ویرانی‌های جنگ‌جهانی اول باعث گرایش به آرمانگرایی شد و نهادهایی مثل «جامعه ملل» برای همین امر به‌وجود آمد اما سرخوشی از تشکیل نهاد‌های بین‌المللی دیری نپایید و سرخوردگی ناشی از جنگ جهانی دوم را درپی داشت. خسارات سنگین جنگ‌جهانی دوم ایده واقع‌گرایی را تقویت کرد که براساس آن امکان بقا در گرو قدرتمند بودن است.
  • ۱۴۰۰-۱۲-۲۲ - ۰۳:۴۰
  • 00
چهارچوب نظری مفهوم «بازدارندگی» در ادبیات علم روابط بین‌الملل

عماد هلالات، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل: درکنار واژه‌های متداول روابط بین‌الملل، از انواع موازنه‌ها تا جنگ و صلح مفهوم بازدارندگی از اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است؛ مفهومی که درطول سال‌های گذشته با افزایش حدت و شدت قدرت کشورها بیشتر رواج پیدا کرده است و با ایجاد فناوری هسته‌ای درکنار واژه سلاح اتمی و کشتارجمعی خود را قرار داده، به‌گونه‌ای بازدارندگی به‌عنوان رویکرد روانی و ذهنی مثبت در برابر سلاح هسته‌ای قرار می‌گیرد که بار روانی منفی به ذهن متبادر می‌سازد.

البته باید توجه داشت که هرچند این مفهوم از لحاظ نظری مولود بعد از جنگ جهانی دوم است، درطول تاریخ هم جریان داشته و برقرار بوده است.

  سیر نظری مفهوم بازدارندگی

ویرانی‌های جنگ‌جهانی اول باعث گرایش به آرمانگرایی شد و نهادهایی مثل «جامعه ملل» برای همین امر به‌وجود آمد اما سرخوشی از تشکیل نهاد‌های بین‌المللی دیری نپایید و سرخوردگی ناشی از جنگ جهانی دوم را درپی داشت. خسارات سنگین جنگ‌جهانی دوم ایده واقع‌گرایی را تقویت کرد که براساس آن امکان بقا در گرو قدرتمند بودن است. برخلاف ایده‌آلیست‌ها که معتقدند با تنظیم معاهدات بین‌المللی و تشویق انسان‌ها و نظام‌های سیاسی با اندرزهای اخلاقی می‌توان صلح و آرامش را در جهان حاکم کرد، رئالیست‌ها بر این باورند که رهیافت ایده‌آلیستی، ذهنی و آرمانی است و با واقعیات جهان مادی منطبق نیست و هیچ‌گاه نمی‌تواند جامعه عمل بپوشد، بلکه برای رسیدن به صلح باید طبع زیاده‌خواه انسان و قدرت‌طلبی صاحبان قدرت را مدنظر داشت.

 براساس نظرات واقع‌گرایانه انسان موجودی زیاده‌خواه است و برای به‌دست آوردن قدرت و رفاه بیشتر از هیچ‌تلاشی فروگذار نمی‌کند. انسان اگر ببیند طرف مقابل او قدرت دفاع ندارد برای به‌دست آوردن موقعیت بهتر جری‌تر می‌شود و در این جایگاه اندرزهای اخلاقی و پیمان‌های جهانی نمی‌تواند او را متوقف کند. مورگنتا معتقد است تمام اعمال و رفتار بشر از قدرت سرچشمه می‌گیرد و قدرت‌طلبی امری است طبیعی و ذاتی، آرزوی قدرت‌طلبی و تسلط در نهاد بشر وجود دارد. او بر این باور است که برای اصلاح جهان و رسیدن به صلح باید با طبع بشر کنار آمد، نه آنکه علیه آن اقدام کرد.

براین اساس هنگامی می‌توان به صلح جهانی اندیشید که همه توان دفاع از خود را داشته باشند. در این وضعیت است که کسی جرات نمی‌کند حریم دیگری را مورد تجاوز قرار دهد، زیرا از ضربه متقابل او بیم خواهد داشت، بنابراین از بعد نظری، ریشه و سرمنشأ نظریه بازدارندگی در مکتب فکری رئالیسم (واقع‌گرایی) است. این نظریه در مقابل نظرات مبتنی‌بر تعالیم ایدآلیسم (آرمانگرایی) قرار دارد.

بازدارندگى یکى از موضوعات روابط بین‌الملل است که در حوزه‌‌های استراتژى و دیپلماسى کاربرد دارد. بازدارندگی را فرهنگ سیاسی آکسفورد اینچنین تعریف می‌کند: «سیاست مبتنی‌بر تلاش برای کنترل رفتار بازیگران دیگر با استفاده از تهدید.» بنابراین بازدارندگى عبارت‌ است از اقدام یا مجموعه‌اى از اقدامات که برای پیشى‌جستن از اقدامات خصمانه‌ دشمن صورت مى‌گیرد. تئورى بازدارندگى یعنى کوشش یکى براى اعمال نفوذ در دیگرى تا او را از اقدام به عملى باز دارد که متضمن خسارت یا هزینه‌اى براى اولى است. نظریه‌ بازدارندگی به‌طور ناگهانی ظهور نکرد، بلکه به‌تدریج و با طی مراحلی تکامل یافت.

بازدارندگی یکی از شعب مکتب رئالیسم است که دست‌کم درطول نیم‌قرن گذشته با تعریف جدید خود و تکیه‌بر سلاح‌های غیرمتعارف توانسته تبیین‌کننده‌ عرصه‌ روابط بین‌الملل باشد. این دیدگاه با تاکید بر اصالت قدرت در روابط انسان‌ها، مسلح بودن را عامل آرامش و برقراری صلح می‌داند. طی دورانی که ایالات‌متحده سلاح اتمی را در انحصار خود داشت، هیچ‌نظریه‌ استراتژیک منظمی در مورد بازدارندگی وجود نداشت، قبل از آن به پیشنهاد جورج کنان، اندیشمند روابط بین‌الملل سیاست تحدید یا سد نفوذ پدید آمد. درواقع کنان نه بر ابزارهای سد نفوذ تاکید و نه آنها را رد می‌کرد، بلکه اعتقاد داشت این ابزارها درکنار اهرم‌های سیاسی و اقتصادی موجود بخشی از ابزارهای دیپلماتیک را تشکیل می‌دهند.

تا قبل از جنگ‌جهانی دوم در متون مربوط به روابط بین‌الملل و نظریه‌های استراتژیکی، اصطلاح بازدارندگی به چشم نمی‌خورد. این نظریه بعد از آن جنگ‌ و به‌عنوان همزادی با ظهور سلاح‌های هسته‌ای پدیدار شد. اکثر اندیشمندان معتقدند که ظهور سلاح‌های هسته‌ای در جهان دوقطبی عاملی برای حفظ صلح و ثبات بود، زیرا وجود سلاح‌های مخرب نوعی ترس از استفاده‌ آنها را به‌همراه داشت و درواقع ابرقدرت‌ها بیشتر تمایل داشتند با نشان دادن قدرت خود دیگری را از یک حمله‌ اتمی باز دارند. مفروضات زیربنای بازدارندگی استراتژیک از نظر هالستی عبارتند از:
۱ تصمیمات مدافع و مهاجم بر محاسبات عقلانی از سود و زیان‌های احتمالی، ارزیابی درست وضعیت و برآورد دقیق توانایی‌های مشابه استوار خواهد بود.
۲ تهدید در سطح بالا مانند تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای به‌جای آنکه رفتار تجاوزکارانه را بر‌انگیزد، چنین رفتاری را منع می‌کند.
۳ سلسله‌مراتب ارزشی مدافع و مهاجم دست‌کم در این مورد که هرکدام اجتناب از خشونت در سطحی وسیع را در صدر سلسله‌مراتب یا نزدیک به آن قرار می‌دهند، مشابه یکدیگرند.
۴ هر دوطرف مبنای ارجاعی مشابهی دارند، به نحوی که علائم مربوط به مصمم بودن طرفین و حتمی بودن اقدام به‌درستی درک و تفسیر می‌شوند.

بنیان این نظریه بر تهدیدی استوار است که مقصود آن بازداشتن یک بازیگر از بازی است که مبتنی‌بر ترس باشد. به‌طور مصداقی واگنر بر این باور است که پیش‌دستی موثر تسلیحات هسته‌ای استقرار وضع موجود را تضمین می‌کند - چه رسد به پیش‌دستی عاقلانه- با تاکید بر پیش‌دستی موفق نیروهای دشمن، همچنین باید گفت در بازدارندگی عملی تلافی‌جویانه است که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، یعنی بالا بردن هزینه‌های طرف مقابل برای تحت‌تاثیر قرار دادن ارزیابی محاسبات استراتژیک وی.

 اما اولین و مهم‌ترین نظریه‌پرداز بازدارندگی در دوران جنگ‌جهانی دوم برنارد برودی-از دانشگاه «ییل» و سپس شرکت «راند»- است. وی معتقد بود که جنگ هسته‌ای تمام‌عیار کلیه ارزش‌های سیاسی و اجتماعی را نابود می‌کند و به همین خاطر آن دسته از دیدگاه‌های مربوط به برنامه‌ریزی استراتژیک را که به نظر او احتمال بروز جنگ هسته‌ای را افزایش می‌دادند –یعنی جنگ پیشگیرانه، ضربه پیش‌دستانه در صورت قریب‌الوقوع بودن جنگ و انتقام گسترده –را رد می‌کرد. او اطمینان داشت که دولت ایالات‌متحده برای تحصیل منافع قابل‌ملاحظه ناشی از ضربه نخست، عمدا جنگ هسته‌ای را شروع نخواهد کرد. بر این اساس ضرورتا باید دشمنان را متقاعد ساخت که آنها با توسل به ضربه نخست هرگز نمی‌توانند امتیاز قابل‌ملاحظه‌ای را به‌دست آورند و تنها راه برای این کار تضمین قابلیت بقای نیروهای انتقامی ایالت متحده است که می‌توانند متقابلا خسارت نابودکننده‌ای به متجاوز وارد کنند.

ویژگی‌های نظریه‌ بازدارندگی

نظریه‌‌ بازدارندگی دارای ویژگی‌هایی از قبیل قابلیت، اعتبار، ثبات و ارتباط است.
الف) قابلیت: این ویژگی به جنبه‌ توانایی دولت‌ها در نظریه‌ بازدارندگی مربوط می‌شود، یعنی توانایی وارد آوردن ضربه به مهاجم احتمالی به‌وسیله‌ تجهیزات متعارف و غیرمتعارف. نیروی بازدارنده به‌جز مواردی که بلوف می‌زند باید قادر باشد در صورت لزوم مجازات متناسب را برای طرف مهاجم به مرحله‌ عمل درآورد.
ب) اعتبار: یعنی قبول واقعیت داشتن توانمندی و اراده‌ لازم برای کاربرد آن جهت بازداشتن مهاجم از تهاجم؛ به عبارتی بازدارندگی زمانی موثر است که توانایی کافی برای پاسخ به تهدید وجود داشته باشد.
ج) ثبات: اگر برخورد به‌اندازه‌ کافی شدید باشد، طرف‌های منازعه نه‌تنها باید بتوانند تصمیم به اجرای تهدید را به یکدیگر بفهمانند، بلکه باید رهبران دشمن را در مورد نیت خود تحت‌تاثیر قرار دهند‌؛ یک نظام بازدارندگی موثر صرفا به داشتن نیروی نظامی قدرتمند نیاز ندارد، بلکه یک قدرت بازدارنده‌ موثر علاوه‌بر معتبر بودن باید باثبات هم باشد.‌
با این حال بازدارندگی متقابل با‌ثبات چیزی نیست که بتوان یک‌ بار و برای همیشه به آن دست یافت، بروز تحولات جدید در حوزه‌های دفاع در برابر موشک‌های بالستیک‌، موشک‌های چند‌ کلاهکی و برخی دیگر از حوزه‌های مهم تکنولوژی پیشرفته‌ نظامی نویسندگان را وادار ساخت تا طی دهه‌‌1960‌م در مورد احتمال بی‌ثباتی مجدد وضعیت استراتژیک بین‌المللی ابراز نگرانی کنند.
د) ارتباط: در نظریه‌‌ بازدارندگی‌ جلوگیری از برخورد میان طرفین به تبادل‌نظر صریح و ضمنی طرفین بستگی دارد. بنابراین لازم است دولت‌ها از طریق انتشار اعلامیه‌ رسمی، ارسال پیام و اعلام برنامه‌های خود، نیات واقعی‌اش را در این زمینه آشکار کنند. بازدارندگی هنگامی موثر است که نیروی بازدارنده منظور خود را صریح و شفاف به اطلاع طرف مقابل برساند و معین کند در صورت مورد حمله قرار گرفتن دقیقا چه عواقبی در انتظار مهاجم خواهد بود.

  جمع‌بندی

همواره بشر برای جلوگیری از جنگ و ایجاد صلح، براساس طبیعت خود به‌دنبال ایجاد بستری مناسب برای زندگی خود بوده است. بستر یا سازوکاری که بتواند حیات بشر را از نابودی نجات دهد، در سوی دیگر در میان نظریه‌های روابط بین‌الملل با وجود نقد‌های متفاوت به مفهوم بازدارندگی، اما درطول سال‌های گذشته این مفهوم توانسته است کاربرد خود را چه در نظام دوقطبی و چه در نظام چندقطبی نمایان سازد، به‌گونه‌ای که با توجه به سرشت بشر از نظر رئالیست‌ها همواره جنگ و به‌خصوص با پیشرفت‌های صورت‌گرفته سلاح هسته‌ای ابزاری برای قدرت‌طلبی کشورها است، درنتیجه می‌توان گفت بازدارندگی چه در حوزه بنیادی و چه در حوزه کاربردی بستری مناسب برای جلوگیری از جنگ‌طلبی افراد و کشورها بوده است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰