجود میآورند. فعلا شرایط مساعدی بود که این اتفاق بیفتد. در تهران اوج این مساله روز جمعه بود و روز شنبه مقدار قابلتوجهی کاهش پیدا میکند ولی استانهای نوارغربی کشور کماکان با همین شدت و شاید بیشتر شاهد آن خواهند بود. انتظار داریم فردا شاهد مقدار قابلتوجهی از این گردوخاک نباشیم. ما از چهارشنبه هشدار نارنجی را صادر کردهایم که وزش باد شدید و گردوخاک خواهیم داشت که روی سایت هم موجود است و میتوانید به آن مراجعه کنید.»
تمام نیزارها، تالابها و آبگیرها خشکیدهاند و طبیعی است اینطور درگیر گردوغبار باشیم
در ادامه احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی به «فرهیختگان» گفت: «در این چند روز هوا خیلی گرم شده بود، چون یک موج جبههای از کشور گذر میکند. سیستمهای جبههای هم بزرگمقیاسند و گستردگی طول جبهه حدود هزارکیلومتر است. این جبهه الان درحال گذر از روی ایران است. پریروز همین موقعها تقریبا روی عراق یعنی جنوب ترکیه تا جنوب عراق و شمال عربستان کشیده شده بود و حالا در ایران است. جلوی جبهه سرد جریان جنوبی برقرار است و پشت آن جریان میشود شمالغربی یا شمالی و این تغییر جهت باد حرکتی را روی سطح زمین ایجاد میکند که سرعت زیاد میشود، بنابراین با توجه به خشکیای که طی امسال و سال گذشته داشتیم، سطح زمین منطقه بسیار خشک شده و تالابهایی که قبلا آبگیری شده و محل رویش این نیزارها بودند، بهخصوص روی اطراف دجله و فرات روی دشت عراق امسال هم درمعرض فرسایش هستند، گرچه خود ایران هم هست. سال قبل شاهد بودید که خوزستانیها با آن تالاب هورالعظیم آب نداشتند. تالاب یک ویژگی دارد که سطحش پر از لجن و بافت نرم خاک است. وقتی که آب در آن جمع میشود خیلی محل زندگی و رویش است اما وقتیکه آب نباشد، آن بافت نرم خاک درمعرض فرسایش قرار میگیرد و کانون گردوخاک و غبار میشود. متاسفانه از دوسال گذشته که بارندگی خیلی کم بوده خیلی از تالابها فاقدآب هستند. البته فقط هم عراق نیست، الان در ایران هم همین مساله را در تالاب گاوخونی در مرکز اصفهان، دریاچه کویرنمک و تا حدودی جنوب تهران شاهدیم، یا در خیلی از آبگیرهای کوچکی که در داخل ایران قرار گرفتهاند، ما در فارس چندین دریاچه داشتیم که الان خیلی از آنها خشک شدهاند. کف این دریاچه هم طوری است که معمولا آغشته به ذرات نمک است. نمک باعث میشود این بافت خاک خیلی نرم شود و بههم نچسبد و به راحتی از هم باز شوند. برعکس گِل که سفت میشود و درنتیجه باد که میآید اینها را برمیدارد و بهخصوص در سطوح زیرین هزاران کیلومتر انتقال میدهد. گردوخاکی که در تهران و درکل خیلی از نقاط ایران میبینیم و تقریبا از شمالغرب تا جنوب کشیده شده، همین گردوخاکی است که توسط این جبهه باد درواقع حمل میشود. اگر بارندگی بود اینها را و سطح زمین را خیس میکرد و بافت خاک را بههم میچسباند و چنین اتفاقی نمیافتاد. متاسفانه سرعت باد زیاد است و بارندگی هم نیست، درنتیجه سیستمهای جبههای چنین بلایی را برسر منطقه میآورند. این وضعیت اولا زندگی ما را مختل و دید را کم میکند، بهخصوص برای دید هوانوردها خیلی مضر است و در پروازها بهویژه در نشستوبرخاست هواپیماها اگر پیشبینی نشده باشد و اطلاع داده نشده باشد، میتواند مشکلاتی را به وجود آورد. دوم در حملونقل جادهای دید رانندهها را محدود میکند. وقتی که غلظت باد زیاد است اثر مخرب دارد. حتی اینکه ما در منزلمان نشستهایم و بیرون گردوخاک است و نمیتوانیم پنجره را باز کنیم نیز آزاردهنده است. بیرون هم که باشیم بههرحال باید گردوغبار را تنفس کنیم که برایمان مضر است. برای کشاورزی نیز خیلی ضرر دارد، بهخصوص اینکه روی سطح برگ گیاهان را میپوشاند و بهعبارتی عمل دموبازدم گیاهان را مختل میکند و روزنهها را میبندد. همچنین زنبورهای عسل خیلی آسیب میبینند و تولید عسل را مورد آسیب و کاهش قرار میدهد. اثرات اقتصادی نیز بر کشاورزی دارد و بهطور کلی مضر است. منتها اگر بخواهم بین گردوغبار و آلودگی هوا در کلانشهرها مقایسه کنم بهمراتب اثر گردوغبار کمتر است. آلودگی شهرها اثرات خیلی قویتری دارد، چون ریزتر است و ما تنفس میکنیم و مواد شیمیایی خیلی مضری دارد. گردوخاک هم بد است ولی خوشبختانه تعداد این رخدادها خیلی کم است و ضرری که از آن میبینیم از آلودگی کمتر است. درنهایت اینکه این جبههها عبور میکنند ولی یک جبهه دیگر روز شنبه و یکشنبه داریم. حداقل تا یکی، دو روز آینده درگیر این پدیده خواهیم بود و بعد موج بعدی و هوای جریان شمالی وارد میشود که هوا را نسبتا تمیز میکند.
تغییرات اقلیمی بهعلاوه بیرحمیهای محیطزیستی خودمان ایران را به این نقطه رسانده است
لابهلای تمام صحبتها، خبرها و تحلیلها چیزی که از همه پرتکرارتر بود و عاملی که بهعنوان علت اصلی این وضعیت اسفبار بیان میشد، مسائل مربوط به محیطزیست و کوتاهیهایی بود که خصوصا طی چندسال اخیر در این حوزه و بهویژه در کشور ما رخ داده است. پیرو همین موضوع گفتوگویی با محمد درویش، فعال و پژوهشگر حوزه محیطزیست انجام دادیم. او در ارتباط با این ماجرا به «فرهیختگان» گفت: «در جریان هستید که پریروز یک بارندگی در عمان اتفاق افتاده که میزان آن برابر بوده با کل بارندگیای که طی پنجسال در کشور عمان اتفاق میافتد. میزان بارندگیای که در جنوب استان کرمان و استان هرمزگان شاهد بودیم، سال پیش به اندازه درصد میانگین 50ساله بارندگی در این استانها بوده است. ما با شرایط جدیدی مواجهیم آنهم بهخاطر بحث تغییرات اقلیمیای است که کاملا احساس میشود. در قرن گذشته میزان افزایش دمای زمین حدود ۷۶صدم درجه سلسیوس بود که این تبعات را داشت ولی الان این رقم به 1/5 درجه سلسیوس افزایش پیدا کرده و بخشهایی از نوار ۲۵ تا ۴۰ درجه نیمکره شمالی نسبت به این ماجرا بسیار آسیبپذیرتر هم شدهاند. شاهد این هستیم که در ارتفاع پنجهزارمتر آبشار یخی دماوند برای اولینبار شکست، اینجا که ما دیگر عملیات بارگذاری نداریم، حضور آزمندانه انسان نداریم یا مصرف بیرویه نداریم؛ پس چرا آبشار یخی از بین میرود؟ اینها همه بههرحال تبعات تغییرات اقلیمی است. ایستگاه موسسه ما در آن منطقه درطول 60 سال اخیر افزایش دمای 7/2 درجه را ثبت کرده، یعنی ما دستکم بیش از 2/1 درجه بیشتر از میانگین دمای کرهزمین با پدیده گرمایش زمین در ایران روبهرو هستیم. حالا به همه اینها اضافه کنید آن اتفاقی را که الان مثلا در استان تهران رخ داده است. زمانی تمام رودخانههای البرز جنوبی تهران به حوزه دریاچه نمک قم میرفت و آنجا یک پهنه آبی گسترده بود که درکنارش شکارگاه سلطنتی شکل گرفته بود؛ آهو بود و یوزپلنگ و گورخر داشتیم و شرایط اقلیمی خارقالعادهای ایجاد شده بود ولی الان روی همه این رودخانهها دهها سد بسته شده و دریاچه نمک قم تبدیل به یک شورهزار بزرگ شده است. همه اینها علاوهبر خطر تغییرات اقلیمی است که همه کرهزمین ازجمله منطقه نیمکره شمالی ما را در برگرفته، خود ما هم در کشورمان متاسفانه بدون توجه به قوانین حاکم بر زیستبوممان اقدام به بارگذاریهای افسارگسیخته کردهایم که این وضعیت را دوچندان تخریب میکند. نمونه آن دریاچه ارومیه است که عدهای میگویند تغییرات اقلیمی در آن خیلی موثر بوده است، بله موثر بوده ولی ما خودمان هم آنجا روی ۱۱ رودخانه اصلی که وارد حوضه آبی دریاچه ارومیه میشود، ۷۲ سد ساختیم. ما خودمان هم اراضی کشاورزی را از ۳۲۰هزار هکتار به ۶۸۰هزار هکتار افزایش دادیم و بخش بزرگی از تاکستانها را تبدیل به باغهای سیب کردیم. هر هکتار باغ سیب پنجبرابر یک تاکستان آب مصرف میکند. اینها را ما انجام دادهایم. ما هم بهجای اینکه این خطر را تشخیص بدهیم و به سمت تعدیل آن هم با درایت پیش برویم، نهتنها نرفتهایم بلکه شرایط را وخیمتر کردهایم. حاصلش میشود این. ما باید خودمان را آماده توفانها و شرایط حاد و اکستریمی بیشتر هم کنیم. شما الان به پاییندست حوضه خرود در منطقه اشتهارد بروید، میبینید تاغزارهای طبیعی که صدها سال آنجا توانستند در آن شرایط به حیات خود ادامه دهند کلا خشک شدند و این نشاندهنده این است که ما حتی آن اندک رطوبت و آبی را که میآمد به سمت اشتهارد بهدلیل بارگذاریها و توسعه کشت و صنعتهای بزرگ در قزوین از بین بردهایم.»
* امیر حسین سلیمیان