زینب زارعچهارمندان، خبرنگار: از همان روزهایی که آن ویروس ناشناخته ملعون و پرسروصدا پایش به زندگی ما باز شد، تا امروز که موج حملههایش کمتر شده است، داستانها و اتفاقات زیادی رخ داده که هرکدام از آنها برای خود داستانی دارند. بعضی از آنها را در فیلمها و مستندها دیدهایم و از برخی هم قصه شنیدهایم.
«طوفان آمد و ما را با خود برد» یکی از تازهترین آثاری است که در آن نویسنده رفته سراغ این ماجرا و روایت آن روزها را از زبان کسانی که مدام با کرونا و دردسرهایش همراه بودند، تعریف کرده است. این کتاب اولین اثر فردین آریش، نویسنده دهههفتادی است که 20روایت از 20اقدام مردمی در دوران اوج کرونا را به تصویر میکشد. انسانهایی که در بحران کرونا بهصورت خودجوش و بدون هیچ چشمداشتی به دل خطر زدند تا باری از دوش مردم و کشورشان بردارند.
کتاب شامل 20داستان درباره انسانهایی است که در شغلهای مختلف (پزشک، طلبه، پرستار، دانشجو و...) فعالیت دارند و به گفته نویسنده، فاکتوری که این افراد را به یکدیگر پیوند میدهد، کنش انسانی و خودجوششی آنها در وضعیت بحرانی است. «طوفان آمد و ما را با خود برد» با شمارگان 1250 در دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری سوره مهر به چاپ رسیده است.
در ادامه گفتوگویی داشتیم با فردین آریش که حرفهاش روزنامهنگاری است و به گفته خودش درحال آمادهسازی دو کتاب دیگر هم هست.
کمی درباره کتاب توضیح دهید. چطور این افراد را پیدا کردید و اصلا ماجرای شکلگیری این کتاب توفانی چیست؟
فرآیند جستوجو و گفتوگو با سوژههای کتاب حاصل کار دوستانم در موسسه تاریخ شفاهی روایت است. ایده اولیه روایت کنش مردمی و جهادی آدمهایی بود که در آغاز بحران کرونا فعالیتهای داوطلبانه داشتند. سپس مصاحبهکنندگان به محل خدمت این افراد رفتند و با بیش از100 نفر گفتوگو کردند. گفتوگوهایی که اغلب در محیط کار مصاحبهشوندگان انجام شده؛ ازجمله در بیمارستان، غسالخانه، کارگاههای تولید ماسک و... .
با این حساب مصاحبهکنندگان هم درمعرض خطر بودند.
بله، یکی از ویژگیهای اصلی این کتاب، روایت بحران در زمان وقوع آن است. این گفتوگوها با فاصله زمانی و تأخیر انجام نشدهاند. این کتاب نه یک روایت پسینی از کرونا که مماس با آن است و متأثر از آن.
چه افرادی یا قشر خاصی درطول این روزهای کرونایی دست به اقدامات جهادی زدند؟
بهنظرم نمیشود برای این آدمها حدومرز تعیین کرد. به تعبیر یکی از راویان کتاب، آدم جهادی مرز ندارد. از دانشآموز و دانشجو گرفته تا دندانپزشک و دکتر و پرستار و مسئول ICU در آن ایام جانشان را به خطر انداختند و به کمک همنوعان خود رفتند. هرکدام هر کاری از دستشان برآمده انجام دادهاند؛ از تی کشیدن بیمارستان و غسل اجساد بیماران کرونایی بگیرید تا راهاندازی کارگاههای تولید ماسک.
از نگاه شما ویژگی اصلی افرادی که در بحران داوطلبانه جانشان را در دست میگیرند، چیست؟
وجه انسانی ویژهای در این آدمها وجود دارد. زمانی که کرونا وارد کشور شد، ابعاد ماجرا بههیچوجه روشن نبود. حتی نحوه برخورد با این بیماری مشخص نبود. این افراد ترکیبی از حس شجاعت و مقابله با خطر در درونشان بود. برای هر انسانی چیزی مهمتر از جان وجود ندارد و آنها جانشان را به خطر انداختند و وارد میدان شدند. آنهم درحالیکه مرگ در کمینشان بود. ازطرفی، یکجور حس وطندوستی و تعلق به سرزمین هم در آنها مشترک بود.
این کتاب داستانهای مختلفی دارد، اما تاثیرگذارترین داستان «طوفان آمد و ما را با خود برد» از نظر شما کدام است؟
یکی از روایتها داستان خانمی را بازگو میکند که با گرایشهای مذهبی خود را مکلف میداند در غسالخانه حاضر شود و اجساد بیماران کرونایی را غسل دهد. او در انتهای خطر قرار میگیرد؛ جایی که همه از آن فرار میکنند.
«طوفان آمد و ما را با خود برد»؛ این عنوان درست تداعیکننده یک حادثه است، چه شد که آن را انتخاب کردید؟
در یکی از روایتها یکی از پزشکان خانم گفته بود ما میخواستیم با آغاز کرونا کاری انجام دهیم و سوار موج شویم اما طوفانی آمد و ما را با خود برد؛ از همین صحبت او استفاده و نام کتاب را انتخاب کردم. همین حرف نشان میدهد عدهای خود را برای بحران آماده کرده بودند و حالا که مدتهاست از این بحران میگذرد، اذعان دارند یک تجربه انسانی ویژه را تجربه کردهاند.
گاهی بزرگترهایی که تجربه جنگ را دارند میگویند اگر دوباره جنگ شود شاید کمتر کسی مثل هشتسال دفاع مقدس حاضر باشد از میهن دفاع کند، اما با خواندن این کتاب خلاف این ادعا ثابت میشود و هنوز میتوان به حس انساندوستی و همنوعدوستی هموطنان امیدوار بود.
در یکی از روایتها هم داریم که یکی از جهادگران میگفت همیشه از پدرم درباره ازخودگذشتگی مردم و رزمندگان در سالهای جنگ میشنیدم. اتفاقی که این روزها خیلیها را به همان حالوهوا برد؛ چراکه با گذشت سالها از جنگ و همه فداکاریها و رشادتهایی که همه از آن شنیدهایم و خیلیها هم دیدهاند و آن را تجربه کردهاند، در زمان شیوع کرونا که اتفاقا به جنگ هم شبیه بود، انسانهایی بودند که مثل رزمندگان عمل کردند. آنها که ماندند و به مردمشان کمک کردند.
در چندسال اخیر پدیده گروههای جهادی بیشتر بروز و ظهور داشته است. گروههایی که هرکدام با نگاه ویژهای که دارند، گوشه خیلی از کارها را میگیرند و آن را پیش میبرند. از این ماجرا هم بگویید.
گروههای مردمی یا جهادی دو ویژگی مهم دارند؛ اول اینکه درگیر کاغذبازی اداری نیستند، موضوعی که دستوپای ادارات و سازمانهای دولت را میبندد و تا اقدامات منتج به عمل شود، فرسایشی و مشمول زمان میشود که ممکن است نتیجه لازم را هم نداشته باشد. درواقع فرآیند ایده تا اقدام در گروههای جهادی فشرده است. ویژگی دوم این است که گروههای جهادی نقطهزنی میکنند. به این معنی که بهمحض وقوع حادثه وارد عمل میشوند و تا جاییکه توانایی دارند با سرعت عمل سعی میکنند وضعیت را بسامان کنند.
کارهای دیگری هم در دست نگارش دارید؟
دو کتاب دیگر دارم که آنها هم مستندنگاری هستند. بهنظرم واقعیت مهمترین منبع برای نوشتن است؛ منبعی خالص و مملو از اتفاقات دراماتیک، جذاب و شگفتانگیز که حالا حالاها میتوان از آن بهره برد.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: