راحله قبادی: 1 -پناهجویان، پناهندگان و مهاجران؛ سه واژه متفاوت که هر سه به یک مقصد ختم میشوند، اما هریک تعریفی متفاوت با انبوهی از رفتارهای متناقض و نامتناقض دارند. اغلب افرادی که به هردلیل ازجمله جنگ از کشور خود بهدنبال جایی امن برای ادامه زندگی میگریزند، تنها به رسیدن میاندیشند، اما این رسیدن گاهی ماهها و سالها بهطول میانجامد. نمایش بچه شاید در مفهوم کلی به مساله مهاجرت بپردازد، اما درواقع روایتی است از بخش اول و دوم یک مهاجرت غیرقانونی با عنوان پناهجویی و پناهندگی؛ در نمایش «بچه» پناهجویان هر سه از کشورهای اسلامی راهی قاره سبز شدهاند؛ قارهای که مردمانش سالیان دراز خود درحال مهاجرت بودند تا به جایی امن برسند، اما از خوبی یا بدی تاریخ این است که در حافظهها باقی نمیماند یا حداقل بخشهای خوبش در یادها هست. همزمانی اجرای نمایش «بچه» با وضعیت امروز جنگ روسیه و اوکراین و تصاویر پناهندگی مردم این کشور به دیگر کشورها و تفاوتهای نژادپرستانه رفتاری پذیرشکنندگان و رسانههای غربی، موقعیت و برخوردهای نمایش را برایمان ملموستر میکند. از اینرو است که روایت این نمایش مدام برایمان مابهازاهای مختلفی را در ذهن پدید میآورد.
2 -نغمه ثمینی در نگارش نمایشنامه سعی کرده است تصویری دیگر از زنانگی و مادر بودن را به تصویر بکشد؛ تصویری که روی آن تاکید دارد و حتی نمایش را با قصه خوابی که مصاحبهکننده از مادرش تعریف میکند به پایان میبرد، جایی که مهران نائل در مقام بازیگر نقش مصاحبهکننده خود نیز بهمثابه یک مهاجر کفشهایش را در لبه ساحل میگذارد و با پای برهنه بر ساحل قدم میگذارد. ثمینی از اضافهگویی در رابطه با وضعیتی که این زنان پیش از مهاجرت داشتهاند پرهیز کرده و این نکته بسیار مهمی است؛ چراکه در واقعیت هم وقتی با این افراد همکلام میشوی، آنها علاقهای ندارند که روایت تلخی را که سپری کردهاند بازگو کنند، هرچند تمام روح و تن آنان تا همیشه زخمی است. تمام زنان با اینکه در یک موقعیت پایینتری نسبتبه مصاحبهکننده قرار دارند، اما برای اعتمادبهنفس بیشتر پشتوانه تاریخی خود را بههمراه دارند که حتی در بخشی از نمایش زن کرد تاکید میکند از جایی میآید که 4 هزار سال تاریخ دارد، یا زن افغانستانی از سنتهای گذشته میگوید و... همه این رویاروییها برای آن است که مخاطب بداند این زنان بهواسطه سیاستهای سلطهجویانه جهان مدرن که حال به آن پناهنده شدهاند به اینجا رسیدهاند.
3-مترجم، فردی که تنها در صحنه پایانی او را میبینیم و در باقی نمایش صدای اوست که به دور از تکرار جملات بهنحوی جهتدهنده گفتوگوی بین مصاحبهکننده و زنان است، زنانی که هیچکدام قبول نمیکنند که مادر بچه مجهولالهویه در پناهگاه هستند. این روال در پایان مترجم را وارد صحنه میکند، مترجم زنی ایرانی است، او حالا به داخل اتاق مصاحبه آمده تا از زنان دفاع کند و خود سرپرستی بچه را بپذیرد. استعارهای که خواهناخواه تصویری از وضعیت جمهوری اسلامی ایران طی 10 سال گذشته است، ایرانی که مادرانه ضمن حفظ حریم خویش، به یاری جنگزدگان گرفتار در دستان داعش و حامیانش رفت، فرماندهان بزرگ و فرزندان جوانش شهید شدند، اما دختران و فرزندانش نهتنها صدای تیری را نشنیدند چه رسد به اسارت، تجاوز و پناهندگی؛ بیشک نمایش بچه به نویسندگی نغمه ثمینی و کارگردانی افسانه ماهیان روایتی غیرمستقیم از مواهب جزیره ثباتی بهنام ایران است جزیرهای که سالهاست در وسط میدان برای آزادی، استقلال و حمایت از مستضعفان هر کاری میکند و این تماما در شخصیت متحرک بهعنوان نماینده ایران متبلور میشود؛ نمایشی که سالهاست منتظر اجرای آن هستیم، نمایشی که بدون شعار و کلیشههای رایج با زبانی ساده به ما یادآور شود در کجای کره زمین به دنیا آمدهایم و چه مادرانی داریم و چقدر قدردان آن هستیم یا نه؟ ما نیز مردمانی رنجکشیده در دورانهای متمادی هستیم، هرگاه جنگی در جهان بوده چه دور از ما و چه در نزدیکی ما، تلفات و ضررهایمان بیش از دوران 10ساله اخیر بوده است و شاید این حافظه ضعیف تاریخی ما باشد که مخاطب ایرانی در نقاط کاملا تاثربرانگیز نمایش «بچه» میخندد، به زنی که درمقابل یک مرد مصاحبهکننده تحقیر میشود.
نمایش بچه شاید درظاهر روایتی از مهاجرت سه زن پناهجوی عراقی، افغانستانی و لیبیایی باشد، اما در باطن نمایشی از مقاومت مردم ایران است، مقاومت مردمانی با پشتوانهای تاریخی و دینی برای ادامه زندگی، مردمانی که با همه فتنهها و تفرقهانگیزیهایی که دوست و دشمن برایشان ایجاد میکنند برای خاکشان جان هم میدهند و هیچگاه خسته نمیشوند؛ ابتدای نمایش زن کرد به مصاحبهکننده تذکری میدهد که درواقع تذکری به مخاطبان است، تذکری که به ما میگوید باید درکنار هم باشیم تا باد دشمنانمان به ما نرسد. زن میگوید: «باد که شدید بوزه، حتی خالهای رو بدن گاو رو هم با خودش میبره... .»
4-ثمینی در ارجاعات مستند اثر بینقص عمل نکرده است و نکات قابلنقدی به آن وجود دارد. افسانه ماهیان نیز در مقام کارگردان تمام تلاش خودش را کرده که اثری متفاوت با میزانسنها و تصویرسازیهایی دقیق ارائه دهد و اما طراحی صحنه نقطهعطف اثر است. منوچهر شجاع بهتنهایی عصاره نمادین نمایش را برایمان ترسیم کرده است و این ترسیم درکنار دیالوگ زن کرد روبه مصاحبهکننده جلوهای دیگر: «اون بچهرو یادتونه تو ساحل؟ دمر، کبود، مرده... شما فقط عکس بچههای ما رو دوست دارید.» در بخش بازیگری هم فاطمه معتمدآریا در قامت کلاسی آموزشی ظاهر شده است و مهران نائل با بازی کنترلشده و دقیقش نبض نمایش را در دست دارد. شیوا فلاحی نیز در نقش کاتالیزور دو بازیگر دیگر بدون وقفه ریتم نمایش را کنترل میکند. در پایان باید گفت نمایش «بچه» را اگر در تقسیمبندیهای محتوایی تئاتر قرار دهیم، جایگاهی بالا در میان آثار با محور مقاومت دارد و جا دارد این اثر با برطرف کردن نقصهای مستندگونه محتوایی آن به زبان عربی هم اجرا شود.