به گزارش روابط عمومی برنامه سوره، درششمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهج البلاغه» موضوع «نهجالبلاغه؛ خوانش گزینشی، خوانش التقاطی» با حضور محمد عشایری منفرد نهج البلاغه پژوه و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
پیش از آغاز گفتوگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی و بررسی شرحها و ترجمه های نهج البلاغه ترجمه حسین استاد ولی از نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفت و سپس گفتوگوی دیانی با عشایری آغاز شد.
دیانی در ابتدای این گفتوگو از عشایری پرسید که یکی از چالش های مباحثی که پیرامون نهج البلاغه اتفاق میافتد این است که اغلب برداشتها ناصحیح و نابجاست؛ از یکسو ما کسانی را داریم که برای تغییر در جامعه و اوضاع نهج البلاغه را یک منبع مفید میدانند در مقابل گرایشهای را داریم که میخواهند نهج البلاغه از هرنوع خوانش جدید تهی شود و امکان بهرهمندی از این ظرفیت وجود نداشته باشد. اگر نخواهیم در این دوگانه گرفتار شویم باید چه اصولی را در نظر بگیریم؟
عشایری پاسخ داد: من فکر میکنم ارباب دانش تفسیر بحث دارند با عنوان شهود مفسر که در آن میگویند، مفسر را بیست دانش بایسته است به عبارت دیگر بیست دانش که مفسر در بعضی حوزه ها در حد اجتهاد یعنی کارشناسی و کارشناسی ارشد تسلط نداشته باشد، نمی تواند تفسیر کند به همین دلیل برخی میگویند تفسیر، سهل و ممتنع است. درباره تفسیر کتابی مثل نهج البلاغه که بین بزرگان ما به نام اخ القرآن مشهور است باید درباره تلاش هایی برای تفسیر آن انجام میشد اما کار منسجم وقوی ای وجود ندارد. جرج جرداق که یک عرب مسیحی غیر مسلمان است اما نهج البلاغه بسیار مانوس بوده است. او میگوید من تعجب می کنم از جامعه ای که در آن نهج البلاغه وجود داشته باشد اما در عین حال ظلم هم وجود داشته باشد. یعنی درک او از نهج البلاغه مانع، رافع و دافع ظلم است. البته این حرف را خیلی های دیگر مثل زکی مبارک هم میگویند. او میگوید من معتقدم خوانش نهج البلاغه به انسان رجولیت، مردانگی، عدالت و صفات نیک دیگری میدهد چون این کلمات از روحی سرچشمه میگرفته که با عظم شیران به جنگ مشکلات میرفته است. به عقیده زکی مبارک اصلاح گری نهج البلاغه یک اصلاح گری تدریجی است یعنی اینگونه نیست که شما بخوانید تا تغییر کنید بلکه نهج البلاغه خودش سایش کجی های شما را به عهده خواهد گرفت.
دیانی سپس گفت برای اینکه یک جامعه براساس الگوهای نهج البلاغه باشد به چه اصولی باید پایبند بود؟
وی گفت: شاید بسیاری از دانش هایی که برای شروط مفسر گفتیم اینجا بیاید ولی دو دانش که اهمیت بیشتری دارد والان در نهج البلاغه خوانی ها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، تسلط برزبان و زمان نهج البلاغه است. به این معنا که این متن در یک محیط بی محیط و ایزوله نوشته نشده وناظر بر قضیه فی واقعه است و عینیت گراست و قابلیت نسخه بودگی برای دردهای بشریت برای قرون دیگر و زمانهای دیگر در خودش دارد.
مجری برنامه سپس پرسید که منظورتان از زبان نهج البلاغه، زبان عربی است یا معتقدید که نهج البلاغه یک زبان اختصاصی خودش را دارد که جز با استمرار در پژوهش در نهج البلاغه به آن زبان دست پیدا نمیکنیم؟
این نهج البلاغه پژوه جواب داد: هردوی اینها مد نظر است. زبان نهج البلاغه افزون برآنکه خصوصیاتی دارد که دشواریهایی به وجود می آورد مشکل دیگر این است که زبان فارسی و عربی ما از زبان عربی که نهج البلاغه به آن صادر و تولید شده فاصله زیاد گرفته است. یعنی هر 10 سالی که بر یک زبان میگذرد زبان بازآفرینی میشود؛ زبان مانند یک رودخانه است. به جهت آینده آفرینی امام علی (ع) که برای اسلام و دین اسلام داشتند یک سازوکاری تدبیر شد که زبان عربی با کمترین تغییرات مواجه شود ولی باز هم دچار تغییر و تطور شد ولی مثلا زبانی مثل انگلیسی که از آن مراقبتی نشده آنقدر تغییر کرده که انگلیسی زبان های الان برای خواندن داستان ها و نمایشنامه های شکسپیر که 300-400 سال از آن گذشته مشکل دارند مثل ما که برای فهم تاریخ بیهقی مشکل داریم. بنابراین بخشی از مشکلات ما با نهج البلاغه به این تغییرات زمانی زبان برمیگردد.
دیانی سپس پرسید آیا مصادیقی وجود دارد مبنی براینکه ما با نادیده گرفتن این دو دچار خطاهایی شدیم؟
عشایری گفت: بله، این جملات در یک زمانی صادر شدند که آنموقع میتوانستند به یک نحوی قرینگی کنند که منظور از متن را برسانند. مثلا در یک خطبه ای داریم که با پاداش به نیکوکاران، او را زجر بده. این برای من سوال شد که چرا باید با تشویق یک نیکوکار یک نیکوکار دیگر را زجر دهم؟ بعد فهمیدم «اُزجر» در زبان عربی به معنی جلوی کاری را گرفتن است. به این معنا که با پاداش به نیکوکاران جلوی کار بدکاران از بدکاری را بگیر و خب میبینید که چقدر تفاوت معنایی وجود دارد. مثلا در حکمت ها حضرت جمله ای دارند با این مضمون که کسی که بدون اندیشه دینی وارد تجارت شود در ربا میافتد. «ارتطم» در این حکمت یعنی در گل و لای و باتلاق ویک مسیر بدون بازگشت گیر افتادن.
وی در ادامه به توضیح واژه «محکم» و «اِحکام» در خطبه 53 که یکی از خطبه های مهم نهج البلاغه است و فرد بسیار بزرگی مثل میرزای نائینی هم تاکید کرده که همه افراد بزرگی که در جامعه مسئولیت یا منصبی دارند باید حتما یکبار این نامه را بخوانند پرداخت. این خطبه خطاب به مالک اشتر است. به نظر من قرآن دو مرحله «اِحکام» دارد؛ مرحله نزول و مرحله دوم زمانی که بعد از پیامبر، قرآن معلم واقعی خود که اهل بیت بود را از دست داد. امیرالمومنین در این خطبه درباره قرآن «اِحکام» سخن میگوید. قرآنی که از ورود اباطیل به آن جلوگیری شده است. بنابراین برای تفسیر واژه ای مثل محکم یا اِحکام باید برگردیم و شرایط زمانه را بسنجیم. امیرالمومنین این جملات را به کسانی میگفت که قرآن را به گونه ای می خواندند که از دلشان خوارج به وجود آمد.
دیانی گفت: پس به عقیده شما ما باید با تمام نهج البلاغه مواجه اینچنینی داشته باشیم که ترجمه تحت اللفظی نداشته باشیم و زمان را لحاظ کنیم وتحلیل ناظر به قرینگی آن زمان باشد.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی بیان کرد: بله این موضوع بسیار مهم است. علاوه براین ما در زبان نهج البلاغه یک اختلاف نسخ هم داریم و نسخه ای که امروزه در دست ماست تصحیح شده نسخه دکتر صبحی صالح است و مرحوم دشتی و بسیار دیگری از مترجمان این نسخه را ترجمه کردند. بنابراین وقتی قرار است روی نهج البلاغه کار جدی کنیم باید در اختلاف نسخه هم استدلال داشته باشیم چنانکه در قرآن از هیچ مفسری در کلماتی که دارای اختلاف قرائت است، تفسیرش را نمیپذیریم مگر آنکه اجتهاد خودش را در اختلاف قرائات گفته باشد.
مجری و سردبیر سوره سپس بیان کرد گاهی ما اینگونه عمل میکنیم که آموزه هایی که به آن گرایش داریم مثل سوسیالیسم را می گردیم و در نهج البلاغه پیدا میکنیم، شما با این کار موافقید یا مخالف؟
عشایری گفت: مخالفم.
دیانی گفت: مرز بین اینکه یک خوانش را به سوسیالیستی بودن یا لیبرال بودن متهم کنیم کجاست؟ از یکطرف وقتی اطراف سراغ عدالت میروند شائبه چپ بودن و مارکسیست بودن به وجود می آید از آن طرف خوانش های سوسیالیستی و مارکسیستی صورت میگیرد و گروه های التقاطی از نهج البلاغه استفاده میکنند، مرز بین این دو کجاست؟
وی پاسخ داد: زمانی میتوانید یک معرفت را به نهج البلاغه منتسب کنید که تمام کلمات امیرالمومنین در نهج البلاغه و کلمات امیرالمومنین را که در نهج البلاغه نیامده است دیده باشید و بعد تائیدی یا ابطالی کلمات دیگر را هم نسبت به معرفتی که به دست می آورید بررسی کرده باشید به عبارت دیگر باید بدانید که در کلمات امیرالمومنین کدام جمله وجود دارد که نسبت به برداشت تو احتمال ابطال کنندگی دارد و آن احتمال را صادقانه تقریر کنید و جواب دهید یا اگر جواب ندادید قرائت را با آن سخن دوم امیرالمومنین (ع) سایش دهی.
عشایری ادامه داد: یکی از کارهای مهم دیگری که باید انجام شود این است که اگر بخواهید یک نظریه را به امام علی (ع) نسبت دهید باید چنانکه اشاره کردم در اختلاف نسخه هم استدلال داشته باشیم. ما درگذشته دانشی به نام احتجاج القراءه داشتیم که امروز از بین رفته است یعنی روش حجت اقامه کردن که امروز منسوخ شده است.
دیانی گفت: خب اینطور کار سخت می شود و جز مجتهدینی که زبان عربی و تاریخ و نسخ را میشناسند کسی نمی تواند درباره نهج البلاغه حرف بزند و انگار از نظر شما حتی شارحین نهج البلاغه هم باید نقد شوند.
میهمان برنامه پاسخ داد: بله ولی گاهی هم می توان نهج البلاغه را خواند تا به نورانیت امیرالمومنین متصل شد. یعنی همچنان می توان نهج البلاغه را خواند و درباره آن سخن گفت اما روی سخنان من درباره استخراج نظریه است. چون خواندن ترجمه های نهج البلاغه های که خیلی ها را در غرب و شرق زیرو رو کرده است. بنابراین منظور این نیست که کسی نهج البلاغه نخواند اما اگر بخواهیم نظریه استخراج کنیم باید با احتیاط نظر دهیم. این نکته در مورد قرآن هم وجود دارد. ما نمیتوانیم بخشی از نهج البلاغه را ببینیم اما بخش دیگر که تاثیر تغییر دهنده دارد را نبینیم.
عشایری در ادامه به موضوع حق درنهج البلاغه پرداخت و گفت: اگر دقت کرده باشید درباره خطبه 216 نهج البلاغه که حق والی به رعیت و حق رعیت به والی است هم اینگونه عمل می شود که گاهی بخش رعیت به والی را بلندتر می خوانند وگاهی هم بخش والی به رعیت علاوه براینکه در انتها یک واژه وجود دارد که به اشتباه ترجمه شده است. محققی که این حق را هم معنا با حق طبیعی که جان لاک گفته می بیند و با همان گزاره بنیادین جان لاک نهج البلاغه را درک میکنند و دچار اشتباه می شوند. تفاوت این دو دیدگاه در این است که در حق الهی، یک خدایی یک حق طبیعی حیات داده که خودش هم هروقت بخواهد می گیرد ولی در حق حیات جان لاک اینگونه نیست. امام علی (ع) در خصوص حق حاکم بر رعیت هم عقیده ندارد که همواره حق حاکم بر رعیت مقدم است و مواردی هم وجود دارد که برعکس آن صادق است.
دیانی در پایان گفت: خیلی وقتها ما این را می شنویم که امیرالمومنین اصلا به مصلحت توجه نداشت و طبق یک اصول و قواعد عمل میکرد، آیا واقعا ایشان اینگونه بود؟
این نهج البلاغه پژوه پاسخ داد: نه اصلا اینطور نیست. درباره امام علی (ع) دو دوگانه غلط ساختند. یکی «مصلحت و نص» که بنیانگذارش هم ابن ابی الحدید است. او میگوید علی بن ابی طالب به شدت نصگرا بود. ولی من این دوگانه را قبول ندارم و ایشان نصوص را با مصلحت پیش میبرد و دو گانه دیگر، «مصلحت و عدالت» است که این هم غلط است چون مصلحتی که درچارچوب مدیریتی امیرالمومنین (ع) تعریف میکنیم، مصلحتی است که در ذیل عدالت است و ما حق نداریم عدالت را به گونه ای بفهمیم و تفسیر کنیم که در برابر عدالت قرار بگیرد.