نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: در این روزها که مذاکرات در وین به مراحل حساس خود نزدیک شده است، خبر به بنبست رسیدن مذاکرات، شاید خبر جدیدی نباشد. ماه قبل و حتی دوماه پیش، چنین خبرهایی منتشر میشد؛ مانند صحبتهای لیزا تراس، وزیر امورخارجه انگلیس که وضعیت گفتوگوها را رسیدن به بنبست خطرناکی در مذاکرات میدانست. پازل صحبتهای مقامات رسمی طرف غربی و آمریکایی با جوسازی رسانهای و فضاسازی نیز همراه میشد. بهطوریکه همزمان با اظهارات مقامات غربی روزنامه السیاسه کویت یا روزنامه والاستریتژورنال هم مدعی شدند مذاکرات به بنبست رسیده است. اخیرا نیز علی واعظ، مشاور تیم مذاکرهکننده آمریکا در وین، در کلابهاوس مدعی شد مذاکرات برجام شکست خورده است و طی چند روز گذشته، اتحادیه اروپا با آمریکا برای بررسی گزینههای جایگزین جلسه برگزار کردهاند. چند ساعت بعد از انتشار این خبر واعظ آن را تکذیب کرد و گفت: «کلى نقلقول غیردقیق از من شده است. معیار، صحبتهاى خودم و توئیتهایم است. من نگفتم مذاکرات شکست خورده. گفتم با توجه به بنبست ایجادشده، غرب درمورد گزینههاى دیگر بحث کرده است.» این صحبتهای واعظ البته واکنش فعالان سیاسی را بهدنبال داشت، برخی با استناد به صحبتهای وی سعی داشتند مذاکرات وین را پایانیافته جلوه دهند و برخی دیگر نیز معتقد بودند واعظ و سایر چهرههای رسانهای امثال وی که به محافل غربی وابستهاند با بیان چنین سخنانی قصد فشار به تیم مذاکرهکننده کشورمان برای نادیده گرفتن خطوط قرمز ایران را دارند. در پایان مذاکرات برجام در سال 93 هم مشخصا چنین فضاسازیهای رسانهای و برنامهریزی شدهای از سوی طرف غربی و آمریکایی باعث عقبنشینی تیم مذاکرهکننده ایرانی از خطوط قرمز خود شد که تبعات آن، توافقی ناپایدار بدون انتفاع کامل ایران از آن بود. اما اینکه واعظ و امثال او با چه رویکردی، توافق ناپایدار را میخواهند به ایران تحمیل کنند، موضوعی است که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت. به همین جهت در سه بخش خطوط قرمز ایران و عبرت پایان مذاکرات در سال 93 و گروههایی که امثال واعظ به آن وابستهاند را بررسی کردهایم.
مهمترین خطوط قرمز ایران در مذاکرات هستهای
اغلب موضوعات یا پرانتزهایی که در مذاکرات ایران با طرف غربی و آمریکایی باز میماند و روند رسیدن به یک توافق برد-برد را کند میکند، اصرار و فشار طرف غربی و آمریکایی بر نادیده گرفتن و عدول از خطوط قرمز ایران است. البته در توافقی که تیم مذاکرهکننده قبلی ایران(تیم دولت روحانی، تیم ظریف) بهدست آورد، بسیاری از این خطوط به علل مختلفی -که در بخشهای دیگر از این گزارش به آن خواهیم پرداخت- نادیده گرفته شد، به همین جهت تیم مذاکرهکننده فعلی در زمان شروع مذاکرات اعلام کرد انتخاب قطعی ایران عدم عبور از خطوط قرمز در مذاکرات وین است. این خطوط قرمز شامل هفت بخش اصلی میشود. یکم، عدم پذیرش محدودیتهای بلندمدت. در این قسمت ایران محدودیتهایی اعماز 10سال و 12 ساله یا بیشتر را نمیپذیرد. دوم، ادامه تحقیق و توسعه و ساختوساز در زمان محدودیت. باتوجه به پیشرفت تکنولوژی، نیاز روزافزون به انرژی هستهای برای جایگزینی سوخت فسیلی، اهمیت این خط قرمز مشخص میشود. سوم، لغو فوری تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی هنگام امضای موافقتنامه و سایر تحریمها در فواصل معقول. این بخش یکی از مهمترین بخشهایی است که تیم ظریف آن را بهدرستی درنظر نگرفت و بهجای لغو تحریمها به تعلیق آنها رضایت داد. درحالیکه تعلیق تحریمها تنها نمایشی ظاهری از لغو تحریمهاست و درعمل برآورد اقتصادی برای ایران نداشت و ندارد. در این دور از مذاکرات هستهای(دور هشتم) نیز مانند سال 92 و 93 بحث تعلیق تحریمها مجددا ازجانب طرف غربی و آمریکایی مطرح شد؛ یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا برای تحت فشار قراردادن ایران از بازگشت چند معافیت تحریمی و تعلیق تحریمها در حوزه فنی-هستهای مرتبط با نیروگاه بوشهر، رآکتور اراک و رآکتور تحقیقاتی تهران خبر داد. تعلیق چند تحریم هستهای که هیچگونه تاثیر اقتصادی بههمراه ندارد، بیش از آنکه نشانهای از حسننیت آمریکا تلقی شود، عبور از خط قرمز ایران برای لغو تحریمها است. با نقض خط قرمز سوم در مذاکرات سال 92 و 93، خط قرمز چهارم نیز از دستورکار دولت روحانی خارج شد و اجرای تعهدات ایران منوط به تعلیق تحریمها شد. درحالیکه بارها ازسوی اسناد بالادستی بر این مورد تاکید شده بود. از دیگر خطوط قرمزی که در توافق برجام نادیده گرفته شد و در عینحال به اهرم فشاری در دست آمریکا افتاد، موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس است. آژانس در تمامی فضاسازیهای رسانهای طرف غربی و آمریکایی نشان داده که هم مستقل نیست، هم تحتتأثیر این کشورهاست. درحالیکه به گفته کارشناسان بینالملل، آژانس بیشترین بازدید در جهان را از مراکز هستهای ایران داشته و بیشترین دسترسی را ایران به آژانس داده است. با اینحال آژانس در نقش پلیس بد، بارها در مذاکرات دور هشتم و هفتم به تیم مذاکرهکننده ایرانی برای دسترسی بیشتر به مراکز هستهای ایران فشار آورده است. در همین راستا اخیرا نیز رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در بحبوحه مذاکرات وین از سفر احتمالی خود به ایران خبر داده است. خط قرمز ششم، مخالفت با بازرسیهای غیرمتعارف، پرسوجو از شخصیتهای ایران و بازرسی از مراکز نظامی است. و در آخر، برای هر موضوعی که در مذاکرات مورد بحث قرار میگیرد، زمانهای 15 و 25 سال برای اجرایی شدن آن، خارج از خطوط قرمز ایران است. با اینحال اخیرا نیز تیمهای رسانهای طرف غربی و آمریکایی با گسترش دامنه رسانهای خود و افشای اخباری مبنیبر به بنبست رسیدن مذاکرات کنونی، قصد فشار به تیم ایرانی و عقبنشینی از خطوط قرمز همانند پایان سال 93 را دارند که در ادامه، به نمونهای از این فشارهای رسانهای و سیاسی که اینبار توسط سازمانی موسوم به گروه بینالمللی بحران رهبری میشود، میپردازیم.
چرا تیم ظریف در سال 93 خطوط قرمز ایران را نادیده گرفت؟
دقیقهها و ساعتهایی که به آغاز سال 1394 منتهی میشد، با روند مذاکرات ایران و 1+5 گره خورده بود. صبح 29 اسفند 93 دیپلماتهای ارشد ایران و کشورهای پنج بهعلاوه یک همچنان در دالانهای هتل بوریواژ سرگردان بودند و به توافقی دست نیافته بودند. این سال با وین 3 شروع شده بود، بهطوریکه گمانهزنی رسانهها، خبر از آغاز نگارش پیشنویس توافق جامع میداد. پس از پایان این دور از مذاکرات، ظریف در جمع خبرنگاران ایرانی حاضر در وین، خبر از دستیابی به تفاهم 50 تا 60 درصدی داد. این سخنان وزیر وقت امور خارجه کشورمان، گمانهزنیها برای رسیدن به توافق در وین4 را بیشاز پیش افزایش داد، اما بهدلیل گستردگی اختلافها این امر صورت نگرفت. در این بین، طرف غربی و آمریکایی نیز با جوسازی رسانهای فشار را بر تیم مذاکرهکننده ایرانی بیشتر میکرد تا ایران برای رسیدن به توافق، به هر بهایی رضایت دهد؛ حتی منافع ملی ایران. بهگونهایکه هر روز خبرهایی مبنیبر به بنبست رسیدن مذاکرات ازسوی رسانههای غربی و آمریکایی امثال بلومبرگ، رویترز و فایننشالتایمز شنیده میشد. خرداد همین سال(93) وین 5 آغاز شد و ظریف در کنفرانس خبری پایانی این نشست از آغاز نگارش متن توافق با مقداری کندی خبر داد. با اینحال زمزمههای تمدید مذاکرات بعد از تیرماه از دور پنجم گفتوگوها شنیده میشد. در همین راستا وین 5 و 6 در تیرماه سپری شد، در ششمین دور مذاکرات که گفتوگوهای پایانی در چهارچوب مهلت اولیه تعیینشده برای گفتوگوها بود، نگارش متن توافق ادامه یافت. بعد از این دور، در 4 دور بعدی مذاکرات –که تا پایان سال 93 ادامه داشت- محمدجواد ظریف در کنفرانسهای خبری مختلف بر مقاومت ایران دربرابر زیادهخواهیها تاکید میکرد، این سخنان درحالی ازسوی وزیر وقت خارجه کشورمان در آن مذاکرات مطرح میشد که بهنظر میرسید درعمل به آن اعتقادی ندارد و بر همین اساس بود که وی اقدامات دیگری را درپیش میگرفت. او بارها در مصاحبههای خود تکرار کرده بود «هر نوع توافقی، از توافق نکردن بهتر است.» بر همین مبنا اوایل اسفند 93، هم طرف غربی و هم طرف ایرانی از رفع بنبستهای فنی در مذاکرات هستهای خبر دادند. این خبر درحالی منتشر شد که آغازی بر روندی فرسایشی بود که توافقی بد را برای ایران بهدنبال داشت. در آن ماه و آن سال مشخص نبود تیم ظریف از خطوط قرمز ایران عبور کرده یا طرف آمریکایی از خواستههای خود عقبنشینی کرده است، تنها مورد واضح و مشخص، روند جدید در مذاکرات وین بود؛ روند جدیدی که انتخاب تیم مذاکرهکننده ظریف از ترس به بنبست رسیدن مذاکرات آن را انتخاب کرده بودند. اگرچه این نوع تغییر روند و امتیازدهی به طرف غربی ریشه در ورود غلط دولت روحانی به مذاکره دارد، اما با اینحال نقش فضاسازی رسانهای طرف غربی و آمریکایی در فشار به تیم مذاکرهکننده ایرانی برای عبور از خطوط قرمز ایران قابل چشمپوشی نیست؛ فضاسازی رسانهای که هماکنون با گذشت بیش از 6 سال از برجام و در دور جدید مذاکرات وین در دولت جدید ایران نیز ادامه داشته است و در مقطع فعلی جریاناتی آن را رهبری میکنند که گروه بینالمللی بحران یکی از آنها در مقطع فعلی محسوب میشود.
چرا این «گروه بینالمللی» بهدنبال «بحران» است؟
با همه اینها، سوال اینجاست که کنشگری اعضای گروه بینالمللی بحران با رویکرد فعلی، چه اثرات مستقیم یا حتی غیرمستقیمی بر روند مذاکرات وین خواهد داشت؟ پاسخ به این پرسش زمانی در دسترستر خواهد بود که بدانیم رئیس و مدیرعامل سابق این سازمان بهظاهر مستقل، غیردولتی و غیرانتفاعی، رابرت مالی، نماینده ویژه دولت فعلی آمریکا در امور ایران است. مالی در دولت باراک اوباما نیز بهعنوان دستیار ویژه رئیسجمهور و هماهنگکننده کاخ سفید در امور غرب آسیا و شمال آفریقا فعالیت میکرد. علاوهبر این، گروه بینالمللی بحران، بین فعالان سیاسی و رسانهای همواره بهعنوان اندیشکدهای شناخته میشود که نفوذ بسیار بالایی بر ساختار حکومتی آمریکا بهخصوص بر سیاستمداران دموکرات در این کشور دارد و بهنوعی، میتوان این سازمان را، مجموعهای تاثیرگذار بر تصمیمهای سازمان سیا و دستگاه سیاست خارجی آمریکا بهخصوص در دوره دموکراتها دانست. بنابراین، میتوان پیشبینی کرد چرا کنشگریهای رسانهای و میدانی این «گروه بینالمللی» که با هدف ایجاد «بحران» در روند مذاکرات میان ایران و کشورهای 1+4 که هماکنون هشتمین دور آن درجریان است، افزایش چشمگیری داشته. اما بحرانی که این سازمان ظاهرا مستقل اما واقعا اثرگذار بر تصمیمهای وزارت امور خارجه آمریکا در مواجهه با ایران بهدنبال آن است، چیست؟ ابتدا باید به این نکته توجه داشت که باتوجه به سابقه فعالیتهای این گروه در مواجهه با دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، که پیشتر نیز به آن اشاره شد، میتوان با یک سیر منطقی به اهداف و چهارچوبهای اعمالی و نه اعلامی این سازمان دست یافت. و درنتیجه با ادراک این اهداف ثابت و چهارچوبهای از پیش تعیینشده، میتوان به فهم درستی از فلسفه اقدامات و رویکردهای اعضای ایرانی و غیرایرانی این گروه بینالمللی در جریان مذاکرات وین که اتفاقا بهروزهای حساس و سرنوشتساز خود نزدیک شده است، رسید. تا اینجای کار میتوان فلسفه اقدامات رسانهای یا حتی فلسفه وجودی این گروه بینالمللی را که هماکنون بهعنوان مشاور طرفهای غربی در مذاکرات نیز محسوب میشود، «تحتفشار قراردادن» مذاکرهکنندگان کشورمان برای راضی شدن به «توافق بد» ارزیابی کرد. رویکردی که میتوان نتیجهاش را در مذاکرات منتهی به توافق هستهای لوزان در فروردین 94 و گفتوگوهای نهایی که منجر به توافق بر سر اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در تیرماه همان سال شد مشاهده کرد. تیم مذاکرهکننده کشورمان در آن مقطع به رهبری محمدجواد ظریف، وزیر وقت امور خارجه دولت یازدهم، به گزارهای معتقد بود که میتوان برجام در آن ابعاد و مختصات را تحتتاثیر این گزاره و باور محسوب کرد؛ باوری تحتعنوان «هرگونه توافقی، بهتر از توافق نکردن است»؛ گزارهای که اعضای گروه بینالمللی بحران درحالحاضر و در مقطعی که تیم مذاکرهکننده کشورمان به رهبری علی باقریکنی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه دولت سیزدهم مشغول گفتوگو با نمایندگان کشورهای 1+4 در هشتمین دور از مذاکرات وین است نیز آن را تکرار میکنند. مذاکرهکنندگان ایرانی از ابتدای دور جدید گفتوگوها در وین مکررا بر خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات تاکید داشته و دارند؛ خطوط قرمزی که میتوان مهمترین آنها را اخذ تضمینهایی از آمریکا برای جلوگیری از بدعهدیهای دوباره این کشور درصورت توافق احتمالی، راستیآزمایی اقدامات غرب از سوی ایران برای اطمینان از واقعیبودن لغو تحریمها، بررسی کیفیت انتفاع اقتصادی کشورمان درجریان آن و مختومه اعلام شدن پرونده پیامدی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی عنوان کرد. در این میان اما، کنشگریهای جستهگریخته اعضای ارشد گروه بینالمللی بحران که این روزها افزایش چشمگیری هم داشته، تشدید فشارهای رسانهای و سیاسی بر مذاکرهکنندگان ایرانی را با این امید دنبال میکند که نمایندگان کشورمان در مذاکرات وین، تحتتاثیر این فشارهای رسانهای و میدانی، از خطوط قرمز و مطالبات بهحق جمهوری اسلامی ایران درخصوص رفعتحریمها و اخذ تضمین از غرب، کوتاه آمده و به توافقی با امتیازات حداقلی برای کشورمان رضایت دهند. درنتیجه موضعگیریها و عملیات رسانهای هدفمند جریانهایی مثل آنچه اعضای ارشد گروه بینالمللی بحران آن را در هر بستری که امکانش را دارند، راهبری میکنند، تنها با یک هدف صورت میگیرد و آن، همراه کردن بخشهایی از افکار عمومی ایران با خود جهت تشدید فشارهای سیاسی، اجتماعی و رسانهای بر تیم مذاکرهکننده کشورمان در دور نهایی گفتوگوهای وین برای تندادن به باور غلط «هرگونه توافقی، بهتر از توافق نکردن است» به نظر میرسد.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: