
وقوع نزاعی خونین در قلب اروپا، جایی که همواره خود را مهد تمدن و تکنولوژی بشریت تلقی میکند، آنقدر غیرمترقبه و تکاندهنده بوده که بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی غرب را به تعدیل و اصلاح باورهای پیشینشان درمورد آینده بشریت و بهخصوص آینده جوامع توسعهیافته وادار ساخته است.
۷ باور قرن ۲۱ که جنگ اوکراین آنها را تغییر داد

میراحمدرضا مشرف، خبرنگار: وقوع نزاعی خونین در قلب اروپا، جایی که همواره خود را مهد تمدن و تکنولوژی بشریت تلقی میکند، آنقدر غیرمترقبه و تکاندهنده بوده که بسیاری از اندیشمندان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی غرب را به تعدیل و اصلاح باورهای پیشینشان درمورد آینده بشریت و بهخصوص آینده جوامع توسعهیافته وادار ساخته است. «رابرت رایش» پروفسور و استاد سیاست عمومی دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و وزیر کار سابق دولت ایالاتمتحده، در زمره همین افرادی است که به گفته خودش بحران اوکراین دگرگونیهای عمیقی در باورهایش نسبتبه قرن بیستویکم بهوجود آورده است. بر این اساس نویسنده کتابهایی همچون «نجات سرمایهداری؛ برای بسیاری نه برای تعداد کمی»، «خیر عمومی» و «سیستم؛ چه کسی آن را دستکاری کرد و چگونه آن را تعمیر کردیم»؛ اخیرا در یادداشتی در روزنامه گاردین به هفت تصویر و باور غلطی که پیش از این درمورد آینده بشریت در قرن 21 ارائه داده، صراحتا اعتراف میکند. البته «رابرت رایش» در این نوشتار انتخاب ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا در سال 2016 را نیز همردیف بحران اوکراین و یکی از حوادث تاثیرگذار در تغییر باورهایش برمیشمارد.
1 محو ناسیونالیسم
پروفسور رابرت رایش نخستین تحلیل و باور اشتباه خود در رابطه با قرن 21 را به پدیده ناسیونالیسم مرتبط میداند؛ در جایی که او میگوید: «من انتظار داشتم جهانی شدن مرزها را محو کرده، وابستگی متقابل اقتصادی میان کشورها و مناطق بهوجود آورده و یک فرهنگ مصرفی و هنری مدرن را در سراسر جهان گسترش دهد. من در این مورد اشتباه میکردم؛ پوتین و ترامپ هر دو از ناسیونالیسم بیگانههراسانه برای شکل دادن به پایههای قدرت خود بهرهبرداری کردند.» در عین حال وی معتقد است تهاجم پوتین به اوکراین حس میهنپرستی را در اوکراین برانگیخته که خود میتواند الهامبخش برای دیگران تلقی شود.
2عدم کنترل کشورها بر اطلاعات و دانستههای شهروندان
استاد سیاست عمومی دانشگاه کالیفرنیا اعتراف میکند در گذشته بر این تصور بوده که ظهور تکنولوژیهای دیجیتال، ازجمله اینترنت، کنترل جریان اطلاعات و دانش در سراسر جهان را غیرممکن خواهد کرد. در این شرایط حکومتهای استبدادی نمیتوانستند مثل قبل مردمشان را در تاریکی نگه دارند یا آنها را با تبلیغات فریب دهند. اکنون میپذیرد که اینهم باوری اشتباه بوده؛ چراکه ترامپ رسانهها را پر از دروغ کرد، همان کاری که ازنظر رابرت رایش، پوتین هم درقبال مردم روسیه انجام داد و شهروندان روسیه را از حقیقت آنچه در اوکراین درحال رخ دادن بود، غافل کرد.
البته رایش درمورد این نکته توضیح بیشتری نمیدهد که ترامپ در یک حکومت دموکراسی و در میان جریان ظاهرا آزاد رسانهای، چگونه موفق به چنین کاری شد؟
3شاهد جنگ در جهان توسعهیافته نخواهیم بود
نویسنده کتاب خیر عمومی از باور پیشین خود میگوید: «من فکر میکردم در این اقتصاد جدید، زمین کمارزشتر از دانش فنی و نوآوری خواهد بود. بنابراین رقابت میان کشورها روی توسعه اختراعات پیشرو خواهد بود.» رابرت رایش اعتراف میکند که در این زمینه فقط تا حدی حق با وی بوده است؛ چراکه در شرایطی که مهارتها و نوآوریها بسیار مهم هستند، زمین همچنان دسترسی به مواد خام حیاتی و سپری دربرابر متجاوزان خارجی بالقوه را فراهم میکند.
4عدم رویارویی قدرتهای هستهای بزرگ
تحلیلگر گاردین بر این امر معترف است که پیش از این هرگز تصور نمیکرده قدرتهای بزرگ هستهای رودرروی یکدیگر قرار گیرند، آنهم بهعلت قدرت بازدارندگی و درک این مهم که نابودی طرف مقابل تضمین شده است. بر ایناساس وی این باور و خرد عمومی را پذیرفته بود که وقوع یک جنگ هستهای دور از ذهن و تصور است، اما در شرایط فعلی رابرت رایش تردید خود را اینگونه ابراز میکند: «من میترسم که در این رابطه دچار اشتباه شده باشم؛ پوتین اکنون درحال متوسل شدن به بازی خطرناک هستهای است.»
5 تمدن گروگان مردان منزوی دیوانه نمیشود
نویسنده کتاب «سیستم؛ چهکسی آن را دستکاری کرد و چگونه آن را تعمیر کردیم» از یک باور کهنه دیگرش خبر میدهد؛ باوری که براساس آن ظهور شخصیتهای دیوانه و ویرانگر در نظام جهانی پدیدهای مختص قرن بیستم بوده و در حکومتهای قرن بیستویکم نهتنها دیگر شاهد چنین رخدادهایی نخواهیم بود، بلکه حتی در حکومتهای استبدادی باقیمانده نیز مستبدان محدودتر از قبل خواهند شد. با اینحال او بازهم اعتراف میکند که ترامپ و پوتین وی را متقاعد کردند که دچار اشتباه شده است.
6 تلفات حداقلی غیرنظامیان در جنگهای قرن 21
رابرت رایش به این نکته اذعان میکند که پیش از این باور داشته پیشرفت جنگاوری، مانند جنگ سایبری و سلاحهای دقیق، تلفات غیرنظامیان را به حداقل خواهد رساند. در این راستا وی میگوید متخصصان استراتژی دفاعی مرا متقاعد کردند که دیگر منطق و دلیلی وجود ندارد که این نیروهای پیشرفته غیرنظامیان را هدف قرار دهند؛ منطقی که کاملا اشتباه بود. تلفات غیرنظامیان در اوکراین درحال افزایش است. رابرت رایش درحالی این اظهارات را درمورد اوکراین بیان میکند که نکته ظریف و مهم ماجرا را نادیده میگیرد؛ پیش از این و درجریان حملات آمریکا به کشورهایی چون عراق و افغانستان بارها شاهد تلفات غیرنظامیان و کماثر بودن این سلاحهای ظاهرا دقیق در کاهش تلفات آنها بودهایم.
7 اجتنابناپذیر بودن استقرار دموکراسی
نویسنده کتاب «نجات سرمایهداری؛ برای بسیاری نه تعداد کمی» آخرین باور تغییریافته خود را به اجتنابناپذیری استقرار نظام دموکراسی در جهان مرتبط میداند: «این باور در من در اوایل دهه 1990 و زمانی که اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد و چین هنوز فقیر بود، شکل گرفت. بهنظرم میرسید که رژیمهای اقتدارگرا در دنیای جدید جهانیشده و هدایتشده با تکنولوژی، شانسی ندارند. مطمئنا دیکتاتوریهای کوچک در برخی مناطق واپسگرای جهان باقی خواهند ماند. اما مدرنیته با دموکراسی آمد و دموکراسی با مدرنیته.» وزیر کار سابق دولت ایالاتمتحده بازهم میپذیرد که در این پیشبینیاش هم دچار اشتباه شده است. درواقع این ترامپ و پوتین بودند که اشتباهش را به وی نشان دادند. البته وی در اینجا عملکرد اوکراینیها را نوعی دفاع از دموکراسی و الهامبخش میداند: «اوکراینیها به ما یادآوری کردند که دموکراسی تنها درصورتی زنده میماند که مردم مایل به فداکاری برای آن باشند. برخی فداکاریها کوچکتر از بقیه هستند، مثل اینکه مجبور شوید ساعتها برای رای دادن در صف بایستید، همانطور که دهها هزار سیاهپوست در انتخابات 2020 ایالاتمتحده این کار را کردند... [در مدل فداکاری بزرگتر] ممکن است برای محافظت از دموکراسی دربرابر کسانی که دموکراسی را نابود میکنند، بجنگید.» درنهایت رابرت رایش یکبار دیگر تاکید میکند که ترامپ و پوتین او را متقاعد کردند که درمورد اینکه در قرن بیستویکم به کجا میرسیم، اشتباه کردهام. تکنولوژی، جهانی شدن و سیستمهای مدرن حکومتی راههای استبداد را تغییر نداده است. البته او سعی میکند جملات پایانی خود را با رویکردی حماسی نسبتبه مردم اوکراین بیان کند و آنها را الهامبخش و آموزنده درسهایی از دموکراسی معرفی کند که زمانی آنها را میدانستهاند.
