کدام فیلم‌ها سلطان بلامنازع گیشه‌های سینمای جهان هستند
دایره ژانر اکشن به‌قدری وسیع است که بخش قابل‌توجهی از سینما را شامل می‌شود. از آثار ابرقهرمانی گرفته تا فیلم‌های جنگی و حتی ژانر فاجعه، همه به‌نوعی زیرمجموعه اکشن هستند.
  • ۱۴۰۱-۰۱-۱۶ - ۱۱:۵۵
کدام فیلم‌ها سلطان بلامنازع گیشه‌های سینمای جهان هستند
یک دنیا اکشن
یک دنیا اکشن

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: دایره ژانر اکشن به‌قدری وسیع است که بخش قابل‌توجهی از سینما را شامل می‌شود. از آثار ابرقهرمانی گرفته تا فیلم‌های جنگی و حتی ژانر فاجعه، همه به‌نوعی زیرمجموعه اکشن هستند اما معمولا به بعضی از اینها کمتر با عنوان اکشن اشاره می‌شود، مثلا کسی به فیلم «پیانیست» پولانسکی که درباره هولوکاست است یا سریال «چرنوبیل» که راجع‌به انفجار یک نیروگاه هسته‌ای در اوکراین بود، نمی‌گوید اکشن. به فیلم‌های جنگی و علمی تخیلی و رزمی و امثال آن هم عناوین جداگانه‌ای اشاره می‌شود. ماشین‌بازی و موتورسواری هم برای خودشان جداگانه در محاسبات قرار می‌گیرند اما مدتی است که در ایران به ژانر اکشن توجه زیادی نداشتیم و خلأ آن هر روز بیشتر احساس می‌شود. البته مافیای اکران در ایران -که خودش در ساخت فیلم‌های کمدی روحوضی هم دستی بر آتش دارد- اجازه نمی‌دهد هیچ‌ژانری غیر از همین نوع کمدی‌ها در گیشه موفق شود و روند تولید نسخه‌های بعد هم رونق بگیرد. اما اگر حالت طبیعی و نرمال را به‌حساب بیاوریم، در هیچ‌جای دنیا کمدی‌های بی‌مووی (B movie) یا درجه دو و سه، صدرنشین و سلطان بلامنازع گیشه نمی‌شوند و در مقابل ژانرهایی مثل اکشن، وحشت، معمایی و... شکست‌خوردگان همیشگی نیستند. ما سال‌ها پیش اکشن‌های جالبی داشتیم که بخش قابل‌توجهی از آنها با بازی جمشید هاشم‌پور جلوی دوربین می‌رفت. اگر سینمای جنگ را هم به‌حساب بیاوریم، ایرانی‌ها در ژانر اکشن همچنان فعال هستند اما می‌دانیم که منظور از اکشن سرگرمی چیز دیگری است. روز صفر در دو زیرشاخه‌ از ژانر اکشن قابل تعریف است؛ یکی اکشن ماجرایی و دیگری اکشن حادثه‌ای. با اینکه این فیلم کاملا استاندارد و خوش‌ساخت است، در گیشه به حق واقعی‌اش نمی‌رسد، چون مافیای اکران نمی‌خواهد الگوی جدیدی که خودش در آن توانمند نیست، در بازار جا بیفتد. این می‌شود که تعداد نسبتا کمتری از مخاطبان به تماشای این فیلم می‌روند اما تقریبا همه‌شان از وقتی که گذراندند و هزینه‌ای که کردند، راضی هستند، با این حال تعداد بسیار بیشتری از مخاطبان به تماشای کمدی روحوضی این فصل از اکران، یعنی «سگ‌بند» رفته‌اند اما درصد کسانی که راضی از سالن سینما بیرون آمده باشند، بسیار پایین‌تر است. این یعنی مخاطبان را با مهندسی و برخلاف میل غریزی بازار، به‌سمت بعضی از فیلم‌ها هدایت کرده‌اند و از رفتن سراغ بعضی دیگر از فیلم‌ها بازداشته‌اند. درباره فیلمی صحبت می‌کنیم که در ژانر اکشن سرگرمی ساخته شده و می‌تواند مخاطبان ایران را راضی کند (البته اگر مافیای اکران بگذارد که پای مخاطب به تماشای آن باز شود) اگر این فیلم را بخواهیم با نمونه‌های دیگر ایرانی مقایسه کنیم، نمونه‌های مشابه چندانی نخواهیم یافت اما در الگوهای جهانی می‌توان قالب جاافتاده‌ای در این زمینه دید. شاید روز صفر مثل نمونه‌های جهانی که به آن اشاره می‌کنیم، در یادها باقی نماند اما از این جهت که اولین اکشن حادثه‌ای و ماجرایی ایران است، جایگاه قابل‌توجهی در تاریخ پژوهشی این ژانر خواهد یافت. چند عنصر در اکشن روز صفر برجسته و قابل اشاره‌اند؛ یکی سفر به سرزمین‌های دور و نزدیک و دیگری تعقیب و گریز. در ادامه به چند اکشن معروف و موثر در تاریخ فیلم‌های اکشن اشاره می‌شود که به‌نوعی ساختار روز صفر را می‌توان متاثر از آنها دانست. احتمالا شما که عاشق سینما هستید، بیشتر یا شاید تمام این فیلم‌ها را دیده‌اید اما به‌ آنها اشاره‌ای مجدد می‌شود تا مقایسه‌ای ساختاری بین آنها و روز صفر صورت بگیرد. 

سریع و خشن
«سریع و خشن» در رده فیلم‌های سرقت رده‌بندی می‌شود و تاکنون ۱۰ فیلم از این سری فیلم‌ها ساخته شده‌است. اولین سری از این مجموعه فیلم‌ها را راب کوهن در سال ۲۰۰۱ کارگردانی کرد و پس از او افراد مختلفی در این جایگاه قرار گرفتند. اخیرا این مجموعه دست به ساخت اسپین‌آف‌هایی از شخصیت‌های داخل روایت خود زده‌ و هوادارانش را امیدوار کرده است که می‌تواند به این شکل، روند ساخت نسخه‌های جدید را ادامه بدهد. درحال‌حاضر آثار تولیدشده مربوط به این مجموعه، از استقبال تضمین‌شده مخاطبان برخوردارند و این هم کار را برای سازندگانش سخت می‌کند، چون باید سطحی از رضایتمندی مخاطبان متعصب و پیگیر را حفظ کنند و هم برای آنها یک فرصت است. از بازیگران ثابت و مهم این مجموعه می‌توان به وین دیزل و پاول واکر اشاره کرد. پایه ساخت این مجموعه براساس مسابقات شهری اتومبیلرانی است که درطول ساخت قسمت‌های جدید این روند تغییر پیدا کرده و تا حد تاثیرات جهانی پیش می‌رود. کار به‌جایی رسیده که سری نهم این مجموعه در جشنواره کن به‌نمایش درآمده بود. این ماجرای دنباله‌دار اکشن از خیابان‌های لس‌آنجلس آغاز شد و به کشورهای مختلف دنیا کشید و از ماشین‌بازی صفر، دامنه‌اش گسترده‌تر شد و انواع اکشن را در برگرفت. به‌طور قطع بعضی از بخش‌های فیلم روز صفر می‌تواند مخاطب را یاد بعضی از قسمت‌های سریع و خشن بیندازد. نه‌تنها تعقیب و گریز با اتومبیل، بلکه زدوخوردها و به هم ریختن‌های شهر هم در مواقع بسیاری از همان الگو پیروی می‌کند.

جان ویک
تا نام «جان ویک» می‌آید، بلافاصله هیجان از حد گذشته و خشونت بی‌انتها به یاد خواهد آمد. این اما راهی نیست که سه‌گانه جان ویک آن را آغاز کرده باشد و پیش از آن هم همین میزان خشونت یا بیشتر از آن در فیلم‌های دیگری دیده شده بود. آنچه جان ویک دارد، ادای دین به نشانه‌های سینمایی اکشن و گانگستری متعدد در تاریخ سینماست. به‌طورکلی جان ویک قصه ندارد، بلکه به قصه‌های مختلفی ادای دین می‌کند. لوکیشن‌ها، اتفاقات، شخصیت‌ها و حتی اسامی افراد و تیپ و قیافه آنها هرکدام یادآور یک فیلم یا یک ژانر در دوران شکوهش هستند. مبنای کار هم تعقیب و گریز است. ابتدا عده‌ای سراغ این شخصیت می‌آیند و سگش را که یادگاری از همسر فقیدش‌بوده می‌کشند و بعد او برای تلافی دست به کشتار می‌زند و انعکاس رفتارش به‌سوی او باز می‌گردد. مرتب افراد و گروه‌های تبه‌کاری بیشتری به ماجرا اضافه می‌شوند و این روند می‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند. اتفاقا امسال سری چهارم جان ویک قرار است نمایش داده شود. کارگردان این فیلم خودش قبلا بدلکار بوده و از هر سکانس یا حتی پلان فیلمش معلوم می‌شود که یک عشق‌فیلم تمام‌عیار است. روز صفر غیر از صحنه‌های تعقیب و گریز، از این جهت با جان ویک شبیه به‌نظر می‌رسد که پر از ادای دین به المان‌های مختلف سینمای اکشن در ایران و سایر نقاط جهان است. غیر از اکشن‌های غربی، این فیلم به بعضی از فیلم‌های اکشن در سینمای ایران هم ادای دین بصری کرده است، حتی جایی که قهرمان قصه در هیات مردم جنوب شرق کشور درمی‌آید، یادآور بعضی از آثار جمشید هاشم‌پور است. 

بولیت
این فیلم که باعث شهرت استیو مک‌کوئین هم شد، هنوز در صدر جدول بهترین فیلم‌های اکشن اتومبیل‌سواری جهان قرار می‌گیرد. صحنه‌های تعقیب‌وگریز ماشینی فیلم در سان‌فرانسیسکو از تاثیرگذارترین نمونه‌های تعقیب‌وگریز در سینما به‌شمار می‌رود، حتی ارزش‌های بصری فیلم به‌حدی درطول زمان بیشتر رخ نمود که «بولیت» در سال ۲۰۰۷ از سوی فهرست ملی ثبت فیلم کتابخانه کنگره آمریکا واجد اهمیت «فرهنگی، تاریخی یا زیبایی‌شناسی» تشخیص داده شد و در فهرست محافظت قرار گرفت. این یک فیلم نئونوآر آمریکایی است که با محوریت فردی به نام ستوان فرانک بولیت روایت می‌شود. کارگردان این فیلم، پیتر ییتس یک انگلیسی بود که بولیت اولین کارش در آمریکا به‌حساب می‌آمد. او قبلا در انگلستان دوسال مدیربرنامه استرلینگ ماس راننده بریتانیایی مسابقات فرمول یک بود که وارد تالار مشاهیر بین‌المللی هم شد و به قدر کافی تحت‌تاثیر فضای ماشین‌بازی قرار داشت. ستاره فیلم، استیو مک‌کوئین هم در آن زمان یک راننده ماشین مسابقه در کلاس جهانی بود و در صحنه‌های نزدیک خودش رانندگی می‌کرد، درحالی‌که هماهنگ‌کننده بدلکاری کری لوفتین، بدلکار و مسابقه موتورسیکلت باد اکینز و بدلکار معمولی مک‌کوئین، لورن جینز برای سرعت بالا رانندگی می‌کردند. بخش‌هایی از تعقیب و گریز و انجام شیرین‌کاری‌های خطرناک دیگر با توجه به مهارت‌های هرکدام از این افراد برعهده‌شان بود. صحنه‌های بیابانی فیلم روز صفر که در آن اتومبیل‌ها از روی پستی و بلندی‌ها شیرجه می‌زنند و با سرعت حرکت می‌کنند، می‌تواند تا حدودی یادآور سکانس کلاسیک و مشهور فیلم بولیت باشد. 

رمبو۳
روز صفر به تمام قسمت‌های چهارگانه رمبو شباهت دارد؛ اما بیشتر از همه به سری سوم آن. سری سوم از فیلم‌های رمبو در سال 1988 با بازی سیلوستر استالونه، در افغانستان می‌گذرد. فیلم وقتی شروع می‌شود که سه سال بعد از حوادث ویتنام در فیلم قبلی، جان رمبو در صومعه‌ای در تایلند مستقر شده و به کارهای ساختمانی مشغول است. او به اصرار سرهنگ تراپین به جنگ در افغانستان برای یاری مجاهدان دعوت می‌شود، اما پاسخش منفی است، چون از جنگ خسته شده است. تراپین به ناچار خودش به افغانستان می‌رود و به‌دست سربازان شوروی می‌افتد. حالا رمبو پس از شنیدن این خبر راهی افغانستان می‌شود تا او را نجات بدهد... . به‌رغم اینکه این فیلم درباره کمک آمریکایی‌ها به مجاهدان افغان ساخته شده، از مردم افغانستان تصویری به‌شدت کم‌هوش نشان می‌دهد که نیاز به یک ناجی آمریکایی دارند. اما به قرن جدید که بیاییم و وارد دوره‌ای بشویم که آمریکایی‌ها حالا با القاعده این‌بار سر دشمنی پیدا کرده‌اند، باز همان لحن تحقیرآمیز این‌بار با شدتی چه‌بسا بیشتر تکرار می‌شود که می‌توان نمونه‌اش را در فیلم‌هایی مثل پاسگاه جنگی و امثال آن دید. شباهت روز صفر به رمبو اتفاقا نه نقطه‌قوت آن، بلکه بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف است. گفتمانی که در پس ساخت فیلمی مثل رمبو قرار داشت، دیگر در خود آمریکا هم جواب نمی‌دهد چه رسد به سایر نقاط دنیا؛ یک گفتمان تخت و یک‌سویه که هیچ تلاشی برای توجیه رفتارهای قهرمان اکشن فیلم به خرج نمی‌دهد. یعنی باید پیش‌فرض بگیریم که ما خوبیم و آنها بد هستند و ما حق داریم بکشیم و آنها حق‌شان است که بمیرند. 

گمشده در اکشن
گمشده در اکشن یک فیلم اکشن آمریکایی به کارگردانی جوزف زیتو با بازی چاک نوریس است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. فیلمی که در ایران تقریبا ناشناخته باقی ماند اما اصلا بعید نیست سازندگان روز صفر آن را دیده باشند. این فیلم در چهارچوب موضوع جنگ ویتنام و اسرای آن تنظیم شده است. سرهنگ برادوک که 10 سال قبل از اردوگاه اسیران جنگی ویتنامی گریخت، به ویتنام بازمی‌گردد تا سربازان آمریکایی را که در جنگ ویتنام مفقود شده‌اند، پیدا کند. پس از این فیلم گمشده در اکشن۲: آغاز (۱۹۸۵) و دنباله‌ای به نام برداک: گمشده در اکشن۳ (۱۹۸۸) منتشر شد. نوریس بعدا این فیلم‌ها را به برادر کوچک‌ترش ویلند تقدیم کرد. ویلند، یک سرباز در بخش ۱۰۱ هوابرد بود که در ژوئن ۱۹۷۰ در ویتنام، وقتی که درحال گشت‌زنی برای دفاع ازFirebase Ripcord بود، کشته شد. این فیلم، با این حال، به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفت. علی‌رغم استقبال منفی شدید از سوی منتقدان، این فیلم به یک موفقیت تجاری رسید و به یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های چاک نوریس تبدیل شد. یک فیلم امپریالیستی محض که در اوج دوران جنگ سرد ساخته شد و در آن تجاوز آمریکا به سایر کشورها حق مسلم این کشور تلقی می‌شد. بین این فیلم و رمبو می‌شد شباهت‌های فرمی و محتوایی متعددی یافت اما نکته خاص آن وجود چاک نوریس جمهوری‌خواه در نقش اصلی بود؛ همان غربی کله‌بوری که در فیلم «راه اژدها» حریف نهایی بروسلی بود و سکانس رویارویی بروسلی زردپوست با این سفید تیپیکال را به‌نوعی انتقام از استعمار ارزیابی می‌کردند. حالا همین هنرپیشه به ویتنام می‌رفت تا با زردپوست‌‌ها بجنگد. 

جیمز باند
فرمانده جیمز باند شخصیتی داستانی است که در ۱۹۵۲ توسط نویسنده‌ای انگلستانی، ایان فلمینگ خلق شده‌ است. این شخصیت یکی از ماموران سرویس اطلاعات مخفی با شماره کد ۰۰۷ است که در لندن اقامت دارد اما در سطح بین‌المللی فعال است. باند شخصیتی ترکیبی است که براساس تعدادی کماندو که فلمینگ آنها را در طول خدمتش در بخش اطلاعات نیروی دریایی در طول جنگ جهانی دوم می‌شناخت، ساخته شده بود. او پروتاگونیست مجموعه رمان‌ها، فیلم‌ها، کمیک‌ها و بازی‌های ویدیوئی جیمز باند است. فلمینگ از باند، 12 رمان و دو مجموعه‌داستان کوتاه نوشت. اما به‌هرحال چنان‌که می‌دانیم، این شخصیت به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای سرمایه‌گذاری ادبی روی جاسوس‌های انگلستان، در آخرین نسخه سینمایی جیمز باند، کشته شد؛ شخصیتی که نمادی باشکوه از وفاداری به ملکه انگلستان بود و پیش چشم مردم جهان که چند نسل از استثمار این امپراتوری رنج برده بودند، به شکلی نمادین، یکی از عوامل چنین رنج‌هایی را تا حد اعلای جذابیت می‌رساند و از خشونت و هوس‌بازی او گرفته تا تجمل‌گرایی‌اش، همه را توجیه می‌کرد و به آن جلوه‌های زیبایی‌شناختی و سرگرم‌کننده می‌بخشید. این به خود کسانی که در داخل مرزهای امپراتوری می‌زیستند هم روحیه می‌داد، هرچند در یکی از رمان‌های گراهام گرین که خودش هم زمانی جاسوس بود، وقتی دو نفر از عوامل MI6 با هم حرف می‌زنند، یکی‌شان که طی ماجرای دردناکی در اواخر قصه به شکل ناکام می‌میرد، به دیگری می‌گوید چرا زندگی ما جاسوس‌ها مثل جیمز باند نیست و آنقدر خوش نمی‌گذرد؟ حتی MI6 در دنیای خارج از سینما هم جلوتر از خودروی جیمز باند حرکت می‌کرد و خاشاک و موانع و میخ‌ها را از سر راه برمی‌داشت.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

اکشن استراتژیک (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران :