اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز یکی از کسانی است که در یکی از دیدارهای غیررسمی با رهبری حضور داشته است. به بهانه نمایش مستند «غیررسمی 4» سراغ او رفتیم و آنچه میخوانید یادداشت شفاهی این نویسنده است.
دیدارهای عمومی نیمهرمضان که جلسات متفاوتی است، گاهی هم در ایام دیگر سال این دیدارها برگزار میشود، اما آن چیزی که در مستند غیررسمی میبینیم، مجموعهای مختصر از دیدارهای متفاوتی است که برای اولینبار، پنجشنبهها به دیدار رهبری با طنزپردازان اختصاص داشت. بهنظرم نتیجه این دیدارها، بهلحاظ تاریخی هم اثرش را خواهد گذاشت.
اهمیت موضوع از این جهت است که باید میان طنز با حوزههای دیگر فرهنگ نسبتی را در نظر گرفت، مثلا نسبت میان طنز و مسائل دینی، نسبت میان طنز و سیاست، نسبت میان طنز و دستگاههای مختلف اجرایی که داریم و نسبت میان طنز و انتقاد از دستگاههای قدرت. مجموع اینها حوزههای موردعلاقه کسانی هستند که جامعهشناسی میخوانند و همه اینها حوزههایی هستند که طنزپردازان با آن سروکار دارند. از طرف دیگر کسانی که نسبت به طنز نگاه منفی دارند، غالبا چیزهایی را دستاویز قرار میدهند تا طنز را محدود کنند و به حاشیه برانند. میخواهند طنز در حد همین تفنن باقی بماند و دیگر به طنز بهعنوان یک موضوع جدی نگاه نشود.
در این دیدار مجموعه این مسائل مطرح شد؛ هم از طرف دوستان طنزپرداز و هم از طرف مقام معظم رهبری. به این مسائل تاکید شد و اتفاق واقعا تاریخیای بود. چند نکته را باید مطرح کنیم؛ نخست اینکه در ذهن خیلی از آدمها بهخصوص مدیران، انگار یکجور تناقض بین جدی بودن، متشرع بودن، فقیه بودن و طنزنویس بودن یا اعتنا به طنزنویس بودن وجود دارد.
رهبری در این دیدار تاکید داشتند که اولا طنز میتواند زمینهساز انتقاد مبتنی بر اعتقاد و تعهد باشد و زبان موثری است و دیگر اینکه رفتار حضرت امام(ره) را مثال زدند که در دیدارها و صحبتها از شیوه طنز برای حل مسائل استفاده میکردند و در موضوعات خطیر نیز همینطور بودند. دیگر مثالی که زدند در مورد روحانیون بود که برخی بزرگان طنزنویسی داشتند. از صابریفومنی نام بردند و اینکه با رهبری دوست بودند و در مورد زرویینصرآباد میگفتند که ایشان شیوهای را در طنزپردازی داشتند که مراجعه به متون ادبی میکردند و میگفتند همان سالها که آقای زرویی اینها را مینوشتند من میخواندم و بعدها هم کسی نتوانست در این تراز بنویسد.
ایشان توصیههایی هم داشتند که بهنظرم همین توصیهها هم برای کسانی که با طنز سروکار دارند و هم برای مدیران که برنامهریزی میکنند، دیدن این مستند را واجب میکند. ایشان یک الگوی رفتاری را عرضه میکنند درباره اینکه هم بهعنوان یک طنزنویس چطور با مسائل مواجه شویم و هم اینکه از آن طرف مسئولان و تصمیمگیرندگان و کسانی که نسبت به طنز و طنزپرداز عبوس هستند، چطور ماجرا را ببینند. ایشان میگفتند کسانی که از طنزپرداز شکایت میکنند، آیا واقعا زبان طنز را متوجه نمیشوند و نمیدانند که زبان طنز متفاوت است؟
در فیلم به این نکته اشاره میکنند که زبان طنز متفاوت است. همین نکته کوچک که شاید موردتوجه هیچکسی قرار نگیرد، میدانید چقدر برای طنزنویس، مطبوعات و خیلیهای دیگر دردسر درست کرده است و چقدر ستونها بهخاطر این موضوع تعطیل شدهاند؟
باید این نکته را هم بگویم مسئولان رده پایینتر هم این جلسات و دیدارها را میگذارنند اما این جلسات رسمی است و دیگر اینکه معمولا اینطور است که خودشان بیشتر صحبت میکنند و نمیگذارند آن شاعر یا طنزپرداز صحبت کند. حتی وقتی که نویسنده را برای مشورت دعوت میکنند، تصور میکنند چیزهایی که خودشان میدانند، مهمتر است. این مدیرانی که این دعوتها را انجام میدهند، گاهی کسانی را که دعوت میکنند هم نمیشناسند یا آثار را نخواندهاند اما فرقی که دیدار رهبری با آن دیدارهای پیشین دارد، این است که ایشان همه کسانی را که به جلسه دعوت میشوند، میشناسند، نه از جایگاه مسئولیت، بلکه بهخاطر علاقه شخصی خودشان که با شعر و کتاب انس دارند، بسیار کتاب میخوانند. بارها دیدهام ایشان وقتی با دوستان مولف روبهرو میشوند، با آنها در مورد کتابهای جدیدشان حرف میزنند و در جریان هستند. من تابهحال ندیدم که ایشان بیشتر از مهمانها حرف بزنند، بیشتر گوش میکنند و همان مختصری که صحبت میکنند، تکراری یا بیارتباط با موضوع نیست. اینها ویژگیهای خیلی مهمی است و نباید از کنارش بهراحتی گذشت. ما بسیار دیدیدم مسئولانی که خود را بینیاز از مطالعه میدانند و حتی به خودشان اجازه نمیدهند که قبل از جلسهای که با شما گذاشته میشود کمی مطالعه کنند. اما دیدارهای با رهبری جدای از این مسائل است. آنقدر جو صمیمانه حاکم است که شما میتوانید بهراحتی صحبت کنید.