• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۱۲-۱۶ - ۰۴:۰۲
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
نگاهی به «تاریخ با طعم زغال‌اخته»

داستان رضاشاه شدن رضاخان

هنگام خواندن کتاب با راوی‌های مختلف ‌آشنا می‌شویم اما یک روایت‌کننده‌ اصلی وجود دارد که همان نویسنده است و با یک موضوع ساده خواننده را پای صحبت‌های فرهاد و یحیی می‌کشاند؛ عشقی میان آنا و پدربزرگ که برخلاف باقی عشق‌ها نه از نگاه و رفتار که از خاطرات دوران جوانی شروع شده بود؛ خاطراتی که خواننده را با خود به کودتای رضاخان می‌برد.

طاهره راهی: تاریخ همیشه برای من جذاب بوده، از همان کودکی که قصه‌های قرآن و شاهنامه را از زبان پدر می‌شنیدم تا بعدها و خاطراتش در دوران انقلاب، اما در همان کودکی و نوجوانی دوست داشتم کتاب‌هایی بخوانم که تاریخ را آسان، ساده و به‌دور از پیچ‌وخم برایم نوشته باشد. شاید برای همین بود که دیدن کتاب «تاریخ با طعم زغال‌اخته» از نشر سوره مهر با اینکه سال‌ها از نوجوانی فاصله گرفته بودم، توجهم را جلب کرد و مشغول خواندنش شدم؛ کتابی که من را با دوران نوجوانی پیوند می‌داد. زمانی‌که «یوسف قوجُق» نویسنده اهل گلستان و ترکمن‌صحرا برای نوجوانان به رشته‌ تحریر درآورده است.  داستان در یک مدرسه و در زنگ‌ تفریح می‌گذرد و شخصیت‌های اصلی قصه، دو پسر نوجوان به نام‌های فرهاد و یحیی هستند و خود نویسنده به‌عنوان دوست سوم آن دو. دوست سومی که همان نویسنده است و قصه را بیشتر او روایت می‌کند: «داستان‌نویس بودم و می‌دانستم عشق و عاشقی موضوعی نخ‌نماست. حکایتی کهنه به قدمت بشریت است. چون همه شنیده‌ایم، دیده‌ایم یا لااقل حسش کرده‌ایم؛ یعنی به شکل‌های مختلف سرمان آمده. اما چیزی که فرهاد آن روز از پدربزرگش گفت، خیلی کنجکاوم کرد.»

هنگام خواندن کتاب با راوی‌های مختلف ‌آشنا می‌شویم اما یک روایت‌کننده‌ اصلی وجود دارد که همان نویسنده است و با یک موضوع ساده خواننده را پای صحبت‌های فرهاد و یحیی می‌کشاند؛ عشقی میان آنا و پدربزرگ که برخلاف باقی عشق‌ها نه از نگاه و رفتار که از خاطرات دوران جوانی شروع شده بود؛ خاطراتی که خواننده را با خود به کودتای رضاخان می‌برد، از سیدضیا می‌گوید و از چگونگی سقوط پهلوی و خلع احمدشاه قاجار.

نویسنده در کتاب «تاریخ با طعم زغال‌اخته» با نثری روان، شخصیت‌های مختلفی از همکلاسی‌ها و گفت‌وگوهای متعدد، خاطرات دو فرد مسن قصه را با زبانی شیرین برای مخاطب می‌گوید؛ خاطراتی که ما را با تاریخ هم‌قدم و آن را برایمان به شیوه داستانی روایت می‌کند. یحیی و فرهاد که در مدرسه همیشه با هم سر جنگ دارند، سعی می‌کنند با هر گزینه‌ای طرفداران‌شان را بیشتر ‌کنند و یکی از آن اتفاقات هیجان‌انگیز جمع‌کننده، قصه‌های مختلفی است که هرکدام در هر زنگ تفریح برای بچه‌ها تعریف می‌کنند.

یک روز اما قصه‌های فرهاد و یحیی در حیاط به رضاشاه و احمدشاه می‌رسد. فرهاد رضاشاه را فرزند احمدشاه می‌خواند و همین آغازکننده‌ ماجرای اصلی کتاب است. ورود به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی و شروع دوره رضاخانی. اما چه شد رضاخان تبدیل به رضاشاه شد، این بخش اصلی ماجراست. فرهاد و یحیی هر روز با قصه‌ تازه‌ای از آن تاریخ که حدود 50 سال از آن می‌گذرد، به مدرسه می‌آیند و همکلاسی‌هایشان را سرگرم می‌کنند.

فرهاد و یحیی و دوست مشترک همه‌چیزدان‌شان که همان نویسنده و راوی ابتدایی است، ورود به خاطرات تاریخی را از چگونگی تولد رضاخان شروع می‌کنند و به مرور هرکدام بخشی از روزگار او را برای هم‌مدرسه‌ای‌ها تعریف می‌کنند؛ از تولد در روستایی شمالی تا آمدن به تهران و چگونگی ورود به قزاقخانه. راوی‌ها لابه‌لای خاطرات کودکی و نوجوانی رضاخان به انقلاب روسیه و ارتباطات انگلیس با حکومت قاجار هم اشاره می‌کنند.

در ادامه کتاب، افراد دیگری هم به فرهاد و یحیی اضافه می‌شوند و داستان را پیش می‌برند؛ از کریم و یاسر تا حبیب و ناصر که همه زمانی هم‌کلاسی بوده‌اند و خاطراتی از زنگ‌های تفریح به‌یادماندنی مدسه و آن قصه‌های رضاخان را شرح می‌دهند: «اصلا نفهمیدیم آن زنگ چطور گذشت. همه منتظر صدای زنگ بودیم تا بشنویم بعد از کودتا چه اتفاقاتی افتاده. کسی فکرش را هم نمی‌کرد که آن صحبت‌ها یکی از آخرین صحبت‌های یحیی و فرهاد باشد. زنگ که خورد، رفتیم توی حیاط و دوباره جمع شدیم یک گوشه دور یحیی و فرهاد. اول از همه، فرهاد شروع کرد به صحبت.»

فرهاد و یحیی لابه‌لای بیان تاریخ و کودتای رضاخانی، سخن از سیدضیاء طباطبایی و آیت‌‌الله مدرس می‌آورند و با جزئیاتی همکلاسی‌ها و درواقع مخاطب را پای این رمان تاریخی می‌نشانند. نوجوانانی که در دهه دوم زندگی و اوایل دهه 50 زندگی می‌کنند و کم‌کم نام روح‌الله خمینی را شنیده‌اند. نویسنده در کتاب «تاریخ با طعم زغال‌اخته» با زبانی ساده و شیرین، تاریخ را در رمانی داستانی برای مخاطبانش گرد آورده است. هر بخش را که می‌خوانیم با اتفاقات متفاوت و جذابی روبه‌رو می‌شویم که ما را به‌دنبال خود می‌کشانند و ترغیب به خواندن ادامه می‌کنند. نوجوانان این رمان، در ابتدای کتاب از خاطراتی دور می‌گویند اما در انتهای کتاب، خود بخشی از قصه‌ آنا و پدربزرگ هستند. کتابی که به همت انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است: «فهمیدم چه می‌گوید، اما ربطش را با چیزی که آنا نوشته بود نفهمیدم. لبخندی پرمعنا زد و گفت: گاهی وقت‌ها کسانی تو زندگی ماها می‌آیند و می‌روند که به طرز عجیبی می‌توانند حال‌مان را خوب کنند. مثل بابابزرگم، مثل آنای تو، مثل خ-1299. نه آنها را فراموش می‌کنیم، نه لحظاتی را که با آنها بوده‌ایم.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

روزنامه فرهیختگاننظرسنجی

مناظره‌های دور دوم، چقدر شما و اطرافیانتان را به مشارکت در انتخابات ترغیب کرده است؟



مشاهده نتایج

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟